پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی خط فارسی تحشیه‌ای بر «جدانویسی» تا به کجا؟!

خط فارسی

تحشیه‌ای بر «جدانویسی» تا به کجا؟!

مهرداد ایرانمهر*

پس از جای گرفتنِ نوشتاری با نام «جدانویسی تا به کجا؟!» بر روی تارنمای گرانسنگ ایران‌بوم، دوست خوبمان «علیرضا افشاری» دیدگاه‌هایی را بر آن نوشتار نگاشت.

"#2 علیرضا افشاری ۱۳۸۹-۰۹-۲۸ ۲۲:۰۱
درباره جدانویسی هم استاد خالقی مطلق نوشتاری در کتاب گل رنج‌های کهن دارند که نشان می‌دهد نخستین نسخه‌های شاهنامه از این روش بهره برده‌اند. از این‌رو، جدانویسی مساوی دگرگون کردن بنیان‌های فرهنگی‌مان نیست. اگر فرصتی بود در نوشتاری دیگر دلیل‌هایی را که بر لزوم انجام دادن این کار وجود دارد خواهم آورد.
در ضمن خواهشمندم به کسانی که مانند خودت نمی‌اندیشند - به‌ویژه در بحث‌های علمی - نیش و کنایه نزن :)
نقل‌قول

 "#2 علیرضا افشاری
نیم‌فاصله‌گذاری - و نه جدانویسی - به این معنا نیست که واژه‌ی ترکیبی تازه، واژه‌ای جدا نیست، بلکه از این روست که با نشان دادن ریشه‌های آن واژه، فهم آن واژه را برای نوآموزان آسان کند - که این در نگارش درست هم مؤثر است. توانایی زبان فارسی در این است که با شماری واژه و پیشوند و پسوند می‌تواند واژگان تازه بیافریند. ما با سر هم نویسی شگفتی این کار را از میان می‌بریم.
شوربختانه باز از لحن تمسخر بهره بردید و این که حقیقت تنها در نزد شماست!
نقل‌قول"

 و اما بنده پیشاپیش از دوست خوبم «علیرضا افشاری» از برای کنایه‌گویی در نگارش خود، پوزش می‌خواهم. شاید که این گونه نگارش، از نیش و کنایه در نوشته‌هایی که در پاسخگویی به برخی غربزدگان بدان می‌پردازم، اینک در ناخودآگاهم بر جای مانده باشد؛ که گاه نیز در نامه‌نگاری با دوستان، نمود می‌یابد. به هر روی، پوزش مرا بپذیرید.
دربارۀ «جدانویسی» و برای یادآوری، بخش‌هایی از نوشته‌های پیشین را آورده و سپس چند نکتۀ تازه‌تر را بازمی‌گویم.
"... امروزه برخی در نگارش واژگان فارسی، کار را به آنجا رسانده‌اند که چندین واژۀ جدا از هم را، آنچنان به هم پیوسته می‌نویسند که آدم فراموش می‌کند آن واژگان نخستین چه بوده!
برای نمونه: بنامِ(به نامِ)، برونرفت(برون‌رفت)، میستاند(می‌ستاند)، بیاریِ(به یاریِ)، بیگمان(بی‌گمان)، زیستبوم(زیست‌بوم)،  بیادِ(به یادِ)، بآنها(به آن‌ها)، بیهنر(بی‌هنر)، شیخنشینها(شیخ‌نشین‌ها)، بهرروی(به هر روی)، بیخانمان(بی‌خانمان)، دانشپژوه(دانش‌پژوه)، بیرویه(بی‌رَویه)، پیمانشکن(پیمان‌شکن)، نگونبخت(نگون‌بخت)، همپیمان(هم‌پیمان)، پسزمینه(پس‌زمینه)، رویهمرفته(روی هم رفته)، بکارگیری(به‌کارگیری) و ... .
اما گروهی نیز در این میان، از آن سوی بام افتاده و برای پرهیز از این گونه پیوسته‌نویسی، به جدانویسیِ بدون مرزی دست یازیده‌اند که کار به سان دیگری به ویرانی گراییده است! ...
و
... امروزه پیشنهاد «جدانویسی» در فرهنگستان ادب فارسی از سوی برخی بزرگان، برایمان دردسرساز شده و ما را برای خواندن نوشته‌هایی که بر پایۀ این فرمان نگاشته می‌شوند، با دشواری‌های فراوانی روبرو ساخته است. زیرا در خط و زبان امروزین فارسی، به جز خوانشِ آوایی، خط ما ویژگی‌های دیگری نیز دارد. و از آن گونه اینکه، چشم ما ساختار واژگان را نیز دیده و معنای آن را در مغزمان پردازش می‌کند. بنابراین نیازی نیست که برای خواندن یک واژه، همۀ واژ(حرف)های آن واژه را تک‌تک ببینیم و بخوانیم، چرا که با نخستین نگاه به آن، نما و ساختار آن در مغزمان پردازش شده و معنای آن برایمان روشن می‌گردد. ازین رو، بر هم زدن ساختار واژگانی که به گونۀ روزمره در نوشتار ما به کار می‌روند، این ویژگیِ بی‌مانند در خط و زبانمان را به چالش خواهد کشید. برای نمونه، خواندن واژگان جدانوشته شده‌ای به مانند ره‌رو (رهرو)، بی‌هوده (بیهوده)، به‌تر (بهتر)، پای‌تخت (پایتخت)، بازی‌کن (بازیکن)، گه‌واره (گهواره)، جوان‌مردانه (جوانمردانه) و ...، رفته‌رفته آن ویژگیِ زیبا را در خط و زبان ما از میان خواهند برد. هم‌چنین، هنگامی که می‌خواهیم بنویسیم «آن رفتار جوانمردانه نبود»، چنانچه این نوشتار با شیوۀ جدانویسی و به ویژه در فضای مجازی باشد، این نویسه اینگونه خواهد شد، «آن رفتار جوان مردانه نبود». بنابراین می‌بینیم که در همین یک نمونه، چند معنا در اندیشۀ خواننده پدید خواهد آمد. ...
و
... اکنون چنین گمان کنید که در یک نوشتار و در هر خط از آن، به 2-1 واژه ازین گونه واژگان جدا از هم نوشته شده، بربخورید. بی‌گمان هر خواننده‌ای، یک بخش ازین دست واژگان را با واژۀ پیش یا پس از خود در پیوند دانسته، و بدین گونه در خواندن آن  دچار چالش و لغزش خواهد شد."

در نوشته‌های پیشین به آسیب‌هایی که این گونه جدانویسی‌های گسیخته، بی‌مرز و بدون قانونِ روشن بر پیکرۀ زیبانویسی فرود آورده و نیز گرفتاری‌هایی که اکنون در فضای مجازی با آن دست به گریبانمان ساخته است، پرداختیم. و اما اکنون، با نگاه بر بازخوانی چند نکته‌ای که پیش‌تر در بالا آورده بودیم و آوردیم، چند نکتۀ دیگر را نیز می‌افزاییم.
همان گونه که دوست خوبمان آورده، "در برخی از نخستین نسخه‌های شاهنامه نیز رَویۀ جدانویسی به چشم می‌خورَد"، که ما نیز آن را پذیراییم. اما خوبست برین نکته نیز نگاه داشته باشیم که، از زمان نگارش آن نسخه‌ها تا کنون، زمانی به درازای یک هزاره گذشته و خط و زبان ما نیز به فراخور این زمان، فراگشتی چند یافته است. هنگامۀ درازآهنگ کشورمان که در آن، هزاره‌ها به سان چشم بر هم زدنی به دیده می‌آیند، و به هیچ روی سنجش‌پذیر با دیگر کشورهای جهان که در برابر تاریخ ما، نوزادی بیش نیستند؛ نباید که ما را از دریافت این هنگامۀ دراز، دور بدارد. بدین روی، در این هزارۀ گذشته بر تاریخ و فرهنگ کشورمان، اگرچه که با شیبی ملایم‌تر از یکی دو هزارۀ پیش از خود، اما به هر روی با پدید آمدن فراگشت در نوشتار و خط فارسی، برخی واژگانِ جدا را به هم پیوسته و از آن بالاتر، واژگانی نو را در ادب و فرهنگ ما پدید آورده است که اینک بدین گونه نگاشته می‌شوند. برای نمونه، واژگانی به مانند دستاورد، پیامد، ایستگاه، سنگواره، رختشویی، کفپوش، پیشرانه، نمایشگر و... .
دربارۀ دومین پاسخ دوستمان نیز باید گفت، ما هم برین باوریم که «زبان فارسی» از توان بسیار بالایی در واژه‌گزینی برخوردار بوده و همین توانایی در به کارگیریِ پیشوند و پسوند در واژه‌سازی، زبان فارسی را که فرزند بزرگ زبان ایرانی کهن می‌باشد، بر زبان‌های سانسکریت و لاتین که فرزندان دوم و سوم آن زبان هستند، برتری بخشیده است. زبان‌های سامی و دیگر زبان‌ها نیز با درازایی بسیار، پشتِ سر این خانواده جای می‌گیرند. اما اگر بخواهیم که مردم کشورمان، با این گونه توانایی‌های زبان مادری خویش بیشتر آشنا شده و از پیلۀ این خودباختگیِ کنونی به در آیند، راهش این نیست که به بهای هزار آسیب دیگر، به جدانویسیِ بدون مرز روی آورده و کار را از این که هست، بدتر نماییم. بنابراین، برای نمونه باید که نوشتار ارزشمند «توانایی زبان فارسی در معادل‌سازی» از زنده‌یاد دکتر محمود حسابی را در میان جوانانمان گسترش دهیم، تا ایشان بیش از گذشته بر بزرگی‌های فرهنگ کهن کشورمان پی برده و دوباره با آن آشتی کنند؛ نه آنکه در نوشتن یک نوشتار، به آن اندازه واژگان را جدا از هم بنویسیم که خواننده به جای فهمیدن معنای آن، که شاید در زمینه‌های گوناگون ادبیات، ستاره‌شناسی، تاریخ، داروسازی، هوا-فضا، حقوق، دیرین‌شناسی و یا یک داستان ساده و سرگرم‌کننده باشد، سر در گم‌تر از همیشه، در میان شماری از واژگانِ جدا از هم، سرگردان بر جای مانده و بخواهد که به جای فهمیدن معنای آن، اینک ریشۀ واژگان فارسی را در آن‌ها یافته و دریابد.
این آسیب، خود آسیب‌های دیگری را نیز در پی دارد. بدین گونه که خوانندگان از «تُندخوانی» بازمانده و ناچارند برای خواندن هر واژه، اندکی درنگ نمایند. برای نمونه، خودِ بنده با اینکه یکی از خوانندگانِ برخی از نشریات از این دست هستم و دستی نیز بر آتشِ شناخت واژگان دارم، اما در خواندن آن همه واژۀ جدا از هم نوشته شده در این ماهنامه، به راستی دچار گرفتاری و سختی می‌شوم. نمونه‌ای می‌آوریم، و آن هم اینکه، آیا گمان می‌کنید نوشتن واژۀ «پیشرفتگی»، به گونۀ جدا نوشته شدۀ «پیش رفته گی» کار درستی است؟ و آیا یک خواننده به هنگام خواندن این واژه، نمی‌بایست که برای خواندنش اندکی درنگ نماید؟؛ که این خود جدای از نادیده انگاشته شدنِ نکته‌های نگارشی در دستور زبان فارسی است. بدین سان که در فراگشت زبان، در واژگانی که واژ «ه» در پایان آن‌ آمده، آنگاه که می‌خواهیم آن‌ها را به گونۀ «توصیفی» بیاوریم، واژ «گ» را به جای آن جایگزین می‌نماییم. بنابراین، آوردن هر دو واژ «ه» و «گ» در یک واژه، از دیدگاه دستوری نیز نادرست است. مانند زندگی (زنده گی)، برازندگی (برازنده گی) و ... . اکنون بماند که، جدا کردن واژگانِ «پیش» و «رفته» از یکدیگر نیز خواندن آن را سخت‌تر می‌کند. برای نمونه، واژۀ «پیشرو» که به هنگام جدانویسی – پیش رو-، معنای دیگری خواهد داد.‌ و نیز آنکه، فاصله و یا نیم‌فاصله‌گذاری در واژگانِ جدانویسی شده، دگرگونی‌ای در آسیب‌هایی که گفتیم، پدید نیاورده و آن دوغ هم‌چنان ترش خواهد بود.
به هر روی، گمان می‌رود به همان گونه که پیش‌تر نیز آمد، بهتر است مرزی برای پیوسته و جدانویسی فراهم آید، تا فارسی‌زبانان بتوانند هم‌چنان استوار بر میانۀ  همان بامی که آوردیم، بایستند!

