یادمان
خواهان ثبت روز هفتم آبانماه به نام «روزایران» در تقویم رسمی کشور هستیم
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- سه شنبه, 07 آبان 1392 08:39
- آخرین به روز رسانی در سه شنبه, 07 آبان 1392 08:39
- نمایش از سه شنبه, 07 آبان 1392 08:39
- بازدید: 3810
هفتم آبانماه سال 539 پ.م. ــ برابر با سومین روز از ماه آراهسمنو از هفدهمین سال سلطنت نبونید ــ و هفده روز بعد از ورودِ بدون جنگ سپاهیان کوروش به رهبری اوگبارو، کوروش بزرگ طی مراسمی سنجیده و از پیش طراحیشده به بابل وارد شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت؛ روزی که نقطهی عطفی در تاریخ ایران و جهان است.
در بُعد ملی، کوروش بزرگ با فتح بابل توانست برای نخستین بار تمام قومها و تمدنهای ساکن ایرانزمین را در یک کشور یگانه گرد آورد. روزِ ورود کوروش به بابل همان مقطعی از تاریخ بود که کشور ایران، به معنای کنونیاش، آفریده شد. هر چند تا پیش از آن، یک قلمرو جغرافیایی و فرهنگی مشخص و متمایز ــ که آن را به نام ایرانزمین میخوانیم ــ وجود داشت که از فلات ایران و حاشیهی سرزمینهای اطرافش تشکیل میشد. بابل از آن پس جزوی از تمدن ایرانی بود، به طوری که در متنهای دورهی اسلامی از آن با نام «دل ایرانشهر» یاد شده و حتا تا پیش از تلاش تعمدی و برنامهریزی شدهی حزب بعث برای زدودن زبانهای فارسی و کردی از آن سامان تا چند دهه قبل، که با کشتار و اخراج ایرانیتباران از آن سرزمین همراه بود، این پیوستگی آشکارا دیده میشده است.
از بُعد تاریخ جنگ، اگر از سقوط متفاوت شهر بابل و ورود سپاه کوروش با کمترین هزینهی انسانی به آن شهر بگذریم، نخستین جایی که ارجاع معتبری به مراسمی شبیه به رژه ــ یعنی حرکت گروهی سربازان با ساز و برگ کامل برای نمایش قدرت نظامی و تأکید بر غرور ملی ــ را می¬بینیم، آن روزی است که کوروش وارد بابل شد. ورود کوروش به بابل را همه¬ی متنهای باستانی به شکلی مشابه ذکر کردهاند. این که کوروش در میان سربازانش با شکوه و جلالی بی-مانند و به شکلی صلح¬آمیز وارد شد و مردم بابل شادمانه ورودش را خیرمقدم گفتند در تمام منابع عبری، یونانی، بابلی و پارسی به شکل یکسانی روایت شده است. اما این رژه نه به معنای چیرگی نظامی و خشونت بلکه در معنای دفاع و امنیت تجلی یافت چنانکه میتوان تاریخ منطقه را به دو دوره تقسیم کرد؛ دورهای سراسر در جنگ و غارت که پیش از جهانگیری کوروش بزرگ وجود داشته و دورهای که تاریخ نویسان از آن با نام «صلح هخامنشی» یاد کردهاند، هر چند این دورهی درخشان بشری با یورش سرداری نیمهمجنون به نام اسکندر موقتاً به پایان رسید. از اینرو، به مهمترین پیآمد رویدادِ گشودن بابل میرسیم که تحول در سیاست و حقوق است. ورود کوروش بزرگ به بابل، نشان دادنِ راهی متفاوت به بشر برای جهانداری است؛ اینکه میتوان سیاستِ آشوریِ غارت یک سرزمین و کشتار مردمانش را به وضعیتی پایدار دگرگون کرد که به سود هر دو سو باشد و این که همهی مردمان ــ چه توانا و چه ناتوان ــ بتوانند آزادانه به دین خود بپردازند. از این روست که از کوروش در دینهای متفاوت به بزرگی یاد شده است و این موضوع مورد تأکید پژوهشگران تاریخ ادیان و همچنین برخی شخصیتهای برجستهی اسلامی است.
کوروش بنیادگذار دنیایی است که در آن تمرکز سیاسی غولآسایی در ترکیب با نخستین شکلِ دولت رفاه و اقتصاد برنامهریزیشدهی دولتی پدید آمد. به خاطر دستاوردهای او بود که نخستین شبکهی بازرگانی جهانی و نخستین خیزش چشمگیر و پرشتاب جهانی در نویسا شدن و درآمیختن نژادها و اقوام و ادیان و باورها ممکن گشت. کوروش در جهانی زاده شد که از نظر ساختار سیاسی، توزیع قدرت در جامعهها، نظام فنآوری (به ویژه در زمینهی آبیاری، جادهسازی، خط و فلزکاری)، شیوههای تولید ارزش افزوده (به ویژه در زمینهی کشاورزی و تجارت)، امنیت شهرها، و اندرکنش فرهنگی و اجتماعی جامعهها، با آنچه هنگام مرگ آن را ترک میگفت، بسیار تفاوت داشت.اگر بخواهیم گذارهای تاریخی را با نام و کردار افراد و اشخاص مربوط بدانیم، کوروش بزرگ بیشک جایگاهی برجسته را در تاریخ تمدن انسانی اشغال خواهد کرد. او آغازگر چرخشگاهی تاریخی است که در آن پادشاهیهای نیمبند و سستبنیادِ مبتنی بر ترس و سرکوب، به شاهنشاهیهای پایدار و استوارِ متکی بر رضایت دگردیسی یافتند. به این ترتیب، پیدایش واحدی سیاسی ممکن شد که گستردگی، تنوع درونی، تداوم و استحکامش بیسابقه بود و کل جهانِ شناختهشده برای مردم قلمرو میانی را در بر میگرفت.
بهترین نمود این گذارِ خشونتزدایانه به بازیهای برنده ـ برندهی سیاسی را میتوان در بازسازی هویت اقوام ایرانی و همگراییشان برای خلق هویتی ملی بازیافت. کوروش و جانشینانش، مردم استان¬ها را تشویق کردند تا لباسهای محلی خود را بپوشند، به زبان خود سخن بگویند، خدایان خود را در معبدهای خویش بپرستند و با سلاحهای خویش در ارتشهایی زیرِ امرِ سردارانی از میان خودشان خدمت کنند. رضایتی که بستر این آزادی عمل را تشکیل میداد، باید بسیارعمیق بوده باشد. وگرنه برای سردارانی که در این زمینه بر سربازانی همچون خود فرمان میراندند و در زمینهای با هویت قومی مستقل میزیستند، خیلی ساده بود که قیام کنند و ادعای استقلال داشته باشند. این در حالی است که چنین چیزی حتی یک بار هم رخ نداد و هیچ یک از شاهان هخامنشی، که هر از چندگاهی به همراه ارتش چندقومیتی خویش رژه میرفتند، توسط سردارانی از استان¬های تابع مورد سوءقصد قرار نگرفتند و تاج و تختشان توسط طغیانگری غیرپارسی غصب نشد. به این ترتیب، کوروش توانست با تعریفِ یک واحد سیاسی غولآسا و وضع قواعدی که صلح و همزیستی اقوام گوناگون را به شکلی پایدار تضمین کند، لایهی تازه و فراگیری از هویت را به آن شالودهی قومی پیشین افزود و آن مفهوم ملیت بود.
شاید به این خاطر است که باید به رویکرد خودجوشی که چندی است میان جوانان ما برای بزرگداشت کوروش بزرگ در هفتم آبانماه شکل گرفته است ارج بنهیم و بکوشیم چنین سنتی را گسترش دهیم.
ما خواهان ثبت این روز به نام «روز ایران» در تقویم رسمی کشور هستیم.
7/8/1392 خورشیدی
دیدهبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران