خبر
تکثرگرایی نقطه مشترک عرفانهای غیرالهی
- خبر
- نمایش از دوشنبه, 27 آذر 1391 03:11
- بازدید: 4714
خبرگزاری فارس: نکته مشترکی که در مطالعه ابعاد مختلف عرفانهای غیرالهی میتوان مشاهده کرد، اعتقاد به تکثر و نبود حقیقتی واحد است.
001 - DC4091 - NikesneakersShops , nike air chromeposite for sale california cheap - Jordan Jordan 1 Mid MMD (Black) | supernova glide 6 boost shoes women black gray - adidas Samba Wales Bonner Core Black - FX7517
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از بیباک، نکته مشترکی که در مطالعه ابعاد مختلف عرفانهای غیرالهی و سکولار میتوان مشاهده کرد، اعتقاد به تکثر و نبود حقیقتی واحد است؛ این اعتقاد چه در عرفانهای شرق دور مثل آئین ذن و عرفان دالایی لاما، چه در عرفانهای کهن هندی مثل بودیسم، تنتره و یوگا و نسخههای جدید آنها مانند عرفان اشو، سای بابا، رام الله و حتی در عرفانهای کهن و جدید غربی مانند عرفانهای ساحری سرخ پوستی و عرفانی مانند اکنکار به وضوح قابل مشاهده است.
همچنین این عقیده توسط عرفانهای وارداتی که در داخل تبلیغ میشوند و ریشه در عرفانهای غیراسلامی و عمدتاً شرقی دارند نیز (مانند عرفان حلقه) به شدت ترویج میشود.
برخلاف آیینها و عرفانهای اشاره شده که غالباً هیچ ارتباطی با ادیان آسمانی ندارند، تأکید بر وجود حقیقت واحد و منحصر بودن راه نجات در صراط مستقیم ارائه شده توسط ادیان الهی و ابراهیمی از مهمترین عقاید و بنیانهای این ادیان محسوب میشوند.
اهمیت اعتقاد به وحدانیت و وجود حقیقتی واحد تا بدانجاست که حتی مسیحیت تثلیثی نیز سعی در ارائه تصویری واحد از خداوندی دارد که در 3 شکل پدر، پسر و روح القدس معرفی میشود؛ هرچند عدم توانایی متکلمین و فیلسوفان مسیحی در توجیه وجود وحدت در پس تثلیث همواره به عنوان چشم اسفندیار این دین محسوب شده است اما با این وجود بزرگان مسیحیت هیچگاه حاضر به قبول حقیقت متکثر و عدم وجود حقیقت واحد نشدهاند.
از این رو اعتقاد به توحید همواره مهمترین عقیده و بنیان اعتقادی ادیان الهی بوده است؛ روایت نقل شده از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و علی آله و سلم که فرمودند: "قولوا لا اله الا الله تفلحوا" خود به تنهایی حاکی از اهمیت توحید و اعتقاد به حقیقت واحد است.
با توجه به آنچه گفته شد، تکثرگرایی و تکذیب حقیقت واحد توسط عرفانهایی با منشاء زمینی را در دو نکته میتوان خلاصه کرد.
اول اینکه مبدعان این عرفانها خود قادر به اثبات بنیانهای عرفان خود از طرق عقلانی، تجربی یا وحیانی نبودهاند و بدین منظور همواره از بحث و جدلهای علمی و عقلی گریزان بودند؛ برای مثال بودا با صراحت تمام، هرگونه تفکر فلسفی و عقلانی را نفی میکند و مدعی است که فقط در پی کاهش آلام بشری است؛ پیروان یوگا نیز که از اثبات ادعاهای خود از طرق عقلانی، وحیانی و تجربی عاجزند، سخنان بزرگان یوگا مانند پاتانجلی را تجربیات درونی او دانستهاند!؛ در مورد عرفان ساحری و سرخ-پوستی کاستاندا هم این نکته قابل توجه است که این آئین دچار نوعی شکاکیت است.
اگر عدم توانایی عرفانهای فوقالذکر در اثبات ادعاهای خود را به عنوان مبدأ اصلی تکثرگرایی آنان دانست، مقابله با ادیان آسمانی و جلوگیری از گرایش مردم به سوی این ادیان در طول تاریخ را میتوان به عنوان محرک اصلی در تبلیغ غلیظ این اعتقاد توسط مبلغان اینگونه آیینها به حساب آورد.
همانطور که گفته شد، اعتقاد به وجود حقیقت واحد بنیان اصلی ادیان الهی است بنابراین نفی وجود هرگونه حقیقت واحد در واقع به نفی خدا و مبارزه با ادیان الهی منتهی میشود؛ از این روست که ژست روشنفکری و ادعای نجات بخش بودن تمام ادیان در واقع نقابی زیبا برای پنهان کردن چهره کریه و شیطانی این عرفانهاست که برای مبارزه با ادیان الهی شمشیر را از رو بستهاند.