زیست بوم
تالاب انزلی، قربانی جهل - بخش ششم
- زيست بوم
- نمایش از جمعه, 20 مرداد 1391 08:48
- بازدید: 3761
تالاب انزلی واقع در راستای ساحل جنوبی دریای مازندران روزگاری دارای 60 کیلومتر طول (در امتداد شرقی ـ غربی) و با وسعتی حدود 250 کیلومتر مربع بود.
این بستر آبی یکی از بزرگترین منابع آب شیرین با پیرامونی از روستاهای متعدد و آباد است. 70 سال پیش از این تالاب راه آبی ورود به دریای مازندران برای مسافرت به آن سوی کرانه دریا و به اروپا بود.
تا نیمه قرن بیستم این تالاب فراهم کننده نیازهای غذایی (پروتئین و برنج) مردم پیرامون خود و دارای اهمیت اقتصادی و محیطی برای رفع مایحتاج زندگی روزمره مردم گیلان به شمار می رفت. ارتباط طولانی (چندین قرن) مردم پیرامون آن با تالاب و آن سوی دریای مازندران، سبب نوعی عادات و شیوه زندگی وابسته به این بستر آبی در واقع نوعی هویت برای مردم آن سامان شد. داستان هایی که مردم در مورد گذشته این تالاب شنیده بودند یا همراه با خاطرات خود بازگو می کردند، همه مایه نوعی فرهنگ خاص بی پیرایه و سالم و برگرفته از ذات طبیعت برای آنها شد. در طول 30 سال اخیر نظام چرخه تعادلی این تالاب (بر اثر دستکاری های انسانی) دچار تحولات سهمگین، هولناک، پیری زودرس و اغمای مرگ آور ـ که می باید هنوز نسل های آینده نیز از آن بهره می گرفتند ـ شد.
اقداماتی که در سال های اخیر به عنوان احیا تالاب در آن صورت گرفت ـ چه آگاه و چه ناآگاه ـ آلودگی ها را در آن غیر قابل کنترل، عمیق تر و آینده آن را تاریک تر ساخت. مسایل جاده سازی و اقدامات اخیر چه در حوضه و چه پیرامون آن سبب شد تا این تالاب دیگر بستر حیاتی آبی و ذخیره گاه زیستی شناخته شده جهان نباشد و اعتبار خود را در فهرست بین المللی تالاب های جهان از دست بدهد. 1
تالاب انزلی خشک شده است و هیچ فردی یا ارگانی از آن حفاظت نمی کند خشک شده اما پساب های کارخانه ها و کشتارگاه ها این تالاب را پر کرده اند. پرندگان ساکن آن شاید در آینده دیگر هیچ پناهگاهی نداشته باشند.
به گزارش ایلنا، تالاب انزلی را شاید بتوان آبروی تالابهای ایران خواند، تالابی که اگر نگوییم شاهرگ اصلی ولی حداقل یکی از شاهرگهای اصلی حیات خطه سبز گیلان است. بیش از 100 هزار پرنده از نواحی سردسیر مانند سیبری خود را به این تالاب می رسانند تا سرمای زمستان را در این جا پناه گیرند و چند ماهی را مهمان کشورمان باشند به راستی چه مهمان نوازی می کنیم!
بیشتر مردم نام تالاب انزلی را به اشتباه مرداب انزلی می گویند، اما باید گفت که مرداب به آبی محصور در خشکی و باتلاقی که پر از رسوبات و در حال مرگ است می گویند. به هر حال شاید در آینده کلمه مرداب را بتوان برای این تالاب زیبا به کار برد چرا که واقعاً در حال مردن است و به مرده آبی تبدیل شود. تالاب انزلی به آرامی کوچک تر می شود و آب، جای خود را به نی زار و سرانجام نی زار جای خود را به زمین خشک می دهد. مجموعه ای از عوامل دست به دست هم داده اند تا تالاب را به مرداب تبدیل کنند که کاهش نزولات آسمانی یکی از آنها است.
ساکنین اطراف تالاب در زمین هایی از حاشیه تالاب که آب عقب رفته و به نیزار و باتلاق تبدیل شده است اقدام به درختکاری می کنند با هدف این که سهمی در آبادانی این زمین ها داشته باشند.
آنها نمی دانند که با این کار به خشک شدن سریع تالاب و بر هم زدن اکوسیستم آن کمک می کنند. برخی نیز از فرصت استفاده می کنند و زمین های خشک شده تالاب را به زمین های کشاورزی تبدیل می کنند. این تجاوز به حریم طبیعت نیست؟ تالابی که به حاصلخیزی زمین های بخشی از استان گیلان کمک می کند حالا باید خودش به زمین کشاورزی تبدیل شود؟
رودخانه هایی مانند ثوفیان ده، هندخاله، راسته خاله، پیربازار، گوهررود، زرجوب و سیاه درویشان به تالاب سرازیر می شود ولی کاش سرازیر نشوند! این رودخانه همگی آلوده به پساب کارخانه ها و مراکز صنعتی هستند و به مسموم شدن تالاب کمک می کنند. برخی از مرغداری ها و کشتارگاه های اطراف تالاب و حتی رستوران ها و مراکز تفریحی نیز شب ها مخفیانه پساب های خود را به تالاب می ریزند.
می گویند که کنارگذر احداث می کنیم ولی در واقع میان گذر از این تالاب خواهد گذشت. آیا در برابر طبیعت هم باید دروغ گفت؟ حرفی برای گفتن نیست گویا در این سرزمین دروغ مرسوم است!
باید فکری کرد وضعیت تالاب بسیار نگران کننده است و چندین سال است که تالاب انزلی در فهرست قرمز تالاب های در خطر نابودی قرار گرفته است و شاید به زودی از سیاهة 10 تالاب ممتاز کنوانسیون جهانی رامسر هم خارج شود. در 10 سال گذشته حدود سه مورد از مرگ دسته جمعی ماهیان تالابی در این زیستگاه گزارش شده است.
تالاب انزلی در مهار سیلاب و جلوگیری از فرسایش سواحل دریای مازندران، تصفیه آب های ورودی به دریا و نیز پایداری اقلیمی و حفظ ظرفیت گرمایی ویژه نواحی مجاور خود نقشی مهم دارد. چه قدر نشناس هستند انسان هایی که با این موهبت الهی چنین می کنند. وقتی قادر نیستیم برای تالابی که در حال از بین رفتن است و هنوز امیدی برای نجات آن وجود دارد اقدامی کنیم، چگونه می توانیم راه حلی برای احیای دریاچه پریشان و بختگان که خشک شده اند یا زیستگاه های تخریب شده و از بین رفته پیدا کنیم؟ آیا هنوز راه های پیشگیری را نمی دانیم، درمان را یاد خواهیم گرفت؟
ادامه دارد...
*مرتضی جوهری