*پژوهشگر در فرهنگ ایران

دیدگاه‌ها   

-1 #2 Guest 1391-01-14 07:38
استنادی که به گفته استاد خالقی‌مطلق کردم، فقط برای نشان دادن پیشینه‌ی کهن این روش بود.
چون من هم با افراط مخالفم و با شما هم‌سو هستم فقط این را هم یادآوری کنم که نباید از بابت زیبایی‌شناسی خط و پایین آوردن سرعت در خوانش نگرانی‌ داشت. این فقط عادت شماست. این سخن شما مانند آنهایی می‌ماند که می‌گویند واژگان بیگانه‌ی دارای سابقه در زبان فارسی، دیگر نباید تغییر کنند چرا که جا افتاده‌اند! و تنها باید بر روی واژگان بیگانه جدید متمرکز شد.
در حالی که ما با پیشینه‌ی کارکرد فرهنگستان یکم آشنا هستیم. درست است؟
پیروز باشی!
نقل قول کردن
0 #1 Guest 1391-01-14 07:25
درود. سپاس از حُسن‌ظنت!
من هم با افراط و تفریط مخالفم. اما اگر اصل را بر آشنایی چشم با واژگان بگذاریم، چون دامنه واژگان در حال گسترش است دائما چشم ما باید با واژگان ترکیبی جدیدی که به هم می‌چسبند عادت کند در حالی که اگر پیش‌وندها و پس‌وندها و ریشه‌ها را بشناسیم و واژگان تازه را هم به شیوه‌ی نیم‌فاصله‌نویسی بنویسیم، هیچ نگرانی از گسترش واژگان پدید نمی‌آید. به این ترتیب، هم واژگان راحت‌تر خوانده می‌شوند (چون اجزای‌شان با چشم آشنایند) و هم خواننده معنای واژه‌ی تازه را بهتر درمی‌يابد.
مثالی که درباره‌ی واژه جوان‌مردانه زدی هم جوان‌مردانه نبود، چرا که نیم‌فاصله‌نویسی با جدانویسی تفاوت دارد.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه