جستار
بازشناسی عناصر ایرانی در زبان ترکی
- جستار
- نمایش از چهارشنبه, 10 فروردين 1390 16:48
- بازدید: 7501
برگرفته از آذرپادگان
دکتر امیرحسین پروشانی کارشناس ارشد فرهنگ و زبآنهای باستانی
گمان مبر که به آخر رسید کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاکست
امروزه، مطالعات ایرانی در حضیض قرار گرفتهاند و ناتوانی بنیادهای دولتی در حمایت از پژوهشگران و مراکز پژوهشی در داخل و خارج از کشور باعث شده تا حجم تولیدات علمی در این وادی کاسته شود. از اینجاست که تاریکی علمی، سایه شوم خود را بر گستره فرهنگ ایرانی میگسترد. از یک سو، دانشمندنمایان و مراکز به ظاهر علمی با پولهایی که از پایگاههای تصمیمگیریهای سیاسی تأمین میشود، به دروغپردازی مشغول میشوند و جایجای مرزهای فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی را مورد هجوم و چپاول قرار میدهند. از سوی دیگر، آنها نیز که دل در گرو مام میهن دارند باز به دلیل سایهگستری دیو نادانی به احساس و عاطفه سخنی گویند که در قوام علمی آن شک باشد و از آنجا که این مرزهای فرهنگی طبیعتاً با ملتها و کشورهای همسایه تماس دارند، این سیاستبازیها توجیه، و نتیجه این افکار احساسی تعصبآمیز، برآمدن خشم و آشوب در فصل مشترک کشور با کشورهای همجوار خواهد شد. شدیدتر، آنجا که آن سوی مرز نیز همین کمدانشی حاکم باشد، که چنین نیز هست، پس بر ماست تا با تکیه و اعتقاد به دانش و عشق به میهن به تابانیدن نور به تاریکیهای جهل پرداخته، در خیزابههای سیاستبازی و احساسات غرق نشویم.
بازشناسی عناصر ایرانی در فرهنگ و زبان ترکی مقولهای پیشینهدار است. آنچه در این مقاله مورد تأکید قرار میگیرد، پیجویی ریشههای این وامگیریها نه در آذربایجان بلکه در صفحات آسیای میانه یا فرارود است، و نکته بارز پرداختن به فرهنگ سُغدی به عنوان عنصر فرهنگی میانجی میباشد. تازگی نسبی پژوهشهای سُغدی و اندکی منابع بهویژه به زبان فارسی، دامن سخن گستردن در این وادی را بس دشخوار میکند. پس در این مقاله از سر مسایل فرهنگی صرف میگذریم و تنها در وادی زبانشناسی آن هم واژهشناسی همراه واژگان، مسیرهای طولانی تاریخ را طی میکنیم تا گروهی واژه را که از سغدی به ترکی و گاه بازگشته به فارسی نو را بشناسیم. هر چند بازشناسی این واژگان گاه مشکل باشد.
بایسته است تا در آغاز از چند و چون فرهنگ و قوم سغدی هر چند مختصر سخن به میان آید. نزدیک به 90 سال پیش بود که کشفیات باستانشناسی در ترکستان چین منجر به کشف زبانی ناشناخته از گروه زبآنهای ایرانی میانه شد که بعدها آن را سُغدی نامیدند. از آن پس متون بیشتری یافت شد و آرامآرام پرده راز و رمز، از چهره این زبان کنار رفت. مدرک مربوط به این زبان از پای دیوار چین تا تاجیکستان سرزمین مادری سُغدی، از مغولستان تا سمرقند در جمهوری ازبکستان و در جنوب تا دره چیترال (در پاکستان)، یافت شدهاند. بیهوده نیست که گوتیو به این زبان لقب معروف Lingua Franca یا زبان میانجی راه ابریشم را داده است.
نشان داده شده که این قوم از هزاره دوم پیش از میلاد در نواحی سمرقند و دره زرافشان ساکن بودند و در هزاره اول ناحیه میان سیردریا و آمودریا را در اختیار گرفتند. با حمله اسکندر و غارت سمرقند بسیاری سغدیان به سمت شرق مهاجرت کردند و در طول راه ابریشم مهاجرنشینانی بنا کردند که این خود به تسلط فرهنگی بازرگانی سغدیان بر راه ابریشم کمک کرد.
سغدیان با چینیها که آنها را «یوئهچی» (امروزه ناحیهأی در تاجیکستان به نام ayvaj وجود دارد که آن را بیمناسبت با این واژه و از طرفی با واژه ایرانویج نمیدانند، روابط سیاسی و تجاری خوبی داشتند. به جز گزارش دو مورد لشکرکشی چین به سغد برای گرفتن اسبان اصیل سغدی که بار نخست شکست و دیگر بار پیروزی نصیب چینیان شد. نام سغد و سغدیان در سالنامههای چینی به کرات دیده میشود. همچنین بیان میگردد که از فرغانه تا مرز پارت مردم به زبآنهای گوناگون سخن میگویند اما سخن همدیگر را درمییابند. این ناحیه که امروزه ترکستان غربی خوانده میشود باید مجموعهای از اقوام ایرانی بوده باشد که به زبآنهای ایرانی میانه شرقی گفتوگو میکردهاند.
دولت شهرهای سغدی به دلیل ارتباطهای بازرگانی نوعی اتحاد داشتند که هرگز قدرتی سیاسی از آن نمیشد استنباط کرد. این دلبستگی سغدیان، به بازرگانانی آزاد، و سازش ایشان با فرهنگهای گوناگون باعث شد تا در این بخش از دنیای ایرانی فضایی آزاد برای فرهنگها، زبآنها و دینهای گوناگون پدید آید، وضعیتی که خود و نتایج آن را در عصر حاضر نیز در این ناحیه میبینیم چنانچه سغدیان پناه پناهجویان مذهبی مانوی و مسیحی که از موبدان راستکیش ساسانی آزرده بودند، شدند. سغدیان مومنانه به هر دینی باور داشتند و به تبلیغ و نگارش متون آن دین میپرداختند بهویژه در ترجمه متون از اصل پارتی، فارسی میانه، سنسکریت، سُریانی، چینی و بسیاری زبآنهای دیگر سرآمد گشتند تا جایی که نام چند مبلغ سغدی در بالای فهرست نخستین مبلغان بوداییگری (که برخی سغدیان پس از تسلط شاهنشاهی ایرانیتبار و بوداییکیش کوشانیان به آن گرایش یافتند) دیده میشود. سغدیان تا به حدی فرهنگپرور و دارای سنت نوشتاری بودند که اسناد نامههای باستانی سغدی یافته شده در زبالههای ویرانه دیوارهای شمال غربی دیوار چین را کهنترین اثر نوشته شده روی کاغذ در جهان میدانند، گرچه محتوای این نامهها دینی نیست. آزاداندیشی دینی تا آنجا که، چنانچه در کتابخآنهای که متون مانوی یافت میشود، در همان کتابخانه که به هر حال بخشی از یک ساختمان مذهبی بوده است میتوان متون بودایی یا مسیحی نیز یافت، یعنی شما مواجه میشوید با کتابهایی به خطها و زبآنهای گوناگون که مطالبی در مورد دینها و فرهنگهای مختلف دارند. این مردم اینچنین میراث فرهنگی بشری و نه صرفاً خودی را حفظ میکردند!
با پیدایی اقوام ترک در چنین فضایی، که این بازرگانان چیرهدست با فرهنگ تساهل پدید آورده بودند و زمانی که سغدیان تشکل بازرگانی خویش را بسط بیشتری میدادند و سمرقند مرکز این تشکل تجاری و نه البته سیاسی و مذهبی گشته بود. از این دوران حتی پیش از آن، سغدیان که همه جای این راه، از شرق تا غرب گسترده بودند، پلی گشتند تا اقوام ترک از این پل فرهنگی ضمن اخذ مولفههای فرهنگی در دنیای ایرانی گذر کرده، به سوی غرب گسیل شوند. در این گذر آمیختگیهای فرهنگی و زبانی بسیاری پدید آمد. خان ترکان از سغدیان (با ویژگیهای تنوع زبانی و دینی) در دربار خود، سود میبرد. در این دوران با گرویدن فرمانروای ترکان اویغور به مانویت فصل جدیدی باز شد، به صورتی که خط سغدی برای بیان ترکی اویغوری به کار رفت. کتیبهی سهزبانهی سغدی، اویغوری، چینی خان ترک محصول این دوران است. این خط جدا از خط Runic یا Futhark که خط بسیار ابتدایی بود نخستین خطی است که که بُردار زبان ترکی بوده است. حتی به نظر میرسد تا قرن ششم میلادی زبانی که نزد ترکان غربی در نوشتار به کار میرفت، زبان سغدی با خط سغدی بوده است. کتیبهی بوگوت که نزد ترکان شرقی نگاشته شده، مفاهیم آیین بوداییان را بیان میکند به زبان سغدی است و نشان میدهد هنوز ترکی آمادگی لازم برای بیان مفاهیم بلند مذهبی بودا را نیافته بوده است. به هر صورت روند «وامگیری»، «آمیختگی»، و «بالندگی» در این نواحی ادامه یافت. سدههای هفتم تا یازدهم بهرغم ویرانگریهای اعراب، سالهای نوزایی فرهنگی سغدیان بود و از این رو به مجد به عظمت سمرقندی هر روز اضافی میگشت.
پس از قرن یازدهم با روی کار آمدن سلجوقیان زبان سغدی زیر نفوذ زبان فارسی و تا حدودی ترکی به آرامی از میان رفت و تنها بازمانده آن گویش یغنابی است که در کوهسار زرافشان بدان گفتوگو میشود.
به هر حال این مردم میراثدار فرهنگی آمیخته شدند. به شکلی که اکنون نیز اختلاط و آمیزش زبانی در این ناحیه میان ازبکان و تاجیکان انکار کردنی نیست و مرزها چنان مشخص نمینمایند. چنانکه تاثیرپذیرفتهترین دیالکتیک یا گویش ترکی، از زبآنهای ایرانی را گویش ازبکی میدانند. آنگاه ترکی آذربایجان در مقام دوم از طرفی با توجه به برتری چندین ساله ترکی جغتایی بر سایر شاخههای این وامگیری به دیگر شاخهها راه یافت. این طبیعی است که نخستین و دیرپاترین دیدارگاه دو گروه زبانی ـ فرهنگی باید عمیقترین آمیختگیها را در خود داشته باشد. به قسمی که تفاوت دو قوم گاه تنها به اختلاف زبان محدود میشود. در محیطی که بهطور تاریخی زبان دیوانی، فارسی و زبآنهای ترکی و دیگر زبآنهای ایرانی نظیر اعقاب سغدی و خوارزمی و ختنی و آذری نزد مردم کوی و برزن رایج بودهاند.
با توجه به مقدمه گفته شده جایگاه سغدی بهویژه و همچنین دیگر زبآنهای ایرانی میانه شرقی در داد و ستدهای فرهنگی و زبانشناختی در حوزههای آواشناسی، دستور و واژگان در این برهه تاریخی بسیار مهم است. توجه به بسامد بالای همخوآنهای سایشی پسکامی و شباهت آن با همخوآنهای رایج در ترکی، ما را به یاد تاثیرگذاری همهجانبه فارسی و تاجیکی در آواشناسی ازبکی نو میاندازد. متاسفانه به دلیل کم بودن حجم پژوهشها روی فرهنگ سغدی، این نگاه مهجور مانده است.