سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ دوره اسلامی ژان شاردن در تبریز

تاریخ دوره اسلامی

ژان شاردن در تبریز

برگرفته از آذرپادگان

نزدیک به سی و پنج سال پس از نخستین سفر ژان باپتیست تاورنیه، در ششمین سال سلطنت شاه سلیمان، گذار سوداگر و جهانگرد فرانسوی دیگری به شهر تبریز افتاد. ژان شاردن (J.Chardin) که برای دومین بار در 1673 م (1016 خ) از راه ایروان خود را به تبریز رسانید، شهر مزبور را پس از اصفهان، پایتخت صفویه، آبادترین و پرنفوس‌ترین و بالاخره ثروتمندترین شهرهای ایران دید. شاید شاردن در مورد جمعیت شهر تبریز و در مورد تعداد کاکین و مراکز سوادگرای آن تا حدودی، مبالغه کرده است، چه نفوس شهر را ششصد هزار نفر و تعداد دکان‌های تبریز را پانزده هزار ضبط کرده است. وی بازارهای تبریز را به مراتب وسیع‌تر و آبادتر از سایر شهرهای ایران دیده است و چون خودش جواهرساز بوده، در  توصیف قیصریه، بازار جواهرسازان تبریز به تفصیل سخن رانده است. به قول وی در این تاریخ، تبریز دارای سیصد باب کاروانسرا و کوچک‌ترین آن‌ها، دست کم گنجایش سیصد مسافر را داشته است. همین جهانگرد، کراراً از تعداد قهوه خانه‌ها، گرمابه‌ها، مدارس، بیمارستان‌ها و مساجد تبریز اظهار تعجب می‌کند و به ویژه شماره مساجد را فزون از دویست و پنجاه می‌‌شمرد. ظاهراً در این هنگام قسمت زیرین ارگ علیشاه تعمیر شده بود، اما شاردن این مسجد را مثل پاره‌ای از بناهای تاریخی تبریز، ویرانه دیده است. به هر تقدیر، شاردن، آن جهانگرد تیزبین و سوداگر با درایت، سایر بناهای مهم تبریز مثل مسجد جهانشاه، قلعۀ رشیدیه، ویرانه‌های مقبرۀ غازان خان و مسجد کوچک عین علی را به تفصیل شرح می‌دهد. وی دربارۀ میدان مرکزی و بزرگ شهر چنین می‌نویسد:

 


«‌میدان مرکزی این شهر از میدان‌های معتبر ایران، من جمله میدان شاه اصفهان به مراتب بزرگتر است. مورخان عثمانی نوشته‌اند هنگامی که این شهر در دست سرداران ترک بود، چندین بار لشکریان آن‌ها در این میدان گرد آمدند، وعدۀ نفرات آنها بالغ بر سی هزار می‌شد. اکنون همه شب پس از غروب آفتاب، گروهی از اجامر و اوباش شهر در این میدان بزرگ گرد می‌آیند و هر سو که بنگری بساط عیش و طرب برپا است. از آن جا که اهالی تبریز عشق عجیبی به گرگ بازی دارند، بازار گرگ بازان همواره در این میدان گرم است و از اطراف و اکناف ایران گرگ‌های تربیت یافته را برای همین منظور به تبریز می‌آورند ... مردم علاوه بر تفرج، گاهی برای تماشای قوچ بازی یا هنرنمایی کشتی‌گیرها و میمون‌بازان در این محل گرد می‌آیند.»

 


به قول شاردن، افزون بر بیمارستانی که زیر نظر رهبانان کاپوچین در تبریز اداره می‌شد، این شهر صاحب سه بیمارستان بزرگ و مجهز بود که پزشکان و داروسازان آن‌ها به مداوای بیماران مشغول بودند. خوابانیدن بیماران در بیمارستان، هنوز معمول و متداول نبود. ولی دادن خوراک رایگان، چنان که در بیمارستان چسبیده به مسجد حسن پادشاه مدت‌ها قبل از این تاریخ رواج یافته بود در واقع یکی از کارهای اساسی این گونه بنگاه‌های عام‌المنفعه محسوب می‌شد.

 


 

 


جان بل در تبریز

 


 

 


در 1715 میلادی [1127 ق/ 1094 خ] یعنی چهل و دو سال پس از سفر ژان شاردن، پزشکی اسکاتلندی که از اعضای سفارت پترکبیر بود، ضمن سفر به اصفهان در تبریز توقف نمود. جان بل (John Bell) که هب همراهی فرستادۀ پترکبیر، آرتیمی پتروویچ والنسکی (Artemii Petrovich Valensky) به ایران آمد و تا حدود چین سفر کرد، تبریز این عهد را شهری بسیار بزرگ و به غایت پرجمعیت یافت که با شماخی ده روز و یا اصفهان بیست و پنج روز راه کاروان رو فاصله داشت. نخستین ملاحظات جان بل درباره ویرانی‌های وارده بر شهر تبریز، و شکوه و عظمت پاره‌ای از ساختمان‌ها و به ویژه مساجد شهر، جالب است. از آن جمله وی می‌نویسید:

 


«‌در اطراف شهر، تبریز بقایای عمارات قدیمی باشکوهی به چشم می‌خورد، به ویژه معبدی کهن سال که آن را به مسجدی مبدل ساخته بودند و اکنون ویرانه افتاده است و کسی به آن اعتنایی نمی‌کند. در زیر سقف این عمارت ستون‌های باشکوهی از سنگ سماک تقریباً یکپارچه قرار دارد که پاره‌ای از آنها مایل به سبزی است، و در بعضی دیگر رگه‌هایی زرین دیده می‌شود، این بنا که تزییناتی به غایت بدیع و استادانه دارد، به چشم متناسب و موزون می‌آید. به هر تقدیر مرا توانایی توصیف تناسب و زیبایی این ستون‌ها نیست و در شگفتم که این همه آثار گران‌بها، چسان از شر ایلغار آن همه لشکریان بربر [عثمانی]، ایمن ماندهاست.»

 


سپس جان بل، شرح مفصلی دربارۀ لطماتی که بر اثر مهاجمات پیاپی اقوام مختلف بر ایران وارد آمده است، می‌نگارد و می‌گوید: از عهد اسکندر، نخستین ایران گشای بیگانه، تا عهد خود وی این سرزمین تاریخی به حدی دستخوش مهاجمات و انقلابات و دگرگونی‌ها بوده است که «‌اکنون در میان شهرها وایالات، به کمتر نامی یا وصفی بر می‌خوریم که با نام‌ها و توصیف‌های دوره‌های باستانی ذره‌ای شباهت داشته باشد.»

 


پاره‌ای از ملاحظات جان بل دربارۀ تبریز و هم چنین شهرهایی مانند ساوه و قم و کاشان و اصفهان و رشت، نموداری از آشفتگی و نابسامانی اوضاع ایران، در اواخر عهد صفویه است. مسلماً در این تاریخ که آخرین رشته‌های نظم و آرامش کشور در زیر دست مشتی رمال و دعانویس و ملانمایان بی‌شعور، تدریجاً در شرف پاره شدن بود، تبریز حیثیت بازرگاین خود را از دست می‌داد، و پاره‌ای از مردم شهر، مستمند شده بودند. به واسطۀ شدت سردی هوا و نبودن اسب و شتر، اعضای سفارت پترکبیر در اواخر 1716 میلادی [1095 خ] ناگزیر بودند مدتی در تبریز بمانند. جان بل مدعی است که در این موقع، مردم مستمند شهر بی‌اندازه در مضیقه بودند  «‌و قیمت نان و سایر ضروریات زندگی چنان گران شده بود که شنیدم بسیاری از مردم، در خیابان‌ها تلف می‌شدند.» در همین تاریخ [دوم ژانویه 1717 م / 13 دی 1095 میلادی] بود که به قول جان بل، مسیو ریشارد نامی از فرقه یسوعیون (ژزوییت‌های) فرانسه که او هم با نامه‌هایی از طرف پاپ خطاب به شاه سلطان حسین عازم اصفهان بود به تبریز رسید و با اعضای سفارت پترکبیر آشنا گردید.

 


از آثار تاریخی، وسعت و جمعیت و وضع بازار تجارت حریر و قالی و پارچه‌های کتانی تبریز که بگذریم، بقیه ملاحظات جان بل آن قدرها جالب نیست. وی کوچه‌های تبریز را باریک و نامنظم  خانه‌های خشتی و گلی شهر را عادی و تبریز را فاقد هر گونه بارو و استحکامات دیده است. تنها نکتۀ جالبی که در سفرنامۀ وی می‌آید وجود ماده‌ای مرمرگون است که در نزدیکی تبریز بدست می‌آمده. بل می‌نویسید که در ایران کان مرمر پیدا نمی‌شود. اما ...

 


«‌حدود چهار پنج فرسخی شهر تبریز، دشتی قرار داردکه آن را رومی نامند. در میان دشت، چندین چشمه آب وجود دارد. مقداری از آب این چشمه‌ها راکد می‌ماند و می‌گندد و پس از مدتی در زیر این آب‌های راکد، ماده‌ای مرمرگون پیدا می‌شود که ایرانی‌ها این ماده را به هر اندازه و ابعادی که بخواهند می‌برند. من خود به چشم، این مادۀ مرمرگون را که دو یا سه اینچ ضخامت دارد دیده‌ام. این سنگ به آسانی صیقلی می‌شودو شفاف است. اما مثل بلور نیست. آن را به ورقه‌های نازکی اره می‌کنند و به جای شیشه در پنجرۀ گرمابه‌ها و اتاق‌های خصوصی خود بکار می‌برند و محتمل است ستون‌های بزرگی که قبلاً از آن‌ها سخن گفته‌ام از این گونه مرمر تراشیده شده باشد.»

 


یادآوری این نکته که جان بل پزشک مخصوص والنسکی دربارۀ فقدان کان سنگ مرمر در ایران اشتباه کرده بود، از مسایلی است که نیازی به طول و تفصیل ندارد، چه کشیش یسوعی (ژزوییت) پادری ویلوت (P. Villote) فرانسوی که در سال 1696 میلادی (1075 خ) یعنی نوزده سال پیش از جان بل در ایران سفر کرده و از ژوییه سال 1696 تا اکتبر 1708 (آبان 1087 خ) در اصفهان بوده است، موکداً از کان‌های زر و سنگ مرمری که در نزدیکی تبریز وجود داشته است یاد می‌کند و می‌نگارد: «‌اما ایرانیان که در تن آسایی، دست کمی از ترکان ندارند، بدبختانه از هیچ کدام از این ذخایر سرشار طبیعی بهره‌ای بر نمی‌دارند.» پادری ویلوت درباره تبریز می‌نویسد:


«‌این شهر میعادگاه بازرگانانی است که پیوسته از هندوستان و ایران به عثمانی و برعکس از عثمانی به هندوستان و ایران سفر می‌کنند و بازارهای این شهر را از کالاهای تمامی ملث‌های جهان و هم چنین کالاهای فوق‌العاده نادر اروپا انباشته می‌سازند. حکومت تبریز مقام نخست را در ایران دارد و خان همه ساله مبلغ سی هزار تومان که برابر 000/600 اکوی (Ecus) فرانسه است به شاه مالیات می‌دهد.»

 


پادری ویلوت، تبریز اوایل سده دوازدهم هجری را بدون شک پس از اصفهان، بزرگ‌ترین، پرجمعیت‌ترین، ثروتمندترین و مهم‌ترین مرکز بازرگانی ایران می‌شمرد، و می‌گوید: «‌در این هنگام، تبریز پانزده هزار خانه و بیرون از محوطۀ بازار شهر، در همین حدود دکان و سیصد باب کاروانسرا و دویست و پنجاه باب مسجد و بالاخره متجاوز بر سیصدهزار نفر جمعیت داشته است.» ویلوت آماری را که ژان شاردن بیست و سه سال پیش از وی در سفرنامه‌اش ضبط کرده بود، نقل می‌کند و عقیده دارد که رقم 000/550 نفری که شاردن نوشته بود و یک میلیون و صدهزار نفری که پاره‌ای از معاصرین خود وی جمعیت واقعی تبریز می‌دانستند، هر دو اغراق است. هم چنین پادری ویلوت از قول سر حلقۀ عیسویان کاتولیک شهر تبریز، ابعاد میدان مرکزی شهر را سیصد در یکصد و پنجاه گام نوشته است که به این حساب خلاف نوشته شاردن از میدان چهار باغ اصفهان به مراتب کوچک‌تر بوده است. بازارهای تبریز، فراوانی خواربار، وفور کالاها، اعتدال هوا، مساجد زیبا و عمارت‌های کاشی کاری شده، باغ‌های بزرگی پر از گل و میوه و به ویژه «‌وفور خربزه در هر فصل»، از نکاتی است که پادری ویلوت به تفصیل در سفرنامۀ خود می‌آورد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه