انجمنها
ثبت ملی «داستان روایی عزیز و نگار خوانی»
- انجمنها
- نمایش از جمعه, 28 بهمن 1390 21:08
- مریم مجردی
- بازدید: 8300
از آخرین دستاوردهای موفقیت آمیز انجمن ایلام شناسی ایران تقاضای ثبت ملی «عزیز و نگار خوانی» بوده که خوشبختانه این امر در دیماه 1390 محقق گردید.
با توجه رویه های جدید در سازمان میراث فرهنگی و نظرات معاونت میراث سازمان در مورد ورود و فعالیت موثر سازمان های مردم نهاد در ثبت میراث معنوی و طبیعی، انجمن ایلام شناسی دو مورد را به اداره کل میراث فرهنگی استان البرز ارائه نمود که از آن دو مورد "داستان روایی عزیز و نگار خوانی " را تکمیل نموده و برای ثبت ارائه نمود که این میراث معنوی در همایش قشم توسط کارشناس انجمن ایلام شناسی، خانم مریم مجردی ارائه و دفاع گردید و در نهایت مورد قبول هیئت منصفه قرار گرفت و چون این مورد اولین مورد ثبت شده در سطح ملی در شاخه داستان روایی می باشد تصمیم گرفته شد که به عنوان الگو و سرشاخه برای دیگر میراث های معنوی مشابه در نظر گرفته شود.
توضیح کلی افسانه عزیز و نگار:
قصه عزیز و نگار، قصه دو دلداده طالقانی است که از چند سده قبل در میان مردم طالقان، رودبار الموت، گیلان، تنکابن و مازندران حکایت میشده است. به احتمال قریب به یقین باید داستان عشق عزیز و نگار را آخرین حلقه گمشده دلدادگی عاشقان دانست که بارها در تاریخ ادبیات فارسی شاهد برخی از آن ها بوده ایم.
عزیز و نگار نیز چون باقی عاشقان پس از طی مرحله عشق زمینی - چنانچه عارفان بر آن قائلند- به عشق آسمانی دست مییابند و جالب این که جز در عزیز و نگار چاپ شرکت نسبی کانون کتاب ناصر خسرو که در آن عاشق و معشوق به خیر و خوشی به هم می رسند و داستان به پایان می رسد، در باقی روایت ها شاهد غرق شدن آن ها در آب شاهرود یا غیب شدن شان هستیم. در روایت کمالی دزفولی هر دو سنگ میشوند.
معروفترین نوشته ها در مورد این افسانه، 1- سرگذشت عزیز و نگار (منظوم – منثور، محمدعلی گَرَکانی)، 2– عزیز و نگار (منظوم ، محمدعلی اکبریان) ، 3– عزیز و نگار (منظوم ، کمالی دزفولی) ، 4– عزیز و نگار (منثور به همراه کمی شعر ، سید محمدتقی میرابوالقاسمی)، 5ـ ملاعمو (منثور، میترا میر ابوالقاسمی).
نسخه چاپ ناصر خسرو ( نوشته محمدعلی گرکانی) که در سال 1332 به چاپ رسید، در حقیقت اولین نوشته چاپ شده در مورد این داستان می باشد. در این میان در حدود 14 روایت شفاهی از این داستان در نقاط مختلف مناطق طالقان، رودبار الموت، رامسر و بخش هایی از گیلان شنیده می شود. در بخشهایی از تالش گیلان چوپانان منطقه با نی این اشعار را به گویش محلی می نوازند.
اصلیترین خصوصیت داستانهای عامیانه، شفاهی بودن آن است. و شفاهیبودن به این معنا است که سینه به سینه منتقل میشوند. در نتیجه هر راوی بنا به میل خود، چیزی به داستان میافزاید یا از آن کم میکند. در زمان چاپ سرگذشت عزیز و نگار، روایات دیگری نیز در منطقه رایج بوده و همانطور که اشاره شد، علیخانی این روایت مکتوب شده را با هشت روایت شفاهی مطابقت داده است.
با توجه به مطالبی که در سطور پیشین آمد، میتوان گفت که در زمان چاپ سرگذشت عزیز و نگار، این داستان در زمان اوج خود بوده و در اثر چاپ و پخش روایت گرکانی، این روایت صورت غالبی نسبت به روایتهای شفاهی دیگر پیدا کرده است هر کس که سواد و یک نسخهی چاپی از سرگذشت عزیز و نگار را داشته، در شبنشینیها همه پای نَقلِ او مینشستهاند
چاپ این اثر در سال 1330، موجب شده که عزیز و نگار تا کنون، به مدت 55 سال دست نخورده باقی بماند و از تمامی تغییراتی که بر سر یک داستان میآید، نجات یابد. و این نمونهای نادر در ادبیات شفاهی ایران است. روایتهای مختلف کتبی داستان عامیانه عزیز و نگار پرداخته که در دو سوی گسترهی البرز مرکزی و غربی، مورد علاقهی مردم میباشد. این داستان جزو عاشقانههایی است که در ایران موارد متعددی از آنها را با گویشهای مختلف میتوان سراغ کرد.
اولین دلیل جذابیت این داستان و داستانهای مشابه آن، نوع خاص روایت آن است. روایتهایی که ترکیبی از نظم و نثر هستند، بیشترین طرفدار را دارند. فراموش نکنیم که این داستان توسط یک نفر روایت میشده و دیگران شنونده بودهاند. داستان منثور، با تمام جذابیتهایش، این اشکال را دارد که باید تمامی آن توسط شنوندهای حفظ شود. داستان منظوم نیز پس از شنیدن چندین بیت، کسل کننده میشود و نمیتواند شنونده را پای نَقل راوی نگاه دارد
اما در داستانهای منظوم ـ منثور، در لابلای متن اصلی داستان، شعرهای کوتاه معمولا چهار مصراعی، در ارتباط با داستان، آورده میشود. شعر برای شنونده گیرایی دارد، ولی در حجم کم. وجود شعر در یک داستان، به آن حالتی جدیتر میبخشد (از دیدِ بسیاری از مردم، شعر گویی هنری بزرگ است و در پارهای موارد موهبتی خداداد). و مسالهی مهمتر اینکه هر شنوندهای می تواند حداقل یکی دو تا از این شعرها را از بَر کند و بعدا به مناسبتی بخواند. این تکنیک در بسیاری از داستانهای دیگر نیز به کار رفته است. حتی نسخههای خطی نقالان از داستانهای شاهنامه نیز منظوم ـ منثور میباشند.
اما چرا این داستان در این منطقه بسیار پرطرفدار است؟ سادهترین پاسخی که به ذهن خطور میکند: این داستان در همین منطقه اتفاق میافتد، اسامی تمامی مکانها برای شنوندگان داستان آشناست و کارها یا مراسمی که از سوی شخصیتهای داستان به وقوع میپیوندد، برای آنها شناخته شده است.
در طول سالیان و به دلیل همذاتپنداری راویان و شنوندگان با عاشقان، شخصیت آنها چنان صیقل میخورد که از هرگونه بدی و شرارتی تهی میشوند و حقانیت عشقشان از ابتدای داستان به مثابه یک اصل قطعی در نظر گرفته میشود. نیکیهای آنها چنان بالا میگیرد که اغلب اوقات از هر لحاظ همتا ندارند.
آمیختگی نظم و نثر در روایت، سفر دلدادگان و اهمیت دادن به مسایل اخلاقی از جمله ویژگی هایی این افسانه عاشقانه می باشد.
در پایان باید بدانیم که بیشترین افسانههای عاشقانه جهان از آن ایران است.
روایت داستان بر اساس نوشته محمد علی گرکانی:
دو برادر هشتاد ساله در روستای آردکانِ طالقان، فرزند ندارند. درویشی میآید و برای بچهدار شدن آنها، به هر کدام سیبی میدهد و نام و جنسیت بچهها را مشخص میکند (عزیز و نگار). زنان دو برادر همان شب باردار میشوند و در یک روز نیز زایمان میکنند. بچهها بسیار زیبا هستند. عزیز و نگار به مکتب میروند و عاشق یکدیگر میشوند. پدر نگار میمیرد. عزیز و نگار به قرآن، قسم وفاداری میخورند و عهد و پیمان میبندند. مادر نگار پنهانی برای خواهرزادهاش کل احمد که در روستای بالاروچ الموت است، پیغام میفرستد برای عروسی با نگار بیاید. کل احمد میآید و نگار و مادرش را با خود به بالاروچ میبرد.
عزیز عدهای از جوانان آبادی را با خود همراه میکند تا نگار را به زور برگردانند. کدخدای یکی از دهاتِ بین راه، جوانان را منصرف میکند و بر میگرداند. همراهان کل احمد تصمیم میگیرند عزیز را بکشند. نگار خبردار میشود و به عزیز پیغام میدهد. عزیز روی گردنه میماند. عزیز، پشتِ درِ خانهی کل احمد بار میاندازد. نگار پیغام میفرستد که به سرِ خرمن برود. نگار به بهانهی غذا بردن برای کلاحمد، از خالهاش اجازه میگیرد و از خانه خارج میشود. نگار سری به کلاحمد میزند و سپس نزد عزیز میرود.
آنها از هم جدا میشوند و قرار میگذارند اولِ بهار، عزیز برای خریدن برنج از گیلان بیاید و نگار را ببرد. عزیز به طالقان بر میگردد و شروع به ساختن قصری میکند تا بتواند از بالای آن، بالاروچ را ببیند. پیرمردان آبادی میترسند قصر خراب شود و روستا را نابود کند . آنها برای عزیز شعری میگویند که برود قلهی کوه. عزیز به قله میرود و در میان برفها مریض میشود و به کمک قاطرش به آردکان برمیگردد. دکتر تشخیص میدهد که عزیز، دردِ عشق دارد. نامهای دروغین به مادر نگار مینویسند. نگار نزدِ عزیز میآید و او خوب میشود. کل احمد به آرداکان میرود و نگار را با خود میبرد.
عزیز، کل احمد را میبیند که میخواهد به گیلان برود. به همراهانش میگوید به او بگویند عزیز مرده است. کل احمد خوشحال میشود و سوغاتیهایش را به آنها میدهد.
نگار به عزیز میگوید که بعد از خوابیدن خالهاش، نزد او میآید. پیرزن، پای نگار را با ریسمان به پای خودش میبندد و میخوابد. عزیز ، نگار را سوار قاطرش میکند و به طالقان میفرستد. کلاحمد به طالقان میآید و از عزیز شکایت میکند. حاکم، دو مامور به همراه او برای آوردن عزیز میفرستد. مامورها هم به حاکم میگویند نگار در حقیقت متعلق به عزیز است. حاکم طالقان، عزیز و نگار و کل احمد را نزد حاکم الموت که برادر بزرگترش است، میفرستد. حاکم میگوید هر کس شعر خوبی گفت، نگار مال اوست. کل احمد شعر مزخرفی میگوید و حاکم عصبانی میشود. عزیز شعر خوبی میگوید و حاکم خوشش میآید. حاکم مهلت دیگری به کل احمد میدهد و از او میخواهد تا نگار را از بینِ چند زنِ پوشیده شده با چادر، تشخیص دهد. کل احمد سه بار اشتباه تشخیص میدهد و عزیز در مرتبهی اول، نگار را میشناسد.
نگارم چادر شبرنگ دارد دو پایش بر سر یک سنگ دارد
نمیدانم بگویم یا نگویم زره پوشیده میل جنگ دارد
نگار را به عزیز میدهند و همانجا، برایشان هفت شبانه روز عروسی میگیرند.
معرفی انجمن ایلام شناسی ایران:
انجمن ایلام شناسی ایران در مهر ماه سال 1384 خورشیدی پروانه فعالیت خود را از سازمان میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری دریافت نموده و از این تاریخ کار خود را رسما آغاز نمود.
با توجه به هدف تاسیس این انجمن که همانا معرفی و اعتلای فرهنگ غنی کشورمان در سطح ملی به تمامی هم میهنان می باشد اقدامات انجام شده نیز در این راستا تعریف گردید از آن دست میتوان به گوشه ای اشاره نمود:
• مشارکت در ساماندهی کتیبههای هخامنشی موجود در موزه ملی ایران
• برگزاری موفقیت آمیز هفته فرهنگی ایران در هند
• مشارکت در نمایشگاه توانمندی های سازمان های مردم نهاد شهر تهران و ...
با توجه به برگزاری اولین جشنواره نوروزی به بهانه ثبت جهانی نوروز که در اسفند ماه سال 1388 در مجموعه سعدآباد برگزار گردید ، انجمن طی صدور بیانیهای مشترک با دیگر انجمن های همسو تقاضای تاسیس بنیاد جهانی نوروز را با همکاری سازمان میراث فرهنگی خواستار گردید که پی گیری های لازم در این باب همچنان ادامه دارد.