یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست گردشگری خلیج‌فارس و پادگان‌های هخامنشیان در دشتستان بوشهر

گردشگری

خلیج‌فارس و پادگان‌های هخامنشیان در دشتستان بوشهر


فاطمه زیرراهی

دانشجوی کارشناسی رشته تاریخ در بوشهر

عکس های کاخ هخامنشی چرخاب برازجان از: داریو مزدا

 

خلیج فارس سومین خلیج بزرگ جهان برای موقعیت جغرافیایی خود در درازنای تاریخ همواره نامش بر سر زبان‌ها بوده است. کهن‌ترین نوشتار در مورد خلیج‌فارس را می‌توان در کتاب های یونان باستان جستجو نمود. بر اساس نوشته‌های پیشینه‌نگاران از جمله «هرودت»، «کتزیاس» و «استرابن» که پیش از زاد روز مسیح می‌زیسته‌اند، به این دریا نام «پرس» گفته‌اند. در ٤٧٥ پیش از زاد روز مسیح "هکاتیوس هلطی" که به پدر جغرافیا آوازه دارد، از نام دریای پارس استفاده کرده است. در نقشه‌های باستانی از قول "هرودوت" و "گزنفون" به این دریا، دریای پارس گفته شده است و "بطلمیوس" جغرافی نگار، نقشه‌ نگار و ریاضی دان  پرآوازه سده دوم میلادی، در کتاب جغرافیای جهان و همچنین در نقشه‌ای که کشیده، از خلیج‌ فارس با نام "پرسیکوس سینوس" یاد کرده است. "کوین توس کوروسیوس روفوس" پیشینه نگار رومی که در سده نخست  میلادی می‌زیسته این دریا را دریای پارس یا آبگیر (شاخاب پارس) خوانده است.  همچنین در کتاب‌های جغرافیایی لاتین، آب‌های جنوب ایران (دریای مکران و خلیج ‌فارس) را "ماره پرسیکوم" و اسپانیولی زبان ها (مار پرسیکو)  یعنی دریای پارس نوشته‌اند و به خلیج فارس GOLFO PERSICO می گویند. کشورهای انگلیسی زبان‌ نیز آن را PERSIAN GULF می خوانند که برگردان آن «خلیج فارس» است و نقشه‌های بیشماری که از دریانوردان و جغرافی دانان هلندی ، اسپانیائی و پرتقالی و انگلیسی سده های ١٦ و ١٧ میلادی برجای مانده، اسناد تاریخی  نام این آب راه هستند.١

نقشه بریتانیائی چاپ ١٨٠٨ میلادی نام خلیج فارس همراه اسناد تصویری با پیشینه ٣٠٠ ساله استفاده از نام خلیج فارس در مکاتبات اداری همراه با نقشه‌ها و اسناد بریتانیا پس از سال ها بایگانی  سرانجام در سال ١٣٨٧ از آرشیو ملی انگلستان آزاد شد. پس از سال ها پنهان کاری به  پیشینه نگاران و پژوهشگران در مراسم رونمایی از این اسناد تنها از یک پژوهشگر ایرانی دعوت شد. در حال حاضر سه هزار و پانصد پرونده در این آرشیو با نام خلیج فارس وجود دارد که به ٣٠٠ تا ٣٠ سال گذشته برمی گردد، همچنین ده ها هزار برگ سند دیگر نیز درباره خلیج فارس در آرشیو ملی بریتانیا وجود دارد که نشان دهنده اهمیت این منطقه برای استعمارگران پرتقالی، هلندی و انگلیسی بوده است. در همه نقشه های جهانگردان اروپائی و سفرنامه های آن ها نام خلیج فارس به چشم می خورد.٢

 

در این نوشتار قصد نگارنده بر این است تا جایگاه خلیج‌فارس و دشتستان به مرکزیت برازجان کنونی را در روزگارباستان مورد بحث قرار داده و با کاوش‌های باستانی جامانده‌های سه کاخ منحصر به فرد سنگ سیاه، بردک سیاه و چرخاب برازجان به اهمیت خلیج‌فارس وموقعیت نظامی آن به ویژه در دشتستانِ بوشهر روزگار هخامنشی نیز نگاهی کوتاه بیندازیم.

 

 

سرزمین بوشهر در ٧٠٨ - ٥٥٠ پیش از زاد روز مسیح، جزو یکی از ایالت های جنوب غربی دولت روزگار ماد بوده و در سال های ٦٣٣ – ٥٨٤ پیش از زاد روز،  جزو ساتراپ نشین چهاردهم دولت ماد شد.

پارس ها که در ساحل چپ دجله مستقر بودند، در حدود ٧٠٠ پیش از زاد روز مسیح هنگامی که  کوچ روی  در درون  ایران آغاز گردید از جنوب دریاچه ارومیه به سوی جنوب و جنوب غربی رهسپار شدند و در سرزمین بختیاری واقع در شرق شوشتر که بعداً پارس ( پارسوماش) نامیده شد جاگیر شدند  و با استفاده از ضعف ایلام، به رهبری " هخامنش" حکومت هخامنشیان را تاسیس کردند. پس از آن نیز کورش‌بزرگ با شکست دولت ماد شاهنشاهی هخامنشی را رسما پایه گذاری کرد و کشور را به بیست ساتراپی تقسیم نمود و برای هر ساتراپی فرمانفرمائی گماشت که سرزمین بوشهر جزو ساتراپی پارس شد.٣

دامنه قلمرو هخامنشی از اهمیت بسیار برخوردار بود. چون تختگاه در فارس قرار داشت برای پشتیبانی ونگاهبانی از خلیج فارس و دریای مکران " عمان"  و ادامه فرمانروائی  در فراسوها از جمله مصر و یونان و مقدونیه و شمال و مغرب تمرکز یافت. برای گسترش دامنه آن و در راستای آبادانی امپراتوری گسترده خود، در ریشهر( بوشهر) به ساختن کاخ‌ها و پایگاه‌های نظامی و دریائی همت گماشتند. آن‌ها به خلیج فارس و موقعیت دریائی و نظامی این دریای پر رفت و آمد، پیوسته با اهمیت ویژه ای می نگریستند.
 
پس از کاخ هخامنشی چرخاب، دومین کاخ هخامنشیان دشتستان، در نزدیکی روستای جتوط به کاخ «سنگ سیاه» آوازه  دارد که در ١٢ کیلومتری شمال برازجان است. چون پایه ستون های این کاخ از سنگ سیاه رنگ گرانیت ساخته شده، این یادگار روزگار هخامنشیان کاخ سنگ سیاه نام گرفته است. در سال ١٣٥٠ هجری شمسی باستان شناسان در کاوش خود این کاخ را در زیر تپه هائی از خاک پیدا کردند. جامانده های این کاخ بر بلندی یک تپه مشرف بر زمین های اطراف رودخانه با  پایه ستون هائی از روزگار باستان برجا مانده  و گمان می رود سقف این کاخ که همه از میان رفته، از چوب بوده است. شوربختانه کاوش و گمانه زنی پیرامون  کاخ هخامنشی  چرخاب و کاخ سنگ سیاه نیمه کاره رها شده و آن را ادامه نداده اند.

 

 

سومین کاخ هخامنشیان دشتستان در نزدیکی روستای درودگاه شهرستان دشتستان  قرار دارد که ستون پایه ها ی آن به چشم می خورد و  به آن کاخ «بردک سیاه» می گویند. این ستون پایه ها که در نخلستان قرار دارد به گونه ستون های کاخ "سنگ سیاه" در  روستای جتوط است  که به گفته مردم آنجا در هنگام کاوش، گروه کاوشگر باز یافته هائی فلزی را به موزه ملی انتقال داده اند.٤

با  آنكه  متون تاريخي همراه با سنگ نوشته‌ها ی برجامانده از روزگارهخامنشيان دانش ارزشمندی از چگونگي اداره قلمرو اين امپراتوري در اختيار گذارده، اما يافته های باستان شناسی سازه های تشريفاتي آن روزگار به نکات انگشت شماری محدود شده است که می بایست گسترش یافته تا به سر نخ های بیشتری رسید .اگر ساختمان کاخ ها و بالا رفتن آن ها به فرمان شاهزادگان، ساتراپ ها و فرمانروايان فرمانبردار هخامنشي را بر شماركاخ های منطقه ای و فصلی پادشاهان اين دودمان بيفزاييم، شناخت  نمونه های بسیاری از اين كاخ ها در قلمرو گسترده امپراتوری هخامنشی بسيار آسان مي شود. پیدا شدن سه نمونه كاخ پیرامون شهر برازجان در استان بوشهر هر چند کمک های شایانی به روند پژوهش ها می کند اما  پاسخ به پرسش های تاریخی را در مورد فرو ریزی و سبک معماری آن نا گفته گذاشته است. 

 

 

در مورد کاخ زمستانی کوروش هخامنشی در یک کیلومتری جنوب برازجان، در پانصد متری جاده برازجان بوشهر، باستان شناسان بر این باورند که شاید این کاخ زنجیره‌ای بزرگ و گسترده از ساختمان‌هائی بوده که از محل "تل مر" تا "تل پهن" و از آنجا تا " بردک سیاه" دشتستان ادامه داشته‌اند. با حفاری و قسمت کوچکی که از زیر خاک بیرون آمده گمان می‌رود این ستون ها با معماری ستون های تخت جمشید و شوش و پاسارگاد  همسنگ است. در این راستا، در "بردک سیاه" نزدیک به  سعدآباد و در ١٢ کیلومتری برازجان نیز هنر معماری روزگار هخامنشی خودنمائی می کند. همچنین در "درودگاه" نیز با جا مانده های ستون های سنگی و تپه های باستانی شاید با کاوش باستان شناسی به رد پای بیشتری ازمعماری و شهر سازی هخامنشی در استان بوشهر و بویژه شهر برازجان بشود دست یافت. جا مانده های ساختمان علاوه بر این که نشان از یک نیایشگاه  به گونه نیایشگاه های هخامنشی تخت جمشید، کرمانشاه و همدان بوده احتمالا به منظور بهره برداری نظامی نیز مورد استفاده قرار می گرفته است. بدون شک این منطقه یک مرکز ساتراپ نشین یا پایگاه نظامی  نگاهبان از خلیج فارس بوده  که  برای آسایش سران لشکری و شاهزادگان هخامنشی و سفرهای زمستانی برای رسیدگی به بندرگاه ها ی خلیج فارس در استان بوشهر ساخته شده اند.٥

پیرامون جامانده‌های ساختمان های کاخ را زمین های کشاورزی کشت تنباکو و نخلستان ها فرا گرفته است.  کاخی که پس از کاوش  دکتر علی اکبر سرفراز و باستان شناسان  گروه ایشان از زیر زمین پیدا شد تا دریا فاصله زیادی نداشته و شاید بتوان گفت که از کاخ های  ساحلی و جای آسایش سران لشکری هخامنشیان در حاشیه خلیج فارس بوده است. این کاخ  که از دید گاه  هنر معماری بسیار زیبا و بی نظیر است از جمله یادگارهای روزگار باستان بوده که الگوی پیشرفت معماری و سنگ تراشی هخامنشیان را در پیدایش امپراتوری آن دودمان پس از پاسارگاد نمایان می سازد.

 

 

کاخ برازجان آئینه غبار گرفته از شکوه و هنرمعماری ٢٥٠٠ ساله معماران روزگار هخامنشی است که در کاوش گروه باستان شناسی ١٢ ستون آن  در دو ردیف و هر کدام  ٦ ستون با  سنگ های سیاه و سفید نمایان شده است. ته پایه های ستون زیرین با ١١٠ × ١١٠ سانتمتر و به بلندی ٢٨٠سانتیمتر از برجسته ترین هنر معماری این کاخ است که پایه ستون های آن به گونه ای زیبا تراش داده شده و در چفت و بست سنگ ها از هیچگونه ملاتی استفاده نگردیده است. از دیدگاه هنر معماری کاخ هخامنشی برازجان  ساختمان ستون دار پاسارگاد را به یاد می آورد. فاصله هریک از پایه ستون ها ٢ متر بوده و کاخ با اندود لعابی از جنس سیلیس، کف سازی شده است. درسمت خاوری این کاخ حلقه چاهی که دیواره آن با آجر چیده شده و احتمالا برای پخت و پز، نوشیدن و همچنین شستشو در گرمابه کاخ بوده به چشم می خورد.

پایه ستون ها ی کاخ به این گونه است که بر روی سنگ، سنگ دیگری از نوع سنگ های آهکی مرمرگون  با ٨٥ سانتیمتر و بلندی ٢٥ سانتیمتر روی دو پایه ستون زیرین در وسط قرار داده شده و بر روی مجموع سه سنگ مزبور با توجه به اختلاف رنگی که در آن مشاهده می شود ، آن ها یکپارچه به نظر می رسند.  هر چند در کاخ آپادانای شوش و تخت جمشید نیز پایه ستون با هم یکسان است ولی اختلاف رنگ سیاه و سفید در ستون پایه ها تنها در پاسارگاد دیده می شود، نه جای دیگر. به این ترتیب در کاخ هخامنشی برازجان تناسب و همگونی در همه جا دیده می شود و باید آن را یک اثر  برجسته هنری زیباتر از ساختمان‌های پاسارگاد دانست.  بدون شک هماهنگی و تناسب سنگ های سیاه و سفید در این  کاخ  نمونه پیشرفت هنرمعماری در روزگار فرمانروائی کوروش بوده است .

از  نشانه‌های باستانی بر پا شدن کاخ چرخاب برازجان در روزگار فرمانروائی کوروش هخامنشی برجستگی مستطیلی ٥٠ ×١٥٠ سانتیمتری  زبره تراش است  که به بلندی چند سانتی متر در اطراف سنگ کف درگاه به منظور قرارگرفتن مادگی سنگ تراشیده شده است و  این گونه چفت و بست سنگ ها ویژه معماری آن روزگار بوده  تا ایستادگی سنگ ازاره را با بست‌ها استوار نماید.

در کف صاف و صیقل یافته این سنگ ها آثار خطی نازک  نشان دهنده جای استقرار سنگ ازاره است و این گونه  سنگ ازاره را بیشتر در کاخ های پاسارگاد می توان مشاهده نمود  که در روی آن آجر و خشت کار شده است. اما در کاخ برازجان چون  ساختمان به پایان نرسیده این کار از نظر دور مانده و گمان می رود که پس از آن  با دیوار کشی چینه ای،  نمائی به این گونه  به ساختمان داده شده است. درگاه کاخ به دالانی که  پیرامون کاخ را  دور زده راه پیدا نمی کند بلکه در کنار آن اتاق های  گلی چندی در نهایت زیبائی که از ویژه گی های معماری آن روزگار است ساخته شده و چنین پیداست که این اتاق ها در این راهرو محل نگهبانان کاخ بوده است.

 

 

شوربختانه  با نیمه کار ماندن کاوش و حفاری ، چگونگی روند و پیگیری نقشه این ساختمان نیز دنبال نشده اما از آثار به دست آمده در تراشه سمت شرقی این کاخ می‌شود چنین پنداشت  که تالار بزرگی که کف آن با آجر و ملات قیر ساخته شده و آثار آجر و ملات قیر در پشت گچ ها  نیز کاملاً نمایان است بیشتر به منظور جلوگیری از رطوبت و عایق کاری بوده است.

استفاده از قیرمعدنی به گونه ملات بین آجرها در آب انبار چغازنبیل در خوزستان و در ساختن دیوار بزرگ بابل در میان رودان و همچنین کاخ کوروش‌بزرگ در پاسارگاد دارای پیشینه است. از میان رفتن کاخ برازجان و جهت ریزش آجرها از شرق به غرب به گونه ای است که می توان گفت این کاخ شاید با یک سیلاب شدید ویران گر نیز روبرو بوده و در زیر لایه های گل ولای ناشی از سیلاب طوری از دید پنهان مانده که هیچ جهانگردی از آن نامی به میان نیاورده است. نکته دیگر آن که حتا ویرانه های تختگاه هخامنشیان، تخت جمشید نیز تا روزگار درازی چهل منار نامیده می شد و تا مدت ها اروپائیان آن را مربوط به تیمور لنگ می دانستند. نخستین اروپائی یک ایتالیائی در هنگام سفر به کشور چین دربیش از پنج سده پیش از تخت جمشید دیدن کرد.

کف کاخ هخامنشی برازجان را ملات گلی چسبناک و سبز رنگ که  احتمالا مورد استفاده بوده و در کاوش های تخت جمشید نیز نمونه های آن پیدا شده به صورت یک نوع شفته ریزی و به منظور فرش گچ کاخ به عمل آمده ولی کف سازی آن انجام نگرفته که این خود یکی از دلایل نا تمام بودن کاخ است. در کف ساختمان  به گونه ای  پراکنده  آثاری آستری از گچ که هرگز عملی نشده است بچشم می خورد.تکه هائی که از کف سازی دالان های پیرامون کاخ نیز بدست آمده نشان می دهد که معماران در نظر داشته اند کف کاخ را نیز با یک نوع گچ مرغوب درخشنده بپوشانند.

