کتابخانه
معرفی و بررسی کتاب پانترکیسم و ایران
- کتابخانه
- نمایش از یکشنبه, 20 دی 1394 07:15
اشکان شیرازی
پان ترکیسم و ایران
نویسنده: کاوه بیات
252 صفحه
تهران: پردیس دانش، شرکت نشر و پژوهش شیرازه کتاب،۱۳۸۶
استاد بیات در پان ترکیسم و ایران ایدئولوژی پان ترکیسم را از شکل گیری ریشه هایش در متصرفات آسیایی روسیه تا عثمانی پی می گیرد و در نهایت به این می پردازد که چگونه این ایدئولوژی ناسیونالیستی صورتی توسعه طلبانه به خود گرفت و چگونه نوک تیز توسعه طلبی خود را متوجه ایران و ایرانی بودن کرد.
یکی از مسایلی که بیات می کوشد از همان ابتدا بر آن تاکید کند این است که همین مفهوم "ایرانی بودن" و به تعبیری هویت ایرانی، در دوران معاصر اتفاقاً در مقابل هجوم ایده پان ترکیسم بود که خود را صورت بندی کرد.
کتاب دو بخش دارد. بخش اول آن روایت بیات از تاریخ ماجرای پان ترکیسم و شناساندن چهره ها و فراز و فرودهای آن است و در نهایت رودر رویی آن با ایران و فرجام این رویارویی در عهد پهلوی اول.
بخش دوم کتاب شامل گزارشها و مقالاتی است که بیات به پیوست آورده است. این مقالات اغلب مهمترین مقالاتی هستند که بیات در پژوهش خود در بخش واکنش ایرانیان به پان ترکیسم به آنها استناد کرده است و آنها را واجد اهمیت تاریخی و نظری دانسته است. گردآوری این پیوستها ارزش بیشتری به مجموعه داده است.
فصل نخست کتاب که "موج و صخره" نام دارد به این می پردازد که چگونه ناکامی توسعه طلبی های امپراتوری عثمانی از اواخر قرن هفده میلادی و رشته شکستهای این امپراطوری در قرن بعدی در برابر اروپاییان، در اوایل قرن نوزدهم در نهایت به اصلاحاتی انجامید که به "تنظیمات عثمانی" شهرت یافت.
تضعیف عثمانی چاره جوییها و واکنشهایی را از پی آورد که ترویج گفتار "اتحاد اسلام" یکی از برجسته ترین این واکنشها بود. بیات نشان می دهد که چگونه ایده اتحاد اسلام که در بخشهای مختلف جهان اسلام با مرکزیت عثمانی ترویج می شد در واقع چاره ای، در نهایت ناکام برای تقویت و تمرکز امپراطوری چند ملیتی، چند مذهبی و چندین زبانه عثمانی بود.
بیات در پان ترکیسم و ایران ایدئولوژی پان ترکیسم را از شکل گیری ریشه هایش در متصرفات آسیایی روسیه تا عثمانی پی می گیرد و در نهایت به این می پردازد که چگونه این ایدئولوژی ناسیونالیستی صورتی توسعه طلبانه به خود گرفت و چگونه نوک تیز توسعه طلبی خود را متوجه ایران و ایرانی بودن کرد
نشان دادن این که ایده اتحاد اسلام در اصل نوعی پوشش برای تقویت سیاستهای خارجی و داخلی عثمانی بود و در دوره های نخست شکل گیری پان ترکیسم نیز الگویی مشابه به کار رفت، از نقاط مهم کار بیات است.
در ادامه بیات نشان می دهد که فعالیتهای هویت خواهانه مسلمانان تاتار در سرزمینهای تحت حکومت روسیه چگونه با تمایلات ترک گرایانه به وجود آمده در اواخر امپراطوری عثمانی پیوند خورد. او همچنین نشان می دهد که این ترک گرایی در ابتدا گرایشی "ادبی" و معطوف به مسئله زبان بود.
