پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست شنیداری و دیداری شنیداری سروده‌های میهنی - که ایران چو باغی‌ست خرم بهار!

شنیداری

سروده‌های میهنی - که ایران چو باغی‌ست خرم بهار!

برگرفته از تارنگار ايران‌نامه - دكتر شاهين سپنتا

از شهرهای دیگر خبر ندارم، اما تا آنجا که من می‌دانم در شهر من اصفهان، امسال به هیچ سازمان مردم‌نهاد فرهنگی و یا انجمن فعال دانشجویی مجوز برپایی همایش به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی در 25 اردیبهشت‌ماه داده نشد. هرسال در چنین روزی، در این شهر چندین برنامه پرشور و بامحتوای فرهنگی در بزرگداشت شاهنامه فردوسی و ادب فارسی با حضور سخنوران و اندیشمندان برپا می‌شد اما امسال به دلایلی بازگو نشده، مجوز برپایی هیچ برنامه‌ای در تالارهای عمومی شهر صادر نشد. با این حال، اهالی فرهنگ و دوستداران ایران در خانه‌ها و گردهمایی‌های خصوصی‌تر، شاهنامه‌ها را گشودند و از فرهنگ ایران سخن‌ها گفتند. به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی، ترانه‌سرودی شورآفرین و پُراندیشه را که دوستان گرامی یاغش کاظمی و فواد خواجه‌علیجانی با مهر فراوان فرستاده اند، باز نشر می دهم. این ترانه سرود «ایران‌زمین» نام دارد و برگرفته از مجموعه «از خشت و خاک» با صدای زیبای «علیرضا قربانی» و آهنگ‌سازی «صادق چراغی» است که توسط گروه موسیقی «ایل» به زیبایی اجرا شده است. ترانه سرود «ایران‌زمین» را در این پیوند بشنوید و متن کامل آن را در ادامه بخوانید:

 

که ایران چو باغی‌ست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامکار
اگر بفکنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفکنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی
کزان پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کین آختن
زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشه بد مَنه در میان

هوا خوشگوار و زمین پرنگار

تو گفتی به تیر اندر آمد بهار
همه سر به سر، دست نیکی بَرید
جهانِ جهان را به بد مسپرید
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کَُنام پلنگان و شیران شود
ز ضحاک شد تخت شاهی تُهی
سر آمد بر او روزگار مِهی
چنین است کردگار گردان سپهر
گهی درد پیش آردت، گاه مهر
به کام تو گردد سپهر بلند
دلت شاد بادا تنت بی گزند
چنین روز روزت فزون باد بخت
بداندیشگان را نگون باد بخت
بیا تا همه دست نیکی بریم
جهانِ جهان را به بد مسپریم
وزین پس بر آن کس کنید آفرین
که از داد آباد دارد زمین
بسازید و از داد باشید شاد
تن آسان و از کین مَگیرید یاد
کسی باشد از بخت پیروز و شاد
که باشد همیشه دلش پر ز داد

 


 

 

نترسم از دشمن که این عار ماست

خدای دو گیتی مددکار ماست

هرآنکس که بترسد زمیدان جنگ
تنش در چنگ جنگی پلنگ

هنر نزد ایرانیان است و بس
شیر ژیان را ندهند به کس

دریغ است که ایران ویران شود
کنام شیران و پلنگان شود


***********************************

چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم بر زنده یک تن مباد


همه جای ایران سرای من است
چو نیک و بدش از برای من است


همه سر به سر تن به کشتن دهیم
به از آنکه کشور به دشمن دهیم


****************************

دیده ام را ای خدا پر کن ز اشک
اشک را دریا کن و بر حسد و رشک

دشمنان میهنم را کور کن
کشورم را از تجاوز دور کن

مهر خاکم رابنه در عمق دل
تا ببارد پیشرفت این خاک و گل

***********************************************

بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم

نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار

همان گنج دینار و کاخ باند
نخواهد بدن مر تورا سودمند

سخن ماند از تو همی یادگار
سخن را چنین خوار مایه مدار

**************************************

از آن پس نمیرم که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام

هر آن کس که دارد هش ورای دین
پس از مرگ بر من کند آفرین

بسی رنج بردم در این سال سی
ایرانی زنده کردم بدین پارسی

تو این را دروغ و فسانه مدان
به یکسان روش در زمانه مدان

از و هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنی برد

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه