ادبیات
ذکر کشمیر در ادب فارسی
- ادبيات
- نمایش از شنبه, 20 آبان 1391 05:25
- بازدید: 10436
برگرفته از روزنامه اطلاعات
شمیمالحق صدیقی
استاد زبان فارسی کالج ذاکر حسین و جواهرلعل نهرو
اشاره: کشمیر را ایران کوچک گفتهاند که از دیرباز پذیرندهٔ ایرانیان بسیار بوده و شباهت هایی با این دیار داشته است. آنچه در پی میآید، نوشته یکی از استادان هندی است که بدون تغییر و تصرف تقدیم میشود.
اگر فردوس بر روی زمین است
همین است و همین است و همین است
بله اگر فردوس بر روی زمین است، کشمیر است. جایی که مثل فردوس باشد، چطور میتواند از ادب فارسی دور بماند؟ به همین جهت ذکر کشمیر در ادب فارسی به ویژة ادب فارسی هند ـ چه شعر باشد و چه نثرـ بارها تکرار شده است. تذکار تمام اشعار و نوشتهها دربارة کشمیر در این مختصر ممکن نیست. بنابراین بهنقل برخی از آنها بسنده میکنیم.
یکی از معروفترین قصیدهگویان، عرفی شیرازی است که در عهد جلالالدین اکبر به هند آمد و از کشمیر دیدن کرد، زیبایی و رعنایی کشمیر را دید و شیفته و مفتونش گردید. عرفی قصیدهای در شأن کشمیر گفت که هیچ شاعر دیگری بهاین خوبی نگفته است. وی این قصیده را تحت عنوان «در وصف کشمیر» سراییده و همة جای کشمیر را توصیف مینماید. گاهی چگونگی آب و هوای کشمیر را میستاید و گاهی سبزه و چشمه و لاله و گل را تعریف میکند و گاهی کشمیر را مثل طاووس رنگارنگ میبیند و گاهی زیبنده عروسی که هر دم بهنظر خوشتر و شادابتر میآید:
هر سوختهجانی که بهکشمیر درآید
گر مرغ کباب است که با بال و پر آید
بنگر که ز فیضش بشود گوهر یکتا
جایی که خزف گر رود آنجا، گهر آید
و آنگه بهچنین فصل که در ساحت گلزار
از لطف هوا چاشت نسیم سحر آید
از بلبل خاموش دل باغ گرفتهست
او را چه گنه؟ مخمل گل دیرتر آید
گل هم چه کند؟ باد صبا خواست که عرفی
آید سوی کشمیر و گلش بر اثر آید
گو هفتهای از شاهد گل حجله تهی باش
تا بلبل شیراز درین باغ درآید
نشکفته گل، اما به مثل بر رگ شاخی
گر پای نهم، خون گلم تا کمر آید
وقت است که گل بر فکند پرده ز رخسار
زان سان که ز فانوس چراغی بهدرآید
مهتاب گل از هم بشکافد قصب شاخ
وز لمحه او سیب قمر لعل تر آید
فردوس به دروازة کشمیر رسیدهست
کو مدعیی؟ گر نگرندهست، درآید
زیبایی کشمیر گرش باعث عشوه است
من میخرم ار زال فلک عشوهگر آید
این سبزه و این چشمه و این لاله و این گل
آن شاخ ندارد که به گفتار درآید
این چشمه که رضوان چو رود تشنه به سویش
کوثر به سرش تیزتر و تشنهتر آید
آن لالـه کـه هنـگام تـراشـیـدن خــارا
از رخـنـه سـنگ و دهـن تیـشـه بـرآیـد
در چاشت که از شبنم گل گرد فشانست
آن باد که در هند گر آید، جکر1 آید
تا رنگ گلی نشکفد از تابش خورشید
حربا نکند میل که خورشید برآید
از بسکه کند جذب رطوبت، خطرش نیست
گر ساغر چینی ز هوا بر حجر آید
حاجت به دو زخم ارفتدش قطع محال است
گر سنگدلی مایل قطع شجر آید
ز آن کز مدد نشو و نما زخم نخستین
مصمت شده تا زخم دگر بر اثر آید
کشمیر بهشتی است فریبنده که شبلی
