فروزش 3
الیماییان؛ دنبالهای بر ایلامیان و تمدن ایلامی
- فروزش 3
- نمایش از دوشنبه, 10 مرداد 1390 15:32
- بازدید: 9796
برگرفته از فصلنامۀ فروزش شماره سوم (تابستان 1388)، رويه 42 تا 47
نمایی از آرامگاه سردابهای شکل الیمایی در گلالک شوشتر
الهام علیزاده
کارشناس ارشد باستانشناسی
الیماییان از ساکنان بومی خوزستان بوده که از دیرباز در این سرزمین، صاحب فرهنگ و تمدنی غنی بودهاند. آنان بیشک بازماندگان همان ایلامیان قدرتمند هزارهی سوم پیش از میلاد در خوزستان هستند که پس از شکست از آشور بانیپال سالها در انزوای سیاسی به سر برده، لیکن در اولین فرصتِ پیشآمده توانستند از لاک خویش بیرون آمده و بار دیگر خود را در تاریخ مطرح و با همان قدرت، جسارت و روش پیشین، تحولاتی در جامعهی آن روز (دوران اشکانی) ایجاد کنند. آنها سرزمین خوزستان را از رنگوبوی فرهنگ هلنیستی که در تمام زوایایش رخنه کرده بود، زدودند و خود خالق و اشاعهدهندهی فرهنگی بومی شدند.
آثار متعددی از آنها بر جای مانده که گویای توانمندیشان در زمینههای اقتصادی، سیاسی و حکومتداری است. معابد سنگیِ بسیار باشکوه، مقابرِ سردابهای پرتکلّف، انبوهی از نگارکندها، سکهها، گچبریها، پیکرکها و مجسمههای فلزی، نمونههایی از این آثارند.
بیتردید الیماییان از معدود ایالتهای خودمختار و کوچک محلی بودند که توانستند در تمامی ارکان دولت ایران، تأثیر به سزایی داشته باشند تا جایی که اردوان، آخرین شاه اشکانی، برای رویارویی با رقیب خویش، اردشیر ساسانی، از آنها کمک خواست و جهتِ حفظ کیان و تاج و تخت خویش به قوای نظامی آنان اعتماد نمود.
موقعیت جغرافیایی سرزمین ایلام
ایلام را بنیادگذار نخستین سلسلههای شاهی در تاریخ نجد ایران دانستهاند که سهم عمدهای در شکلگیری تاریخ فرهنگ ایران داشته است. این سرزمین با موقعیتِ خاص جغرافیایی خویش، محل اجتماع گروهی از مردم با قومیت، فرهنگ و زبان متفاوت بوده است که به نامی واحد، خوانده میشدند.
«سرزمین ایلام شامل خوزستان و لرستان امروزی، پشتکوه و بختیاری بوده است. بهاین معنی که از مغرب به دجله و از مشرق به قسمتی از فارس و از شمال به کوههای بختیاری و از جنوب به خلیج فارس تا بوشهر محدود میشده، و در دورهی اوجِ عظمت، از سمت مغرب به بابل و از مشرق به اصفهان میرسیده است و چنانکه مشاهده میشود از دو قسمت کوهستانی و دشت تشکیل میشده. قسمت اول که شمال مملکت قرار داشته به مناسبت وضع جغرافیایی، دستنخوردهتر و به اصطلاح ابتداییتر مانده در حالی که قسمت دشت که دایماً با ملل متمدنِ زمان در تماس و در همسایگی آنها واقع بوده، مرکز یکی ازمهمترین تمدنهای ایرانِ کهن گردیده است. حکومت ایلام اصولاً حکومت ایالتهای خودمختار یا به تعبیر امروزی، نوعی حکومت فدرال بوده است که هر یک از این ایالتها (اوان، سیماش، سوزیان، انشان و...) دارای حکومتهایی جداگانه بودهاند. زمانی که دولت مرکزی اهمیت و اقتداری نداشت هر یک به استقلال میزیستند و هنگامی که دستگاه حکومت مرکزی توانایی فراوان مییافت موفق میشد این حکومتهای خودمختار را تحت یک قدرت واحد درآورد، ولی هیچگاه شاهزادگان این ایالتها استقلال داخلی خود را از دست نمیدادند» (آمیه، 1384: 2 و 3).
سرانجام حکومت ایلام طی جنگهای متعددی که با همسایگان میانرودانی (بینالنهرینی) خویش داشت توسط آشوریها شکست خورد و درست پس از این شکست، سرزمین ایلام تا مدتها در انزوای مطلق فرو رفت و تا فراهم شدن زمینهای جهت ظهور مجدد در حکومت ملوک الطوایف اشکانی به ندرت نامی از آنها برده شد.
«سرزمین ایلام بعد از شکست از آشور بانیپال، شاه آشور، به دو بخش تقسیم شد: قسمت شمالی یعنی آنزان بهدست پارسها افتاد، که از مدتها پیش در این ایالت مسکن گزیده و حقی برای خود قائل شده بودند. چنانکه زمانی که هنوز ابتدای کار جنگهای آشور و ایلام بود چیشپیش (640-657 پ. م.) یکی از رییسان پارسها و مؤسس حکومت هخامنشی این ایالت را عملاً در تصرف داشت و عنوان «شاه انشان» را بهخود گرفته بود. قسمت جنوبی یعنی شوش و سایر نواحی به تصرف آشور درآمد» (آمیه، 11:1384).
ایلام در عهد هخامنشی
هر چند ظهور شاهنشاهی هخامنشی را پایان حیات ایلامیان دانستهاند لیکن با این قاطعیت صحبت کردن از پایان حکومتی که به طور چشمگیری در تاریخ فرهنگ و هنر این کهن بوم مؤثر بوده است، درست نمینماید.
«نفوذ تمدن پیشرفتهی ایلام بهحدّی بود که [شاهنشاهی] هخامنشی در بیشتر موارد تحت تأثیر آن قرار گرفته و در این باره پرفسور پورادا و پرفسور ملینگ، عوامل آن را در طرز لباس و اداره و مملکت و استفاده از خط آنها ابراز میدارند» (نگهبان، 1372: 454). حتا چنین بیان داشتهاند که «چیشپیش» که اولین جرقههای شاهنشاهی هخامنشی را زد در ابتدا زیردست شاهان ایلامی بود که با زوال آنان به علت اختلافات داخلی و شورش و تهدیدهای خارجی (میانرودان)، قدرت را در انشان بهدست گرفت. «تواریخ آشور بانیپال و کتیبههای متعلق به کوروش دوم در بابل چنین خبر میدهند که «چیشپیش» و کوروش اول و کمبوجیه اول و کوروش دوم ایرانی بودند و در انشان و ایران سلطنت میکردند. ظاهراً آنان پادشاهان کوچکی بودند که در ابتدا مطیع پادشاه ایلام و سپس آشور و ماد بودهاند» (داندامایف، 1381: 136).
اگر چه بعدها تمامی سرزمین ایران مقهورِ قدرت مطلقهی شاهان پارسی شد و شاهنشاهی هخامنشی در تاریخ سرزمین ایران هرگز همتایی نیافت، لیکن ایلامیان را - که در این برهه دچار انزوای سیاسی شده بود - نباید نادیده گرفت. آنان اگرچه دچار مرگ سیاسی شدند لیکن گذشتهی خویش را از یاد نبردند، تا در فرصتی دیگر آن را به منصهی ظهور رسانند.
ایلامیانِ کوهنشین همچنان به یکهتازی خویش در میان کوهستانها ادامه داده و گهگاهی نیز سودای استقلال، گروههایی از آنها را به ستیزه با حکومت مرکزی میکشاند که برخی از این یورشها در کتیبهی بیستون منعکس شده است. داریوش در نخستین ستون از کتیبهی ماندگار بیستون از اقوام شورشی ایلام نام میبرد که بنا بر شرح کتیبه درمییابیم اینان تنها ادعای استقلال نمیکردند بلکه مدعیان سلطنت نیز بودند. اگر بخواهیم جنبهی سیاسی شورشها را مورد بررسی قرار دهیم درمییابیم «آنچه مسألهآفرین است، منشاء و علل شورشها هستند. مشخصترین وجه در تمام آنها این است که جنبهای سلسلهای داشتهاند و رهبران آنها در پی حفظ ظواهر پادشاهی در منطقهی خود بودهاند. همهی آنها بر خود عنوان شاه میگذاشتهاند. آسینه خویشتن را «پادشاه ایلام» مینامید... همچنین در این میان بیگانگانی مانند «مرتییه»ی پارسی در ایلام، میخواستهاند مداومت سلسلهای را به نفع خود مورد بهرهبرداری قرار دهند. این گزینش، پاسخی به یک منطق سیاسی کاملاً روشن بوده است که همان در پیش گرفتنِ مجدد مسیر تاریخی محلی و بستن «پرانتز» دوران تسلط هخامنشی بوده است» (بریان، 1382: 290 – 289).
هر چند کتیبهی بیستون مدرکی دال بر توسعهطلبیها و خودسریهای گروهی از ایلامیهاست، حجاریهای تختجمشید سندی مبنی بر حضور پویای این قوم در عصر هخامنشی است که ما آنها را در تمامی نقوش در زمرهی ردیف فوقانی و صفوف اولیه و بعد از مادیها به عنوان مهمترین هیأتهای نمایندگی میبینیم. که این نقوش بر جایگاه و مقام ایلامیها در میان هخامنشیها صحه میگذارند به گونه ای که داریوش دفاع از پایتخت، سرزمین، کاخ و سلطنتش را بنا بر نقوش پلکان شرقی آپادانا بهآنها میسپارد و با جای دادن آنها در ردیف اول خدمتگزاران به آنها اعتبار و شکوه میبخشد.
بهنظر میرسد آنچه موجب ماندگاری ایلامیان و حفظ هویّت و پیشینهی تاریخی آنان در شاهنشاهی عظیم هخامنشی شد، فرهنگ و تمدّن غنی آنها به همراه توان رزمی و جنگاوریشان بود که باعث میشد شاهنشاهی نیز از نیروی آنها بینیاز نباشد. از عوامل دیگر ماندگاری آنها میتوان به شرایط جغرافیایی کوهستانی بخشی از سرزمینشان اشاره نمود که این محیط کوهستانی همچون دژی مستحکم آنها را در میان خویش پناه داده و مانع دستاندازیها و غارتگریهای پیرامونیان بر سرزمینشان میشد.
اگر چه آنان در سدههای پیش از آن، با توجه به فراز و نشیبهایی که گریبانگیرشان بود تنها سکونت در کوهستانهای جنوب غرب ایران را اختیار نمودند لیکن کم کم دامنهی فعالیت خویش را گسترش داده و توانستند بیشتر سرزمینهای اجدادی را دوباره تحت سیطره درآورند و قلمرو خود را از «رأس خلیج فارس تا شوش» گسترش دهند.
از ویژگیهای دیگری که خاص سرزمین الیمایی و تداوم زندگی آبا و اجدادیشان در همین دیار است، موقعیت جغرافیایی سرزمین آنان و تقسیم آن به دو بخش دشت و کوه است. همین شیوهی زندگی موجب فراهم آمدن امکانات و منابعی بود که آنها را از بسیاری وابستگیها رها مینمود. زمینهای مستعد و رودهای پُرآب، کشاورزی پُررونق و زندگی متمدّن شهری و موقعیت راهبردی و شاهراههای ارتباطی در دشت خوزستان، آنها را تبدیل به گروهی یکهتاز و سرزمینی با قدرتِ اقتصادی و سیاسی بسیار بالا نمود که توانستند در تاریخ سرزمین ایران، نقشی مهم را داشته باشند.
چگونگی استقلال یافتن الیماییان
تلاش برای رسیدن به استقلال از حکومت سلوکی (129– 312 پ. م.) فرصتی شد تا مردمان این سرزمین خود را دوباره بهعنوان ایالتی خودمختار در تاریخ مطرح نمایند که ما در این دورهی تاریخی با رستاخیزی عظیم روبهروییم. ظهور الیماییان که بیتردید در بسیاری موارد پیرو اسلاف خویش بودند در قلمرو جغرافیایی نیاکانیشان رخ داد و آنها توانستند باری دیگر، قدرتی جدا در سرزمین نیاکانیشان باشند.
زبان رایج در میان الیماییان دو نوع زبان بود که یکی خاص منطقهی کوهستانی و دیگری متعلق به دشت است. «هنینگ معتقد است که جمعیت کوهستان به گویش الیمایی نو سخن میگفتند و مردم دشت به گویشِ آرامی» (فرای ،1380: 439).
کل حکومت الیماییان از سال 187 پ. م. با شکست آنتیخوس سوم آغاز و تا پایان دوران پارتی به حیات خود ادامه داد. با توجه به پژوهشهای سکهشناسی طی سالهای 145-147 پ. م. آشکارا با استقلال الیماییان در تمامی منطقهی خوزستان روبهروییم.
ایلام را بنیادگذار نخستین سلسلههای شاهی در تاریخ نجد ایران دانستهاند که سهم عمدهای در شکلگیری تاریخ فرهنگ ایران داشته است. نفوذ تمدن پیشرفتهی ایلام بهحدّی بود که شاهنشاهی هخامنشی در مواردی چون طرز لباس و ادارهی مملکت و خطنویسی تحت تأثیر آن قرار داشت |
خاستگاه الیماییان
«حوزهی سکونت الیماییان در جبههی جنوب غربی ایران تقریباً تمامی ناحیه زیر فرمانفرمایی در ایلام جدید را شامل میشد و با وجودی که دامنه و وسعت این حکومت محلی بهخوبی مشخص نیست، ولی ناحیهی وسیعی از خوزستان و اصفهان تا خلیج فارس را در بر میگرفت» (سرفراز، 1357: 45). در ابتدا مناطق کوهستانی بیشتر مورد توجه و سکونت الیماییها بود و خاستگاه اصلی آنان را کوههای شرق و شمال شرقی خوزستان و به طور خاص، کوههای زاگرس میانی دانستهاند. از دیگر سکونتگاههای اصلی آنان میتوان به مناطق زیر اشاره نمود:
1- دشت میانآب: رودخانهی کارون پیش از رسیدن به شوشتر توسط بند میزان به دو شعبه، تحت عنوان شطیط و گرگر - یا دو دانگه و چهار دانگه - تقسیم میشود، که حدّ فاصل بین این دو شعبه را «میانآب» گویند که در اثر آبرفت رودها بهوجود آمده و منطقهی حاصلخیزی را تشکیل میدهد. «دشت میانآب حدود چهل هزار هکتار وسعت دارد که انتهای شمالی این دشت، بند میزان و انتهای جنوبی آن به بند قیر موسوم است» (مقدم، 1381: 45).
از آنجایی که آب دو رود یادشده پایینتر از سطح زمینهای میانآب است بهمنظور آبیاری زمینهای میانآب، نهری بنام «داریون» از شطیط جدا کرده و از زیر دژِ سلاسل (قلعهای واقع در شوشتر) گذرانیده و به میانآب رسانیدهاند. سپس نهر داریون خود به چند شعبهی کوچکتر تقسیم شده و شبکهی آبیاری منظمی را در میانآب بهوجود میآورد.
حاصلخیزی میانآب موجب نشو و نمای تمدنهایی بوده است. برای نمونه، بخشی از محوطهی عظیم میانآب موسوم به اراضی «ماهیبازان» را جایگاه شهر دستوا دانستهاند که شامل آثاری از دوران الیمایی، پارت و ساسانی است که پلههای پیشرفت را تا اوایل اسلام طی کرده است. از آن پس، شاید به علت خراب شدن سد اصلی و آمدن سیل، بهصورت ویرانهای درآمده و متروک گشته و تاکنون نیز مسکون نشده است. شکافهای عمیق و درههای فروکش سیل بهسوی رودخانهی گرگر در جبههی شرقی و برشهای متعدد در ناحیهی غربی آن به طرف داریون و شطیط، دال بر آن است که مدّت مدیدی در زیر سیلاب باقی مانده و خسارت و لطمات زیادی دیده است. از عوامل دیگر نابودی شهر دستوا را، حملهی خوارج به این منطقه دانستهاند.
طی بررسیهای صورتگرفته در دشت میانآب توسط آقای عباس مقدم در سال 1380، نتایجی حاصل شد که حاکی از رشد و ظهور یکبارهی حجم وسیعی از اسکانها طی دوران اشکانی است که با استقرارهای الیمایی همسو و همزمان است.
«مجموعه مساحت تحت اشغال تپهها و محوطههای دورهی اشکانی میانآب 79/737 هکتار است. محوطهی دستوا با دارا بودن هشت پشتهی عظیم در بخشی شمالی دشت، تقریباً مهمترین محوطهی دورهی اشکانی دشت میانآب محسوب میشود. مطالعات محیطی و عکسهای هوایی و ماهوارهای از وجود کانالهای عظیم آبیاری در این بخش از دشت حکایت میکند که ارتباط نزدیکی بین شبکهی آبیاری باستانی و محوطهی دستوا دیده میشود. ماحصل بررسیهای صورتگرفته در دشتِ میانآب نشان میدهد که میزان مساحت تحت اشغال دشت میان آب در دورهی اشکانی شدیداً افزایش یافته است به گونهای که به یکباره 79/727 هکتار از اراضی دشت، مسکون شده است. پس از این دوره، این میزان در دوره ساسانی اندکی تنزّل یافت و به 75/711 هکتار رسید» (مقدم، 1381: 421).
2- دستوا: شهر عظیم دستوا بهفاصلهی 3 کیلومتری در جنوب غربی شهرستان شوشتر است. این محوطه در بخش شمالی در دشت میانآب و در اراضی موسوم به ماهیبازان قرار گرفته است. اصطلاح دستوا احتمالاً تغییر نام دادهی «دشت آباد» است که این نام بهواسطهی موقعیت طبیعی و حاصلخیزی زمینهای این خطه بدان داده شده است.
شهر دستوا را بر اساس کشفیات باستانشناسی «از مقرها و پایتختهای الیمایی در دوران دوم حکومت محلیشان دانستهاند که طی چند قرن توسعه فراوانی یافته است. بهنظر میرسد مقر پادشاهی کامنسکیرها ( لقب پادشاهان الیمایی) در ایذه و اطراف آن بوده است، اما شاهزادگان اشکانی ترجیح دادند پایتخت را به شوشتر در کنار رود گرگر انتقال دهند و شهر دستوا در حقیقت پایتخت پادشاهان محلی الیمایی پس از به قدرت رسیدن شاهزادگان اشکانی است» (رهبر، 1383: 12). مطالعات و بررسیهای صورتگرفته حاکی از اشغال قسمتهایی از دشت میانآب و شهر دستوا برای اولین بار توسط اقوام الیمایی است.
3- شوش: این شهر در طول شاهنشاهی اشکانی، فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشت و محل جنگ میان سلوکیان با اشکانیان و الیماییان بود. الیماییان در دو مقطع زمانی در طول دورهی اشکانی، سیادت منطقهی نیاکانی خویش را به دست گرفتند که اوج قدرت آنها را میتوان در سدهی اول میلادی دانست. «در حوالی سال 147 پ. م. شاه آنان، کامنسکیرس، اولین نفر از سلسلهی طولانی شاهان که همین نام - یا لقب - را داشتند، مدت کوتاهی شوش را اشغال کرد و سکههایی را با نقش چهرهاش ضرب زد. این واقعه، طلایهی بیست سال آشوب فوقالعاده در تاریخ این شهر است. شهر چندین بار متوالی به تصرف پارتها و ایلامیها درآمد. مدت کوتاهی غاصبی ناشناخته با نام ایرانی تیگرایوس (Tigraios، 137- 133 پ. م.) در شهر حکومت کرد. دو بار سلوکیان آنجا را فتح کردند، برای بار اول توسط (دمتریوس دوم 140 پ. م.) و سپس توسط برادرش، آنتیکوس هفتم (130 – 129 پ. م.) حکومت پارتیان پس از شکست آنتیکوس به دست فرهاد دوم استقرار یافت. در این درگیریها بهظاهر [گروهی از] ایلامیها (الیماییها) آخرین مانع در راه توسعهطلبی [آزادسازی] پارتها بوده و پس از فتح سلوکیه کنار دجله توسط مهرداد یکم، با او نبرد میکنند و به هنگام لشگرکشی بدفرجام (دمتریوس دوم) در سال 140، کمک نظامی برای دمتریوس میفرستند. از دست دادن مزیت پایتخت بودن و قطع بخش عمدهای از روابط سنتی با ایران مرکزی، سبب ضعف شدید نفوذ ایرانیان و به احتمالی کاهش تعداد آنان در شوش شد» (بویس، 1375: 48).
«به نظر لوریدر، الیماییان پیش از حدود 148 تا 147 پ. م. شوش را از اسکندر بالاس باز پس گرفتند، و سپس مهرداد یکم در سال 140 ـ 139 پ. م. آنجا را تصرف کرد. به نظر واندنبرگ، نقشبرجستهی موسوم به خونگ نوروزی در نزدیکی ایذه، نقش مهرداد یکم را نشان میدهد که الیماییهای شکستخورده در برابرش ادای احترام میکنند. گرچه به نظر نولدکه، از دست دادن شوش فقط به استقلال الیماییها لطمه زد و این حکومت نوپا را ناگزیر خراجگذار پارت کرد. تسخیر مجدد شوش توسط الیماییها در سال 45 م. صورت گرفت، از نظر وردانیان با مطالعات سکهشناسی سکههای الیمایی را پیش از دههی 70 در شوش ضرب کردند و بنا به نظر او در زمان فرمانروایی کامنسکیرس «ارد» (کامنسکیر: لقب شاه، ارد: نام شاه) تقریباً در دههی دوم سدهی دوم میلادی، شوش و الیمایی کاملاً بار دیگر به هم پیوستند. ضرابخانه پارتی در شوش از حدود 138 پ. م. تا نیمهی سدهی نخست میلادی کار میکرده است و مدرک روشنی است که الیماییها هرچه کرده باشند در این دو سده بر شوش تسلط نداشتند» (پاتس، 1385: 602 و 597). با توجه به سکههای بر جای مانده که درصد زیادی از آنها متعلق به ضرابخانههای همین شهر است میتوان به اهمیت این شهر در دوران الیمایی پی برد.
گورستان صالح داوود شوش که در دو فصل به سرپرستی آقای مهدی رهبر کاوش شد، حاوی اطلاعاتی در زمینهی باورهای مذهبی و شیوههای خاکسپاری و حتا میزان رشد اقتصادی این گروه قومی است. آرامگاههای بهدست آمده از این منطقه، کاملاً مشابه با آرامگاههای شناساییشده در منطقهی گلالک شوشتر است. این آرامگاه ازنوع آرامگاههای سردابهای است که بهوسیلهی هشت پله به داخل آرامگاه دسترسی پیدا میکنیم.
4- ایذه: شهر ایذه در دشتی به همین نام از شهرهای باستانی خوزستان است. که با توجه به شرایط طبیعی و جغرافیایی خویش از غنای فرهنگی و تاریخی منحصر به فردی برخوردار است. از مهمترین یادمانهای باستانی این دشت میتوان به نقوشبرجستههای فراوانی متعلق به دوران ایلامی و الیمایی اشاره نمود. شهرستان ایذه را میتوان به عنوان جایگاه اولیهی الیماییان به شمار آورد، کانونی که تجمعات اولیهی الیمایی در آن شکل و منجر به تشکیل دولت الیمایی شد. با افزایش قدرت و نفوذشان، آنان قلمرو خویش را توسعه داده و سیادت خود را بر تمام قلمرو دوران ایلامی نو گستراندند. در جای جای شهرستان ایذه هنوز آثار و شواهدی دال بر سکونت این اقوام وجود دارد که در اکثر این مکانها، نگارکندهایی به عنوان یادمان حضورشان هنوز پابرجاست. چرا که حجاری هنر بومی اقوام ایلامی بود که دست به دست به بازماندگان آنها منتقل و در هر جا و مکانی، مُهر حضور ایشان تلقی میشد.
از جمله مراکز مهمی که به صورت گسترده محل تجمع تیرههای الیمایی بوده، میتوان به دشت سوسن واقع در شهرستان ایذه اشاره نمود. از آثار موجود در این دشت میتوان به «گور دخمه»ها و نگارکندهایی چون نگارکند شیوند و معبد مهم شمی اشاره نمود. محوطههایی چون محوطه باستانی موسوم به کل نرگس، محوطهی باستانی شمی، محوطهی مال ویران، نقشبرجستههای جنگه و شیمن از دیگر مناطق مهم الیماییان در دشت سوسن هستند.
5- مسجد سلیمان: شهرستان مسجد سلیمان در استان خوزستان و در دامنهی کوههای زاگرس واقع شده است، که آثار شاخصی از ادوار پیش از تاریخ و دورانهایی همچون ایلامی، هخامنشی و الیمایی را در خود جای داده است.
با توجه به بررسیها و آثار شناسایی شده، این سرزمین بخشی از قلمرو تمدن ایلام بوده که در دوران اشکانی با ظهور الیماییان، بار دیگر جایگاه خویش را بهدست آورد. دو بنای مهم بردنشانده و صفهی مقدس که منتسب به این گروه هستند گویای این مسأله است، علاوه بر آن نقشبرجستههای و گوردخمههای متعددی در این منطقه شناسایی گردیده که آنها را به این دورهی زمانی نسبت میدهند. با توجه به قرار گرفتن مسجدسلیمان در میان دو مرکز مهم الیمایینشین چون ایذه (به عنوان مرکز کوه نشین) و شوشتر (از مراکز دشتنشین) از موقعیت مهمی برخوردار بوده است. دشت لالی در شهرستان مسجدسلیمان نیز از نقاط مهمی است که آثاری از این قوم در آن شناسایی شده است (از جمله، نگارکند چوزه).
حفاری بخشی از تپه ای موسوم به تپهی 26 یا تپهی کلگه در مسجد سلیمان نیز نشان از معبد دیگری دارد که منعکسکنندهی آیین و مذهب الیماییان است.
- بردنشانده: بردنشانده، منطقهای کوهستانی در 16 کیلومتری شمال شرق مسجدسلیمان است که در کنار آتشهای همیشه شعلهور (ناشی از فوران منابع نفتی در منطقه) ساخته شده است.
نگاركند اليمايي در لالي مسجد سليمان
«کتیبه ای آرامی از بردنشانده که در وضعیت بدی است و «هرمتا» آن را به حدود 180 ـ 160 پ. م. نسبت میدهد به شکل «کبناشکیر پادشاه» بازسازی شده است. در صورت درست بودن تاریخ گذاری این متن، احتمالاً به کمنیسکیرس اول اشاره دارد و این حاکی از سلطهی وی بر این مکان است» (پاتس، 1385: 592).
تلاش برای رسیدن به استقلال از حکومت سلوکی فرصتی شد تا مردمان این سرزمین خود را دوباره بهعنوان ایالتی خودمختار در تاریخ مطرح نمایند. ما در این دوره با رستاخیزی عظیم روبهروییم. ظهور الیماییان که بیتردید در بسیاری موارد پیرو اسلاف ایلامی خویش بودند و در همان قلمرو جغرافیایی نیاکانیشان قدرت گرفتند، نشان از پیوستگی زیست ایلامیان دارد |
- صفهی مسجد سلیمان: «این بنا در 18 کیلومتری بردنشانده در جوار راهی که ایلام مرکزی را با شوش و شوشتر متصل میسازد قرار دارد» (بویس، 1381: 54). «تراسِ مسجد سلیمان در کنار قدیمیترین میدان نفتی ایران و جایی که از مدتها قبل آتش ناشی از سوختن گاز طبیعی، آن را برای ایرانیان آتشپرست به صورت مکانی مقدس درآورده بود قرار داشت. مدارکی دال بر زندگی روی این تراس سنگی از دورهی هخامنشی تا پارتی وجود دارد و دستکم نقشهی چهار پرستشگاه متفاوت در اینجا یافت شده است» (هرمان، 1373: 40)
- کلگه: علاوه بر معبد بردنشانده و صفهی مقدس که از معابد بسیار مهم دوران الیمایی محسوب میگردند، تپهی موسوم به تپهی 26 که بنابر اظهار نظر حفار خود، علیاکبر سرفراز، نمایانگر جایگاه معبد عظیم دیگری متعلق به الیماییان است، در این ناحیه است. این تپه در جنوب مسجد سلیمان و در ناحیهای موسوم به کلگه واقع شده است.
«تپه را به صورت یک مصطبه (سکو) مستطیلشکل و شاید هم چندطبقه درآوردهاند و به همین منظور نقاطی را که احتیاج به مرمت و تعمیرات معماری داشته با سنگهای حجاری شده قالبی و ملات گچی برپا داشتهاند. در جریان عملیات گمانهزنی در سمت غربی این مکان و در حاشیهی خارجی مصطبه، نقوشبرجستهی بسیار زیبا و سمبلیک [نمادین] مذهبی ظاهر شد که امتیاز بنا را نسبت به سایر اماکن مسکونی در این دوره کاملاً نشان میدهد و نمایشگر آن است که ساختمان تپهی 26 به صورت یک معبد مقدس عظیم در این ناحیه مورد توجه و استفاده بوده، نه به عنوان یک بنای مسکونی» (سرفراز، 1357: 44).
نتیجهگیری:
بنا بر آثار و شواهد موجود در منطقهی خوزستان بهویژه در منطقهی ایذه میتوان یک خط سیر از حضور این اقوام از 3000 سال پیش از میلاد مشاهده نمود. نقشبرجستههای ایلامی در کنار نقشبرجستههای الیمایی که از نظر هنر حجاری بسیار به هم نزدیکاند نشان از هنری موروثی دارند که نسل به نسل در میان آنها تدوام داشته است.
پس از شکست ایلامیان اگرچه طی چند قرن دیگر نام و نشانی از آنها دیده نشد ولی با تجدید قوا در دورانِ شاهنشاهی هخامنشی، در دوران اشکانی در همان محلهای استقراری، با رستاخیز عظیمی به نام الیماییان روبهروییم که در بسیاری از جنبهها نمایانگر نسل پیشین خود، یعنی ایلامیان، بودند. در مجموع میتوان گفت این تیرهها طی دورهی اشکانی با تمام قوا و طی مدتی طولانی به عنوان بازماندگان ایلامیان کهن، توانستند حکومتی مقتدر داشته باشند و در تمامی زمینهها، بهتنهایی پیش بروند. این مسأله میتواند گواه تواناییهای نظامی، اقتصادی و سیاسی بالا در کنار فرهنگی غنی باشد که به آنها فرصت حکومتی طولانی در سرزمینِ خوزستان، قلبِ تپندهی ایران بزرگ را داد.
بُننوشتها:
1- آمیه، پ.، 1384، تاریخ عیلام، ترجمهی شیرین بیانی، تهران، نشر دانشگاه تهران.
2- بریان، پ.، 1382، تاریخ امپراتوری هخامنشیان (از کوروش تا اسکندر)، ترجمهی مهدی سمسار، جلد اول، تهران، انتشارات زریاب.
3- بویس، م. و گرنر، ف.، 1375، تاریخ کیش زرتشت پس از اسکندر گجسته، ترجمهی همایون صنعتیزاده، جلد سوم، تهران، انتشارات توس.
4- بویس، م.، 1381، نوشتهها و ادب پارتی در تاریخ ایران (از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان)، ترجمهی حسن انوشه، جلد سوم ـ قسمت دوم، تهران، نشر امیرکبیر.
5- پاتس، د.، 1385، باستانشناسی ایلام، ترجمهی زهرا باستی، تهران انتشارات سمت.
6- داندامایف، م.، 1381، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ترجمهی روحی ارباب، تهران، نشر علمی و فرهنگی.
7- رهبر، م.، 1383، گزارش باستانشناسی دستوا در شوشتر، بایگانی دانشگاه آزاد اسلامی شوشتر.
8- سرفراز، ع. ا. و آورزمانی، ف.، 1380، سکههای ایران، تهران، انتشارات سمت.
9- سرفراز، ع. ا.، 1357، آیا مسجد سلیمان یک نیایشگاه مهری است؟، مجلهی بناهای تاریخی ایران، شمارهی 1، تهران، نشر اداره کل حفاظت آثار باستان و بناهای تاریخی،41 تا 47.
10- فرای، ر. ن.، 1382، تاریخ باستانی ایران، ترجمهی مسعود رجبنیا، تهران، نشر علمی و فرهنگی.
11- مقدم، ع.، 1385، سلسله گزارشهای باستانشناسی (8) ـ بررسیهای باستانشناختی میانآب شوشتر، تهران، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری شوشتر.
12- نگهبان، ع.، 1372، حفاری هفت دشت خوزستان، تهران، نشر سازمان میراث فرهنگی.
13- هرمان، ج.، 1373، تجدید حیات هنر و تمدن در ایران باستان، ترجمهی مهرداد وحدتی، تهران، انتشارات نشر دانشگاهی.