تاریخ دوره اسلامی
حدود و ثغور آذربایجان در دورۀ اسلامی
- تاريخ دوره اسلامي
- نمایش از یکشنبه, 01 خرداد 1390 18:39
- بازدید: 8799
عزیز طالعی مدرس گروه تـاریخ دانشگاه ارومیه
برگرفته از تارنمای آذرپادگاندر مورد محدودۀ جغرافیایی آذربایجان در دوره اسلامی، مدارک زیادی از جغرافینگاران، مورخان و جهانگردان ایرانی و عرب وجود دارد که به آنها اشاره خواهد شد.
ابن فقیه، مولف کتاب البلدان که آن را در سال (903 م /291 ق) به کتابت در آورده است، حدود آذربایجان را از برذعه (بردع) تا مرز زنجان دارند. به نوشته او: «حد آذربایجان از مرز برذعه (بردع) تا مرز زنجان است» و از شهرهای آن است: «برکری، سلماس، موقان، خوی، ورثان، بیلقان، مراغه، نریز، تبریز و حد دیگر آن از سوی مشرق، به شهرهای دیلمستان و طرم و گیلان پیوسته است. و از شهرهای ایشان است: برزه، شاپور خواست، خونه، میانه، مرند، خوی، کولسره، برزند و ... از برزند تا ورثان که پایان قلمرو آذربایجان است، دوازده فرسنگ است.»1 وی در جای دیگر حد آذربایجان را تا رود رس (ارس) و کر در ارمینیه (ارمنستان) دانسته است.2
ابن خردادبه در قرن سوم هجری از شهرها و رستاقهای3 آذربایجان، فهرستی به دست داده است و این فهرست تا حدودی مرزهای آذربایجان را در دوره اسلامی مشخص میکند. شهرها و رستاقهای آذربایجان که ابن خرداد به از آنها یاد کرده، از این قرار هستند: مراغه، میانج، اردبیل، ورثان، شیز4، برزه5، سابرخاست6، تبریز، مرند، خوی، کولسره7، موقان، برزند8، جنزهشهر پرویز9 [جنزه یا گنجه واقع در شمال ارس]، جابروان، نریز، ارومیه، سلماس، شیز، باجروان10. رستاقها: سلق، سندبایا، بذ، اُرم، بلوانکرج، سراه (سراب) دسکیاور، ماینهرج11.
دکتر زریاب خوئی از فهرست شهرها و رستاقها و دیگر اطلاعاتی که ابن خرداد به در مورد آذربایجان در کتاب خود آورده، چنین نتیجه میگیرد که تقسیمات ولایات ایران در زمان ابن خرداد به (یعنی قرن سوم هجری) تقریباً همانند دوران ساسانی است. زیرا عباسیان جز در مواردی خاص، تقسیمات ایران قبل از اسلام را بر هم نزدند. ابن خردادبه در کتاب خود از کسانی نام برده که اردشیر اول ساسانی، آنها را شاه نامیده است. یکی از آنان آذرباذگان شاه میباشد و این میرساند که در اواخر حکومت اشکانی و نیز اوایل دوره ساسانی، آذربایجان خود شاهی داشته است. اهمیت موضوع در این است که همسایگان شمالی آذربایجان یعنی «لان» (اران) و موقان (براشکان) و شروان نیز شاهان مستقلی داشتهاند. شاپور اول ساسانی نیز در کتبیه کعبه زردتشت، از ممالک آذربایجان و ارمنستان، گرجستان ماخلویی، آلبانی و بلاسان نام برده است. پس نظر به این که همسایگان شمالی آذربایجان در زمان ساسانیان و قرون نخستین اسلام، به منطقهای تقریباً در جنوب رود ارس (حدوداً مرز شمالی فعلی آن) اطلاق میشده است.12
اصطخری که از جهانگردان و جغرافی نگاران معروف قرنهای سوم و چهارم هجری است، در کتاب المسالک و الممالک خود فصلی دارد تحت عنوان «ذکر ارمینیه و اران و آذربایجان.»13
وی از شهرهای آذربایجان، چنین یاد کرده است: اردویل (اردبیل)، مراغه، اُرمیه (ارومیه)، میانه و خونه، بروانان(؟) دیرخقان (دهخوارگان، آذرشهر فعلی)، سلماس، نشوی (نخجوان)، مرند، برزند، ورثان، موقان، جابروان، واشنه (اشنویه فعلی)13
اصطخری، دبیل (= دوین) را مرکز ارمینیه، بردع را مرکز اران و اردبیل را مرکز آذربایجان نوشته است به نوشته وی: «حدود آذربایجان» از تارم (طارم) تا حدود زنگان تا دینور تا حلوان تا شهر زور تا دجله و به حدود ارمینیه بازگردد.14 ابن حوقل در کتاب «صوره الارض» که در اواسط قرن چهارم هجری به رشته تالیف در آورده است، همانند اصطخری سرزمینهای آذربایجان، اران و ارمینیه را یک اقلیم شمرده و آنها را در یک فصل مورد بررسی قرار داده است. وی دلیل آن را این گونه بیان میکند: « زیرا تا آنجا که من دیدهام (این سه سرزمین) در تحت حکومت یک تن بوده است.»15
وی مطابق نقشهای که از سه سرزمین آذربایجان، اران، ارمنستان تهیه نموده، ارس را مرز شمالی آذربایجان قرارداده است.
