کتاب
معرفی کتاب «ایران را از یاد نبریم»
- كتاب
- نمایش از سه شنبه, 30 خرداد 1391 07:50
- بازدید: 7739
برگرفته از تارنمای دکتر محمد علی اسلامی ندوشن
خلاصه:از نخستین مقاله اش در سال1337 انتشار یافت. نزدیک به تمام مطالب آن به عنوان سر مقاله در مجله (یغما) نشر گردیده است، وآنگاه در سال 1340 بصورت یک مجموعه گرد آمد.
این کتاب به همراه «به دنبال سایهٔ همای»، مسائل مربوط به بیست سال دوران پیش از انقلاب را دربرمیگیرد.
در مقدّمهٔ آن آمده است: - «در روزگاری که گوئی ایران در ابری از فراموشی پیچیده شده است، اگر کار دیگری از دست ما برنیاید، لااقل خوب است بکوشیم تا فکر او و غم او را در دل خود زنده نگاه داریم».- «در افسانهها آمده است که قُقنُس مرغی است خوشرنگ و خوش آواز که منقار او سیصد و شصت سوراخ دارد و برکوه بلندی در مقابل باد نشیند و صداهای عجیب از منقار او برآید. گفتهاند که هزارسال عمر کندو چون سال هزارم به سرآید، و عمرش به آخر رسد، هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن نشیمن گیرد و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند، بدانگونه که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و او در آتش خود بسوزد و از خاکسترش تخمی حادث گردد و از آن قُقنُسی دیگر پدید آید. گفتهاند که او را جفت نیست و موسیقی را از آواز او دریافتهاند.» - «بین افسانهٔ ققنس و سرگذشت ایران تشابهی میتوان دید. ایران نیز چون آن مرغ شگفت بی همتا، بارها در آتش خود سوخته است و باز از خاکستر خویش زائیده شده.» (بهمن 1340)
چند عبارت دیگر از مقدّمه:
- «این کتاب برای خود من از این جهت معنی دار است که طیّ سالهای دراز - که میتوانست بارورترین دوران عمر باشد - قدم به قدم مرا همراهی کرده است. در پس هر یک از این مقالهها ماجرا یا مسئلهای است که در وضع خاصّ و بنا به اقتضای خاصّ، نوشتن را موجب گشته. ارزش آنها هرچه باشد، نبض زمان در آنها به طپیدن آمده، و هنوز هم چنین مینماید که گذشت روزگار از اکنونمندی آنها نکاسته است.»
- «ایران که در این مجموعه و بعضی از نوشتههای دیگرم از آن حرف زیاد به میان میآید، نباید مورد سوء تعبیر قرار گیرد. به هیچ وجه معنیش وطن خواهی ابلهانه، رمانتیک، تعصّبآمیز یا توخالی نیست. اگر بخواهم در یک کلمهٔ ساده بگویم که منظور از آن چیست، خواهم گفت: «شهریادگار» «خزانهٔ انس و دلبستگیها». ایران به ظاهر همین هامون و بیابان و کوهسار و خرابهها و کوچه باغها و بناهاست (از ویرانههای شوش تا مسجد سپهسالار)، ولی از سوی دیگر یک عمق طولی در آن است که میرود به دورِدور؛ بیابانی که لشکر سلم و تور در آن گم شد، و کوهی که ضحاّک در آن به بند کشیده گشت.»
- «آری «شهر یادگار»، ولی بارورترین یادگارها، یعنی آنچه از صافی قرون گذشته و دست ما را میگیرد و به گردش روزگارها میبرد، که بعضی جاهایش به قول مولوی «باغ سبز عشق» است و جاهای دیگر به گفتهٔ حافظ:«دشت مشوّش»، ولی در هر حال وجود ما را میآگند، و عمری به درازی عمر تاریخ میبخشد.» (آبان 1369)
(چاپ چهاردهم، انتشارات یزدان).
آنچه در این کتاب آمده است:
پیشگفتارها.
ایران را از یاد نبریم.
فیروزی شکست خوردگان.
ایران تنها کشور نفت نیست .
مرد روز.
نسل ملول.
از آموختن چه حاصل؟
با فرهنگ و بی فرهنگ.
ای کاش که جای آرمیدن بودی.
روشنفکران بر سر دوراهی.
اشارهها.
آدمیّت و مقام.
خوبی و بدی.
ایران نیز حرفی برای گفتن دارد.
ایران به چه کسانی نیازمند است؟
تهران.
مرگ نیما.
پیمانهٔ عمر او به هفتاد رسید.