کتاب
گلستان ارم: جعلنامهای در انکار هویت فرهنگی ایرانی قفقاز و تركي شمردن قفقازيان
- كتاب
- نمایش از یکشنبه, 14 اسفند 1390 08:18
- بازدید: 7608
برگرفته از تارنگار ایرانچهر
فیروز منصوری
گلستان ارم: جعلنامهای در انکار هویت فرهنگی ایرانی قفقاز
گلستان ارم
نوشتۀ: عباسقلی آقا باکیخانوف
به سعی و اهتمام: عبدالکریم علیزاده،
محمد آقا سلطانوف،
محمد آذرلی،
اژدرعلی اصغرزاده،
فاضل بابایف
چاپ اول: 1970
ناشر: ادارۀ انتشارات علم، باکو
پس از اینکه دولت سوسیالیست روسیه، سرزمینهای اشغالی در شمال رودخانهٔ ارس را که «اران» و «قراباغ» نامیده میشد، با نام جغرافیایی ساختگی «آذربایجان» شهرت داد و نامور ساخت، به کار جعل فرهنگ و تاریخ پرداخت.
در سال 1923 در اجرای این منظور، مؤسسهای «آذربایجانیتدقیق و تتبعجمعیتی» با برنامههای وسیع در باکو تشکیل شد و برای پیشبرد مقاصد از میان 42 رشتهٔ مختلف و تخصصی، بخشهای اتنوگرافی، تورکییات، تاریخ، فولکلور، موسیقی، زندگی عشایر و تاریخ زبان ترکی در آذربایجان جدید در این مؤسسه آغاز به کار کرد و نوشتههای مسئولان این بخشها برای چاپ در نشریهٔ انجمن در اولویت قرار گرفت. نخستین شمارهٔ نشریهٔ «جمعیت تدقیق و تتبع» در 157 صفحه در سال 1926 در باکو به زبان روسی انتشار یافت، که مطالبی چون: 1. مقالهٔ میششانیوف: «قبل از تاریخ آذربایجان و تمدن باستانی آرارات»؛ 2. پالخوموف: «مسئلهٔ سرزمین آذربایجان»؛ 3. پروفسور میلر: «گزارش تحقیقات در منطقهٔ تالش»، 4. ژیرقوف: «تدقیق در زبآنهای داغستان»؛ 5. سیسونف: «اهالی ترک آذربایجان در قرن 17»؛ 6. آشمازین: «زبان داغستان و شیوههای صرف و نحو آن.»؛ 7. چوبان زاده: «کنگرهٔ تورکییات»؛ 8. زیفیلد: «گزارش فعالیت دوسالهٔ جمعیت تدقیق آذربایجان» از اهمّ مقالات منتشرشده در آن است.
چهارمین نشریهٔ جمعیت تدقیق و تبتع آذربایجان «در سال 1926 به نام گلستان ارم، نوشتهٔ عباسعلیآقا باکیخانوف (قدسی)، در 196 صفحه به زبان روسی در باکو انتشار یافت.
پژوهشگر نامی ترک، محمدفؤاد کوپرولوزاده، در شمارهٔ دوم نشریهٔ «تورکییات مجموعه» چاپ استانبول 1926، در بخش معرفی و نقد کتاب آن نشریه، این کتاب روسی را بررسی نموده و مطالبی دربارهٔ آن نگاشته است که قسمتی از آن نوشته، ترجمه و نقل میشود:
«... مؤلف اثرش را نخست به فارسی نوشته و سرانجام به روسی ترجمه و چاپ کرده است.
در آغاز کتاب، مقدمهای به قلم محمدحسین بهارلی در 12 صفحه تنظیم و در شرح حالی که از این مؤلف آورده است، چنین گفته است: عباسقلیآقا به یکی از خاندانهای خانهای قدیمی قفقاز منسوب است. او در جوانی به تحصیل فارسی و عربی پرداخته است و از طرف ژنرال یرخوف مأموریت یافته و سیر و سفرهایی انجام داده است. غیر از گلستان ارم، در زمینههای مختلف آثار عدیده از خود به یادگار گذاشته است. در زمان مأموریتش خدمات ارزندهای به میهن خود انجام داده و امروزه در آذربایجان از او به نیکی یاد میکنند. گلستان ارم برای آنان که در تورکییات بهویژه تاریخ آذربایجان قصد تحقیق دارند، منبع جامعی میباشد. ضمناً تاریخ داغستان و شروان را از دوران قدیم تا دورهٔ استیلای روسها در بر دارد. میتوان گفت که این کتاب نخستین تاریخ آذربایجان است. ...»
... کوپرولوزاده، پس از نقل مقدمهٔ حسن بهارلی مینویسد: «... در این اثر از پنج دوره از تاریخ آذربایجان سخن رفته است. بهغیر از فصل پنجم، چهار فصل آن به اختصار تدوین شده، مؤلف در تهیهٔ آنها ادعای استفاده از منابع و مآخذ ارمنی، یونانی، روسی، فارسی و عربی را طرح کرده است. این ادعا جز یک تلقین و تصور کهنه و پوسیده چیز دیگری نیست. فقط بخش پنجم آن مفصل و جاندار است که در گزارش رویدادهای تاریخی از زمان وفات نادرشاه تا زمان عهدنامهٔ گلستان (1813)، به تفصیل، به جنگهای ایران و روس میپردازد.
صفحه عنوان شماره دوم نشریه «تورکییات مجموعهسی»، استانبول 1926
بررسی کتاب «گلستان ارم»، به قلم محمدفؤاد کوپرولوزاده، در شماره دوم نشریۀ «تورکییات مجموعهسی»، استانبول، 1926
حسن بهارلی مینویسد: کتاب آثار داغستان، به قلم محمدحسین داغستانی نشریهٔ 1903، ترجمهٔ ترکی گلستان ارم است.
کتاب تاریخ آذربایجان که در سال 1923 از طرف دولت جمهوری آذربایجان به چاپ و نشر رسیده است، ترجمهٔ کامل متن روسی گلستان ارم است به اضافهٔ خطاهای فاحش و فراوان. این امر نشان میدهد که نویسندگان این آثار از دنیای دانش و پژوهش دوری جسته، تنها به قصد نگاره و نگارش، انتحالات (دزدی آثار دیگران)، فراوانی را فراهم آوردهاند. قدسی در این اثر از چهرههای ممتاز ولایت شروان و سرزمینهای همسایهٔ آن تنها به معرفی مختصر 24 نفر از سخنوران قفقاز میپردازد. و در پایان، ترجمهٔ حال خویش و آثار دیگرش را نام میبرد که چون مورد علاقهٔ ما نیست، ذکر آن را لازم نمیدانم.
اینکه کتاب گلستان ارم، به چه علتی به زبان روسی نوشته شده است، روشن نیست. اگر این کتاب به ترکی انتشار مییافت، بیشتر بدان توجه میشد...» (متن کامل مقاله در نزد نویسندهٔ مقاله موجود است).
در هیچ تذکره و تاریخی، از نویسندهای به نام عباسقلیآقا باکیخانوف (قدسی) نامی نیست و فهرست آثاری از او درج نشده است.
عزیز دولتآبادی در کتاب سرایندگان شعر پارسی در قفقاز از میان 227 نفر از سخنوران پارسیگوی قفقاز، 6 نفر از آنان را اهل باکو، 77 نفر را اهل شروان، 56 نفر را از قراباغ، 36 نفر را از گنجه و 13 نفر را اهل داغستان معرفی کرده است و شرح حال و آثار آنها را به دست داده است. در گلستان ارم فقط مطالبی دربارهٔ 24 نفر از سخنوران شروان و نواحی همجوار آن به قلم آمده است.
عزیز دولتآبادی هیچگونه اثر و آثاری و نامی از باکیخانوف به دست نیاورده است و بهناچار عین نوشتههای مندرجه در گلستان ارم را نقل کرده و در صفحات 21 و 56 و 256 و 313، به خطاها و مطالب نادرست مندرجه در کتاب دانشمندان آذربایجان و فهرست نسخ خطی کتابخانهٔ ملی تبریز دربارهٔ باکیخانوف (قدسی) اشاره کرده و مدرک ارائه داده است.
شهر باستانی «باکو» از قرنها پیش تا سال 1920 که سرزمین «قفقاز» را با نام ساختگی «آذربایجان» نامیدند، «باکو» یا «بادکوبه» نامیده میشد. بعد از این نامگذاری جعلی بوده است که نام آن شهر را «باکی» تلفظ کردند و به قلم آوردند. همانگونه که امروزه پانترکیستها «ماکو» را «ماکی» مینویسند.
نهتنها در دورهٔ فتحعلیشاه، بلکه تا پایان دورهٔ سلطنت قاجاریه هم در سرزمین قفقاز کسی را با لفظ «اوف» (= زاده) نامگذاری و شناسایی نمیکردند. در کتاب سرایندگان شعر پارسی در قفقاز نام صدها نفر از بزرگان قفقاز فهرست شده است که در آن حتی نام یکنفر هم با پسوند «اوف» دیده نمیشود. کلمهٔ «باکیخانوف» (= خاننشین باکوزاده) از ساختههای دولت سوسیالیستی شوروی در دورهٔ بعد از سالهای 1920-1923 است.
باکیخانوف تاریخ ننوشته، بلکه آن را انکار کرده است. شیخ شامل داغستانی (1212-1287 ﻫ .ق) همسن و همزمان با مؤلف قلابی گلستان ارم است و مبارزه سیوپنجسالهٔ آن قهرمان نامآور با دولت تزار روسیه، آوازه در جهان انداخته بود. گلستان ارم از این دلاورمرد داغستان حتی یکبار هم یاد نمیکند. کارگزاران دولت روسیه مندرجات کتاب آثار داغستان میرزاحسن داغستانی را که در سال 1312 ﻫ .ق در پطرزبورغ چاپ شده بود، به نام تحقیقات باکیخانوف تلبیس کردهاند. گلستان ارم را باکیخانوف ننوشته است. آن مجموعهٔ مزّور و صدها کتاب و آثار دیگر منتشره در باکو در دورهٔ بعد از سالهای 1922، به وسیلهٔ همان نویسندگان روسی که در جلد اول نشریهٔ «آذربایجانیتحقیق و تتبعجمعیتی» نام و عنوان آنان به چاپ رسیده، تهیه و تدوین شده و با مقداری کلمات فریبنده و رویدادهای واضح و مسلم درآمیخته است تا نیات سیاسی «ایرانستیزی» و تحریف تاریخ و سایر بدآموزیها را ادامه دهند؛ کاری که تا به امروز نیز دوام یافته و در حال توسعه و تبلیغ است.
گلستان ارم تنها هدفش تبلیغ و تزریق مطالب واهی دربارهٔ مهاجرت ترکان از ترکستان به ایران و اسکانیافتن آنان در قفقاز و آذربایجان و دیگر سرزمینهاست. در این زمینه سخنهایی چنین سرهمبندی شده است:
«... بعد از آنکه هلاکوخانبن تولیبنچنگیزخان در زمان برادر خود منگوقاآن به ایران آمد، در سنهٔ 656 ق. معتصم با ... خلیفه را به قتل و دولت بنیعباس را بر هم زد. دویستهزار خانوار ترک را که با خود آورده بود و اکثر ایلات ایران سوای الوار و اکراد از ایشانند، در مواضع مختلف جای داد و سلطنت ایران را برای خود محکم کرد.» (چاپ باکو، ص 70؛ چاپ تهران، ص 84)
«... امیرتیمور در سال 806 ق، بعد از پیروزی در روم و گرجستان به قراباغ آمد... در باب ملکداری وصیتهای نیکو فرمود و پنجاههزار خانوار ترک را که از روم و شام بعلاوه بعضی از طایفهٔ آیرم در نواحی گنجه از آن جمله است، آورده بود و ایشان غالباً از نسل همان دویستهزار خانوارند که با هلاکوخان از ترکستان به ایران آمده و به مرور زمان تفرقه یافته بودند، در ملک گنجه و قراباغ و ایروان جای داد که هنوز اکثریت این ممالک از نسل ایشانند. ...» (چاپ باکو، ص 80؛ چاپ تهران، ص 97)
«... و این طایفه (ذوالقدر) از جنس ترکان است که هلاکوخان از ترکستان آورده و در شیراز ساکن بودند. ...) (چاپ باکو، ص 93؛ چاپ تهران، ص 115)
«... تفصیل این اجمال آنکه طایفهٔ قاجار از جنس اتراک جلایر از جمله دولت هزار خانوار است که هلاکوخان از ترکستان آورده ... بسیاری از ایشان به تصاریف زمان به ولایت روم و شام رفته بودند، امیر تیمر در جمله پنجاههزار خانوار ایشان را آورده در نواحی ایروان و گنجه و قراباغ جای داد. ...» (چاپ باکو، ص 172؛ چاپ تهران، ص 220).
نخست از چگونگی کوچ ایلات و عشایر و مهاجرت آنان از سرزمینی به سرزمینهای شناخته و ناشناختهٔ دیگر سخن میدارم. همانگونه که بارها دیدهایم و از تلویزیون به کرات نشان داده میشود، ایلات و عشایر کوچرو به هنگام حرکت، اکثراً زنان و کودکان را سوار چهارپایان کرده، همراه آنها کودکان نوپا و شیرخوار در آغوش مادر در پشت او بسته، مرغ و خروس خود را هم پابسته از بارها آویزان میکنند. همراه همین چهارپایان حامل انسان و اثاثیهٔ ضروری، مردان پیاده یا سواره هماهنگ و همپا با حرکت گاو و گوسفند، حتی سگ، گام برداشته به راه خود ادامه میدهند. هیچ سوارهنظام و لشکر مهاجم و غارتگر که با اسبان خود چارنعل و بههمراه چابکسواران آدمکش و ویرانگر خود میتازد، نمیتواند با کاروان ایلات همگام و هماهنگ باشد. همهٔ فرمانروایان سلجوقی، غوز، مغول، تاتار و ترک همراه مهاجمان و نظامیان جنگی خود با ایلات بیاباننورد و نیزهداران دشمنشکن شهرها را مسخر و ویران میکردند نه با ایلات دامدار. و اما این ادعا که براساس آن هلاکوخان دویستهزار خانوار ترک را از ترکستان به ایران آورده است و بعد از فتح بغداد آنان را در گنجه و قراباغ، ایروان، روم و شام اسکان داده است، درخور دقت است. هرگاه هر خانوار مهاجر مغولی یا ترکمان را تنها زن و مرد با یک فرزند در نظر بگیریم، تعداد نفرات دویستهزار خانوار همراه هلاکوخان دستکم 000/600 نفر میشود؛ یعنی ششبرابر جمعیت تماشاگران فوتبال گردآمده در ورزشگاه یکصدهزاری نفری آزادی تهران که انبوه جمعیت آنان را بارها از تلویزیون نشان دادهاند یا به چشم خود دیدهایم. برای حمل بار و بنه و نفرات کمطاقت و کودکان خردسال هر خانوادهٔ ترکستانی تهیهٔ لااقل دو رأس اسب و استر یا الاغ و گاو ضرورت داشته است. دویستهزار خانوار را بهزحمت 400 هزار رأس چارپای باربر جابجا میکند و به حرکت درمیآورد. نان و آب و خوراک روزانه 600 هزار نفر ترکستانی مغولیتبار و آب و علف 400 هزار رأس چهارپای باربر مهاجران را چه کسی، از کجا و چگونه تأمین میکردند؟ از کدام مسیری، در چند روز، چند ماه و چند سال این گروه به مقصد ادعایی مؤلف رسیدند؟ شادروان عباس اقبالآشتیانی با استفاده از منابع مختلف بهویژه تاریخ جهانگشای جوینی در کتاب تاریخ مغول مینویسد:
«... منگوقاآن تصمیم گرفت که لشکری فراوان به ایران روانه دارد تا از یک طرف اسماعیلیه را دفع کنند و از طرف دیگر خلیفهٔ بغداد را از میان برداشته راه تسخیر ممالک مصر و شام را باز نمایند. منگوقاآن بعد از مشورت با سران مغول برادر کوچکتر خود هلاکو را که در این تاریخ بیش از سیوشش سال نداشت نامزد این مأموریت نمود و امر داد که با 120 هزار نفر از سپاهیان زبدهٔ چنگیزی و جمعیتی از شاهزادگان و امرای بزرگ تاتار به طرف ایران حرکت کنند.
هلاکو در ربیعالاول سال 651 ﻫ. از اردوی منگوقاآن به طرف جیحون سرازیر گردید و جماعتی از استادان نفظانداز و چرخانداز ختا را با مقداری عرادهٔ جنگی و منجنیق با خود همراه برداشت و چون خود در حرکت شتاب زیاد نداشت، یکی از امرای عیسوی اردوی خویش کیتوبوقا را با 12 هزار نفر مقدمتاً روانهٔ قهستان و رودبار کرد و خود در تاریخ 653 به شهر سمرقند رسید... . هلاکو با همراهان فراوان و مستعد خود به ماوراءالنهر رسید و در خارج سمرقند اقامت گزید و در این محل از طرف امیرمسعودبیک پذیرایی شایان از او بعمل آمد و پس از چهلروز اقامت در آن حدود خود را به شهر کش انتقال داد... . هلاکو در اواخر سال 653 از جیحون گذشت و از طریق بلخ و خاف به خراسان آمد و در این تاریخ بود که امیر ارغون دبیران و عمال زبردست خود را به هلاکو معرفی کرد تا همگی در خدمت خان باشند و از این به بعد امر او را اجرا کنند. یکی از جملهٔ این دبیران عطاملک جوینی پسر صاحبدیوان بهاءالدین بود ... .»
تسخیر الموت و سایر دژهای ملاحده در کوهستآنهای سختگذر البرز در تاریخ جهانگشای جوینی شرح و بسط یافته است.
... مؤلف گلستان ارم برای نوشتههای خود هیچگونه منبع و مأخذی ارائه نکرده است. دویست هزار خانوار (600 هزار نفر) ترک بیگانه و آواره، مهاجران بیدام و دارایی زیردست هلاکو در این سالها کجا بودند؟ چرا هلاکوخان آنان را در بهشت برین مازندران یا در بغداد، مرکز خلافت مسلمین جهان اسکان نداد و به شام و روم برد تا بعد از 140 سال امیرتیمور آن ترکمانان متفرقه را جمع و جارو بکند و به گنجه و قراباغ و ایروان تحفه ببرد؟ ببینید ترکمان بیچارهٔ بیخبر چگونه آلت دست و بازیچهٔ دست استعمار میشود!؟
بزرگترین و کثیفترین تلاش مؤسسهٔ «آذربایجانیتدقیق و تتبعجمعیتی» در 90 سال گذشته، ساختن کتابهای جعلی خطی برای ستیز با فرهنگ و تمدن ایرانی، بهویژه تحریف تاریخ پرافتخار صفویه، است: از سفرنامهٔ ونیزیان تا کتاب دربارهٔ سازمان اداری حکومت صفوی. نقد و بررسی 9 فقره از این آثار که در کتاب جداگانهای به قلم آمده است، بهزودی انتشار خواهد یافت.
جعلنامهٔ گلستان ارم شاهاسماعیل را صاحب اشعار آبدار ترکی به نام ترکیشاهخطائی معرفی میکند که در میان خلق مشهور است. به نام شاه طهماسب تر و خشک را به هم بافته و در پایان نوشته است: «... هرچند اوایل عمر خود را گاهی به ملاعب و مناهی صرف نموده اما از انتظام مصالح رعیت و سپاهی چیزی فرونگذاشت. طبعی سلیم و سلیقهٔ مستقیم داشته، در باب توبهٔ خود که توبتاً نصوحاً تاریخ آن افتاد فرموده است:
یکچند پی زمرد سوده شدیم
یکچند به یاقوت تر آلوده شدیم
آلودگی بود به هر رنگ که بود
تقسیم به آب دیده آسوده شدیم
باید به مؤلف محترم یادآوری کرد که این رباعی از شاهطهماسب نیست و سرودهٔ قطبالدین شیرازی است که در لغتنامهٔ دهخدا به صورت زیر درج شده است:
یکچند به یاقوت تر آلوده شدیم
یکچند پی زمرد سوده شدیم
آلودگی بود ولیکن تن را که بود
شستیم به آب توبه و آسوده شدیم
به گفتهٔ باکیخانوف، شاه طهماسب خصایص اهالی بلاد چندی را نیز به سیاق نظم بیان کرده است.
سگ کاشی به از اکابر قم
با وجود این که سگ به از کاشی است
باکیخانوف کور خوانده؛ چراکه این بیت از شاهطهماسب نیست. محمدحسن ناصرالشریعه، مؤلف تاریخ قم مینویسد: «شعری که صاحب بستانالسیاحه به شرح فوق به شاهطهماسب نسبت داده، در کتاب مقامح الفضل و نتیجه المنتهی با نام عبدالرحمن جامی که سنّی متجصی بوده نقل شده است.» (تاریخ قم، چاپ سوم، 1350، ص 11)
نمونهٔ دیگر:
ز تبریزی بجز حیزی نبینی
همان بهتر که تبریزی نبینی
در اینجا هم باید گفت، این بیت نیز از «طبع سلیم و سلیقهٔ مستقیم شاهطهماسب» نیست. در کتابخانهٔ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، نسخهای خطی به شماره 7395 به نام تذکرهٔ صادقی کتابدار موجود است و آن را باستانیراد به دانشگاه داده است. در بخش هجویات آن نسخه بیت فوق با مختصر تفاوتی، به صورت رباعی درج شده است. شادروان محمدعلی جمالزاده، قبل از انقلاب اسلامی، مقالاتی در جراید تهران مینگاشت. در یکی از آن مجلات که نام آن را به یاد ندارم، دربارهٔ اصفهانیها و اصفهان مقالهای نوشته و اشعار پیشگفته را با تعیین نام سُرایندگان آنها درج کرده بود:
عارفی شب دید شیطان را بهخواب
گفت: یا شیطان به حق بوتراب
اصفهانیزاده شاگرد تو نیست؟
گفت: استاد است آن عالیجناب
اصفهان جنتی است پرنعمت
هرچه در وی گمان بری شاید
همه چیزش نکوست الّا آنک
اصفهانی در او نمیباید
گلستان ارم، گونهای مثلهٔ شده از قطعهٔ اخیر را، به نام شاهطهماسب قالب زده است. شاه اسماعیل در سال 914 ﻫ. از همدان به محمدخان شیبانی نامهای فرستاده و در آن آورده است:
ز مشرق تا به مغرب گر امام است
علی و آل و ما را تمام است
(شاه اسماعیل صفوی- استاد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتها). به اهتمام: دکتر عبدالحسین نوائی. انتشارات بنیاد فرهنگی ایران ص: 48)
گلستان ارم از این بیت مضمونی دیگر ساخته است: «... بعد از او (شاه طهماسب)، پسرش شاهاسماعیل ثانی قریب به یکسال متصدی امور سلطنت گشته برخلاف اکثر قوانین پدر و جدّ خود میخواست که امور ملک و ملت را قراری تازه دهد، کلمات لا اله الا ا...، محمد رسول ا...، علی ولی ا... را به عذر اینکه به دست هر ناپاکی آلوده میگردد از سکه برداشت و به جای آن نوشت:
ز مشرق تا به مغرب گر امام است
علی و آل او ما را تمام است.»
(چاپ باکو، ص 101؛ چاپ تهران، ص 126)
یعنی: شاه اسماعیل ثانی با برداشتن کلمات لا اله الا ا...، محمد رسول ا...، سکههای سلطنتی را بدون ولی ا...، تنها به نام علی و آل او رایج کرد تا دستهای هر ناپاکی فقط با این جملات تماس پیدا کرده سکهها را آلوده نمایند. در پانوشت صفحه هم مزخرفاتی چند، ردیف کرده است.
مقصود غائی و هدف نهائی نویسندگان گلستان ارم پردهپوشی حقایق تاریخی دوران قاجاریه، بیراههنمایی و کتمان جنایات استعمارگران است. دولت انگلستان به خاطر آسوده غارتکردن هندوستان، طرح درگیرکردن و مشغولساختن روسها در سرزمینهای ایران را با مقدمات جنگهای ایران و روس به عمل و اجرا درآورد و با حیله و دسایس سرگور اوزلیها و موریهها، عهدنامهٔ گلستان را به دولت قاجار تحمیل کرد.
ادامهٔ نیات این دولت به وسیله هـ . ویلوک و مکدونالد کینز در سال 1828 جامهٔ عمل میپوشد. خوانندگان گرامی پیش از اینکه دست برین مجموعهٔ مزور بزنند، بهتر است نخست کتاب «سرگور اوزلی طراح عهدنامه گلستان، اولین سفیر انگلیس در دربار قاجار»، تحقیق دکتر فریدون زند فرد را مطالعه نمایند. ضمناً به تعلیقات مندرجه در کتاب اثر سلطانیه نسخهٔ خطی موزهٔ بریتانیا، چاپ انتشارات روزنامهٔ اطلاعات نیز بذل توجه فرمایند.
متن علمی و انتقادی گلستان ارم به موجب قرار شورای انتشارات فرهنگستان علوم آذربایجان شوروی سوسیالیستی، به سعی و اهتمام آکادمیسین عبدالکریم علیزاده و همکاران، بدون اشاره به متن روسی چاپ نخست، به خط فارسی با افزودههای فراوان در سال 1970، توسط انتشارات علم باکو به طبع رسیده و تزویر و تحریف، جامهٔ تبلیغ پوشیده است.
این اثر ساخت روس را در سال 1382 بار دیگر «مرکز اسناد و خدمات پژوهشی» با 24 صفحه پیشگفتار و مقدمه ناشر، در مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه چاپ کردهاند و در آن چاپ علاوه بر مطالب دایرﺓالمعارف جمهوری آذربایجان شوروی و نوشتههای عبدالکریم علیزاده، از نوشتههای مفصل رحیمرئیسنیا دربارهٔ زندگی عباسقلیآقا باکیخانوف بهرهبرداری شده است.
در این مقدمه، که با خواندن آن باید به خدا پناه برد، با شیوهای کاتولیکتر از پاپ، چه مناقب و مناصب عالیه، مقام و منزلتهای علمی و پژوهشی و نظامی، تالیفات و آثار گرانقدر، عهدهداربودن مأموریتهای سیاسی و درباری، مسافرتهای ویژه جهت شرکت در اجلاس دولتها و مذاکرات صلح و عقد عهدنامهها، مأموریت تاراج کتابخانه سلطنتی صفویه در اردبیل را با فضایل و مدایح دیگر به قبا و ردای باکیخانوف وصله کردهاند و برای غفلتزدگان خوشباور ارمغان آوردهاند.
گلستان ارم
نوشتۀ: عباسقلیآقا باکیخانوف
چاپ اول روایت دوم: 1382
ناشر: مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه
گلستان ارم
نوشتۀ: عباسقلیآقا باکیخانوف
چاپ اول روایت سوم: 1383
ناشر: ققنوس
مقدمهٔ (ستایشنامه) مذکور، در نهایت باکیخانوف را در سال 1845 راهی حج میکند و سرانجام در اواسط دسامبر 1846 به هنگام بازگشت از مکه، در «وادی فاطمه» درمیگذراند و جنازهٔ آنجناب را در همانجا به خاک میسپارد.
پینوشت:
1. گروهی از جوانان ناآگاه شهر ماکو که در کلاسهای آموزش زبان ترکی به خط لاتین توسط آقای علی داشقین در خوی آموزش دیدهاند پیکرهای از بابک خرمدین را بر لوح سنگی ساختهاند و با خطهای فارسی و لاتین و لفظِ عثمانی مضمون: «عصیر لر دو ب کلیب گِتسه ده تاریخ اونوتمیور مرد اوغول لاری» را در پایهٔ پیکره کندهکاری کردهاند و مبتکران آن را چنین معرفی کردهاند: هاکی نین آولوسال کولتورول حرکتی.»