آید چو در او، صومعه بر وی سقر آید
طاووس مثالی که نیفشانده پر و بال
هر لمحه بهرنگ دگر اندر نظر آید
زیبنده عروسی که نیفزوده جمالش
هر دم بهنظر خوشتر و شادابتر آید
هر لحظه که شاداب و ترش بینم، گویم
بگشای بغل بو که در آغوش درآید
یاد از روش خود کنم و بزم خداوند
هرگه که صبا از چمنش جلوهگر آید
چون بوی گل آید، کنم از انجمنش یاد
تا نکهت گل مایه صد درد سر آید
هرگه که بهعزم سفر از شوق تو عرفی
آید بهوداع وی و با چشمتر آید
زاری کند از شش جهت آغاز که مشتاب
کاین فصل و سه فصل دگرم بر اثر آید
لیک از همه خلدست که بیطوف جنانت
چندان نکند مکث که وقت ثمر آید
کشمیر بر او واله و او واله کشمیر
اما نه چنان کش بهدل از دیده درآید
کارش همه انباشتن چشمة گریهست
هرگاه که سیمای تواش در نظر آید
ترسد که در این خاک چو از شوق تو گرید
خون جگرش گل شود آنگه بهدرآید
از بسکه ملایم صف افتاده هوایش
بیم است که آه سحرش بیاثر آید
حکم تواش آورد بـهکشمیر، وگرنه
کی از سر آن خاک به خاک دگر آید
میآید و میسوزد از این رشک که کشمیر
چون یافت که آید بهکجا بر اثر آید2
شاعر سرشناس شبه قارة هند علامه اقبال لاهوری بهوسیلة شعرش تحت عنوان «کشمیر» دعوت به دیدار از کاشمیر (کشمیر) میدهد تا کوه و دمن، باد بهار و صلصل سار، لاله و برقع نسترن و دختر برهمن سمنبر را بنگرید:3
رخت بهکاشمر کشا، کوه و تل و دمن نگر
سبزه جهان جهان ببین، لاله چمن چمن نگر
باد بهار موج موج، مرغ بهار فوج فوج
صلصل سار زوج زوج، بر سر نارون نگر
تا نه فتد بهزینتش، چشم شهر فتنه باز
بسته بهچهرة زمین، برقع نسترن نگر
لاله ز خاک بردمید، موج بهآب جو تپید
خاک شرر شرر ببین، آب شکن شکن نگر
زخمه بهتار ساز زن، باده بهساتگین بریز
قافلة بهار را انجمن انجمن نگر
دختر کی برهمنی، لاله رخی سمنبری
چشم بهروی او گشـا، باز به خویشـتن نگر
تا جایی که مربوط بهنثر است، ذکر کشمیر مخصوصاً در تاریخ و سفرنامهها مانند تاریخ هند، واقعات کشمیر، جهانگیرنامه، سفرنامة کشمیر و غیرهم در مواضع مختلف آمده است.
تاریخ کشمیر4
چنان که از اسمش پیداست، تاریخ کشمیر از زمان قدیم تا سال 1122ه/11-1710م نوشتة نارائن کاؤل عزیز است. نویسنده که در کشمیر متولد شده بود، خیلی پیش خود را با تاریخچة وطنش آشنا ساخته بود. نجبای کشمیر اکثر بهاو اصرار میورزیدند که تاریخ آن دیار را بنویسد. بالاخره در چهارمین سال حکومت شاه عالم یعنی 1122ه/ 11ـ1710م فرصتی به دستش آمد. عارفخان که آن وقت نائب دیوان کشمیر بود، وقایع کشمیر بهزبان سنسکریت را گردآورده بود و میخواست با محتویاتش آشنا گردد. نویسنده سپس ترجمة آنها را توسط ملک حیدر به دست آورد که خیلی مفصل بود. و پس از مقایسة آن با اصل سنسکریت و حذف بیانات مبالغهآمیز و غیرمعتبر، خلاصهاش نمود.
این عارفخان که نیز کشمیری بود و قبلاً در مقام نائب استاندار ابراهیمخان و بعداً علیمردان خان انجام وظیفه نموده بود، سپس در غیاب استاندار تازه نوازشخان برای یک سال ریاست حکومت را بهعهده داشت.
تاریخ کشمیر محتوی دیباچهای، اسم و اصل کشمیر، راجاهای هندو، پادشاهان مسلمان، فتح قاسم خان، ورود اکبر، استانداران از فتح تا سال 1122ه/11ـ1710م، نقشهبرداری و کالاهای مخصوص کشمیر و خاتمهای است. نویسنده در سطرهای آخر میگوید: کلمات «احوال به ایجاز تمام کشمیر» عنوان اثر و تاریخ تألیف آن را میرساند. مادة تاریخ، تقریبی است؛ زیرا آن 1121 را بهجای 1122 هجری میدهد. زبان آن در آغاز، گزاف و سپس ساده میگردد؛ مثلاً بندی از آغاز:
«سپاس بیرون از مقیاس قیاس سزاوار جناب پادشاهی که پادشاهی بخش پادشاهان فلک رخش است که بهحکم تؤتی الملک من تشاء و شرع الملک من تشاء ساخت، مملکت گردونرفعت کشمیر را با وجود قلاع جبال آسمانمثال که مرغ اوهام از فراز آن بال پرواز نمیتواند گشاد، بهجهت روشنایی دیده متوطن این دیار ترتیب آثار و صیقلگری آینة اقبال، سکنة این سرزمین رشک بهشت برین جولانگاه یکران بندگان ممالک آرای عدلپیرای جهانبخش و جهاندار اولاد الامجاد نامدار کامگار صاحبقران گیتیستان امیر تیمور گورگان نورالله مضجعه ساخت...»
و در وسط کتاب: «...بالجمله در هنگامی که لشکرخان صوبهدار کشمیر بود، بندگان ظل سبحانی، زینتبخش صاحبقرانی، محییالدین محمد اورنگزیب عالمگیر پادشاه غازی بهقصد عیادت شاهجهان از بلاد دکن برخاسته، ارادة بند و بست مملکت نموده، مرادبخش را که در گجرات و احمدآباد خروج کرده برای عفو تقصیرات، همراه گرفته، متوجة هندوستان شده، داراشکوه که ولیعهد شاهجهان بوده، افواج قاهره فرستاده تا سد راه این شاه اقبالپناه شوند، در حدود نربدا جنگ اول وقوع یافت...»
واقعات کشمیر5
این هم تاریخ کشمیر است از دیرزمان تا 1160هـ برابر با 1747م به قلم محمد اعظم بن خیرالزمان خان. نویسنده متولد کشمیر و شاگرد شیخ پاکدامن محمد مراد نقشبندی کشمیری بود که در سال 1134ه/22-1721م درگذشت. وی در مقدمه بیان میدارد تاریخ اصلی کشمیر، اثر چند نفر وقایعنگاران کشمیر توسط چندین نویسندگان مسلمان نظیر ملا حسین قادری، حیدر ملک و غیرهم ترجمه، و تا بهزمانشان آورده شد. تقریباً همان زمان یک نفر هندو شاید نارائن کول خلاصهاش را نوشته بود. نظر به اینکه آن آثار محتوی اطلاعات کامل دربارة اشخاص مقدس کشمیر نبودند و واقعات ازمنة اخیر را ذکر نمیکردند، به خاطرش خطور کرد که آن کمبود را با اثر فعلی رفع بکند که بدان تاریخ سیاسی، اطلاعات راجع بهعارفان و دانشوران هر عصر و نیز شاعران و نویسندگان با ذوق را افزود که در ازمنة اخیر بهمنتهای درجه شهرت رسیده بودند.
او اثر کنونی را در 1148ه/ 36ـ1735م شروع کرد؛ تاریخی که از عنوان اثر به دست میآید، اما آن را تا 1160ه/1747م تکمیل نکرده بود. تاریخ بعدی از مادة تاریخ «زیب و زینت کشمیر افروز» یا «ترتیب ابواب الجنان» در پایان حاصل میگردد. نویسنده در خاتمه میگوید که منظورش در گردآوری آنها اظهار بزرگی معنوی اشخاص مقدس کشمیر در برابر انکار فضیلتشان از سوی یک نفر سید بسیار معروف بهنام میر محمد یوسف از سلسلههای نقشبندی و کبروی بود که در 1146 ه/34ـ1733م از آن استان دیدن کرده بود. وی میافزاید بیماری طاقت فرسا نگذاشت که آنها را با اطلاعات دربارة شیوخ معاصر به پایة تکمیل برساند و در پایان تذکار آثار ذیل را میکند که در تألیفش به کار رفتهاند.
تاریخ سید علی، تاریخ رشیدی به قلم میرزا حیدر، منتخبالتواریخ از احسن بیگ، تاریخ حیدر ملک، ریشینامه به قلم ملا نصیب، درجاتالسعادت از خواجه اسحاق، اسرارالابرار به قلم بابا داوود مشکوبی، تحفهالفقرا و رسالههای دیگر از راهنمای روحانی نویسنده شیخ مراد، معاصر عالمگیری.
واقعات کشمیرمشتمل است بر مقدمه، سه قسمت و بخش آخر بدین قرار: پیشگفتار: توصیف کشمیر؛ قسمت اول: راجاهای هندو؛ قسمت دوم: پادشاهان مسلمان؛ قسمت سوم: فتح اکبر، دورههای سلطنت جهانگیر، شاه جهان، اورنگزیب، بهادر شاه، فرخسیر، محمد شاه و غرائب کشمیر. واقعات کشمیر به محمد شاه معنون است.
جهانگیرنامه6
نویسنده جهانگیرنامة خواجه ابوالحسن ضمن تذکار واقعات دیگر در بارة پادشاه جهانگیر در باب دیدار او از کشمیر مینویسد: «در این تاریخ خاطر اشرف به سیر و تماشای ویرناگ که سرچشمة دریای بهت است و از شهر تا آنجا همه راه سیرگاه و چشمههای جانفزا در غایت عذوبت و لطافت واقع شده، رغبت فرمود. کشتیها آراسته به سمت بالای آب شتافتند. روز سوم مقام بیجبراره به نزول موکب جهان افروز آراستگی یافت. این موضع از سیرگاههای مقرری کشمیر است و جلگة واقع شده در غایت صفا و نزاهت و هفت درخت چنار عالی در اوست. جلگه و جوی آبی بر دور آن گشته و این دیه به جاگیر شاهزادة پرویز تنخواه است. وکلای ایشان عمارتی به موقع ساختهاند مشرف بر دریا به غایت دلنشین. از بیج براره بهموضع آبنج تشریف فرمودند.
در دامن کوه چشمهساری است جاری و بر فراز چشمه عمارات و حوضها به قرینة یکدیگر ترتیب یافته. بیتکلف سیرگاهی است عالی. چون به جاگیر خانجهان بود، مشارٌالیه به لوازم ضیافت پرداخته پیش کشید. قلیلی به جهت خاطر او پذیرفتند. و از این چشمه نیم کروه پیشتر چشمة مچهیبهون است. آب این چشمه از آن بیشتر است و درختهای کلان کهنسال از چنار و سفیدار و سیاه بید بر دور آن رسته. در این چشمهها آنقدر ماهی درهم میجوشند که چشم خیره میشود و صفای آب به مثابهای که اگر نخودی در آب افتد، محسوس میگردد. بیت:
در ته آبش ز صفا ریگ خرد
کـور تواند بهدل شب شمرد!
از مچهیبهون بهاجهول منزل شد. آب این چشمه از آن افزونتر است. آبشاری عالی دارد و درختهای چنار و سفیدار و غیره سر به هم آورده، نشیمنهای دلکش بهموقع ترتیب یافته و در مدنظر باغچه به صفا و گلهای جعفری چمن چمن شگفته. گویی قطعهای است از بهشت عنبر سرشت.
روز دیگر از اجهول بهسرچشمة ویرناگ بزم نشاط ترتیب یافت. این چنین منبع دریای بهت است در دامن کوه واقع شده که از تراکم اشجار و انبوهی سبزه و ریاحین بومش محسوس نمیشود. در زمان شاهزادگی حکم شده بود که برفراز این چشمه عمارت مناسب مقام اساس نهند. در این ولا به انجام رسیده، حوض مثمن چهل و دو ذرع در چهل و دو ذرع و عمقش چهارده ذرع و آبش از عکس سبزه و ریاحین که بر کوه رسته زنگاری رنگ مینماید و ماهی بسیار شناور و بر دو حوض ایوانهای طاقزده و باغی در پیش این عمارت ترتیب یافته و از لب حوض تا انتهای باغ، جوی چهار گز در عرض، یکصد و هشتاد و شش گز طول و دو گز در عمق و بر دو طرف آن خیابان سنگ بست. از صفای جوی و سبزهگیاهی که در زیر آب رسته، چه نویسد؟ بعضی سبز ملیح و برخی فستقی و سیبگی و اقسام سبزه سیر و نیم سیر درهم نمودار. از جمله بهته به نظر درآمد، بعینه مانند دم طاووس منقش و از موج آب متحرک و گلهای جابهجا شگفته. نفسالامر آنکه در تمام کشمیر بهآن خوبی و دلفریبی سیرگاهی نیست.
چون ساعت کوچ قریب رسیده بود، رایت معاودت بهصوب شهر ارتفاع یافته و سرچشمه «لوگابهون» محل نزول بارگاه اقبال گشت. سرچشمه نیز سیرگاه خوش است. اگر مناسب مقام عمارتی اساس یابد، جای خوبی خواهد شد. در اثنای راه بر چشمة انده7ناگ عبور اتفاق افتاد. وجه تسمیة اندهناگ این است که ماهی این چشمه اکثر نابینا میباشد. زمانی توقف فرموده، دام انداختند، دوازده ماهی گرفتار گشت. سه ماهی نابینا بود. و نه ماهی چشم داشت. ظاهراً آب این چشمه را تأثیری است که ماهی را کور میسازد و بنا بر غرابت ثبت شد.
به شرحی که رقمزدة کلک بیان گشته، منزل به منزل مراجعت فرمودند... در این راه مکرر شکار ماهی مشاهده افتاد و در جایی که آب تا سینة آدمی باشد، دو کشتی محاذی یکدیگر میبرند، به دستوری که یکسر با هم پیوسته و سر دیگر از هم دور به فاصلة چهارده پانزده ذرع و دو ملاح بر کنار طرف بیرون کشتیها چوب دراز به دست گرفته میایستند تا فاصله زیاده و کم نشود و برابر میرفته باشند و ده دوازده ملاح نیز در آب درآمده، سرهای کشتیها را که با هم پیوسته است، به دست گرفته پاها را بر زمین کوفته، بگذرد به پای ملاحان میرسد و ملاح فیالفور غوطه خورده، خود را به قعر آب میرساند و ملاح دیگر بر پشت او حمل انداخته، به دو دست زور میکند تا آب او را به بالا بیارد و او ماهی را گرفته، برمیآرد و بعضی که در این فن مهارت تمام دارند، ماهی به دو دست گرفته میآرند. از جمله پیر ملاحی بود که در هر غوطهزدن، دو ماهی برمیآورد و این شکار مخصوص دریای بهت است و جای دیگر دیده و شنیده نشده و منحصر در موسم بهار است که آب، سرد و گزنده نباشد.
در شهر جشن دسهره8ترتیب یافت. اسپان و فیلان را آراسته به نظر همایون درآوردند... به قصد سیر خزان بهجانب صفاپور و درة لارکه پایان آب کشمیر واقع است، متوجه گردیدند. در صفاپور کول آب خوشی است و بر سمت شمال آن کوهی است پر درخت. با آنکه هنوز آغاز موسم خزان بود، غریب نمودی داشت. عکس اشجار الوان از زردآلو و غیر آن در میان آب به غایت خوش مینمود. و بیاغراق خوبیهای خزان از خوبیهای بهار هیچکمی ندارد. بیت:
ذوق فنا نیافتهای، ورنه در نظر
رنگینتر بهار بود جلوة خزان
چون ساعت کوچ نزدیک رسیده بود، سیر اجمالی فرموده رایت مراجعت برافراختند. بنابرآنکه زعفران گل کرده بود، از سواد شهر به موضع پانپور شتافتند. در تمام کشمیر زعفران غیر از این موضع جای دیگر نمیشود. چمنچمن صحرا صحرا چندان که نظر کار میکرد، شگفته بود. تنهاش به زمین پیوسته میباشد. گلش چهار برگ میدارد بنفشه رنگ و از میانش سه شاخ سرخ زعفران رسته و در سال کامل چهارصد من به وزن حال زعفران حاصل میشود که سه هزار و دوصد من به وزن خراسان باشد. نصف حصة خالصه و نصف حصة رعایا معمول است و سیری به ده روپیه خرید و فروخت میشود و رسم مقرر است که گل زعفران را وزن کرده، به اهل حرفه میدهند و آنها به خانه خود برده، زعفران را از میان گل چیده، برمیآرند و موافق رابعی که از قدیم بستهاند، بهمتصدیان این شغل میرسانند و هموزن آن، نمک در وجه اجوره میگیرند. نمک در کشمیر نمیباشد. بهحدی که در حسن او هم نمک نیست. از هندوستان نمک میبرند.
دیگر از تحفههای کشمیر، پر کلنگی است از جانور شکاری و در سالی تا دو هزار و هفتصد پر به هم میرسد از باز و جره تا دویست دست بهدام میافتد. آشیان باشه هم دارد و باشة آشیانی خوب میشود. در این دولت ابدقرین کارخانه قالی بههم رسید از پشم، شال کشمیر بهغایت عالی شد...»
سفرنامة کشمیر9
نویسندة سفرنامة کشمیر دکتر علیرضا قزوه که به قول خودش برای دیدن قبرهای شاعران ایرانی در کشمیر (چون کلیم کاشانی، سلیم تهرانی، قدسی مشهدی و طغرای مشهدی) بهسرینگر کشمیر سفر کرده بود، در پایان سفرنامهاش کمی اطلاع دربارة کشیمر میدهد: «... بالای مزار میتوان رودخانه و کشتیهای کوچک را دید که مردم کشمیر به قایقهای تفریحی کوچک شیکارا میگویند و به قایقهای بزرگتر که ثابتاند و از آنها بهعنوان رستوران و هتل استفاده میشود، هاوس بوت میگویند و به قایقهای بسیار کوچکتر ناو!
کمی جلوتر و در مسیر عبور از هتلها به سمت گوبکار میرویم که جایی است که رودخانه وسیع میشود و دریاچهای خود را نشان میدهد و به موازات آن در دامنة کوه سلیمان، معبد آچاریا و کمی جلوتر مسجد صاحبالزمان وجود دارد که بر تنة درختی بزرگ عکسی بزرگ از مقام معظم رهبری زدهاند و در مسجد مزار عارفی وجود دارد به نام سید مهدی الحسینی و قبل از ایشان نیز عارفی بزرگ در کشمیر بوده به نام میر شمسالدین عراقی و قبل از این دو نیز بزرگعارفی از ایران به نام میر سید علی همدانی پا به این دیار گذاشته بود و از آنجا به سمت تاجیکستان امروزی رفته بود و در کولاب امروزی در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان مزاری با عظمت دارد که محل زیارت مردم است...»
پینوشتها:
1. جکر: واژة هندی بهمعنی گرد و غبار و بادآلوده بهخاک.
2. کلیات عرفی شیرازی، ص7ـ 36.
3. پیام مشرق، ص3ـ102.
4. ریو، ص 298.
5. ریو، ص300 و 965؛ در سال 1886م در لاهور چاپ شد.
6. انتخاب جهانگیرنامه (حکیم ذکی احمد، نصاب جدید فارسی، دهلی 1961م، ص 28ـ 124).
7. انده: واژة هندی بهمعنی کور.
8. جشنوارة مقدس هندوان.
9. قند پارسی«ویژهنامة سفرنامههای هند»، شمارة 44ـ43، زمستان 1387 ـ بهار 1388ش، ص501، 504.
منابع:
1.خواجه ابوالحسن: انتخاب جهانگیرنامه (حکیم ذکی احمد، نصاب جدید فارسی، دهلی 1961 م).
2.عرفی شیرازی: کلیات عرفی (بهکوشش غلام حسین جواهری) تهران.
3.علامه اقبال لاهوری: پیام مشرق (کلیات اقبال) دهلی، 1962 م.
4.قند پارسی«ویژهنامة سفرنامههای هند»، شمارة 44-43، زمستان 1387 ـ بهار 1388ش، مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، دهلینو.
5.Charles Rieu: Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum London 1879-83.
6.Dr. Shmimul Haq Siddiqi’s Thesis: “Indo-Persian Literature during the First Half of the Eighteenth Century A.D. (1707-48)” Delhi 1975.