همچنین سایر تزیینات ساختمان از قبیل گل میخ های گلی که به طور پراکنده، در حین کاوش به دست آمده از ژرفای یک متری تا دومتری جمع آوری شده است. در مورد گل میخ های به دست آمده که برای تزیینات ساختمان در نظر گرفته شده باید گفت که این گونه تزیینات در پاسارگاد و تخت جمشید دیده نشده است ولی  در کاوش های شوش و چغازنبیل روزگار  ایلام دیده شده که آجرهای لعاب داری که به گونه کاشی در پاسارگاد و شوش و تخت جمشید برای تزیینات ساختمان مورد استفاده بوده  جانشین این گونه گل میخ های تزیینی شده است. در کاخ برازجان از این روش ایلامی نیز استفاده شده و در کاخ سنگ سیاه که بعد از کاخ برازجان ساخته شده نیز جا مانده های این گونه تزیینات گل میخی دیده می شود.

با پژوهش های بدست آمده چنین پیداست که کاخ برازجان احتمالا در پایان زمام داری کوروش ساخته شده است. آن چنان که از پایه ستون های کاخ پیداست، از دیدگاه  هنر معماری و سنگ تراشی پایه ستون های کاخ برازجان بهتر از پایه ستون های پاسارگاد است.  بنابراین شاید بتوان گفت که این ساختمان هنگامی ساخته شده که هنر سنگ تراشی و معماری  آن روزگار به پیشرفت روز افزون رسیده است. شوربختانه چنین بنظر می رسد که ناکامی در بالا رفتن ساختمان این کاخ احتمالا با درگذشت کورش‌بزرگ در ٥٢٩ پیش از میلاد  و در جنگ با لمسارگ ها در شمال شرقی کشور همراه بوده است.٦

اما پرسش این است که چرا پس از شالوده نخست، این کاخ بالا نرفته  و کاخ دیگری در  ١٢ کیلومتری آن ساخته شده  است؟ گمان بر این است که کاخ سنگ سیاه پس از کاخ برازجان ساخته شده و از نظر نقشه و نمای ساختمان و مصالح آن دومین شاهکار معماری روزگار کوروش می باشد. از دیدگاه معماری نیز سبک و هنر سنگ تراشی آن بدون برو برگرد  شالوده نخست پیشرفت هنر و معماری در تمدن و فرهنگ آن روزگار ایران باستان بوده است.
 
چنین پیداست که شاهرایی بزرگ، سه پایتخت باستانی ایران  شوش، هگمتانه و تخت جمشید را به هم گره می زده است و در آن روزگار، دو جاده نیز به سواحل خلیج فارس می رسیده است که یکی  در آغاز شوش را به لیان ( بوشهر) وصل می کرده که بیشتر از حاشیه بنادر خلیج فارس عبور نموده و پس از رسیدن به برازجان با پشت سر نهادن مسافتی کوتاه به لیان ختم می شده است.  راه دیگری از پاسارگاد و تخت جمشید آغاز می شده که آن راه جنوبی نام داشته و از فیروزآباد و فراشبند با گذشتن از کوه های تنگ ارم و گیسکان به برازجان می رسید ه و به  گونه ای سر راست تر، از تنگ بوش گذشته به سیراف راه می یافته است.٧
 
بنابر آنچه گفته شد، برازجان بر سر شاهرایی بود که  نواحی شمال، شرق و غرب ایران را به دریا وصل کرده، و مرکز دشتستان موقعیتی بیشتر و فراتر از یک شهر ایستگاهی دارا بوده است. بر دامنه کوه شرقی برازجان و کنار یکی از دو راه از دیر باز  باقیمانده شهری به چشم می خورد  که پژوهشگران برای شناخت پیشینه آن دست بسته هستند چرا که سازمان میراث فرهنگی که خود را سازمان مسئول آثار ملی این سرزمین می داند و از دولت پیشین نیز بودجه این کار را در مجلس قانونگذاری دریافت کرده  بود به کاوش و معرفی بیشتر آن نپرداخت. امیدواریم پس از سال ها بی توجهی میراث فرهنگی استان  در روزگار کنونی آستین بالا زده و بی توجهی گذشته را جبران نماید.

