زبان پژوهی
نگاهی به پیامدهای رواج زبان لمپنی در جامعه - زبان فارسی زیرسایهِ لمپنیزم!
- زبان پژوهي
- نمایش از جمعه, 18 بهمن 1392 15:08
- بازدید: 4927
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25800، یکشنبه 13 بهمن 1392
ع.درویشی
سار، پس از یافتن غذا، هربار که به آشیانهاش سر میزند، با جوجهدرشتی (جوجه فاخته) مواجه میشود که شباهتی به جوجههای متین خودش ندارد؛ و گاه پس از گرفتن غذا از منقار وی، با قلدری به مادرخواندهاش تُک میزند. زبان لمپنیزم، زبان قلدری است که به مادرخویش(زبان فارسی) زباندرشتی میکند و به آن لجن میپاشد. زبان با تغییر خود همیشه نمیبالد، بلکه گاهی از گوشههای پنهان و آشکار، آسیب میبیند و ویران میشود که بخشی از این ویرانی، به وسیله رخنه ادبیات لمپنی به وجود میآید.
ممکن است زبانی با ارزشهای فرهنگی و اجتماعی خود که چندین سده را برای تکوین و مکتوبشدن، پیمایش کرده است، از چند واژه پوچ که نه گویش درستی دارد و نه معنی درستی، آسیب نبیند، اما زمانی وضع بغرنج میشود که چنین واژههایی، تکیه کلام الگوهای جامعه، همچون برخی هنرپیشگان و ورزشکاران و گاه برخی مسئولان قرار میگیرد! برای نمونه فلان هنرپیشه، همان اصطلاحات لمپنی را که در سریال تلویزیونی بر زبان آورده است، در گفتگو با یک رسانه نیز بر زبان میراند. جای شگفتی هم نیست، زیرا سریال مربوطه، رویکردی انتقادی نداشته است و از سوی دیگر چنین افرادی، تنها استعداد بازیگری دارند، بی اینکه از بینش و اندیشهِ والایی برخوردار باشند. حتی همان رسانه موردنظر(مجله زرد) که چنین گفتوشنودی را ترتیب داده است، همراستای همان سریالها و یا کتابهای عامهفهمی است که هدفشان تنها کسب محبوبیت و فروش بیشتر است.
زبان، ابزاری است برای گفت وشنود انسانی و برای پلزدن میان آدمها و نیز برای مهربانیکردن، ابراز ارادت، بازتاب خواستها و نیازها و پاسخ به یک پرسش؛ اما این ابزار فرهنگی، این پرچمِ هویت با شکوه یک ملت، از سوی لمپنیزم به زیر کشیده میشود.
کسانی که برای زبان دل میسوزانند، دلخون از واژههای غیرادبی و زنندهاند؛ برای همین تنها چندنمونه از واژههای لمپنی را در اینجا میآورم، زیرا بیش از این، همراه با لبگزیدن و پرخونشدن دهان دلسوختگان خواهد بود.
گیر سهپیچ، اخراجی، ترکوند، حال میده، قاطزدن، فشن، خفن، شیشه شکسته، روزنامهبنویس، فیلم نیا، سوتی، سوکسه(به دومعنی)، آیکییو، ایکیو، صفرکیلومتر(به دو معنی)، دماغ عملی، تخم دوزرده، سوراخش کن(در فوتبال)!
همه این واژهها با معنیهای قراردادی -یا بنا به ادبیات لاتی- من درآوردی از سوی لمپنها به کار گرفته میشود. تصور کنید که بسیاری از واژههای زبان یک ملت، چنین بیهوده و پر از ناسزا، دشنام، پرخاش، یاوه و چرندیات باشد.
ریختشناسی ویرانگران
هوا گرگ و میش است و هنوز به خوبی سپیده نزده است. بیگمان دیشب در بوستان و روی نیمکت خوابیده است. خوابآلود به نانواییای که کنارش ایستادهام، نزدیک میشود. همین که نانوا یک نان بربری روی توری فلزی پرت میکند، دست دراز میکند و بر میدارد و با صدای قلدرمابانه و خشداری میگوید:«شاطر طلبت، بینویس رو یخ.» و به سوی یک کلهپزی راه میافتد.
لمپن زور میگوید، باج میگیرد، پرخاشگر است، توهین میکند، درگیری ایجاد میکند و آزار دیگران، برایش لذتبخش است. مردم کوچه و بازار اما این گروه را به نام لمپن نمیشناسند و به آنان لات، بزن بهادر، چاقوکش، جاهل و باجخور میگویند.
غلام نزد لمپنها، غلومى است و تقی را شاتقی میخوانند و به جای خوب فکرکن، میگویند«فک کن»؛ و البته هوادار سرسخت فیلمهای آبگوشتی و بالیودیایاند که از تمهای ناموسی و غیرتی شکل گرفته است.
در جهان، پدیداری این گروه وامانده، زمانی رخ داد که در گذار جامعه کشاورزی به صنعتی و سپس سرمایهداری، گروهی نتوانستند خود را همپا سازند و بازماندند و در آشفتگی و سرگشتگی فزایندهای گرفتار آمدند. اما امروز در جامعه ما لمپنها بیشتر در میان معتادان و راندهشدگان از خانواده و زنان خیابانی و برخی بیکارهها و محرومشدگان از تحصیل دیده میشود که زمینه برای بزه آنان بسیار زیاد است.
لمپن، راندهشده از اجتماع است و برای آن که هویت دیگری برای خود کسب کند، دست به دگردیسکردن گفتار میزند. او انگل و پیچنده است و تولیدگر نیست، اما در زبان دست به تولید میزند و اگر دقت کنیم، زبانش ماهیتی پرخاشگرانه و توهینآمیز دارد و با چاشنی تمسخر همراه است.
در سرشت اینان، دستانداختن و لگدمال کردن دیگرانی نهفته است که نمیشناسند و نمیدانند و دوست هم ندارند بشناسند؛ چون تنها خودشان مهمند و خوبند و دیگران همه بدند.
از آنجایی که بیبندوباری در سرشت لمپنیزم است، آن چه که این گروه بر سر زبان میآورند، بیبندباری زبان است؛ جایی که زبان(یا همان ادبیات)، آلوده به بیادبیهای جوواجور میشود.
لمپنیزم زاییده شرایط جامعه است و این مخلوق چون نیاز به ارتباطگیری دارد، دست به خلق زبان ویژه خود میزند و از آنجایی که ویژگی بزرگ و برجسته این گروه ویرانگری و فروکشیدن ارزشها و هنجارهاست، ویژگی زبانش نیز گویش ویژه و بهکار بردن واجهای بیمورد و به همریختگی نرم زبان است. یورش نخست آنان به سوی صرف(واژه) است که در پی آن، نحو(ساختار جمله) نیز به هم میریزد.
رواج زبان لمپنیزم و گسست از آداب گفتوشنود، کمکم به گسست مردم از ادبیات ژرف فارسی میانجامد. بیگمان گسترش ادبیات ویرانگر و بیپایه، سبب دوری مردم از فرهنگ و تاریخادبیات خودشان میشود.
زبان دوره جاهلیت نیز گونهای «زبان آرگو» بود که هم در شمار لمپنیزم و هم پهلوانی، قابل ردهبندی است که شمایی از آن در داستان داشآکل، نمود یافته است. زبان زرگری و آرگو با معلقسازی زبان گفتار، مرزی میان خود و زبان بهنجار جامعه، ایجاد میکند و همین کار را لمپنیزم با به لجنآلودن زبان گفتار جامعه انجام میدهد.
لمپن در فرهنگ و جامعه ما ریشه گسترده دارد و از دوره قاجار بودهاند و نشانگان تاریخی لمپنیزم بیشتر در دوره 120 ساله آن قوم دیده میشود، با باباشملها و لوطیها و داشمشدیها و جاهلهایش؛ که از میان آنان قمهکشهای مشهورِ«شعبان جعفریمانند» در برخی شهرها بیرون میآمدند.اما آیا به راستی و بنا به روایت سفرنامههای سده پانزده میلادی غربیها، ایرانیان، مردمانی سطحی و دچار بداخلاقی و پرورنده لمپنیزم هستند؟ بیگمان نه؛ بحرانیکننده و آشفتهساز زبان، لمپنیزم است، نه فرهنگ مردم.
وقتی جامعه، دایره را تنگ میگیرد، لمپنیزم نیز با ایجاد یک زبان نازیبا، برای خود قلمرو مشخص میکند، تا هرکس که به زبان آنان گپ نمیزند، از دایرهشان بیرون بماند.
لمپنیزم، میوه بی سروسامانيِ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جوامع است. لمپن با زبان پرخاشگر خود، به جامعه پرخاش میکند. راه برگرداندن زبان به جایگاه زیبنده خود، برگرداندن لمپن به آغوش اجتماع و اهدای دوباره حقوق اجتماعی به اوست.
گرایش جوانان
«رویکرد برخی نوجوانان و جوانان به گفتار لمپنی برای نشاندادن رشد است و این که دیگر بچهننه نیستند! به سخن دیگر یک زبان بیهویت، میشود هویت برخی جوانان. از سوی دیگر دستاویزکردن یک زبان چالهمیدانی و بیبنیاد از سوی نوجوان و جوانان، دورشدن از کودکی و تاییدگرفتن بزرگشدگی و نیز خودی نشاندادن است.»
حسین اعتمادی- مدرس دانشگاه با بیان بند بالا میافزاید: اما من نشاندادن واکنش شدید را در برابر چنین واژههایی از سوی پدران ومادران سفارش نمیکنم. همین که آنان با تاثیر از سریالها، چنین واژههایی بهکار نبرند، خود بهترین الگو برای نوجوانان خواهند بود. جوان، بیگمان این کفایت و شناخت را دارد که بیندیشد که پدر، مادر و دبیر و استاد و دهک فرهیخته جامعهاش، چرا چنین واژههایی به کار نمیبرند؟
این استاد ارتباطات در گفت وشنود با روزنامه اطلاعات یادآور میشود: قرارگرفتن دانشجو در پرتو واژههای لمپنی، وی را وا میدارد، گاه چیزهایی در همان ردیف مانند «مخم هنگ کرد» را به هم ببافد. اما پرسش اینجاست که وقتی منِ استاد و دبیر دبیرستان، سرِ کلاس بگویم «امروز تو ترافیک، حالم گرفته شد»، دیگر چه چشمداشتی از دانش آموزان، میتوان انتظار داشت؟
وی معتقد است: گاه نیز بستر روآوری نوجوان و جوان به زبانی زورگو و بینزاکت و نازیبنده، در خانه فراهم میشود. وقتی پدر یا مادر به نوجوان خود میگویند: «میزنم تو دهنتها.» دیگر از نوجوان خود انتظار نداشته باشند که در خیابان، به دیگران پرخاش نکند و نگوید:«دهنت رو سرویس میکنم.» ولی باز هم به جوانان توصیه میکنم بیندیشند که گفتار چالهمیدانی امروز، یک گفتار لاتی، شانه بالاانداز، بیریشه، بیپایه، نادرست، بیبنیاد و بیقید است.
***
آشغالانس : ماشین آشغالی های جدید تهران که چراغ گردون هم دارند
آمار دادن : نخ دادن -توجه کسی را جلب کرن
آش و لاش : آسمون جل
اخ کردن: پول رو سریع دادن
باحال: خوش آیند
ببو: انسان ساده لوح
بروبچ: بچه ها-رفقا
بیریف: درست - ردیف
بینیم با: برو بابا
باقالیا : اگر منظور شخص باشه به ادم ساده گفته میشه
پارازیت : حرف بد موقع
پایه ای؟: حاضری؟
تابلو : واضح و مبرهن
تریپ: (تیریپ) مدل-برنامه-قیافه
تو باغ نبودن: در جریان نبودن-حواس پرت بودن
تو نخ چیزی بودن : تو فکر چیزی بودن
تو کف چیزی بودن: تعجب از چیزی کردن
تیکه انداختن : متلک انداختن
خفن: به معنی بزرگ-زیاد-مهیب
دمت قیژ : دمت گرم
زاقارت: ضایع-سه
زپرشک: زرشک
سریش : کنه
سنم: آشنایی
سوتی: ضایع
سه: ضایع
سه سوت: سریع
***
جهان سایبری
«برخی از افرادِ تحت تاثیر لمپنیزم، دقیقا با دو ویژگيِ کاملاً متفاوت و ناشناس مانند دکترجکیل و مسترهاید(اسیتونسن)، در محیط سایبر(اینترنت و وب)، پدیدار میشوند.»
حمید اقدامی- برنامهنویس وب، با بیان نکته بالا میافزاید: این گروه گاه نامی نیک و نقابی متین(اما دروغین) به چهره میزنند و برخی زمانها نیز با چهره حقیقی و نام حقیقی(مارمولک یا گیرچندپیچ) در وب، ظاهر میشوند. با گسترش جهان سایبری، پای برخی افراد مستعد لمپنی به این مکانهای مجازی باز شده است و در آنجا البته تنها چیزی که اهمیت ندارد، نوشتن و آموختن و بروز خلاقیت است و به جایش تنها پژوهش برای یافتن نقطهضعفهای دیگران برایشان مطرح است تا دستاویزی برای تمسخرکردن، بیابند.
این برنامهنویس معتقد است: حتما برخی افراد را در خیابانها دیدهاید که دایم در حال شوتکردن قوتی کبریت خالی، قوتی نوشابه و آشغالهای دیگری هستند که روی زمین افتاده است؟ لمپنهای مجازی در «وب» نیز هرچه که جلوی خود ببینند، آشغال میانگارند و شوتش میکنند. اینان(یا همان هکرهای لمپن) تنها هدفشان از گشتوگذار در جهان سایبر(اینترنت و وب) قرقکردن فضاهای دیگران و ویرانکردنشان به هزار ترفند است و هدف دیگری ندارند.
به گفته اقدامی، این لمپنها از شنیدن پاسخ برآشفته میشوند، از اینرو در جهان وب، بی نام و نشان و در تاریکی ظاهر میشوند که تا به گفته خود، یک خروار لیچار بار کاربرها کنند، بی آن که یک بالای چشمت ابرو بشنوند.
نقشِ نقشآفرینان
پدر از راه میرسد و در برابر درخواست نوجواناش که مشکل درسی دارد، میگوید:«فکرم فعلا خسته است پسرم، بذار کمی بعد.» و نوجوان میگوید:«مختون قاط زده بابا؟»
در میان خانواده، جوان و نوجوان در ادای برخی واژههای لمپنی، ترسی ندارد. زیرا آنها را از بیرون به درون خانه نیاورده است، بلکه از سریالهای تلویزیونی شنیده است که همه افراد خانواده، دور هم تماشا میکنند.
حسین اعتمادی- مدرس دانشگاه در این مورد میگوید: انگار بیان برخی واژهها از زبان بازیگران یک سریال، مجوز نشر آن از سوی نوجوانان است و بر اثر تکرار، ناخودآگاه بر بزرگتر خانواده نیز تاثیر میگذارد و میشود بخش کوچکی از فرهنگ و زبان رفتاری کل خانواده. مثلا مادر خانواده گاهی بی آن که بخندد و یا هدف شوخی داشته باشد، بسیار جدی میگوید« امروز بدجور قاط زدم»!
این مدرس ارتباطات معتقد است: برخی از سازندگان سریالهای خندهدار(که به اشتباه طنز نامیده میشود) گمان میکنند برای رسیدن به زبان گفتار مردم باید اصطلاحات لمپنها را بر زبان بازیگرانشان جاری سازند؛ بی آنکه اثرشان رویکردی انتقادی و یا ویژگی رفتارشناسی، زبانشناسی و یا تیپشناسی داشته باشد. بازیگران این سریالها هم تنها به این دلیل لمپنی گپ میزنند که محبوب شوند و برای سریال نیز محبوبیت کسب کنند.
به گفته این مدرس دانشگاه، اینک هزاران واژه لمپنی در زبانگفتار و نوشتار ما پرسه میزند. جالب است که لمپنیزم، توان آمدن به آوردگاه نثر مکتوب را ندارد، و این خدمت را سریالنویسان و سریالسازان به رایگان برایشان انجام میدهند. آنچه گاه از جام جهان نما برون میتابد، شاید بازتاب همان جریان لمپنیزم جامعه است، اما تنها این نیست و تشدیدشوندگی و پراکنش بیشتر را در پی دارد.
اعتمادی آنگاه گوشزد میکند: اگر امروز اصطلاحات لمپنی جدیدی در اتوبوس و تاکسی و محل کار و مدرسه به گوشات خورد، تعجب نکن و گمان مدار که دیشب حتما یک سریال از تلویزیون پخش شده است. شگفتزده مشو اگر یک واژه لمپنی گاه از زبان یک دختربچه دبستانی نیز در خانهای به گوش برسد. استفاده از ادبیات لمپنی از سوی بازیگران زن و مرد سریالها - بهجا یا نابهجا- نقش جمعآوری این ادبیات را از کوچه و آوردن به درون خانهها بازی میکند و آن را بر سر زبان افراد خانواده میاندازد.
به باور اعتمادی، حقیقت این است که چنین رویهای زمانی در میان هنرمندان نوپدید جامعه رخ میکند که کارکردهای دهک میانه فرهنگساز، با فرهنگ جامعه ضعیف شده باشد.
اعتمادی میگوید: طنز فاخر سیاسی و اجتماعی مچگیر و نکتهسنج و موشکاف(آنچه که در برخی جوامع باز رواج دارد) که شالودهاش بر دیالوگهای نفسگیر(تریلر) و پیچیده و افشاگر بنا شده است.، هنگامی که جامعهای در تنگنا قرار میگیرد، طنزنگار و برنامهساز طنز برای جلب تماشاگر، چارهای مگر دستاویزی به زبان لمپنیزم نمیبیند. اما باید دانست که ادبیات چوپانی را از بیابان به خیابانهای پایتخت آوردن، هنر نیست(همانگونه که خلق شخصیت صمد هنر نبود) و نتیجهاش این میشود که مردم هنگام رانندگی به جای این که بگویند آقا مواظب باش، بگویند«اوهوی...»!
راه نیکویی
«از نشانههای فرهیختگی یک جامعه، توجه به چگونه سخنگفتن و نوشتن است. رفع نیاز جوانان، آنان را از دستاویزی به زبان لمپنی(یا بیراهه زبان، که در شمار گونهای اعتراض قابل رده بندی است) باز میدارد؛ که یکی از آنها بازگذاشتن راهِ آزادانه سخن گفتن است.» حسین اعتمادی با بیان نکته بالا میافزاید: نخستین راهکار، بازبینی و بازنگريِ نظام ارزشگذاری در جامعه و بزرگگرفتن شعاع دایره خودیهاست. دادن نقش بیشتری به نخبگان فرهنگی، برتابیدن نقد فرهنگ جامعه و بازداوری در مورد آن نیز ضروری است. باید از آسیب بیشتر به دهک میانه(متوسط) فرهنگساز جامعه نیز پیشگیری شود، تا بیشتر، رایحه خوش فعالیت آزاد فرهیختگان و رهبانان فرهنگ و نویسندگان و شاعران و اندیشمندان در جامعه بپیچد و آموزش همگانی درست سخنگفتن و درستنوشتن، مورد توجه بیشتر قرار گیرد.