این گرایش سپس با توسل به نوشته های اروپاییان درباره زبان و قومیت ترک که از ارزشهای متفاوتی برخوردار بودند و برخی از حد کتابهای عامه پسند فاقد اعتبار پژوهشی فراتر نمی رفتند، مایه تبلیغات خود را فراهم آورد.
ترک گرایی با پیروزی سیاسی ترکهای جوان در ۱۹۰۸ در سرزمین عثمانی صورتی رسمی یافت و تدریس زبان ترکی در مدارس این سرزمین اجباری شد و ترک بودن نیز شرط استخدام در نظام اداری شد. پیروزی داخلی این ایدئولوژی آغاز رسمیت یافتن آن در سیاست خارجی ترکهای جوان بود.
بیات نشان می دهد که در کشاکش جنگ نخست جهانی، ایرانیان در مجموع هنوز درک درستی از ابعاد این سیاست نداشتند و با وجود فعالیتهای نظامی عثمانی در خاک ایران و تبلیغاتی که به پشتوانه همین حرکات نظامی صورت می گرفت، تنها بخشی از ایرانیانی که در عثمانی در تبعید به سر می بردند یا دموکراتهای آذربایجانی در حزب شیخ محمد خیابانی بودند که با داشتن "تجربه دست اول" از این مواجهه ابعاد سیاست جدید را دریافتند و در برابر آن واکنش نشان دادند و کوشیدند تا دولت و روشنفکران و مطبوعات داخل ایران را نیز به این مسئله آگاه کنند.
با این حال هشیاری عمومی نسبت به این سیاست باز هم با تاخیر حاصل شد. فصل دوم کتاب با عنوان "آتش نهفته" با شرح "غایله روشنی بیگ" آغاز می شود که به نوعی سرآغاز این هشیاری عمومی بود: "در اواخر تیرماه ۱۳۰۲ روشنی بیگ که در سالهای جنگ جهانی اول نیز مدتی را در ایران سپری کرده بود در مرکز ترکی اجاقی استانبول سخنانی ایراد کرد که بازتاب آن را در محافل مطبوعاتی و همچنین دوایر دولتی ایران، باید سرآغاز طرح و بحث گسترده موضوع پان ترکیسم در ایران دانست." (ص ۳۱)
روشنی بیگ در این سخنرانی توصیفی از وضعیت زبانی و قومی در ایران به دست داده بود که بنابر آن زبان فارسی و آن چه او "قومیت فارس" می خواند در اقلیت شمرده بود و دشنامهایی به ایرانیان و زنان ایرانی داده بود و اصولاً وجود چیزی به نام ایران و پادشاهی ایران را هم زیر سوال برده بود.
ترک گرایی با پیروزی سیاسی ترکهای جوان در ۱۹۰۸ در سرزمین عثمانی صورتی رسمی یافت و تدریس زبان ترکی در مدارس این سرزمین اجباری شد و ترک بودن نیز شرط استخدام در نظام اداری شد. پیروزی داخلی این ایدئولوژی آغاز رسمیت یافتن آن در سیاست خارجی ترکهای جوان بود.
سخنان روشنی بیگ با واکنش رسمی سفارت ایران در آنکارا و پس از آن با واکنشهای متعدد و مختلف در مطبوعات ایران مواجه شد. پیگیری و اعتراض وزارت خارجه تا گرفتن عذرخواهی رسمی از دولت آنکارا پیش رفت. اما در سوی دیگر نویسندگان ایرانی با طیف متنوعی از واکنش ها از پاسخهای منطقی گرفته تا واکنشهای تند دشنامگونه با این قضیه روبرو شدند تا جایی که موضع گیری گروه اخیر نویسندگان باعث شد که دولت ترکیه که به موضع انفعالی رفته بود به اعتراض برآید.
زد و خوردهای قلمی اما از آن پس باز هم با به میان آمدن چهره های دیگر مانند سلیمان نظیف در ترکیه و عارف قزوینی و وطنیه هایش ادامه پیدا کرد. گذشته از اینها ایده پان ترکیسم در قفقاز نیز چالشی در برابر ایرانیان برانگیخت ، نوشته های محمد امین رسول زاده سویه ایدئولوژیک ماجرایی بود که وجه عملی آن تا ترور نافرجام مایل تویسرکانی مدیر مدرسه ایرانیان باکو امتداد داشت.
نویسنده در فصل سوم کتاب به این می پردازد که همانطور که این درگیریهای قلمی زمینه شناخت بیشتر ایده پان ترکیسم را برای ایرانیان فراهم می کرد، به تدریج عمدتاً با پیشنهاد روشنفکران و نویسندگان مجموعه سیاستهایی برای دفاع در قبال آن نیز تدوین می شد.
در این فصل پایانی کتاب بیات ابعاد مختلف سیاستهای دفاعی را که مورد توجه نویسندگان قرار گرفت بررسی می کند و نشان می دهد که این موارد در واقع هر کدام به نوبه خود تعریف کننده بخشی از آن چیزی بودند که باید آن را ایرانی بودن یا هویت ایرانی دانست.
اما نکته اساسی بیات در پایان این فصل آن جا است که نشان می دهد همین تلاشهای معطوف به شناخت و بازتعریف هویت ایرانی، درست از سوی دستگاه نظامی گرای رضا خان متوقف شدند و در دوران رضاخانی نه تنها فرایند اجرای سیاستهای هویت بخشی تحت نظارت سازمان نظامی حکومت قرار گرفت و به نوعی تصلب انجامید، بلکه بسته شدن فضای اندیشه و تبادل افکار در دوران رضاخان خود تلاشهای فکری که اساس سازنده سیاستها بودند را نیز به پایان رساند. به این ترتیب برخلاف آن چه در مورد ناسیونالیسم رضاخانی تصور می رود، رویکرد استبدادی رضاخانی دقیقا مولفه زنده اندیشه ایرانی بودن و محیط تبادل افکار در مورد آن را از میان برداشت.
نکته: این نسخه جهت استفاده موقت برای محققین و سپس خریداری کتاب و نیز استفاده محققین خارج کشور می باشد که امکان دسترسی به اصل کتاب را ندارد. این نسخه با اجازه استاد بیات جهت دانلود قرار داده می شود.
***
برگرفته از تارنمای شرکت نشر و پژوهش شیرازه کتاب
دکتر حمید احمدی
در میان آثار مربوط به ایدئولوژیهای الحاقگرا در جهان امروز، کمترین میزان ادبیات در گستره جهان به پانترکیسم مربوط میشود. برای نمونه یک مقایسه میان آثار انگلیسی و فرانسویزبان درباره پانعربیسم، پاناسلاویسم-صهیونیسم و پانترکیسم، نشان میدهد سهم پانترکیسم بسیار اندک است. به جز یکی دو کتاب حاشیهای مربوط به نویسندگان ارمنی، تنها اثر معروف و برجسته به زبان غربی اثر جیکوب لاندو (۱) است که مرجع همه پژوهشگران علاقهمند به پانترکیسم بوده است. به جز این کتاب، هیچ اثر برجستهای به یکی از زبانهای عمده دنیا یعنی انگلیسی، اسپانیولی، فرانسه، آلمانی و عربی انتشار پیدا نکرده است.
بدین ترتیب میتوان گفت که اصولا نه تنها افکار عمومی جهان، بلکه نخبگان تحصیلکرده و حتی علاقهمندان به مسائل خاورمیانه، آگاهی چندانی به این پدیده یا ایدئولوژی مهم الحاقگرای قرن بیستم نداشتهاند. گذشته از این، در کشورهای منطقهای نیز بهویژه جهان عرب علاقه چندانی به شناخت این ایدئولوژی و سیاستهای احزاب و جریانهای پانترکیست وجود نداشته است. با این همه، وضعیت ایران تا حد زیادی متفاوت است و تقریبا میتوان گفت که بیشتر آثار خارجی مربوط به پانترکیسم و حتی نوشتههای نویسندگان ارمنی در این باره به زبان فارسی منتشر شده است. علت این علاقهمندی افکار عمومی و جامعه فکری-سیاسی ایران را به شناخت پدیده پانترکیسم در درجه نخست باید در ارتباط این ایدئولوژی با منافع ملی و امنیت ایران یافت. پانترکیسم از همان آغاز، ایران، فرهنگ ایرانی و بخشهایی از سرزمین آن را هدف قرار داد و دعاوی الحاقگرایانه را با آن دنبال میکرد.
این ارتباط یا به عبارتی چالش، سبب توجه نویسندگان، مترجمان و فعالان سیاسی- فرهنگی ایران به پدیده پانترکیسم و تلاش برای شناخت چند و چون آن بوده است. با این همه، ایرانیان به امر ترجمه آثار مربوط بسنده نکرده و در حد توان خود تلاشهایی را برای شناخت بیشتر پانترکیسم از راه نوشتن مقالات و کتابها صرف کردهاند. یک جنبه از آن تلاش و شاید پرثمرترین و سودمندترین آنها شناخت عمیقتر مسئله از طریق جستوجو در منابع دست اول و متون اصلی مربوط به مباحث پانترکیسم و بازتابهای آن در ایران بهویژه واکنشهای ایرانیان به مواضع خصمانه ضدّ ایرانی رهبران پانترک و سیاستهای پانترکی علیه ایران، منافع ملی و فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران بوده است.
«پانترکیسم و ایران» که از سوی شرکت شیرازه به بازار کتاب آمده است یکی از مهمترین این گونه آثار است؛ کاوه بیات که پیش از این با کتاب «آذربایجان در موجخیز تاریخ» اسناد و منابع دست اول مربوط به چگونگی تغییر نام اران، ایالت مسلماننشین قفقاز و بخشی از سرزمینهای پیشین ایران را به «آذربایجان» در سال ۱۳۷۹ منتشر کرده بود، اینک اثری بسیار مهمتر را که در برگیرنده اسناد و منابع مربوط به فعالیتهای ضدّ ایرانی شخصیتها و جریانهای پانترکیسم در ترکیه، به همراه واکنش ایرانیان به آنهاست، به خوانندگان علاقهمند به مباحث تاریخ ایران معاصر ارائه کرده است.
این کتاب در واقع نخستین مواضع و اظهار نظرهای شفاهی و کتبی نظریهپردازان و فعالان پانترکیست را علیه ایران که در نشریات و منابع سالهای نخستین پس از کودتای ۱۲۹۹ درج شده بود، در بر میگیرد. واکنش مطبوعات و فعالان فکری و سیاسی و فرهنگی ایران به اینگونه مواضع ضدّ ایرانی و الحاقگرایانه، مطالب اصلی کتاب پانترکیسم و ایران را تشکیل داده است.
یکی از پیامدهای مهم انتشار این کتاب در این است که سند محکم و دست اولی به دست میدهد که نشاندهنده استدلال برخی مبنی بر توهّم پانترکیسم و ادعاهای آن علیه ایران است. گفتهها و نوشتههای نظریهپردازان و فعالان جریان پانترکی علیه ایران در نشریات گوناگون ترکیه در آن سالها این مسئله را روشن میکند که این تهاجم گفتاری و نوشتاری ضدّ ایرانیِ روشنفکران و فعالان جریان پانترکی علیه ایران و میراث تاریخی و فرهنگی آن بهویژه زبان فارسی بوده است.
کتاب، روی هم رفته به چهار فصل اصلی تقسیم شده و نویسنده در این فصلها ابعاد گوناگون مسئله را بررسی کرده است. در فصل نخست کتاب که به نوعی در حکم نقد نیز هست دو گفتار با عنوان جالب توجه «موج و صخره» آمده که در واقع بحثی تاریخی درباره چگونگی پیدایش اندیشه پانترکیسم در نیمه دوم قرن نوزدهم است. بیات با تشریح دوره اصلاحات (تنظیمات) در دوره عثمانی، آشناشدن نخبگان این امپراتوری با اندیشههای نوین اروپا بهویژه ناسیونالسیم را سرآغاز بیداری ترکان میداند. افرادی چون نامق کمال و دیگر عثمانیهای جوان، پیشگام این اصلاحات بودند. این اصلاحات با روی کار آمدن سلطان عبدالحمید دوم ناکام ماند؛ چراکه وی با استفاده از احساسات مسلمانان، منافع ترکیه عثمانی را به پیش ببرند. بیات سپس در قسمتهای بعدی فصل نخست به جستوجوی ریشههای اندیشه و گرایش پانترکی در میان منادیان داخلی و خارجی نخستین همچون احمد وثیق پاشا، علی سعاوی، آرتور لوملی دیوید، لئون کاهون و آرمینیوس وامبری میگردد. این نویسندگان نقش مهمی در ترویج اندیشههای پانترکی داشتند. نوشتههای این نویسندگان که تقیزاده، روشنفکر آذری ایرانی آنان را «قصهپردازیهای یک یهودی فرانسوی» میخواند مروّج اصلی پانترکیسم شد. در قسمتهای بعدی این فصل، بیات به نقش چهرههای داخلی چون اسماعیل گاسپرینلسکی، شهابالدین مرجانی، عبدالقیوم نصیری، یوسف آغچورا، احمد آقا اوغلو و یحیی بیگ حسینزاده در ترویج اندیشههای پانترکی میپردازد. شاید همین اندیشههای رؤیاگونه درباره تأسیس یک امپراتوری سراسر ترک، از چین تا اروپا، باعث شد ترکهای جوان به دامن سیاستهای بینالمللی معاصر گرفتار شوند و با پیوستن به آلمان در جنگ جهانی اول، هزینههای نابودی خود و سقوط امپراتوری ۶۰۰ساله عثمانی را فراهم سازند. در ادامه به شرح پیدایش پانترکیسم و دیگر صاحبنظران و راهبردهای آن پرداخته است و سپس نشان میدهد که این موج، یعنی پانترکیسم و دعاوی و سیاستهای آن در سر راه خود با یک مانع اصلی که «صخره» سرسخت ایران است رویارو شده است. از آنجا که نگرش پانترکیسم به سوی شرق، یعنی آسیای میانه و چین است و این راه لاجرم باید از مسیر ایران بگذرد، تهاجم پانترکیسم نخست متوجه ایران، یکپارچگی سرزمینی، تمدن و فرهنگ مردمان آن میشد.
دومین قسمت فصل نخست کتاب به تلاشهای قلمی و لفظی فعالان پانترکیست در عثمانی علیه ایران و تمامیت سرزمین و فرهنگی آن و واکنش ایرانیان به این مواضع اختصاص دارد. پاسخ ایرانیان به حملات و عقاید افرادی چون سلیمان لطیف و روشنی بیک، تأکید بر وحدت ملی ایران و دفاع از زبان فارسی بود. این امر بیش از هر جا در آذربایجان و میان روشنفکران آذری مشاهده میشد.
ایستادگی شیخ محمد خیابانی در برابر پانترکیستها و مداخلات آنان در ایران به تبعید او از سوی ارتش عثمانی انجامید. بدینگونه بود که آذربایجان ایران به خطّ مقدم جبهه دفاع از میهن در برابر برنامههای پانترکیستها تبدیل شد.
در نخستین قسمت فصل دوم به آغاز دشمنی پانترکیسم با ایران پرداخته شده و با ذکر فعالیتها و نوشتهها و گفتههای روشنیبیک، یکی از سردمداران ضدّ ایرانی پانترکیسم علیه ایران، بازتاب آنها در ایران پیگیری شده است. روشنیبیک، شخصیت و فعال برجسته پانترکیست است که در جنگ جهانی اول مدتها در ایران و افغانستان به تبلیغات پانترکی مشغول بود و بعدها در زمره نخستین آتشبیاران معرکه ایران و ترکیه بود. اظهارات روشنیبیک مبنی بر ترکبودن همه ایرانیان به جز تعدادی فارس پراکنده در بیابانها و توهین به ایران و فرهنگ ایرانی و مردم ایران با واکنش نخست دیپلماتهای ایران در ترکیه و سرانجام مقالات مهم علی صادقی تبریزی، برجستهترین پاسخگوی ایرانی به مواضع پانترکیستها محور بحثهای این قسمت است.
دومین قسمت فصل دوم با عنوان «میانپرده قفقازی» به صحنه آمدن فعالان مسلمان قفقاز که تحت تأثیر گرایشهای پانترکی عثمانی قرار داشتند و مواضع و اظهارات ضدّ ایرانی آنان اختصاص دارد. کتاب محمدامین رسولزاده و اعتراض علی صادقی تبریزی به اظهارات رسولزاده در این کتاب، موضوع مدرسهی اتحاد ایرانیان در باکو و تلاشهای پانترکی برای ممنوعساختن تدریس زبان فارسی در آن و سرانجام ترور مایل تویسرکانی، معلم مدرسه از موضوعات مهم و جالب توجه این قسمت است.
سومین بخش فصل سوم به تداوم بحران و ادامه مواضع ضدّ ایرانی پانترکیستهایی چون سلیمان نظیف که آذریهای ایران را «برادران یتیم ما» و زرتشت را «پیامبر ترک» خوانده بود میپردازد. تداوم نقش بازیگر اصلی یعنی روشنیبیک و پاسخهای سرسختانه ایرانیان آذری و غیرآذری چون علی صادقی تبریزی و حبیباللّه نوبخت و دکتر رضازادهی شفق بحث بعدی نویسنده است. مداخله دو دولت ایران و ترکیه و سرانجام وظیفههای عارف قزوینی در تبریز در دفاع از ایران آخرین بحثهای فصل دوم کتاب است.
فصل سوم کتاب با عنوان «مخاطره مدافعه» به سرچشمههای جریان پرداخته و با بررسی ماهیت انجمن «ترک اجاقی» و مواضع آن علیه ایران، ریشه این نوع سیاستها را تجزیه و تحلیل کرده است.
بیات در بخش نخست فصل سوم به سرچشمههای کار پرداخته است و تداوم بحران را در بیانات و مواضع محفل ترک اجاقی علیه ایران نشان میدهد. افرادی چون روشنیبیک و دیگران با استفاده از این محفل به ایجاد ادبیات نفرت ضدّ ایرانی و توهین به فرهنگ و تاریخ و میراث ایران دست میزدند. به میدان آمدن کمیسیون رسیدگی برای پایاندادن به این کشمکشها توانست تا حدی مؤثر افتد و از دامنه بحران بکاهد. با این همه، آغاز و تداوم این مواضع رومانتیکگونهی پانترکی و مشکلاتی که میتوانست برای ایران داشته باشد، باعث شد دولت و روشفکران ایران به فکر استحکام خطوط دفاعی ایران در برابر تهاجمات پانترکی بیفتند.
در گفتار دوم این فصل با عنوان «خطوط دفاعی» نویسنده به تلاش ایرانیان برای مستحکمکردن مناطق و موضوعات مورد تهاجم پانترکیسم پرداخته است و نشان میدهد که چگونه ایرانیان در آن دوران، نویسندگان و روشنفکران و فعالان سیاسی و فرهنگی ایران به دعاوی پانترکی درباره زبان فارسی و اهمیت آن برای ایران پاسخ دادهاند و در جهت تقویت آن به عنوان زبان ملی و رسمی ایران بهویژه در نقاط آسیبپذیری چون آذربایجان کوشیدند. روشنگری درباره آذربایجان تاریخی یعنی نفی آذربایجاننامیدن اران و تأکید بر محدودبودن آذربایجان به سرزمینهای شمال شرق ایران آن دوران از جمله کارهای دیگر نخبگان فکری-فرهنگی ایران بود. در جهت همین اهداف بود که یکی از نخبگان برجسته آذریِ آن دوران یعنی احمد کسروی با نوشتن جزوه پژوهشی و تاریخیاش با نام آذری یا زبان باستان آذربایگانی، دعاوی پانترکی را درباره قدیمیبودن زبان ترکی در ایران زیر سؤال برد و گویشهای زبان فارسی آن منطقه، یعنی زبان «آذری» را به جامعه فرهنگی ایران و خارج آن معرفی کرد. تلاشهای برخی دیگر از روشنفکران ایرانی آن دوران همچون محمود افشار یزدی برای بحث مسئلهی وحدت و همبستگی و هویت ملی نیز اقدامات دفاعی دیگر ایرانیان برای استحکامبخشیدن به مسئله اتحاد ملی در ایران آن دوران بود.
آخرین فصل کتاب که «پایان بحث» نام دارد دربردارندهی تلاشهای ایران در عرصه دیپلماسی برای کاهشدادن تنش دوجانبه بود که بهویژه با استحکام قدرت رضاشاه و ممنوعکردن هرگونه بحث درباره این مسئله و دامنزدن به آن به عنوان سیاست رسمی دولت ایران به اجرا گذاشته شد.
همچنین این فصل به استقرار جمهوری ترکی پرداخته است و تلاشهای دولت مصطفی کمال را برای پرهیز از سیاستهای رومانتیکگونهی پانترکی، یعنی دوری از توران، سرزمین خیالی پانترکها تمرکز بر «ترکیه»، سرزمین واقعی ترکها به بحث میگذارد. این فصل به ایجاد مجمع زبان تاریخ ترک و تمرکز دولت و روشنفکران ترکیه برای ایجاد هویتسازی و تاریخنگاری برای ترکها اشاره میکند. پالایش زبان ترکی از واژههای فراوان و به سرقتبردن چهرههای ایرانی و تاریخ ایران برای ساختن تاریخ ترک و بزرگان ترک، بخشی از طرح ملّتسازی در ترکیهی دوران آتاتورک بوده است.
کتاب پانترکیسم و ایران، از لحاظ استناد تاریخی اثر مهمی به شمار میآید، چراکه منبع تمامی این مشاجرات را در لابهلای صفحات خود ذکر کرده است و همچنین صفحهداران اصلی این کارزار را در دو طرف معرفی میکند. در طرف مقابل چهرههایی چون روشنیبیک، سلیمان نظیف، محمدامین رسولزاده، احمد شکری و رئوف بیک از سردمداران اصلی موضعگیریهای ضدّ ایرانی جریان پانترکی بودند. در مقابل، افرادی چون حسنزاده، علی صادق تبریزی - که بیات وی را «حریف قدیمی روشنیبیک» میخواند- حبیباللّه نوبخت، دکتر تقی ارانی، مقدم بیات، احمد کسروی و سرانجام رضازاده شفق پرچم دفاع از ایرانیبودن آذربایجان و میراث تاریخی و فرهنگی ایران بهویژه زبان فارسی را در برابر تهاجمات پانترکی برافراشتند. نکته بسیار مهم در اینجا این است که قریب به اتفاق این افراد همه از آذربایجان ایران برخاسته بودند و از ایرانیبودن آن دفاع میکردند.
پانترکیسم و ایران، خلأ ناشی از نبود منابع دست اول و متن اظهارات و نوشتههای مربوط را پرکرده و منبعگرانبهایی را در اختیار ایرانپژوهان قرار داده است.این واقیعت را بهویژه در پیوستهای کتاب که شامل اسناد و مقالات ضمیمه است میتوان یافت که کمتر از نیمی از صفحات کتاب را به خود اختصاص داده است.
پینوشت:
(*) بیات، کاوه (۱۳۸۷)؛ پانترکیسم و ایران؛ تهران: شیرازه، ص ۲۴۷.
۱. برای ترجمه فارسی این اثر بنگرید به: جیکوب لاندو، پانترکیسم: یک قرن در تکاپوی الحاقگری، ترجمه حمید احمدی، تهران: نشر نی، ۱۳۸۳.