اردوغان، سلطان تنهای خاورمیانه
برگرفته از روزنامه ایران، شماره 5447، 6 شهریورماه 1392، صفحه 19 (بین الملل)
بنفشه غلامی
زمان زیادی نمیگذرد؛ تنها همین سه سال پیش بود که بسیاری از ناظران امورخاورمیانه به این باور رسیدند که ترکیه و به عبارتی شخص رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه موفق شده است به آرزوی دیرین خود جامه عمل پوشانده و بخش بزرگی از رهبری خاورمیانه را در دست بگیرد. اما این تصورات از گذر روزهای پر حوادث این سه سال زدوده شد.اردوغان سیاستمداری بلندپرواز است که قدر فرصتها را خوب میداند. او در جنگ 22 روزه غزه در سال 2009 آگاه از ویژگی ملتهای عرب، در اجلاس داووس تمام قد در برابر شیمون پرز، رئیس رژیم صهیونیستی ایستاد و باعث شد کشورهای عربی و حامی فلسطین با سرعتی شگفت گرد او جمع شوند.این دوستیها زمانی بیشتر شد که اتباع ترکیه در قالب کاروان ناوی مرمره کمکهای انسانی را به غزه بردند و هدف کماندوهای اسرائیلی قرار گرفتند. نتیجه گشایش باب دوستی بین ترکیه و اعراب و حامیان فلسطین میانجیگری های مختلف بین سوریه و اسرائیل، فتح و حماس و افغانستان و پاکستان بود. هرچند این میانجیگریها، نتیجه مشخصی دربرنداشته است اما پیامد بزرگ آن معرفی آنکارا به عنوان یک پایتخت مورد اعتماد و دارای ثبات داخلی و خارجی بود.
خوب، بد، زشت
اما مصائب اردوغان از اعتراضات مردمی در خاورمیانه شروع شد. اردوغان که با دیدن وضع آشوب زده دیکتاتوریهای عربی میخواست کاخ امپراتوری عثمانی خود را بر ویرانههای خاورمیانه بنا کند، تصمیم گرفت برای محکم کردن پایههای نفوذش در منطقه دست به حمایت از سه جنبش در سه نقطه منطقه بزند. این جنبشها النهضه در تونس و اخوان المسلمین مصر و سوریه بودند که نتایج تلاشهای اردوغان در این سه کشور را میتوان به خوب، بد، زشت او تعبیر کرد.در مورد تونس تلاش بسیاری شد تا نشان داده شود، النهضه جریان حاکم برتونس، قصد دارد مدل اسلامگرایی ترکیه را در کشورش پیاده کند. هر چند النهضه این تصور را رد کرد. اما همانطور که اردوغان در نظر داشت، روابط بین دو کشور بهخوبی پیش میرود. به همین جهت میتوان در تونس کارت سبز «خوب» را به اردوغان نشان داد. در مصر همهچیز ابتدا خوب پیش رفت اما بعد تبدیل به «بد» شد. سپتامبر 2011 زمانی که نخست وزیر ترکیه به مصر سفر کرد، از او به مثابه یک قهرمان استقبال شد. اردوغان در مصر در محاسبهای نادرست، همه امید و آرزوهایش را در اخوانالمسلمین خلاصه کرد. محمد مرسی، برآمده از اخوانالمسلمین، به دلیل اشتباههای ناشی از درک اشتباه از جامعه مصر و البته ارتشی که نمیخواست آنچه که بر سر ارتش ترکیه آمد را تجربه کند، از سوی ژنرالهای مدال به سینه زده برکنار شد. این وضعیت طبیعتاً خشم اردوغان را به همراه داشت. تا آنجا که سفیر خود را از قاهره فراخواند. اکنون با گذشت کمتر از سه ماه از اوج روابط دو کشور آنکارا و قاهره آنقدر خصمانه به هم نگاه میکنند که بتوان کارت «بد» را در این خصوص در پرونده اردوغان ثبت کرد. اما کارت «زشت» اردوغان متعلق به سیاستهایش در قبال سوریه است. ترکیه و سوریه بهعنوان همسایه روابط پرافت و خیزی داشتهاند. این روابط تحت حکومت حزب عدالت و توسعه در ترکیه تا پیش از بحران های سوریه بهخوبی پیش میرفت و دو همسایه تبدیل به دو دوست و دو شریک تجاری شده بودند. اما ترکیه در حالی که حتی امریکا و غرب سعی میکردند ولو در ظاهر خود را از غائله و درگیری در سوریه دور نشان دهند، از ابتدای سرکشیهای معارضان سوری تبدیل به عنصر کمکی معارضان برای برکناری بشار اسد شد اما در نهایت این ماجراجویی میتواند تاوان سختی برای اردوغان به دنبال داشته باشد. کردهای شمال سوریه، اعلام خودمختاری کردهاند و در نبردی جدی با جبهه النصره به سر میبرند. خودمختاری کردها در دو کشور همسایه ترکیه میتواند برای اردوغانی که خود درگیرودار با پ ک ک است، سنگین باشد.
تاوان های سخت نخست وزیر
اما مشکلات ترکیه به همین جا ختم نمیشود. روابط ترکیه با لبنان نیز در 3 هفته اخیر شکل خوشایندی نداشته است. روابط آنکارا و بیروت پس از آن آشفتگی را تجربه کرد که دو خلبان ترکیه در لبنان ربوده شدند. البته نباید فراموش کرد که متشنج شدن روابط خوب آنکارا و بیروت نیز ناشی از سیاستهای این کشور در سوریه بود. گروهی که خلبانان ترکیه را ربودند، کسانی بودند که بستگانشان در سوریه توسط معارضان سوری تحت حمایت ترکیه اسیر شده بودند. اشتباه اردوغان که به همراه احمد داوود اوغلو، وزیر خارجهاش سیاست صفر (ایجاد نقطه تعادل در روابط با همسایگان) را برای حوزههای سیاست خارجی دولت خود برگزیده بود، اشتباهی بود که هر سیاستمداری میتواند دچار آن شود. او تصور کرد همانطور که در زمینه اقتصاد ترکیه با حذف صفرها از پول خود و عملکردی شوکگونه در این حوزه موفق شد؛ میتواند در سیاست خارجی نیز با بلندپروازیهای خود ترکیه را به جایگاه امپراتوری عثمانیاش برساند. سودای دستیابی به این جایگاه چیزی بود که اردوغان در سخنرانی 2011 خود به مناسبت سومین پیروزی پیاپیاش در انتخابات به آن اشاره کرد و گفت 5 سال آینده دوره اربابی و سلطه عدالت و توسعه (حزب حاکم ترکیه) در ترکیه خواهد بود و چه بسا کشور نیز توانایی رهبری منطقه را در جهان بیابد. اما این سودا در سایه کمرنگ شدن سیاست صفر در روابط با همسایگان هر روز دور از دسترستر از همیشه مینماید.