در کتاب صورهالارض، شهرهای مراغه، تبریز، ارومیه، خوی، سلماس، برکری، اردبیل، داخرقان، اشنه، میانج، مرند، برزند و غیره، جزو شهرهای مهم آذربایجان ذکر شدهاند. ابن حوقل فرمانروایان اران را تابعان و خراج گذاران شاهان آذربایجان دانسته است: «این فرمانروایان هر ساله خراج معینی با لوازم دیگر به پادشاهان آذربایجان میپرداختند و هر فرمانروایی از پادشاه خود فرمان میبرد و خراج خود را بیقطع و امتناع میپرداخت و ابن ابی ساج گاه چیزی اندک نیز به عنوان هدیه میپذیرفت. لیکن چون این مملکت به تصرف مرزبان ابن محمد مسافر معروف به سلار (سالار) درآمد دیوآنها و قوانینی برقرار کرد و منافع و بقایا را بخوبی ضبط نمود.»16
ابن رسته از جغرافی نگاران سده سوم و اوایل سده چهارم هجری، در کتاب خود تحت عنوان اعلاقالنفیسه، در مورد حدود آذربایجان چنین نوشته است:
«حوزههای آذربایجان عبارتند از: اردبیل و مرند، باخروان، ورثان و مراغه و حوزههای ارمینیه به قرار زیر است: اران و جرزان، نشوی، خلاط، دبیل و سراج و صغدبیل باخیس و ارجیش، سیجان، شهرباب ابواب»17
ذکریا قزوینی مولف کتاب آثارالبلاد و اخبار العباد از نویسندگان قرن هفتم هجری، آذربایجان را سرزمینی پهناور بین اران و کوهستان میداند و میگوید شهرها، روستاها، کوهها و رودخانهها در آن سرزمین بسیار است.18
در ترجمه فارسی یاقوت حموی از دانشمندان قرن هفتم هجری که پیرامون حدود آذربایجان نوشته چنین آمده است: «حدود آذربایجان از بردعه تا مشرق تا از زنجان در مغرب و از سمت شمال به سرزمینهای دیلم، جیل [گیلان] و طرم [طارم] است. و او [آذربایجان] اقلیم بزرگ و وسیعی است و از شهرهای مشهورش تبریز امروزه مرکز و بزرگترین شهر آذربایجان است و قبلاً مرکز آن مراغه بود و از شهرهایش خوی، سلماس، ارومیه، اردبیل، مرند و غیره است»19
لازم به ذکر است که یاقوت در مورد تعیین حدود آذربایجان دچار اشتباه شده است. دکتر محمد جوادمشکور، عبارت یاقوت را چنین تصحیح کرده است: «حد آذربایجان از شمال بردعه از شرق بلاد، دیلم و گیلان و از مغرب از زنجان از جنوب بلاد طارم و زنجان است».20
مطابق این گفتۀ یاقوت، قسمتی از اران تا بردعه نیز جزو آذربایجان بوده است. ولی در کتاب دیگر خود «گزیده مشترک»21 رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته است.22 در دوره ایلخانان مغول، آذربایجان از لحاظ ادای به نه تومان تقسیم شده بود. حمدالله مستوفی در توصیف بلاد آذربایجان از این نه تومان یاد می کند که به اختصار اشاره میشود: 1- تومان تبریز شمال سه شهر (تبریز – اوجان – طسوج). 2- تومان اردبیل: دو شهر اردبیل و خلخال است. 3- تومان پیشگین (مشگین). در این تومان، شهرهای پیشگین، خیا و اوناد، ارجاق، اهر، تکلفه، و کلئبر (کلیبر) قرار داشتند. 4- تومان خوی: شامل چهار شهر، خوی، سلماس، ارومیه و اشنویه بود. 5- تومان مراغه مرکب از شهرهای مراغه، و هخوارقان، نیلان بود. 7- در تومان مرند، شهرهای مرند، دزمار، زنگیان، ریوز (زنوز) گرکر (گرگر) ذکر شده است. 8- تومان نخجوان نیز، شامل شهرهای نخجوان، اردوباد، آزاد و ماکویه23
از تومان نهم در نوشته مستوفی ذکری به میان نیامده و مغشوش است. فقط در آغاز بحث از آذربایجان، آن را به نه تومان تقسیم کرده است هم او از کنار آب ارس تا آب کر را بینالنهرین و اران24 و از کنار آب کر تا دربند [بابالابواب] را ولایت شروان نامیده است.25
در این عبارات حمدالله مستوفی، مرزهای شمالی آذربایجان، مطابق حدود فعلی آن به رود ارس محدود میشود. ولی منطقه نخجوان که آن سوی ارس قرار دارد، در حال حاضر بر اثر حوادث تاریخی و جنگهای ایران و روس در قرن نوزدهم میلادی از آذربایجان جدا شده است.
ناگفته نماند که حمدالله مستوفی به لحاظ این که مامور دیوان مالی ایلخانان بوده است، اطلاعات دقیقی در مورد آذربایجان داده است. اخبار ذیقیمتی نیز از اوضاع اقتصادی، ترکیب قومی و اجتماعی، حقوقی و دیوانی آذربایجان به دست داده است.
دکتر حسین آلیاری، نام شهرهای آذربایجان را با استناد به نگاشتههای جهانگردان و جغرافی نگاران اسلامی به شرح ذیل آورده است: «تبریز، اردبیل، مراغه، خنج، ورثان، سیر [سنه]، میانج [میانه]، برزه [جنوب دریاچه ارومیه]، ارومیه، جابروان [جنوب دریاچه ارومیه]، خوی، مرند، گلسره [کولسره] در 53 کیلومتری مراغه در شرق گل تپه، باجروان، برزند [در شمال اردبیل]، سلماس، شیز [گنجک = تحت سلیمان]، سلق [رستاق السلق]، نریز [در مشرق ارومیه]، سندبابا، سابرخاست، سراو [سراب جغرافینویسان اسلامی سراه ضبط کردهاند]، ماینهرج [میان دینوروسیر] بذ، میمذ، نیر، زنجان».26
همه این نوشتهها و نظرات که از دانشمندان و جهانگردان و جغرافینگاران به نام ارائه گردید، آذربایجان را تقریباً سرزمینی دانستهاند که از شمال به رود ارس و ولایت اران و از جنوب به کردستان. (لازم به ذکر است که بعضی از منابع که ارائه گردید قسمتی از کردستان را نیز در قلمرو آذربایجان به حساب آوردهاند. از جمله سیسر یا سنه = سنندج) و اشنویه از غرب و شمال غربی به ارمنستان و قسمتی از ترکیه کنونی و از شرق به استان گیلان محدود بوده است که تقریباً شامل استآنهای کنونی آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان، قسمتی ازکردستان و ایالت خودمختار نخجوان فعلی است.
قبلاً اشاره شد که در مورد مرزهای سیاسی و جغرافیایی آذربایجان، اتفاق نظر وجود ندارد. حال به نظریات و مدارک دیگری نیز اشاره میشود که متفاوت و متناقض با نظریات پیش گفته هستند. بعضی از این مدارک مرز شمالی آذربایجان را تا دربند و اران فراتر بردهاند. جا دارد برای به دست آوردن یک نتیجهگیری مطلوب در رابطه با حدود تاریخی آذربایجان در بعد از اسلام به این گونه نظرها نیز توجه شود.
برابر اطلاعات و اخبار داده شده از بعضی از جهانگردان و مورخان اسلامی میتوان گفت که در قرون نخستین اسلامی، تقریباً تا عصر سلجوقیان، اران و آذربایجان تحت سلطه و حکومت یک نفر حاکم بود که از شام یا بغداد فرستاده میشد. و والی که جهت فرمانروایی به این مناطق میآمد، آذربایجان را تختگاه خویش قرار میداد. بعضی مواقع ارمنستان نیز همانند اران از نظر سیاسی و اداری تابع آذربایجان میشد. همان گونه که قبلاً گفته شده است، بعضی از جغرافینگاران اسلامی از جمله ابن حوقل و اصطخری، این سه ایالت را به عنوان یک سرزمین و اقلیم مورد بررسی قرار دادهاند. بر این اساس پیوندهای مشترک اهالی آذربایجان و اران خصوصاً از لحاظ دینی، از همان دورۀ حکومت اسلامی بیشتر شد، و شاید یکی از علل تناقض گوییها در مورد حدود آذربایجان در قسمتهای شمالی، همین مساله باشد.
حال میپردازیم به آن دسته از مورخان و جغرافینگاران که اران و دربند را در محدودۀ آذربایجان دانستهاند. از جمله اینها یعقوبی، مسعودی، بلعمی، ابن اثیر و محمد بن خلف تبریزی را میتوان برشمرد.
یعقوبی شهرهای بیلقان و برذعه را در قلمرو آذربایجان دانسته و میگوید: «پس هر کس آهنگ آذربایجان کند، از زنجان بیرون رود و چهار منزل تا شهر اردبیل رهسپار گردد و اردبیل نخستین شهری است که از شهرهای آذربایجان میبیند و از اردبیل تا برزند از استآنهای آذربایجان سه روزه راه است و از برزند تا شهر ورثان از استآنهای آذربایجان و از ورثان تا بیلقان و از بیلقان تا شهر مراغه که مرکز آذربایجان بالا است و استآنهای آذربایجان عبارت است از: اردبیل، برزند، ورثان، سراه، شیز، مرند، تبریز، میانه، ارمیه (ارومیه)، خوی، سلماس. اهالی شهرهای و استآنهای آذربایجان مردمی به هم آمیختهاند از عجمهای کهن آذریه و جاودانیه».27
بلعمی از وزرای عهد سامانی که کتاب تاریخ طبری را ترجمه و تخلیص کرده است، در مورد حدود آذربایجان چنین مینویسد: «اول حد از همدان گیرند تا به ابهر و زنگان بیرون شوند و آخرش به دربند خزران و بدین میانه، هر چه شهرها است همه را آذربایگان خوانند ... راهها به آخر آذربایگان که از آن جمله بلاد خزران شوند، گروهی برخشک و گروهی از دریا، که از هر راهی دربند خوانند و به تازی باب گویند.»28
ناگفته نماند که با مراجعه به مبحث فتح آذربایجان در تاریخ طبری29، معلوم گردید که طبری چنین مطلبی را در مورد حدود آذربایجان ارائه نکرده است.
مسعودی که در نیمه اول قرن چهارم هجری میزیسته است، در کتاب مروج الذهب خود، اران را جزوی از آذربایجان به شمار آورده است.30 به نوشتۀ مسعودی: «و چون جد کیخسرو که افراسیاب پسر بشنک پسر نبت پسر نشمر پسر ترک بود، در دیار سرو اران آذربایجان کشته شد.»31
مسعودی در جاهای دیگر کتاب خود از آذربایجان و اران جداگانه نام برده است: «و پرویز [خسرو پرویز] که پدر را خشمگین دید، فراری شده و به ولایت آذربایجان، ارمنستان، اران و بیلقان رفت.»32
ابن اثیر مورخ شهیر و بزرگ اسلام و ایـران، در ذکر حوادث سال 421 ه.ق در مورد فضلوان شدادی که حاکم اران و شروان بود، مینویسد: فضلون کردی بر بخشی از آذربایجان استیلا یافته و به تملک خود در آورده بود.33
از آن جا که منطقۀ تحت فرمانروایی و تسلط فضلون، آن سوی رودخانه ارس بود، بنابراین، منظور ابن اثیر از نوشتن «او بر بخشی از آذربایجان تسلط یافت» همان اران و شروان است.
