زبان پژوهی
زبان فارسی را حفظ کنیم - پژوهشی مختصر در زبان تلویزیون
- زبان پژوهي
- نمایش از چهارشنبه, 17 ارديبهشت 1393 08:43
- بازدید: 25315
برگرفته از مجله نشر دانش، سال هشتم، شماره دوم، بهمن و اسفند 1366، صفحه 16 تا 23. باز نشر در کتاب دربارهٔ زبان فارسی زیر نظر دکتر نصرالله پورجوادی، صفحه 164 تا 178.
ناصر ایرانی
(1)
زبان پدیدهٔ زندهای است و مثل هر پدیدهٔ زنده دیگری روزی هستی مییابد، تا نیروی حیاتی دارد به هستیاش ادامه میدهد، و هنگامی که مناسبت و سرزندگیاش را از دست داد میمیرد. این پدیدهٔ زنده، مثل هر پدیدهٔ زندهٔ دیگری، میتواند هستیِ سرشار از سلامت و نشاط و توانایی و غنا و عزت و افتخاری داشته باشد و میتواند مُردن مُردن، در نهایت فقر و خفت، فاصله خشت تا خشت را طی میکند.
سرنوشت هر زبانی تا حدود زیادی بسته به نیروی حیاتی و ظرفیت سختکوشی و پیشتازی و ابداع و خلاقیت اهل آن زبان است. هرقوم و ملتی درست به همان اندازهای که مرزهای زندگی مادی و معنویاش را گسترش و عمق میبخشد تواناییهای زبانش را نیز در بیان مفاهیم مادی و معنوی افزون میسازد، و درست به همان اندازهای که از قافله زمان پس میماند زبانش هم پس میماند.
زبان با اهل زبان به اوج عزت صعود میکند یا به حضیض ذلت فرو میافتد.
زبان را به شهر تشبیه کردهاند. شهر زبان، مثل هر شهر دیگری، خود به خود خوش منظر و دلپسند و روحنواز و پاکیزه نمیشود. معماران بزرگی از آن سنخ که مسجدها و مدرسهها و بناهای دیگر اصفهان را ساختهاند باید میبودند تا آن مروارید گرانقدر در کنار زاینده رود پدید آید و چشم جهانی را خیره سازد. شهری که معمار بزرگ نداشته باشد دست بالایِ دست بالا میشود مثل تهران که هرچه بیشترپول و سرمایه خرج بنایش کردند زشتتر و بدقواره ترش ساختند زیرا پول و سرمایه کجا، قریحه و ذوق و آفرینندگی کجا. معماران شهرِ زبان شاعران و نویسندگان آفرینندهای نظیر فردوسی و بیهقی و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ و صائباند که زبان فارسی خوشبختانه کم نداشته است، ولی عظمت زبان را میباید پاس داشت. همان طور که میباید بافت و هویت اصلی اصفهان را، در عین حال که لازم است آمادهٔ ورود به قرن بیست و یکم شود و به نیازهای زندگی در این قرن پاسخ شایسته دهد، حفظ کرد تا شاهکارهای معماری آن معنی و مناسبت خود را از دست ندهند و در میان ساختمانهایی از آن دست که در تهران فراوان است، و متأسفانه در خود اصفهان نیز کم نیست، غریبه نمانند، میباید حتیالامکان، تا جایی که مانع تکامل زبان نشود، سلامت و زیبایی زبان فارسی را حفظ کرد تا مبادا روزی فرا رسد که فارسی زبانان آثار معماران بزرگ زبان فارسی را نفهمند یا حتی، غمانگیزتر از این، عطر آثار آن بزرگواران پسندشان نیاید و مصداق این بیت لسانالغیب شوند که فرمود:
نوای بـلبـلـت ای گـل کـجا پـسـنـد آیــد
که گوش هوش به مرغان هرزهگوداری
زبان را به دریا تشبیه کردهاند. دریا تا حدّی ظرفیت پاکسازی مواد آلودهکنندهای را دارد که به آن وارد میشود ولی در صورتی که میزان آلودگی از ظرفیت پاکسازی آن فراتر برود، توانایی سالمسازی خود را از دست میدهد و هستی همواره آلوده و بیماری پیدا میکند. دریای زبان نیز همینطور است. تا حدی، به ویژه اگر توانمند و رو به رشد و کمال باشد، به سهولت میتواند از پس غلطها و بیسلیقگیهای لغویی و ساختاریی که به آن وارد میشود برآید و آنها را پاکسازی کند ولی اگر میزان این غلطها و بیسلیقگیها از حدّ بگذرد ( که خود نشانهای است از کمبود یا فقدان معماران زنده زبان ) هیچ تضمینی وجود ندارد که زبان سلامت و شادابی و زیباییش را از دست ندهد و هستی بیمارگونهای پیدا نکند و بر خاک ذلت ننشیند.
(2)
ولی شهر زبان، شهری نیست که اگر بیش از حدّ زشت و نفسگیر و نابسامان و آلوده شد بتوانی از آن مهاجرت کنی بروی به شهر خوش منظرِ بسامانِ پاکیزهای، یا دست کم بروی به حومهٔ شهر که گرچه ترا با مشکلهایی دست به گریبان میکند در عوض تراکم کمتری دارد و سبزی و پاکیزگی بیشتری.
و دریای زبان، دریایی نیست که اگر بیش از حدّ آلوده شد مختار باشی که در آبهای بیمار کنندهٔ آن شنا نکنی یا از ماهیان بیمار آن تغذیه نکنی و پاسخ این نیازها را در دریای سالمِ پاکیزهای بجویی.
هستی معنوی ما فارسی زبانان، یا به تعبیر مولانا اندیشهٔ ما، یعنی آن بخشی از هستی ما که به حیات ما ارزش میبخشد، فقط در ظرف همین زبان فارسی است که شکل میگیرد و گسترش و عمق و بقا مییابد. زبان فارسی ابزار فعلپذیر و بیتأثیراندیشه ما فارسیزبانان نیست که اگر فاسد و مخدوش شد بتوانیم آن را دور بیندازیم و زبان دیگری، مثلاً عربی یا انگلیسی، اختیار کنیم. زبان فارسی ظرفی است که در طول بیش از هزارسال ارتباط متقابل و سازندهای با محتواهای اندیشهٔ ما داشته است و به برکت این ارتباط تا حدّ زیادی شکل پذیرفته است و به نوبهٔ خود به اندیشهٔ ما شکل داده است و، دست کم، با برخی از ظریفترین و ژرفترین جنبههای رمزی و معنوی آن یکی شده است. از این روست که اگر زبدهترین و خلاقترین فارسیزبانان و عربیدانان یا فارسیزبانان و انگلیسی دانانِ جهان گرد آیند و همه تواناییهای زبانی خویش را روی هم بریزند قادر نخواهند بود محتوای اندیشهٔ متفکرانی چون حافظ یا مولانا را به درستی در ظرف زبان عربی یا انگلیسی بریزند. وانگهی، فارسیزبانان کنونی نیز جز از دریچهٔ زبان فارسی قادر نیستند به جهان معاصر بنگرند و آن را بشناسند. بدون زبان فارسی، چه ما خود را ایرانی بخوانیم و چه چیز دیگری، به یقین اندیشهٔ ما دیگر دقیقاً همین نخواهد بود که اکنون هست و در نتیجه نسبت ما با جهان دگرگون خواهد شد و جهانبینی ما، مذهب ما، باورهای ما، ادبیات ما، و هنرهای ما نیز.
افزون براین، زبان فارسی یکی از مهمترین و جانشین ناپذیرترین ارکان وحدت مردم و تمامیت ارضی کشورماست. بین اقوام مختلف ایرانی که به زبانهای مختلفی سخن میگویند فقط زبان فارسی است که میتواند گفت و شنود و همدلی و اتحاد برقرار کند. این گفت و شنود و همدلی و اتحاد در هر وضع و حالی لازم و حیاتی است ولی به ویژه در لحظههای پرتنشی که وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور در آستانهٔ خطر قرار میگیرد ضرورت بیشتری مییابد. در آن لحظهها هیچ چیز نمیتواند جای زبان مشترک فارسی را بگیرد.
با توجه به این واقعیت که قدرتهای بزرگ همواره چشم طمع به کشور ما داشتهاند و از ابزار جداسری و قومیت فراوان استفاده کردهاند و هنوز هم تا آنجا که از دستشان برمیآید میکوشند به هر صورت ممکن بین اقوام مختلف ایرانی نفاق بیندازند تا دستیابی به اغراضشان آسانتر گردد آیا خردمندانه نیست که از زبان فارسی، که تمام اقوام ایرانی آن را زبان مشترک خود میدانند و به آن علاقهمندند، و از سلامت و شادابی و نیرومندی آن پاسداری کنیم تا به وقت ضرورت مجبور به تمسک به زبانی بیگانه نگردیم؟
(3)
در دوران معاصر، رسانههای همگانی نقش عمدهای در گفت و شنود ملی و لاجرم در سرنوشت زبان داشتهاند. کلام عمدهترین ابزار رادیو و روزنامه و یکی از دو ابزار عمدهٔ تلویزیون است و همه اینها در هر شبانهروز مدتی با اکثریت عظیمی از مردم سخن میگویند. با توجه به این واقعیت تلخ که شمار بیسوادان در کشور ما بسیار است و در نظام آموزشی ما آموزش زبان فارسی به نحو ابتری صورت میگیرد و دانش آموختگان ما زبان فارسی را خوب نمیآموزند و مهارتی در به کارگیری آن کسب نمیکنند تا چه برسد به بیسوادان ما، کیفیت زبان رسانههای همگانی آنان را به سهولت تحت تأثیر و نفوذ قرار میدهد و خواهناخواه به الگوبرداری و پیروی وامیدارد. این است که نقش رسانههای همگانی ایران در سلامت زبان فارسی مهمتر و مؤثرتر از نقشی است که رسانههای همگانی کشورهای پیشرفته درسلامت زبان ملی خود دارند، زیرا در آن کشورها نظام آموزشی زبان ملی را تا آن حدّ به مردم میآموزد ودربه کارگیری آن ماهرمیسازد که دربرابرغلطها وکج سلیقگیهای احتمالی رسانه های همگانی ایمنی نسبی کسب کنند حال آنکه درکشورما چنین نیست وغلطها وکج سلیقگیهای زبانیِ رسانههای همگانی به سرعت در میان مردم رایج میشود و زبان را آلوده و بیمار میکند.
روزنامهها و رادیوها و تلویزیونهای ما با آنکه به خوبی از نقش خود در سلامت زبان فارسی باخبرند زبانی که اختیار کردهاند پر از غلطهای آشکار است و با آنکه گهگاه مطالبی مینویسند و میگویند که حاکی از آگاهی و حسّ مسئولیت است معلوم نیست چرا به درمان این درد نمیپردازند.
آنچه مرا به نوشتن این مقاله برانگیخت این است که من هم مثل بسیاری از هموطنانی که نه پول و نه حوصله هیچ سرگرمی دیگری ندارند شبها، خسته از کار روزانه، تلویزیون را روشن میکنم و به امید تماشای برنامهای مفید و جذاب و سرگرمکننده و رفع خستگی روحی در برابر آن مینشینم. ولی، بگذریم که این پنجره تا چه حدّ چشم خستگانِ از کار روزانه را به عالمی سالم و پاک و مبرا از تنشها و عصبیتها و ملالتهای روزمره میگشاید و تا چه حدّ روح آنان را صفا و شادی و نیرو میبخشد، زبانِ پر از غلط این رسانه عصبی و اندوهگینم میکند. زیرا میدانم و میبینم که غلطهای زبانی تلویزیون به سرعت وارد جریان اصلی زبان فارسی میشود و این میراث عزیز پدران ما را، این رکن اساسی وحدت کشور ما را، و این ظرف یکتای اندیشهٔ ما را، زشت و بیمار میکند.
و میدانم که خاموش کردن تلویزیون علاج درد نیست چون تلویزیون به هر حال در هزاران خانه در سرتاسر کشور روشن است و به تخریب زبان مشغول. تازه تلویزیون هم که نباشد رادیوها و روزنامهها به همین کار مشغولند.
از سوی دیگر یقین دارم که مدیران و مسئولان تلویزیونها و رادیوها و روزنامهها زبان فارسی را دوست میدارند، زیرا این زبان ظرف اندیشهٔ آنان، یکی از ارکان اساسی وحدت کشور آنان، و میراث عزیز پدران آنان نیز هست و اگر رسانههایی که اداره آنها به دست ایشان سپرده شده است با زبان فارسی جفا میکنند به یقین از سر دشمنی نیست و لابد اگر نالهٔ اهل درد ایشان را متوجه عمق درد سازد چه بسا که همتی کنند و به درمان آن بپردازند.
این بود که تصمیم گرفتم به ضبط گفتارهای همان چند برنامهای بپردازم که معمولاً تماشایشان میکنم تا اولاً بر اساس این چند نمونه میزان درد را به دقت بسنجم و ثانیاً سخنم مستند باشد. ولی در همین جا لازم است تصریح کنم که رادیوها و روزنامهها نیز کم وبیش همان جفایی را با زبان فارسی میکنند که تلویزیونها میکنند و اگر شواهدی که ذیلاً نقل میکنم از تلویزیون است دلیلی جز این ندارد که سر و کار من بیشتر با رسانهٔ اخیر است.
(4)
در مجموع پنج ساعتِ تمام ازگفتارهای این برنامههای شبکه اوّل و دوّم تلویزیون را ضبط کردهام:
1. ورزش، پخش از شبکهٔ 2 در تاریخ 28/9/66
2. اخبار، پخش از شبکهٔ 2 در تاریخ 1/10/66
3. نفوذ، پخش از شبکهٔ 1 در تاریخ 2/10/66
4. مسابقهٔ نامها و نشانهها، پخش از شبکهٔ 1 در تاریخ 3/10/66
5. ورزش، پخش از شبکه 2 در تاریخ 4/10/66
6. مسابقهٔ علمی، پخش از شبکهٔ 2 در تاریخ 11/10/66
بنابراین، غلطهایی که به آنها اشاره میکنم فقط مربوط به پنج ساعت از گفتارهای همین شش برنامه است که بخش ناچیزی از کلّ برنامههای دو شبکهٔ تلویزیونی را تشکیل میدهند. ضمناً از غلطهایی که به ندرت رخ میدهد و از غلطهای تصادفی که ناشی از هیجان گزارشگر و گوینده به هنگام گزارش مسابقهٔ ورزشی یا ادارهٔ مسابقههای دیگر است به کلّی صرفنظر کردهام و منحصراً به غلطهایی توجه داشتهام که از عناصر همیشگی زبان تلویزیوناند و مکرراً به کار میروند و فسوسا که بعضی از آنها هم اکنون وارد جریان اصلی زبان فارسی شدهاند و بیم آن میرود که اگر اهل زبان نجنبند و مدیران و مسئولان تلویزیون به پاکسازی زبان رسانهٔ خود اقدام نکنند بقیه نیز وارد دریای زبان شوند و آن را آلوده و بیمار کنند.
داشتن
شاید سوءِ استعمال افعالی که از مصدر داشتن ساخته میشوند شدیدترین لطمهای باشد که زبان تلویزیون به سلامت زبان فارسی میزند. این مصدر در زبان ما واجد معانی متعددی است که بر اهل زبان پوشیده نیست و با مراجعه به هر فرهنگ معتبری میتوان با آن معانی آشنا شد، ولی در دهههای اخیر در نتیجهٔ ترجمهٔ مکانیکی فعل معین have از مصدر داشتن معانی غلطی اخذ شده است. در سطور زیر کوشیدهام با ترجمهٔ برخی از جملههایی که شاهد آوردهام بعضی از این معانی غلط را در زبان تلویزیون نشان بدهم:
افکندن. نگاهی راکه به خط حملهٔ تیم استقلال داشته باشیم میبینیم که 12 زده و 6 خورده را دارد، با این گُلی که دراین دیدار پذیرفت.
ملوان 12 زده را دارد، با این گلی که زد، و 5 خورده را، یعنی ... ( ورزش، شبکه 2، 28/9/66)
اگر نگاهی به خط حملهٔ تیم استقلال بیفکنیم میبینیم که 12 گل زده و، با این گلی که دراین دیدار خورد، 6 گل خورده، با این گلی که زد 12 گل زده و 5 گل خورده، یعنی ...
مواظب بودن. حاجیلو برمیگردد که کار را داشته باشد. ( همان برنامه ) حاجیلو برمیگردد که مواظب کار باشد.
حمله کردن. برای اینکه استقلال حالا متوجه میشود که اگر بخواهد حملات را از میانهٔ میدان برای ملوان داشته باشد مشکل خواهد داشت. ( همان برنامه )
برای اینکه استقلال حالا متوجه میشود که اگر بخواهد از میانهٔ میدان به ملوان حمله کند مشکل خواهد داشت.
بودن. همانطور که میبینیم این دیداری است که تا به اینجای کارداشتیم. ( همان برنامه )
همانطور که میبینیم این دیداری است که تا اینجا چنین بوده.
کردن. حالا باید یک نصیحت را داشته باشیم ... با تیم ملوان. ( همان برنامه )
استقلال حملات زیادی را داشت ولی نتیجه را نتوانست بگیرد. ( همان برنامه )
یاران پور حیدری بیامان تاخت و تاز را داشتند ولیکن ... ( همان برنامه )
گزارش کردن. بعد از آن در خدمتتان خواهیم بود تا نیمهٔ دوم را در خدمت شما عزیزان علاقهمند به ورزش فوتبال داشته باشیم. ( همان برنامه )
تماشا کردن. به هر تقدیر احمدزاده گلش را زد که همچنان آقای گل این دوره از مسابقات فوتبال حذفی باشگاههای ایران، شاهد [ نام این دوره از مسابقات ]، باشد و ما هم یک دیدار خوب و گرم را داشته باشیم. ( همان برنامه )
حفظ کردن. اگر ملوان نتیجه را داشته باشد به عنوان یک پای فینال خودش را مطرح میکند. ( همان برنامه )
اگر ملوان این نتیجه را حفظ کند یکی از دو فینالیست این دوره از مسابقات میشود.
زدن. از آن طرف استقلال هم میبیند که میتواند یک گل را داشته باشد و به فینال راه پیدا کند. ( همان برنامه )
از آن طرف استقلال هم میبیند که میتواند یک گل بزند و به فینال راه پیدا کند. ( همان برنامه )
باقی ماندن. 8 دقیقه به پایان این دیدار تند و تیز داشتیم، استقلال هرچی زده به در بسته خورده. ( همان برنامه )
8 دقیقه به پایان این دیدار تند و تیز باقی مانده، استقلال هرچی زده به در بسته خورده.
گرفتن. تو این مدت هم همکارم کوثری نگاه دقیقی را به بازی داشت.
اجازه بدهید من بعد از کرنر دنبال کار را بدهم خدمت ایشان که داشته باشد دنباله کار را و ... ( ورزش، شبکهٔ 2، 4/10/66 )
دادن. این ور رحیم یوسفی تغییر آهنگ را داشته، تغییر جا را داشته، میفرستد و ... ( همان برنامه )
این ور رحیم یوسفی دایماً تغییر آهنگ داده، تغییر جا داده، میفرستد و ...
حیف که تا همین جا شواهد آن قدر زیاد شدهاند که میترسم حوصلهٔ خوانندگان سر برود وگرنه در همین یکی دو برنامه از مصدر داشتن بیش از اینها معانی غلط اخذ شده است. تا آنجا که پژوهش مختصر من نشان میدهد در برنامهٔ ورزش شاید بیش از هر برنامه دیگری این نوع غلطها رایج است ولی در بسیاری از برنامههای دیگر نیز چنین غلطهایی مشاهده میشود.
را
سوءِ استعمال را یکی دیگر از غلطهایی است که به وفور در زبان تلویزیون، و زبان رادیو و روزنامهها، به کار میرود. نمونههایی از این غلطها را در شواهد فوق خواندید. به چند نمونه دیگر نیز توجه کنید:
به گزارش رویتر لیبی فاش کرد انقلابیون مسلمان مصری یک انبار مهمات نیروی دریایی امریکا در بندر اسکندریهٔ مصر را به آتش کشیدند. (اخبار، شبکهٔ 2، 1 / 10 / 66)
به گزارش رویتر لیبی فاش کرد انقلابیون مسلمان مصری یک انبار مهمات نیروی دریایی آمریکا را در بندر اسکندریهٔ مصر به آتش کشیدند.1
و به این ترتیب طوطیان قصهگو به جای تماس مستقیم با کودک ارتباط را از طریق پردهٔ تلویزیون با کودک برقرار کردند. ( نفوذ، شبکه 1، 2/10/66 )
و به این ترتیب طوطیان قصهگو به جای تماس مستقیم با کودک از طریق پردهٔ تلویزیون با او ارتباط برقرار کردند.
نقش مهمّی در شکلگیری این افراد را دارند. ( همان برنامه )
نقش مهمی در شکلگیری این افراد دارند.
دلخوش و پورغلامی را مأمور کرده بود که تو جناحهای مختلف اجازهٔ کار را به گروسی ندهند. ( ورزش، شبکه 2، 28/9/66 )
دلخوش و پورغلامی را مأمور کرده بود که در جناحهای مختلف به گروسی اجازه بازی ندهند.
حاجیلو برمیگرداند تا بتواند فضای باز را برای بازیکنانش آماده کند. ( همان برنامه )
حاجیلو برمیگرداند تا بتواند برای بازیکنانش فضای باز ایجاد کند.
ابر نیرویی [ داور مسابقه ] ... میرود که صحبت را با او داشته باشد. ( همان برنامه )
ابر نیرویی ... میرود که با او صحبت کند.
توسط
سوءِ استعمال توسط نیز، که در نتیجهٔ ترجمهٔ مکانیکی واژه به واژه در زبان فارسی رایج شده، در زبان رسانههای همگانی فراوان به چشم میخورد. به چند نمونه از این سوء استعمال توجه کنید:
بر اساس همین گزارش گشت هوایی برفراز آبهای خلیجفارس و دریای عمان روز گذشته توسط هواپیماهای نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران انجام شد. ( اخبار، شبکهٔ 2، 1/10/66 )
بر اساس همین گزارش روز گذشته هواپیماهای نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بر فراز آبهای خلیجفارس و دریای عمان به گشت هوایی مبادرت ورزیدند.2
همچنین توسط تیمهای ویژهٔ گشت نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 11 فروند کشتی تجارتی و نفتکش در محدودهٔ آبهای تنگهٔ هرمز مورد شناسایی و بازرسی محمولهای قرار گرفت که موارد مشکوکی مشاهده نشد. ( همان برنامه )
همچنین تیمهای ویژهٔ گشت نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 11 فروند کشتی تجارتی و نفتکش را در محدودهٔ آبهای تنگهٔ هرمز شناسایی کردند و محمولهٔ آنها را بازرسی نمودند ولی به مورد مشکوکی برنخوردند.
تصاویری را که ملاحظه میکنید مربوط میشود به اسرایی که در شمال فکّه توسط رزمندگان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به اسارت خود درآوردند و الان در حال ... ( همان برنامه )
تصاویری که ملاحظه میکنید مربوط میشود به اسرایی که رزمندگان نیروی زمینی ارتش جمهوریاسلامی ایران آنان را در شمال فکّه به اسارت خود درآوردند و الان در حال ...
خبرگزاری فرانسه گزارش داد ... عدهای از تظاهرکنندگان توسط پلیس مجروح شدند. ( همان برنامه )
خبرگزاری فرانسه گزارش داد ... پلیس عدهای از تظاهرکنندگان را مجروح کرد.
برای
سوءِ استعمال برای نیز در نتیجهٔ ترجمهٔ مکانیکی در زبان رسانههای همگانی رایج شدهاست. دو نمونه از این سوءِ استعمال:
از سوی دیگر به گزارش رویتر وزارت امور خارجهٔ آمریکا دیروز ضمن اعلام مجدد این مسئله که ... به امریکاییان برای سفر به سرزمینهای اشغالی هشدار داد. ( اخبار، شبکهٔ 2 ، 1/10/66 )
از سوی دیگر به گزارش رویتر وزارت امور خارجهٔ آمریکا دیروز ضمن اعلام مجدد این مسئله که ... به امریکاییان هشدار داد که به سرزمینهای اشغالی سفر نکنند.
بازی دنبال میشود برای این دو تیم ( ورزش، شبکهٔ 2، 28/9/66 ) این دو تیم بازی را دنبال میکنند.
تحقیق روی
این سوءِ استعمال نیز در نتیجهٔ ترجمهٔ مکانیکی در زبان رسانههای همگانی رایج شده است.
طبق تحقیقات مختلفی که یکی از محققین بزرگ رفتارهای ناهنجار کودکان در زندانها روی انگیزهٔ روابط ضد اجتماعی کودکان و نوجوانان جوامع صنعتی انجام گرفته چنین نتیجهگیری شده است که تلویزیون، رادیو، سینما، و ادبیات زشتنگاریِ غربی نقش مهمی در شکلگیری این افراد را دارند. ( نفوذ، شبکهٔ 1، 2/10/66 )
رفتن
و این سوءِ استعمال نیز.
فرصت را میرفتند که داشته باشند. ( ورزش، شبکهٔ 2، 28/9/66 ) نزدیک بود که فرصت پیدا کنند.
در معرض
این سوءِ استعمال تازگی دارد. به امید آنکه همهگیر نشود.
علی رغم اینکه افلاطون توصیه کرده بود که به کودکان در جهت رشد ریاضی، ورزش، و موسیقی آموخته شود کودکِ دیروز در معرض مطالعات جامعهشناسانه و روانشناسانه قرار نمیگرفت تا تواناییهایش به شیوهٔ علمی وسعت پیدا کند. ( نفوذ، شبکهٔ 1، 2/10/66 )
دستانش مرتکب خطا شود و بالأخره سردی کسالتبار دستبند را بر دستهای کوچکش حس کند، دستهایی که اگر در معرض برنامهریزی درست قرار میگرفت میتوانست ... ( همان برنامه )
هست به جای است
مرحلهٔ بعد، که در سری جدید به این مسابقه افزوده شده، مرحلهای هست با عنوان من کیستم که طبعاً صحبت از یک شخصیت هست. ( مسابقهٔ نامها و نشانهها، شبکهٔ 1، 3/10/66 )
و امتیاز هر مرحله هم کنار تصویر مشخص هست. ( همان برنامه )
حالا مرحلهٔ هشتم که دفعه قبل هم توضیح دادم یک مرحلهٔ تازه هست در مسابقهٔ ما. (همان برنامه)
این شواهد نمونههایی بود از مهمترین غلطهایی که در 5 ساعت از گفتارهای شش برنامهٔ تلویزیونی وجود داشت و به سهولت میشد آنها را تحریر کرد. افزون بر اینها، در برنامههای مزبور غلطهای مهمّ دیگری نیز به گوش میخورد که تحریر آنها کمی مشکل است، از قبیل تلفظ غلط واژهها، تأکیدهای نابجا، و بهطور کلّی آهنگ و لحن نادرست.
(5)
اینها مشتی بود از خروار غلطهایی که در هر روز از طریق رسانههای همگانی وارد دریای زبان فارسی میشود. ولی عمق خطر را فقط در صورتی میتوان به دقت اندازه گرفت که حجم واقعی خود خروار را معلوم نمود و آن را با حجم نوشتههای پاکیزه و زیبا و معنیدار و استواری که وارد دریای زبان میشود مقایسه کرد. در این صورت آشکار خواهد شد که دریای عزیز و کهنسال زبان فارسی دوران بسیار بدی را میگذراند زیرا جریانهای آلوده کنندهای که به آن وارد میشود بسی حجیمتر از جریانهای پاکیزهٔ سالمی است که به آن میریزد. این وضع تا چه هنگام میتواند ادامه پیدا کند بدون آنکه دریای زبان فارسی توانایی پاکسازی طبیعیاش را از دست بدهد و به دریایی همیشه بیمار تبدیل شود؟ ورق بزنید کتابهایی را که این روزها منتشر میشود؛ بررسی کنید مقالههایی را که این روزها در مطبوعات به چاپ میرسد؛ گوش بدهید به سخن کودکان، نوآموزان، دانش آموختگان. آیا نشانههای فساد و بیماری زبان فراوان نیست؟
تردیدی نیست که سرنوشت آتی زبان فارسی تا حدّ زیادی به نوع عمل مدیران و مسئولان و نویسندگان و گویندگان رسانههای همگانی بستگی دارد. رسانههای آنان اکنون بیشترین و گستردهترین و مؤثرترین حجم جریانهای آلوده را وارد دریای زبان فارسی میکنند. اگر، زبانم لال، روزی این دریای مقدسِ عزیز بمیرد گناه آن تا حدّ زیادی به گردن ایشان خواهد بود.
ولی اگر ایشان مسئولیت عظیم خود را در قبال زبان فارسی پیش چشم بیاورند و بیدرنگ عمل کنند و به درمان درد، که چندان مشکل و پرخرج نیست، بپردازند به یقین سهم افتخارآمیزی در سلامت زبان فارسی و غنا و کمال آن خواهند داشت. ولی آیا درمان درد حقیقتاً آسان و کم خرج است؟
آری، رسانههای همگانی ایران به آسانی و با صرف هزینهٔ اندکی میتوانند گفتارها و نوشتارهای خود را به درجهای برسانند که نمونهای باشد از زیبایی و خوش آهنگی و آفرینندگی زبان و بدین طریق ضمن آنکه کار و بار اصلی خویش را پیش میبرند به آموزشِ ( البته غیر مستقیم ) زبان فارسی و پاسداری از سلامت آن نیز بپردازند.
هریک از رسانههای همگانی بنابر سرشت خود میتواند از راهی خاص به این مقصود نایل آید. چون در این مقاله صحبت از تلویزیون است، اجازه بدهید راهی را که تلویزیون میتواند پیش گیرد پیشنهاد کنم.
صحیحترین و طبیعیترین گام همان است که تلویزیون خود برداشته است، منتهی به نحوی بسیار محدود: درآن برنامهای از مسابقهٔ علمی ( شبکهٔ 2، 11/10/66 ) که من ضبط و بررسی کردم هیچ غلطی یافت نشد. با خوشحالی بسیار چند برنامهٔ دیگر این مسابقه را هم تماشا کردم و به گفتار مجری و کارشناسان آن به دقت گوش دادم و همچنان غلطی نیافتم. مجری و کارشناسان این برنامه از فرهنگیان باتجربهاند. پس عجیب نیست که در رشتهٔ علمی و ادبیِ خود اهل فضلند و درست و نیک سخن میگویند. صحیحترین و طبیعیترین گام همین است. کار فرهنگی را، که کار تلویزیون است و مخاطبان آن مردم سراسر کشورند ( و چرا فارسی زبانان کشورهای دیگر نیز نباشند؟)، باید به دست اهل فرهنگ سپرد. فقط در این صورت است که کار فرهنگی وزن و اعتبار و کیفیت و جذابیت و سلامت، و لاجرم مخاطب، پیدا میکند ونفوذ و توفیق مییابد. مدیران و مسئولان تلویزیون اگر بخواهند در ادارهٔ رسانهای که مدیریت و مسئولیتش را پذیرفتهاند موفق و سربلند باشند چارهای جز یافتن و به کار گماشتن اشخاص فاضل و باتجربه در تمام رشتههای کار خود ندارند.
گام دیگر بهرهگیری صحیحتر از کاردانان موجود است. پر غلط ترین برنامههایی که من ضبط کردم دو برنامهٔ ورزش ( شبکهٔ 2، 28/9 و 4/10/66 ) بود. در همین دو برنامه علاوه بر گزارشگرِ اصلی گزارشگرِ دیگری نیز گاهگاهی سخن میگفت که به ندرت غلطی در گفتار او یافت میشد. آیا بهتر نیست از چنین گزارشگرانی که قادرند با زبان نسبتاً صحیحی سخن بگویند و اهلیتشان در رشتهٔ کار خود نیز کم نیست بیشتر استفاده شود، و اصولاً کار گزارشگری به آنان واگذار گردد؟
در مورد برنامههای خارجی که گفتار آنها ترجمه میشود، شاید بهترین و کمخرجترین شیوه همان باشد که در تلویزیون بیسابقه نیست. در سالهای گذشته مسئولیت ترجمهٔ گفتار برنامههای خارجی به یکی از نویسندگان و مترجمان فاضل نامدار سپرده شده بود و او ترجمهٔ متن گفتارها را به مترجمان با صلاحیت واگذار میکرد و خود به ویرایش آنها میپرداخت. اکنون نیز میتوان شیوهای نظیر این را پیش گرفت و زبان بخشی از برنامهها، یعنی برنامههای خارجی را پاکیزه و روان و زیبا ساخت.
در مورد برنامههای ایرانی، اعم از داستانی و غیر داستانی، میتوان به تناسب حجم گفتار این برنامهها از چند ویراستار کاردانِ با تجربهٔ علاقهمند به کار یاری خواست و ویرایش متن گفتارها را به آنان سپرد. این ویراستاران، اگر دستشان باز باشد که با قدرت عمل کنند، به تدریج کمسوادان و کممایگان را از نگارش متن گفتارها خسته خواهند کرد و به نویسندگان پرمایهتر میدان خواهند داد.
ولی میدانیم که در نظام اداری کشور ما این قبیل کارها بیهمت و حمایت یک مقام صاحب اختیار و با کفایت به جایی نمیرسد. لازم است مقامی زیر نظر مدیر عامل تلویزیون و برخوردار از حمایت جدی او به پیشبرد گامهای مذکور بپردازد. شخصی که تصدی این مقام را به عهده میگیرد باید خود ادیبِ زبان شناس و، مهمتر از این، دوستدارِ پرشور زبان فارسی باشد. اگر او چنین نباشد بعید نیست مقام خود را به نردبانی تبدیل کند که او را به علایق اصلیش برساند. ولی اگر دوستدارِ پرشور زبان فارسی باشد طبعاً همه وقت و همتش را صرف خدمت به این زبان در چارچوب وظایف و اختیارات و امکانات خویش خواهد کرد.
سخن آخر اینکه ده تا پانزده نفر ویراستار ورزیده به آسانی قادرند این خدمت را انجام دهند و جمع حقوق و مزایایِ گروه چنین اندکی با توجه به خدمت ارزشمندی که به زبان فارسی و آبرو و حیثیت تلویزیون خواهند کرد در حکم هیچ است.
به کوشش: مجید شمس