 مشاهده جامانده های تاریخی شهر از جمله  شالوده، دیوارها، اتاق ها ، برج و آب انبارها  که با ساروج و قیر اندود گردیده همراه  مصالح بکار رفته نشان می دهند این آثار پیشینه ای کهن دارند.  از دیدنی های آن  تقسیم شهر به چند بلوک می باشد که گرداگرد هر بلوک  چیزی نزدیک به ٢٠ تا ٢٥  خانه  در آن ساخته شده است. در آغاز و انتهای هر بلوک یک آب انبار دایره گون که برخی هنوز هم  سالم و قابل استفاده باقی مانده اند خود نمائی می کنند که بی تردید با خاک برداری و کاوش های علمی به داده های بهتری دست خواهیم یافت  و بسیاری از نکات گنگ و  کور جغرافیای باستانی دشتستان بوشهر بیش از پیش روشن و آشکار خواهد شد.

با این پیشینه و بدست آوردن شناسنامه گمگشته این آثار می توان از بنیاد و شالوده  برازجان که  احتمالا در روزگار  ایلامیان نیز نامی از خود داشته ، پیشرفت آن را در  روزگار هخامنشیان با گویاترین سند باستان شناسانه  دنبال نمود.  با روی کار آمدن کورش هخامنشی و گسترش آبادانی و پیشرفت کاخ ها و ساختمان ها در سراسر سرزمین و بویژه در نزدیکی آب های خلیج فارس ، دنباله پیشینه تاریخ برازجان را می توانیم فراتر از پیش به سه دوره تقسیم کنیم:

الف – روزگار باستان، از آغاز کار هخامنشیان تا فروپاشی ساسانیان.
ب - روزگار میانه، از آغاز اسلام تا روزگار نخست صفویه، که این بخش از تاریخ برازجان و دشتستان گنگ و مبهم است.
پ – روزگار بازپروری، از آغاز پادشاهی شاه اسماعیل اول صفوی تا پهلوی اول.

با این حال اگر کاوش‌های باستان شناسی در دشتستان ادامه یابد، احتمالا به اسناد برجسته تری دسترسی پیدا خواهیم نمود که می‌تواند چراغی در تاریکی هزاره ها باشد و بیشتر از پیش روشنگر پیشینه ایلام در دشتستان شود. هم اکنون گر چه سندی یک دست نیست  تا بشود جغرافیای  شهر را در روزگار ایلامی ها تعیین نمود اما نشانه هایی هست که در ستون و دیوارهای فرو ریخته کاخ ها با کاوش و پژوهش می تواند موقعیت برازجان و سراسر دشتستان در استان بوشهر را آشکارتر از پیش نماید. چرا که با فروپاشی ایلام، آوازه لیان نیز بسر آمد و اهمیت و نام آوری گذشته را از دست داد. اما در مشرق لیان، «برازگان» از گذرگاه پرتلاطم تاریخ با جا مانده‌های میراث نیاکانی و با درنگی کوتاه اما موثر، در خود آئینه‌ای از روزگار طلائی هخامنشیان و پادگانی در شاهراه  استراتژیک  و نگهبانی از بازرگانی آن روزگار خلیج فارس بازتاب می دهد.٨

همان گونه که پیش از این گفته شد کاخ ها و ویرانه های آن از دید جهانگردان و پیشینه نگاران و نویسندگان پنهان مانده و پیشینه‌نگاران از شهردیگری که جایگزین آن شده باشد یاد نمی‌کنند و این تاریکی و ابهام در حاشیه خلیج فارس ادامه داشته تا اینکه در روزگار ساسانی بندر ریشهربنیاد و خاندان ریشهر نیز از بین می رود . برازگان در مشرق ریشهر گر چه از تب و تاب سال های گذشته فرو افتاد اما همچنان نام آن برجا ماند. هر چند پیدایش  برازگان با لیان در یک روزگار بود اما با فرو افتادن در روند پر فراز و نشیب، ریشهر بیشتر از برازگان، جان می گیرد و در هنگامه تسلط مسلمانان بر آن شهر از گزند تجاوز، خرابی و کشتار به دور می ماند. ٩

 نبود آگاهی از استقرار مادها و وضعیت زندگی شهرنشینی آن ها در برازجان و سراسر دشتستان و همچنین کاستی ها در گزارشات پیشینه نگاران و جغرافی نویسان روزگار ساسانی در مورد این قسمت از سرزمین ایران، از موضوعاتی است که بی گمان به  پژوهش های علمی بیشتری نیازمند است. اما درباره گستردگی و آبادی برازجان اندیشه های بسیاری بر زبان بوده  که  برازجان امروزی بر ویرانه های شهر ی باستانی ساخته شده است. از محلات قدیمی برازجان می توان به چرخاب و تل جوری( جوهری) اشاره کرد که آثاری از روزگار ایلامی و هخامنشی در آن کشف و شناخته شده است.١٠

پایان سخن این که  کاخ‌های سنگ سیاه، بردک سیاه و چرخاب برازجان احتمالا در روزگار ساسانیان نیز بازسازی و یا اینکه به گونه‌ای از آن‌ها استفاده می‌شده است. بالا رفتن این کاخ ها در دشتستان بوشهر و آن هم در اوج فرمانروائی هخامنشیان که سرزمین بوشهر نزدیک ترین راه دریائی به تختگاه آنان بوده، بیشتر به این دیدگاه دامن می زند که قسمتی از پایگاه ها و پادگان های پشتیبانی سترگ امپراتوری هخامنشیان، برای نگهبانی بر دریا و جزایر و کرانه‌های هر دو سوی آب های خلیج فارس وسرزمین های دورتر امپراتوری، در دشتستان بوشهر بوده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

١-هرودت (٤٨٤ – ٤٢٥ پ. م ). کتزیاس (٤٤٥ – ٣٨٠ پ. م). گزنفون (٤٣٠ – ٣٥٢ پ. م ). استرابن (٦٣ پ . م – ٢٤ م )، می‌زیسته‌اند.

٢-در روزگار صفوی بازرگانان و فرستاده ها و جهانگردان اروپائی در گزارشات خود از خلیج فارس نوشته اند. بازرگان هلندی "هویبرت ویس نیخ"، سفیر اسپانیا "دون گارسیا د سیلوا فیگوروا" در دربار شاه عباس اول صفوی ، "توماس هربرت" از همراهان " سر داد مور کاتن" سفیر انگلستان که در اشرف (بهشهر کنونی) در مازندران به حضور شاه عباس رسیدند و همه جهانگردان اروپائی در گزارشات خود این آبراه را خلیج فارس نامیده اند.

٣-نگاه کنید به :"مجموعه ای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی ، اقتصادی استان بوشهر". ایرج افشار سیستانی. تهران. انتشارات نسل دانش.١٣٦٩

٤-در این مورد نگاه کنید به "دشتستان در گذر تاریخ"محمد جواد فخرائی. انتشارات نوید شیراز ١٣٨٣

٥-برای پژوهش بیشتر نگاه کنید به: "استان زیبای بوشهر". نوشته دکتر جعفر حمیدی، بوشهر انتشارات شروع. ١٣٨٤

٦-چنین عقیده ای نیز پروفسور "استورناخ" در کاوش های مشترک ایران و انگلیس در سال ١٣٤٢ داشت که ناتمام ماندن صفه را نیز با درگذشت کوروش‌بزرگ همزمان می داند.

٧-از کتاب های سودمند دیگری که در مورد دشتستان به چاپ رسیده و به نقل از هرودت در آن گفتاری نوشته شده"جایگاه دشتستان در سرزمین ایران"  نوشته سروش اتابک زاده راهگشای خوبی برای دانشجویان و پژوهش در گستره دشتستان است. این کتاب را انتشارات نوید شیراز در سال ١٣٧٣ به چاپ رسانیده است.

٨-عارف دیهیم دار ، از " جیمز داون " برگردان  ذبیح الله منصوری ،  پیشینه ورود  برازجان و دشتستان را در  گستره سیاسی ایران و برخوردهای نظامی نزدیک به ٦٠٠ سال پیش می داند.

٩-در مورد نام شهر برازجان مرکز دشتستان پیشینه نگاران از آن به عنوان برازگان، گرازدان و برازگون نیز نام برده اند اما از  ریشه  یابی این که سرچشمه آن از کجا بوده و چگونه برگزیده شده چیزی در دست نیست.
چرخش نام برازگان به برازجان شاید پس از حمله اعراب صورت گرفته باشد چرا که در الفبای زبان عرب "گ" وجود ندارد.

١٠-از گزارش باستان شناسی دکتر علی اکبر سرفراز ، حسن کریمیان، نصراله ابراهیمی "بازيابي كاخ هاي هخامنشيان در برازجان با اتكاء به داده هاي باستان شناسي" و  همچنین از جستارهائی از آموزگار برجسته تاریخ آموزش و پرورش آقای بهرام شفیعی نیز استفاده شده است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه