خط فارسی
نقدی بر نوشتار «خط فارسی ناقص است» - جنبشی برای ساختن قلمهای فارسی
- خط فارسی
- نمایش از یکشنبه, 13 فروردين 1391 16:59
- علیرضا افشاری
- بازدید: 8332
اين نوشتار پيشتر در روزنامه شرق به چاپ رسيد
علیرضا افشاری
روزنامهنگار و دبیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز
در صفحهی «کتاب» روزنامهی شرق تاریخِ سهشنبه 22 آذر، به بهانهی چاپ کتاب جنبش فونت دارا، نوشتارهایی دربارهی خط و رسمالخط فارسی منتشر شد. نکاتی در این نوشتارها بود که، به باور من، توضیح دربارهی آنها ضروری است. به برخی از این موردها میپردازم به این امید که این موضوع در آن روزنامهی وزین دنبال شود. [نهضت تغییر رسمالخط فارسی - خط فارسی ناقص است]
نمونۀ خط فارسی با حروف جدا از آخونداف
نمونۀ خط فارسی با حروف جدا از ملکم
1. نخست آن که عنوان «نهضت تغییر رسمالخط فارسی» که برای مطلب اصلی آن صفحه گزینش شده بود جنجالی و دور از شأن روزنامهی حرفهای و وزین شرق بود، چرا که «جنبش فونت دارا» دربرگیرندهی قلمهایی جدید برای خط فارسی است که البته در ردهی قلمهای تزیینی به شمار میروند. چنین حرکتی نه تنها «تیشه به ریشهی فرهنگ کهن ما» نیست بلکه تغییری هم در رسمالخط ما به شمار نمیرود. خط فارسی، بهویژه در قلمهای رایانهای، نیازمند چنین حرکتهایی هستیم تا بر تنوع قلمها و فونتهایمان بیفزاییم؛ همانطور که در تاریخ دورهی اسلامیِ خطمان شاهد انبوه قلمها بودهایم، و این متفاوت است با انواع خطهایی که در دورهی ساسانی رواج داشته است. حتا اگر هم با پرسشگر و نویسندگان صفحهی مزبور همراه شویم در بهترین حالت این کتاب «کوششی» برای تغییر رسمالخط است و به تنهایی شایستهی عنوان «نهضت» نمیشود.
مورد یادشده مانند آن میماند که دربارهی قلمهایی از خط لاتین که واژگان را به شکل سرهم مینویسد گمان کنیم که نهضتی برای تغییر رسمالخط لاتین در جریان است!
تلاش برای جدا نوشتن حرفهای فارسی موضوعی سابقهدار است که البته در حد تفنن باقی مانده و دلیل ماندگاری خط فارسی به شکل کنونی الزاماً به ایستادگی سنتگرایان بازنمیگردد، بلکه دلیلی سادهتر از آن وجود دارد و آن برتری و توانمندی چنین شیوهای از نگارش است (نمونهای از تصویر قلمهای پیشنهادی یادشده را پیوست کردهام و دوستان علاقهمند را برای آگاهی بیشتر دربارهی اغراض پشتِ این پیشنهادها و همچنین نادرستی و نقص علمی این قلمها ارجاع میدهم به کتاب خط و فرهنگ/ جزوهی هشتم ایرانکوده، نوشتهی شادروان ذبیح بهروز).
2. در نوشتار آقای صادقی بر این تأکید شده که «اتصال حروف [در خط فارسی] ... در رسانههای امروزی با مشکل روبهروست» و این باعث شده که در خواندن متنهای فارسی در صفحهنمایش تلفنهای همراه دچار مشکل شویم و در نتیجه، خط فینگلیش گسترش یابد. اگر این سخن آقای صادقی پنج سال پیش زده میشد شاید حق با ایشان بود ولی امروزه گفتن چنین سخنی بسیار اشتباه است. دلیل اصلیِ آن که در گذشته استفاده از خط فینگلیش بسیار گستره بود و امروزه من در میان دوستان خودم، به ندرت، کسی را میبینم که از چنین خطی استفاده کند، این بوده که در ابتدا نرمافراز نوشتن خط فارسی وجود نداشت و یا ناقص بود و این موضوع، هیچ ارتباطی با جدا یا سرهم نوشتن خط فارسی نداشته است و اگر هنوز کسانی پیرامون ایشان از چنین خطی بهره میبرند تنها به تنبلی آنها برمیگردد و باز به موضوع گسستگی یا پیوستگی حرفها در خط فارسی کوچکترین ارتباطی ندارد. این تفکر که به جای نیرو گذاشتن بر روی بهبود فنآوری، داشتههای خودمان را با فنآوری مطابقت دهیم سخن بسیار خطرناکی است که شوربختانه هنوز پس از گذشت بیش از 100 سال از جنبش مشروطیت از زبان روزنامهنگاری زده میشود و در روزنامهی وزین روشنفکرانهای به چاپ میرسد.
در 100 سال پیش، گروهی تغییر خط را برای باسوادسازی همگانی و پیشرفت کشور لازم میدانستند (!) در حالی که امروز دومین اقتصاد برتر جهان، با رشد بالای پیشرفت اقتصادی، پیشِ رویمان است که خط کشورشان، از نظر تاریخ تکامل خط، با معیارهای دوستانی همچون آقای صادقی بسیار عقبتر از خط ماست.
من هم موافق هستم که خط فینگلیش «در قد و قوارهی یک خط نیست»، و اگر هنوز در میان گروهی از ایرانیان - با بهانههایی همچون این که تلفن همراه یا رایانهشان فاقد نرمافراز خط فارسی است - رایج است راه حل را در کمی زندهسازی غیرت میبینم و تعصب بر روی داشتههایمان. اگر کالایی به ایران میآید که چنین نرمافزاری ندارد و یا حتا برای خریدار ایرانی در حد برخی کشورهای دورافتاده ارزش قائل نیست که توضیحاتی را به زبان فارسی همراه کالایش کند و آنگاه این کالا در ایران به فروش میرسد تنها به ما بازمیگردد نه به توانمندی خطمان. اگر مؤسسههای فنآورانهی دولتی ما در این زمینه فعال نیستند و یا شرکتهای خصوصی ما به خاطر فروش و سود اقتصادی کم وارد حوزهی ساخت نرمافزارهای دقیقتر و کاملتر بهرهوری از زبان و خط فارسی نمیشوند و ما باید منتظر باشیم تا همان شرکتهای خارجی کار ما را راه بیندازند، باور کنید باز به کوتاهی ما برمیگردد.
با شیوهای که آقای صادقیِ نوعی پیشنهاد میکند بهترین وضعیت همان است که «از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم» تا مشکلاتمان ریشهای حل شود. که البته چنین سخنی هم ناشی از ناآگاهی ماست وگرنه با اندکی دقت متوجه میشویم که با انجام این کار هم، این مشکلات حل نخواهد داشت.
3. به عکس نظر آقایان داریوش مختاری و مهدی صادقی «وقتی حروف کلمه سرهم میشود قابلیت آسانخوانی آن کمتر» نمیشود بلکه افزایش مییابد. ما واژگانمان را، پس از آشنایی، به صورت یک کل میبینیم و با نگاهی سطحی آن را میخوانیم، در حالی که مثلاً یک انگلیسیزبان با دیدن واژهای که بیش از 6 حرف داشته باشد - و حتا در مورد واژگان کمحرفتر، ولی ناآشنا - باید تک تک حرفها را بخواند تا واژه را دریابد، چرا که با جابهجایی یک حرف واژه دگرگون میشود. این موضوعِ سرعت خوانش و آسانخوانی در خط فارسی، حتا، در مورد واژگان جدید هم صادق است چرا که شیوهی چسبیدن حرفها به هم چند دستهی مشخص دارد که به سادگی جداییپذیرند و تفکیک در درون هر دسته هم به کمک همان نقطههایی، که از نظر آن بزرگواران نقطهضعف خط ماست، به سادگی انجام میپذیرد. به سخن دیگر، این که برخی از حرفهای خط فارسی از دو سو قابلیت بههمچسبیدگی دارند و برخی فاقد این قابلیت هستند هم در این سادهخوانی مؤثر است و به قوّت خط یاری میرساند – حتا اگر بحث زیباییشناسانه و بصری آن را در نظر نگیریم.
دربارهی درست خواندن واژگان فارسی با خط کنونیمان هم آقای صادقی به بیراهه رفتهاند، چرا که با آوانویسی به سادگی قابل خواندن است و وقتی با واژهای آشنا شدیم دیگر لزومی به آوانویسی نیست. این اتفاقاً باعث میشود که با تعداد حرف کمتر بتوانیم واژگان را بنویسیم و از اینرو، نقطهقوت خط فارسی است. آشکار است اگر کسی با واژهای آشنا نباشد، و اگر آن را پیش از این نشنیده باشد، در خواندنش دچار لغزش شود، از اینرو، ناگزیر شود تا آگاهی خود را بالا ببرد. چنین موضوعی نه ضعف خط است و نه قوّت آن، چرا که بسیاری از جهانیان در خواندن درست متنهایشان مشکل دارند و این دلیل نمیشود که همهی متنهای جهان بهگونهای نوشته شوند که، به راحتی و بدون اشتباه، از سوی هر نوآموزی خوانده شوند. اتفاقاً گمان من این است که، بر پایهی دلایلی، چنین خطایی در زبان فارسی کمتر رخ میدهد.
4. آقای صادقی قائل به 30 اشکال برای خط پیوسته هستند که تنها دو تا از آنها را در نوشتارشان آوردند (نابرابری نوشته با تلفظ درست و بهره بردن از شکلهای متفاوت برای صداهای یکسان). ضمن دعوت از ایشان به ادامه دادن این راه و آوردن 28 اشکال دیگر همچنین از ایشان خواستارم که ایرادهایی، که بهزعمشان، از همان آغاز بهره بردن از خط کوفی برای زبان فارسی توسط بزرگانی چون ابوعبدالله حمزه و ابوریحان بیرونی عنوان شده هم آورده شود چرا که در برابر گسترش این نظرشان، آن هم بدون این که سخنی را از آن بزرگان نقل کرده باشند، مسؤول هستند.
البته آقای مختاری به نقل از ابوریحان دو ایراد را عنوان میکنند که هر دو در همانزمان برطرف شده بودند: «ما در خطمان برخی صداها و آواها را داریم كه در خط عربی معادل ندارد، مثل «ژ» و «پ». در خط عربی یكسری حروف بود كه خودشان میتوانستند تشخیص بدهند و ما نمیتوانستیم. مشكل دیگر حروفی بود كه ما داشتیم اما خط عربی برای آن حروف شكل نداشت. ایرادی كه ابوریحان به خط عربی میگرفت همینها بود».
یا ایشان در نقد بصری خط فارسی به وجود نقطهها اشاره میکنند که جای بحث بسیار دارد و این موضوع کاملاً سلیقهای است و حتا خود ایشان ـ بر پایهی پرسشی از مصاحبهکننده ـ در اثرشان از نقطه بهره بردهاند.
دیگر آنکه:
الف. این خط، عربی نیست. خطی که ما اکنون استفاده میکنیم یکی از خطهای حوزهی فرهنگی ایران است که از قضا در کوفه، نزدیک به پایتخت 1200 سالهی ایرانیان و جایی که در تاریخ آن را به نامِ «دلِ ایرانشهر» میشناسیم، رواج داشته و پس از رسیدن عربها به آنجا برای نخستین مکتوب کردن کلام الهی از آن استفاده شده است. از اینرو، این خط، بهآرامی و همراه با اسلام آوردن ایرانیان، تبدیل به خط مقدس آنان شده و دیگر خطهای متنوع کل این حوزهی فرهنگی را به کنار زده و ایرانیان نوشتههایشان را از آن پس تنها به این خط مینوشتند. برای همین هم، توسط ایرانیان، نهضتی برای رفع ابهام از این خط ـ حتا به پشتوانهی دیگر ذخایر خطی حوزهی گستردهی تمدن و فرهنگ ایرانی ـ در جریان بوده است که از آن جمله میتوان به دندانهگذاری و نقطهگذاری حرفهای این خط اشاره کرد. از اینرو، نامیدن این خط به نام سرزمینی که اصولاً شمار باسوادانش در هنگام گسترش دین اسلام به انگشتان یک دست نمیرسید، و آنها هم قریشیانی بودند که با ایران بازرگانی میکردند و تحتِ تأثیر فرهنگ ایرانی قرار داشتند، خطاست.
ب. خط تعلیق و نسختعلیق و شکسته، قلمهای متفاوتی از خط فارسی است که هیچکدام ربطی به ابداع رسمالخط جدید ندارد (همچون قلمهای ریحان، برای نوشتن دعا و قرآن؛ ثلث، برای نوشتن نامههای زیبانویسی؛ رقاع، برای نوشتن نامهی دیوانی؛ نسخ، برای نوشتن کتابها و رسالهها؛ توقیع، برای نوشتن منشورها و فرمانها؛ و محقق، برای نوشتن سرودها و چامهها / نوشتار «خط و خوشنویسی» از شادروان رکنالدین همایونفرخ/ کتاب چهل گفتار از چهل استاد در ایرانشناسی) و تنها نشان از کوششِ ایرانیان هنردوست و هنرپرور در پیوند زدن فنّ کتابت با «زیبایی و هنر و قریحه» دارد و ارج نوشتار را در فرهنگ ایرانی میرساند که به قول شادروان همایونفرخ «خط شکستهی نستعلیق، حرکات موزون و پیچوتابهای رقصهای ایرانی را نشان میدهد و گفتههای طربانگیز سخنوران ایران در توصیفِ زلف سنبل و کلالهی مشکین و گیسوی عنبرین دلبران و جعد و مسلسل طلار آنان را به یاد میآورد».
پ. این سخن که حرفهایی مانند س و ث و ص شبیه به هم خوانده میشوند درست است و نتیجهی طبیعی دیرینگی خط و زبان ماست. برای رفع این مورد، که شاید از نگاه گروهی برای زبان و خط امروز ما ضعف به شمار آید، حرکتی برای کمتر بهره بردن از همهی این حروف و بسنده کردن به یکی از حرفهای همصدا در واژگان پارسی آغاز شده و میرود تا گسترش یابد. گذشته از آن، این را نباید از نظر دور داشت که با وجودِ این دیرینگی، استثناها و کاستیهای خط ما بسیار کمتر از دیگر خطهای جهان است.
برای نمونه، «یکی از نقصهای خط لاتین این است که حرفهای کافی حتا برای ضبط صداهای مخصوص خود زبان لاتین ندارد و هیچگونه وسیلهی فنی منطقی برای تکمیل آن تاکنون نیافتهاند و از این قرار هر ملتی که برای خود خط لاتین را به این صورت مبهم کنونی قبول نماید مجبور خواهد شد که این نقص اساسی را با گذاشتن نقطه و علامتهای قراردادی و یا ترکیب دو یا سه حرف با هم برای یک صدا رفع کند».
دیگر آنکه: در خطهای اروپایی «س» را به سه حرف S، T و C نشان می دهند و هر کدام از این سه حرف چند صدای مختلف دارد:
C - دارای پنج صدای مختلف «س، ش، ک، ج، چ» است و گاهی هم بی صداست؛
S - دارای چهار صدای «س، ش، ز، ژ» است و گاهی هم بی صداست؛
T - دارای سه صدای مختلف «س، ش، ت» است و گاهی هم بی صداست.
U - این حرف که به تازگی در خطهای اروپایی به کار رفته دارای تلفظهای مختلف است: در خط فرانسه «او» و «آ» و «یو»/ در خط انگلیسی: «او» و «آ» و «یو»/ در خط روسی «ای»/ در خط گوتیک: قرن چهارم میلادی «ق».
و باید تأکید کرد که: «از عیبهای خط لاتین این است که تلفظ واقعی حرفهای آن در کشورهای مختلف و حتا یک کشور، معلوم و مشخص نیست و در هر جایی برحسب اصول قراردادی و لهجهی مخصوص محلی خود، حرفها را با تلفظ مخصوصی ادا میکنند. خلاصه در خط لاتین برای یک صدای معین، چندین حرف وجود دارد و یک حرف معین را ممکن است چندین جور تلفظ کرد و برای بسیاری از صداها نه حرف وجود دارد و نه روشی برای ایجاد آنها» (ذبیح بهروز، همان).
5. در گفتوگو با آقای مختاری اشارهای به الگوی موفق ترکیه در آوردن رسمالخط جدید شد که باید متذکر شد که: آتاترک در پی خلق هویتی جدید برای سرزمین خود، یعنی هویت ترکی در برابر هویت اسلامی که لبریز از داشتههای فرهنگی ایرانی بود، در کنار تغییرات بزرگ در زبان مردم منطقه، دست به چنین کاری زد. نخستوزیری که غربگرا بود، برای نزدیکی بیشتر با غرب، خط و زبانی را که داشتههای فرهنگی ایرانی- اسلامی را حمل میکرد و عامل ارتباط مردمان سرزمینش با پیشینهی فرهنگیشان و همچنین همدینانشان در سراسر جهان بود، عامداً دگرگون کرد تا بتواند آسانتر هویت جدید را بر آنان تحمیل کند و اتفاقاً، بنا به پژوهش پژوهندگان بیطرف، این تجربه تجربهای ناموفق بود چرا که خود او در مراسم میهمانی شامی که به افتخار ولیعهد سوئد برگزار کرد مجبور شد همچون بچهمدرسهای که تازه خواندن را شروع کرده از روی متن سخنرانیاش بخواند (اصلاح زبان ترکی: کامیابی فاجعهآمیز / پرفسور جفری لوییس، از بنیانگذاران مطالعههای ترکشناسی در دانشگاه آکسفورد و استاد زبانهای ترکی، www.srii.org/lecture2002.pdf).
آقای مختاری باید مد نظر داشته باشند که پیشینهی یک کشور تنها به سنگقبرها ختم نمیشود، که اکنون مردمان ترکیه از خواندش محرومند، بلکه بسیار گستردهتر است و با هویت آنان پیوند دارد.
امیدوارم آقای مختاری آگاهانه این مثال را بهکار نبرده باشند چرا که اگر هنوز ایرانی احترامی در جهان دارد به خاطر پیشینهی برجستهاش در فرهنگسازی انسانی است که هرگونه قطع ارتباط با آن، ما را همچون کشورکهای تازه به دورانرسیده خواهد کرد.
6. در پایان آن که، از نوآوری آقای مختاری در ساختن قلمهای نو برای خط فارسی استقبال میکنم به ویژه آن که ایشان آگاهانه با تکیه بر پشتوانهی غنی این خط (قلمهای نسخ و کوفی) دست به این ابتکار زدهاند.
و به عکسِ پافشاری شگفتآور مصاحبهکننده، که در بیشتر پرسشها بر این موضوع پای فشرد، مورد یادشده هیچکدام به مشکلات رسمالخط امروزین ما برنمیگردد همانطور که ساختن چند هزار قلم برای الفبای لاتینی چنین معنایی را منتقل نمیکند.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا