خبر
شادی کنید - مولوی بلخی خراسانی
- خبر
- نمایش از جمعه, 10 آبان 1392 17:41
- بازدید: 3455
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25722، شنبه 4 آبان 1392
در تفسیر این خبر که مصطفی صلواتالله علیه فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه». تا منافقان طعنه زدند که: «بس نبودش که ما مطیعی و چاکری نمودیم او را، چاکری کودکی خلم آلودمان هم میفرماید!» الی آخره.
زین سبب پیغامبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد
گفت: هر کو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی، مولای اوست
کیست مولا: آنک آزادت کند
بند رقيّت ز پایت برکند
چون به آزادی نبوت هادی است
مؤمنان را ز انبیا آزادی است
ای گروه مؤمنان، شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید
لیک میگویید هر دم شکر آب
بیزبان چون گلستان خوشخضاب
بیزبان گویند سرو و سبزهزار
شکر آب و شکر عدل نوبهار
حلّهها پوشیده و دامنکشان
مست و رقاص و خوش و عنبرفشان
جزو جزو آبستن از شاه بهار
جسمشان چون درج پر درّ ثمار
مریمان بی شوی آبست از مسیح
خامشان بی لاف و گفتاری فصیح
ماه ما بینطق خوش برتافتهست
هر زبان نطق از فر ما یافتهست
نطق عیسی از فر مریم بود
نطق آدم پرتو آن دم بود
تا زیادت گردد از شکر ای ثقات
پس نبات دیگر است اندر نبات
عکس آن اینجاست ذل من قنع
اندرین طور است عزّ من طمع
در جوال نفس خود چندین مرو
از خریداران خود غافل مشو
***
غدیر
ناصر خسرو
بهتر رهی بگیر که دو راه پیش توست:
سوی بهینه راه طلب کن یکی خفیر
در راه دین حق تو به رای کسی مرو
کو را ز رهبری نه صغیر است و نه کبیر
بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت
روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر
دست علی گرفت و بدو داد جای خویش
گر دست او گرفت، تو جز دست او مگیر
ای ناصبی اگر تو مقری بدین سخن
حیدر امام توست و شُبّر وانگهی شبیر
ور منکری وصیت او را به جهل خویش
پس خود پس از رسول نباید تو را سفیر
علم علی نه قال و مقال است عن فلان
بل علم او چو درّ یتیم است بینظیر
اقرار کن بدو و بیاموز علم او
تا پشت دین قوی کنی و چشم دل قریر
آب حیات زیر سخنهای خوب اوست
آب حیات را بخور و جاودان ممیر
پندیت داد «حجت» و کردت اشارتی
ای پور، بس مبارک پند پدر پذیر
***
محفل آرای نگارستان جان - نام علی است
در گذر از عید سعید غدیر خم و به مناسبت روز مباهله پیامبر بزرگ اسلام(ص) و حضور تاریخ ساز حضرت امام علی(ع) در این واقعه شگفت و ارزشمند تاریخی؛ قصیده مدحیه زیر را به پیشگاه آن حضرت تقدیم می دارد:
دکتر عبدالرضا مدرس زاده ــ کاشان
صبح امیدی که سر زد آفتاب از کوهسار
جان عاشق جرعه جوی است از ولای هشت و چار
ای خوشا عیدی که در بزم خوش آفلاکیان
ساقی کوثر بریزد جامهای خوشگوار
کشور باورمداران علی آیین، کنون
سایه ای دارد به سر از رحمت پروردگار
نی عجب گر کشور ایران به فضل خاص حق
از ولای حیدر کرار دارد یادگار
محفل آرای نگارستان جان، نام علی است
شهریار راستین و کوه ایمان و وقار
آسمان، مشتی ستاره دارد اندر آستین
تا شب جشن ولایت بر علی آرد نثار
شادی هر دو جهان اینک مقیم جان ماست
مهر مولا طعنه زد تا بر غم شب های تار
ذکر خیر قدسیان در کهکشان دارد طنین:
حق ندارد بنده ای چون مرتضی پرهیزکار
نقش سبزی را که ذی الحجه برآورد از غدیر
طرحی از لطف الهی کرد بر خلق آشکار
تا یدالله ناخدای کشتی اسلام شد
دور شد شیعه زغرقاب هراس و اضطرار
تا برآمد گوهر پاک ولایت از غدیر
آبگیری یافت شان و جلوه دریا کنار
چشم صحرا تر شد از شوق بیان مصطفی
که خدا با دست خود بنیاد دین کرد استوار
روزهای آخر فصل نبوت بود و شد
با علی تکرار سرمستی شب های بهار
نبض پاک مصطفی شد تند از شوق خبر
تا علی باشد ولی مؤمنان بختیار
مایه آرامش قلب پیمبر بوده است
سایه جانبخش و نقش ذوالفقار بی قرار
شرح توحید از بیان ناصر خسرو خوش است
«اصل اسلام این دو چیز آمد، قران و ذوالفقار»
کم نشد از صفوت دین و ولایت یک نگاه
گر چه آیین خلافت داد بر دلها غبار
تا جمال بی مثال حق به چشم ما رسد
مرتضی شد آل پاک خویش را آیینه دار
بارالها، این زمین، لب تشنه فیض علی است
قطره ای از مهر یزدانی به دشت جان ببار
دست از ما برنمی دارد اگر نفس پلید
حفظ کن ایمان ما را با علی زین گیر و دار
جشن نصب شاه مردان را سراسر نور کن
تا بود بهر دل پر درد ما انده گسار
دوستانش را شرف ده همچو تمار و کمیل
دشمنانش را بفرما دیده چون اسفندیار
همچو فردوسی مرا خاک پی حیدر بساز
مثل سعدی دست ما بر دامن پاکش بدار
همچو مولانا به اخلاص علی واقف شویم
سایه گیریم از همای رحمتش چون شهریار
جان ما پر مهر او، لب ها بود پر ذکر او
سالهای بی شماری بهتر از پیرار و پار