نامآوران ایرانی
عطار شیخ نیشابور
- بزرگان
- نمایش از سه شنبه, 01 شهریور 1390 18:06
- بازدید: 5166
برگرفته از فر ایران
گردآورنده: زهرا الماسی
آفرین، جانآفرینِ پاک را
آسمان چون خیمهای برپای کرد
آن که جان بخشید و ایمان، خاک را
بیستون کرد و زمینش، جای کرد
در میان بزرگان شعر عرفانی فارسی، زندگی هیچ شاعری به اندازهی عطار در ابر ابهام نهفته نمانده است. نه سال تولد او به درستی روشن است و نه حتی سال درگذشت او. اینقدر میدانیم که او در نیمهی دوم سدهی ششم و در یک چهارم نخست قرن هفتم میزیسته. اهل نیشابور بوده است و چند کتاب به شعر و یک کتاب به نوشتار از او باقی است. نه استادان او، نه معاصرانش و نه سلسلهی مشایخ او در تصوف، هیچ کدام به قطع روشن نیست.
از سفرهای احتمالی او هیچ آگاهی نداریم و از زندگی شخصی و فردی او و زن و فرزند و پدر و مادر و خویشان او هم اطلاع قطعی وجود ندارد.
در این باب هرچه گفته شده، بیشتر برپایهی حدس و گمان بوده است و شاید همین پوشیده ماندن در ابر ابهام، خود یکی از دلایل تبلور شخصیت او باشد که مانند دیگر قدسیان عالم، در فاصلهی حقیقت و رویا و افسانه و واقعیت در نوسانند.
اگر این «افسانهگون» بودن، در «قدیس وارگی» عطار تاثیری داشته، در متهم کردن او و آلودن نامش به شعرهای بسیار سست و ناتندرست و ذهنیتی بیمارگونه و مالیخولیایی نیز بیتاثیر نبوده است. زیرا در این هفت سدهای که از روزگار حیات او میگذرد، مجموعهی گوناگونی از شعرهای سست و بیمارگونه به نام او ساخته شده است که جدا کردن حقیقت وجودی عطار از آن ناراستها، کار آسانی نیست.
در آثار مسلم او، تصریح به نام او که «محمد» است شده و در شعرهای خود، تخلص «عطار» و «فرید» را آورده است و در نیشابوری بودن او، او تردیدی نیست. فریدالدین محمدبن ابراهیم بن اسحاق کدکنی که «خاک جای» او، امروزه در شهر کنونی نیشابور زیارتگاه است، در آغاز، پیشهی پدری که عطاری (= دارو فروش) بوده، اختیار کرد.
گویا در اندیشهی عطار هم، به مانند سنایی آمادگی لازم برای یک تحول روحی و انتقال به تلقی تازهای از زندگی وجود داشته و همین آمادگی وی را در میان سالهای عمر، به عارفی آزاده و راستبین و بینیاز تبدیل کرده است. به گونهای که نیمه دوم زندگانی او، بیشتر به نوشتن کتب و سرودن اشعاری ژرف و پرمعنا گذاشته است.
سال درگذشتش، به درستی دانسته نیست اما میتوان اظهار داشت که او در حملهی خانمانسوز مغول به نیشابور شهید شد که برای آن هم دلیل تاریخی محکمی وجود ندارد.
آثار شیخ عطار
از میان غزلیات و قصاید که بیشتر عرفانی و دارای مضمونهای بلند صوفیانه است، میتوان به آثار زیر اشاره کرد:
1- منطقالطیر: این مثنوی که کمابیش 4600 بیت دارد، مهمترین و برجستهترین مثنوی عطار و یکی از مشهورترین مثنویهای تمثیلی فارسی است که در واقع میتوان آن را حماسهای عرفانی نامید.
2- الهینامه: این منظومه، در واقع مجموعهای است از قصههای گوناگون کوتاه و برپایهی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهوده در جستوجوی چیزهایی برآمدهاند که حقیقت آن با آنچه عامهی مردم از آن میفهمند، تفاوت دارد.
3- مصیبتنامه: از دیگر منظومههای مهم عطار که در بیان مصیبتها و گرفتاریهای روحانی سالک میباشد، مشتمل است بر حکایتهای فرعی بسیار که هر کدام را فایدهای و نتیجهای است.
4- مختارنامه: عطار یکی از شاعرانی است که به سرودن رباعیات استوار و عمیق عارفانه و متفکرانه نامبردار بوده است. رباعیات وی، گاهی با رباعیات خیام، ترانهساز همشهری او، بسیار نزدیک شده و همین امر سبب گردیده است که بسیاری از آنها را بعدها به خیام نسبت دهند و برعکس، همین آمیزش و نزدیکی فکر و اندیشه کار تمیز و تفکیک ترانههای این دو شاعر بزرگ نیشابور را دشوار کرده است.
5- تذکرة الاولیا: عطار هم از آغاز جوانی به سرگذشت عارفان و نوشتار و گفتار بزرگان تصوف دلبستگی تام داشته است. همین تعلق خاطر، سبب شده است که او سرگذشت و حکایتهای مربوط به نود و هفت تن از اولیا و مشایخ تصوف را در کتابی به نام تذکرة الاولیا گردآوری کند.
شاید بسیاری از مردم عطار را با داستان سیمرغ میشناسند داستانی که در منطقالطیر در قالب مثنوی بیان شده: این داستان عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ ـ که پادشاه آنهاست ـ به راهنمایی هدهد به راه میافتند و در راه از هفت مرحله سهمگین میگذرند و در هر مرحله، گروهی از مرغان از راه بازمیمانند و به بهانههایی پاپس میکشند تا اینکه، پس از عبور از مراحل هفتگانه، که بیشباهت به هفتخان در رستم و اسفندیار نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان که در جستوجوی «سیمرغ» بودند تنها «سی مرغ» باقی میمانند و چون به خود مینگرند درمییابند که آنچه بیرون از خود میجستهاند، سیمرغ اینک در وجود خود آنهاست منظور عطار از مرغان، سالکان راه و از «سی مرغ» مردان خداجویی که پس از عبور از مراحل هفتگانهی سلوک، یعنی: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا، سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف میکنند.
سیمرغ در اوستا و شاهنامه
در شهنامه، بیش از آنکه به توصیف جوانب مادی و شکل و شمایل سیمرغ پرداخته شده باشد، از نقش او در زندگی قهرمانان شاهنامه سخنها رفته، پرورش یافتن زال. پدر رستم، در آشیانهی سیمرغ و یاری رساندن سیمرغ به خاندان زال در هنگام زادن رستم و نیز راهنمایی کردن رستم برای چیره شدن بر اسفندیار.
اینها همگی ویژگیهایی است که سیمرغ در اوستا و شاهنامه از آن برخوردار است و از فاصلهی دوران اوستایی تا عصر شاهنامه و عطار، چهرهی سیمرغ تحولات بیشتری یافته و نقش حکیمی فرزانه و پزشکی کاردان و چارهگر دارد. عطار بر آثار گذشتگان خودآگاهی داشته و بسیاری بعد از عطار در داستانهای خود وی را الگوی خود قرار دادهاند. رساله الطیر ابنسینا ـ منطق الطیر خاقانی ـ رساله الطیر غزالی ـ داستان مرغان ابوالرجاء چاپی و عین القضات همدانی ـ رسالة الطیور نجمالدین رازی ـ پرندگان عزالدین مقدسی
بدون شک، عطار آنچه را که سنایی در آغاز کار از سرمایههای عرفانی به عرصهی شعر فارسی وارد کرده، با والایی و برجستگی خاصی به کمال نسبی خود نزدیک کرده است و اگر بگوییم که عطار حتی برای مولانا جلالالدین - که خود را وامدار و دنبالهرو سنایی و عطار میدانست - راه رسیدن به آن اوج عارفانه را که در مثنوی و غزلیات شورانگیز شمس میبینیم، هموار کرده است سخنی به گزاف نگفتهایم.