محمدبنخلف تبریزی از دیگر نویسندگانی است که اران را جزو آذربایجان به شمار آورده است. به نوشته او، اران ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال اوست.34 هم او درجای دیگر، رودخانۀ ارس را رودی مینامند که از کنار تفلیس ما بین آذربایجان و اران میگذرد.35
رحیم رئیسنیا نویسنده کتاب «آذربایجان در سیر تاریخ ایـران»، به نقشهای اشاره کرده است که شریف ادریسی (493-560 ق) جغرافیدان و نقشه نگار مراکشی در حدود سال 549 ق کشیده است و کنراد مولر آلمانی در سال 1928 با الفبای لاتین آن را منتشر نموده است. به نوشته او، شریف ادریسی در نقشهای که کشیده، اراضی میان کوههای قفقاز و کر را – شروان - «آدری آذربایجان» (آذربایجان پسین و یا عقبی) و اراضی بین رودهای ارس و کر را «بقیه آردی آذربایجان» و آذربایجان کنونی ایران را «بلاد آذربایجان» نامیده است.36
از دیگر نویسندگان معاصر، مرحوم محمدعلی تربیت در کتاب «دانشمندان آذربایجان» در مورد دانشمندان و شعرای سرزمینهای هر دو سوی ارس بحث کرده است. علامه دهخدا قزوینی نیز در لغتنامه خود اران را اقلیمی از آذربایجان معرفی نموده است.37
شمسالدین ساعی در ماده نظامی38 قاموس الاعلام خود که در سال 1308 ق (1891 م) در استانبول منتشر شده است. زادگاه نظامی را گنجه آذربایجان نوشته است. و بدین ترتیب این شهر را که در شمال رود ارس و جنوب رود کر قرار دارد، از شهرهای آذربایجان دانسته است.39
تا این جا درمورد مرزهای شمای آذربایجان به دو نظرات مختلف و متناقض اشاره شد. آنهایی که مرز شمای آذربایجان را تقریباً رود ارس دانسته و گاهی نخجوان را نیز جزو شهرهای آذربایجان دانستهاند. و از نوشتههای عدهای دیگر، چنین مستفاد میشود که مرزهای آذربایجان فراتر از رودخانه ارس و گاهی تا دربند قفقاز امتداد پیدا میکرد. از آن جا که برای اثبات این دو نظریه، مدارک و اسناد فراوانی از نویسندگان متقدم (دوره اسلامی) وجود دارد، بعید به نظر میرسد که آلوده به اغراض سیاسی باشند و خواسته باشند به خاطر اهداف و مقاصد سیاسی خود، مرزهای یک منطقه را به عقب یا جلو ببرند. در این صورت این سوال پیش میآید، که پس این همه تناقضگوییها را در موردمرزهای شمالی آذربایجان چگونه میتوان توجیه و دلایلی برای آن ارائه نمود؟
به نظر میرسد که این همه تناقض و اختلاف نظر درباره حدود شمالی آذربایجان در آثار نویسندگان اسلامی از همجواری، تداخل و پیوندها و سرنوشت و تاریخ مشترک مردمان این سو و آن سوی ارس به ویژه در دورۀ اسلامی نشات گرفته باشد.
براساس مدارک و مطالبی که قبلاً ارائه گردید، میتوان گفت که تا اواسط قرن سوم قمری، رودخانۀ ارس تقریباً مرز آذربایجان را در قسمت شمال تشکیل میداد (تا زمان ابن خردادبه). بعد از این که حاکمیت اسلام از قرن سوم به بعد با سرکوب قیام بابک در این مناطق تثبیت شد، اران و آذربایجان غالباً تحت نظر و حکومت یک نفر والی قرار داشت، و به همین جهت همان طوری که قبلاً نیز به آن اشاره شد، در کتب جغرافینگاران و جهانگردان قرن چهارم، سرزمینهای آذربایجان و اران و گاهی ارمینیه در یک فصل مشترک مورد بررسی قرار گرفته است.
به نظر احمد کسروی: «در قرنهای نخستین اسلام که تازیکان در همه جای ایران رشته فرمانروایی را در دست داشتند اران بیشتر تابع آذربایجان بود و کسی که به عنوان والی برای هر دو از شام یا بغداد فرستاده میشد، در آذربایجان مینشست، گاهی ارمنستان نیز تابع آنجا بود ... از این جاست که از این سه سرزمین یکجا و با هم یاد میشد.»40 دکتر زریاب، علت اختلاف نظر در مورد مرز شمالی آذربایجان را در قرنهای چهارم و پنجم ق تا زمان یاقوت حموی (قرن هفتم ق) تسلط مسلمانان بر سراسر آذربایجان و اران و اسلام آوردن اهالی هر دو سرزمین میداند و به همین جهت، جغرافینگاران حدود اران و آذربایجان را گم کردند و از این روگاهی حد شمالی آذربایجان را تا قسمتهای خیلی شمالیتر رود ارس بالا بردهاند.41
بنابراین، میتوان گفت که سرزمینهای شمالی و جنوب رود ارس در دوره اسلامی علی رغم آن که، نام جداگآنهای داشتند و رودخانۀ مزبور نیز مرز طبیعی میان آنها به شمار میرفت ولی از لحاظ سیاسی و جغرافیایی تا زمان مهاجرت سیلوار سلجوقیان به سرزمینهای اران و آذربایجان، تقریباً یک واحد [اداری] محسوب میشدند.
مهاجرتهای پیاپی سلجوقیان در قرن پنجم هجری به سرزمینهای اران و آذربایجان و برچیده شدن بساط حکومتهای محلی نظیر روادیان، شدادیان و غیره و نیز گسترش زبان ترکی و عقبنشینی و تقریباً امحا زبآنهای محلی، بستر مساعدی برای تسریع روند ارتباطات و پیوندها و هم جوشیهای فرهنگی، اقتصادی، قومی و دینی پدید آورد. داشتن دین واحد و همه عوامل قبلی باعث اختلاط هر چه بیشتر مردمان دو سوی رودخانه ارس شد.
در همین زمآنها (بعد از سلجوقیان) بود که به قول بار تولد: «اران بلاواسطه به آذربایجان ملحق گردید»42. تا آن جا که بعد از آن نام اران نیز تحتالشعاع نام آذربایجان که معروفتر بود، قرار گرفت و بندرت در کتابها به کار رفت. چنانکه در کتاب مطلع السعدین43 که شرح لشکرکشیهای تیمور و امرای قره قویونلو و اَق قویونلوست، به ندرت آن هم با نام قراباغ اران بر میخوریم. اسکندر بیک منشی مولف عالم آرای عباسی به مناسبتی در دو سه مورد از اران نام برده است. ولی بیشتر از قراباغ و شیروان یاد کرده است.44
نظر نگارنده این است که رودخانه ارس حداقل تا دوره مهاجرت سلجوقیان علیرغم وابستگی اداری و سیاسی اران به آذربایجان با استناد به نوشتههای معتبر جغرافینگاران و مورخان اسلامی مرز شمالی آذربایجان بوده است، هر چند مردمان آن سوی ارس (اران) در همین دوره نیز اشتراکات زیادی با مردم آذربایجان داشتند، ولی از دوره سلجوقی به بعد در اثر استیلای همه جانبه سلجوقیان بر کل منطقه اهالی دو خطه اران و آذربایجان از لحاظ زبانی، فرهنگی، دینی و تا حدودی سیاسی تشکیل یک واحد را دادند. براین اساس از زمان حاکمیت ترکان سلجوقی اطلاق نام آذربایجان به جای اران (صرف نظر از اهداف و توطئهها و نقشههای سیاسی که در ذهن بعضی از افراد است) چندان غیرطبیعی و غیرمترقبه نمینماید. زیرا سرزمین اران رفته رفته نام خود را نیز از دست میداد.
سرزمین آذربایجان ایران از زمان عقد معاده ترکمنچای در سال 1828 م از طرف شمال به رود ارس محدود شده است. میبینیم که حوادث تاریخی و سیاسی در پیشروی و پسروی مرزهای آذربایجان خیلی موثر بوده است.
همسایۀ آذربایجان ایران در شمال، از سال 1918 میلادی یعنی از زمان حاکمیت حزب مساوات در آن جا، رسماً نام آذربایجان گرفت و هم اینک پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان جمهوری آذربایجان در نقشههای جغرافیایی ظهور پیدا کرده است. براساس مدارک تاریخی واضح است که آن سرزمین قبل از هر چیز تحتالشعاع نام آذربایجان ایران بوده ولی نام آذربایجان نداشته است و یکی از ایالات مهم ایرانی تا عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمنچای به نام اران را تشکیل میداده است.
یادداشتها
1- ابوبکر محمدبنالحاق همدانی، ابن فقیه، ترجمه مختصرالبدان (بخش مربوط به ایران)، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران 1349، ص 128.
2- همان اثر، ص 129.
3- مقصود از رستاق به قول یاقوت هر موضعی است که در آن مزارع و قریهها باشد.
4- سیسر یا سنه با (سنندج) واقع در کردستان امروزه تطبیق میشود.
5- برزه بر سر راه مراغه به سیسر بوده و هم چنانکه مینورسکی حدس زده، باید محل برزه را در سقز کنونی جستجو کرد.
6- در میان مراغه و برزه شهر سابرخاست قرار داشت و محل آن را میتوان با میاندوآب کنونی تطبیق کرد.
7- کولسره یا کورسره میان مراغه و سراب بوده است از مراغه تا کولسره 10 فرسخ و از آنجا تا سراب 10 فرسخ بوده است.
8- برزند قریهای بوده است که افشین هنگام جنگ با بابک خردمدین آنجا را لشگرگاه خود ساخت و فاصله آن تا اردبیل چهارده فرسخ و از آنجا تا بذ (شهر بابک) 7 فرسخ بوده است.
9- ابنخردادبه جنزه را مدیه ابرویز (شهر پرویز) نامیده است و فاصله آن را تا مراغه 6 فرسخ نوشته است ظاهراً نامیدهشدن جنزه به شهر پرویز از آن روی بوده است که در حمله هرقل به ایران خسرو پروزی در آنجا بوده است.
10-حدود العالم جابروان را به صورت جابروقان و در ردیف شهرکهای خرد آورده است.
11-ابن خردادبه، المسالک و الممالک، ص 97
12-دایرهالمعارف بزرگ اسلامی ج 1، ص 198
13-ابواسحق ابراهیم، اصطخری، المسالک و الممالک، به اهتمام ایرج افشار، تهران علی و فرهنگی، 1368، صص 155، و نیز و.ک به: ابوالفدا تقویم البدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1349، >هر یک از این سه اقلیم، اقلیم بزرگی است که به سبب تداخل در یکدیگر، ارباب فن هر سه را در ذکر و تصویر به یکجا آوردهاند< ص 442.
مقدسی گوید: آذربایجان، اران و ارمنیه یک ایالت بزرگ را تشکیل میدهند. وی این ایالت را «اقلیم رحاب» یعنی منطقه جلگههای مرتفع نامیده در مقابل «اقلیم جبال» در ماد و «اقلیم اقور» یعنی منطقه جلگههای پست در بینالنهرین ر.ک به: مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه اقالیم، لیدن، 1906، ص 373.
14-همان اثر، صص 160- 155
15-همان اثر، صص 160-158
16-محمد، ابن حوقل، سفرنامه ابن حوقل (ایران در صورهالارض)، ترجمه و توضیح جعفر شعار، تهران، امیرکبیر، 1366، ص 81
17-ابن حوقل، ایران در صورهالارض، ص 95
18-ابن رسته، اعلاق الانفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، تهران، امیرکبیر، 1365، ص 122
19-ذکر یا قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی (هژار) تهران، موسسه علمی اندیشه جوان، 1366، ص 65
20-متن عربی گفته یاقوت چنین است: «حد اذربیجان من بردعه مشرقاً الی ارزنجان مغرباً، یتصل و حدها من جهه الشمال بیلاد الدیلم، و الطرم و هو اقلیم واسع و من مشهور مدائنها: تبریز، و هی الیوم قصبتها و اکبر مدنها و کانت قصبتها قدیماً المراغه و من مدنها خوی و سلماس، و ارمیه, و اردبیل و مرند و غیرذالک» ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله، یاقوت حموی، معجم البدان، ج 1، (بیروت، دارصادر، 1955 م). ص 128.
21-محمد جواد مشکور، جغرافیایی تاریخی ایران باستان، تهران، دنیای کتاب، 1362، ص 295
22-اصل کتاب به عربی است تحت نام المشترک وضعاً و المفترق ضفعاً که توسط محمد پروین گنابادی تحت عنوان برگزیده مشترک یاقوت حموی ترجمه و چاپ شده است.
23-یاقوت حموی، برگزیده مشترک، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران
24-حمدالله مستوفی، نزهت القلوب، به تصحیح گای لسترنج، تهران دنیای کتاب، 1363، صص 75 الی 89
25-به نظر میرسد اران تا حدود سده چهارم هجری از دربند تا ارس گسترده بوده اما بعد از آن شروان از لحاظ سیاسی از آن جدا شده و چنانکه یاقوت حموی و حمدالله مستوفی اشاره کردهاند اراندر میان رودهای ارس و کر و سرزمین آذربایجان قرار داشته و رود کر مرز میان اران و شروان بود. و محدود شروان نیز از رود کر تا باب الابواب بوده است.
26-حمدالله مستوفی، نزهت القلوب، صص 92-91
27-دکتر حسین آلیاری، >نام شهرها و وضع راههای آذربایجان در قرون نخستین اسلامی نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ص 83
28-احمدبن واضع یعقوبی، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356، ص بلعمی، تاریخنامه طبری، تصحیح و تحشیه محمد روشن، ج 1، تهران، نشر نو، 1368، ص 529.
29-محمد بن حریر طبری، تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک، ج 5، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1362، ص 1979
30-در متن عربی کتاب الران من بلاد آذربایجان آمده است.
31-ابوالحسن علی بن حسین، مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ترجمه ابوالقاسیم پاینده، تهران، علی فرهنگی، 1370، ص 227.
32-همان اثر، صص 609 – 266
33-متن عربی گفته ابن اثیر: >کان فصلون الکردی هذا بیده قطعه من آذربایجان قد استولی علیها و ملکها< به نقل از جواد، هیئت «آذربایجانی آدی و سرحدلری» (نام و مرزهای آذربایجان)، وارلیق، شماره 5، 1372، ص 6.
34-عزالدین، علی بن لاثیر، تاریخ بزرگ اسلام ایران، ج 16، ترجمه علی هاشمی حائری، ص 122
35-محمدحسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع، ج 1، به اهتمام دکتر محمدمعین، تهران، امیرکبیر، 1357، ص.
36-همان اثر، ص 103
37-رحیم رئیسنیا، آذربایجان در سیر تاریخ ایران، بخش اول، صص 82-81.
38-علی اکبر دهخدا، لغتنامه، ذیل کلمه اران (تهران، چاپخانه مجلس، 1336)
39-متن ترکی عبارت قاموس الاعلام «آذربایجانک (آذربایجانن) (گنجه) قصبه سنده نشات ایتمکله (نظامی گنجوی) دینمکله معروفدور ایرانک (ایرانن) اعاظم شعراسندن الوب»
40-شمسالدین، سامی قاموس الاعلام، ج ، استانبول مهران مطبعه سی، 1308 ق / 1891، ص 4589
41-احمد، کسروی، شهریاران گمنام، تهران، امیرکبیر، 1353، صص 259-258
42-دایرهالمعارف بزرگ اسلامی ج 1، ص 199
43-و.و. بارتولد، گزیده مقالات تحقیقی، ترجمه و گردآوری کریم کشاورز، تهران، امیرکبیر، 1358، ص 67.
44-کمالالدین عبدالرزاق سمرقندی، مطلع السعدین و مجمع البحرین، به اهتمام عبدالحسین نوائی، تهران، کتابخانه طهوری، 1353، صص 101-33 و دیگر صفحات. البته در این کتاب نام اران بدون ذکر قره باغ نیز به کار رفته است. صص 59-32