یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی زیست بوم ذخیره ژنتیکی، از ابرکوه تا نیویورک

زیست بوم

ذخیره ژنتیکی، از ابرکوه تا نیویورک

برگرفته از روزنامه شرق

 

کوشان مهران

در تاریخ 9/7/1337 یک گروه به سرپرستی عبدالله‌میرزا دولتشاهی پایه‌گذار باغ وحش تهران، یوهانس آلمانی کارشناس فنی باغ وحش و خسرو سریری از کارشناسان کانون نوپای شکار، سفری 24 روزه را برای زنده‌گیری گورخر ایرانی (Equus hemionus Onager) در کویر ابرکوه (ابرقو) استان یزد شروع کردند. هدف این برنامه زنده‌گیری تعدادی گورخر سالم و جوان برای باغ وحش تهران با استفاده از کمند بود که در طی این مدت یوهانس سوار بر خودرو موفق به زنده‌گیری 11 سر گورخر شد که به باغ وحش تهران انتقال یافتند. بنابر این گزارش که در شماره چهارم اسفند سال 1338 منتشر شد در طول این سفر به کویر ابرقو در حدود 110 سر گور مشاهده شد. مکان این برنامه بین شهر بابک و یزد قرار داشته و از شرق به بافق و از شمال غرب به محدوده تالاب گاوخونی محدود می‌شود. تا سه دهه پیش هنوز مستنداتی از وجود گله‌های گور در حاشیه گاوخونی و همینطور بافق یزد وجود داشت و اکنون نیز گه‌گاه در هنگامه زمان مهاجرت تعدادی گورخر از بهرام‌گور در حوالی شهر بابک دیده می‌شوند. این احتمال وجود دارد که جمعیت در حال حاضر جدا افتاده (ایزوله) بهرام‌گور از طریق جمعیت کویر ابرکوه و دشت‌های گاوخونی با گروه‌های پارک ملی کویر ارتباط داشته و به این شیوه یک پیوند خونی بین این جمعیت‌ها برقرار بود. دکتر اسماعیل اعتماد در جلد دوم پستانداران ایران یادآور شده‌اند که Pocock جانورشناس بریتانیایی در سال 1947 نمونه گورخری را که از یزد به دست آمده، به عنوان یک نژاد تازه معرفی می‌کند:
... پوست این نمونه که در موزه بریتانیا موجود است دارای پوشش زمستانی با موهای زیاد بلند و مجعد است. رنگ پشت بدن قهوه‌ای شکلاتی، صورت آن روشن و قهوه‌ای کمرنگ است و مخصوصا قسمت‌های پایین صورت کاملا روشن و متمایل به سفید است. پهلوها و زیر شکم سفید و یال قهوه‌ای و خط تیره پشت که قهوه‌ای رنگ است، از یال‌ها تا دسته موهای سیاه‌رنگ انتهای دم امتداد دارد. پاهای جلو روشن و سفید با سایه کمرنگ قهوه‌ای است.
نام علمی این نژاد به ترتیب زیر خواهد بود:
Equus hemionus bahrami Pocock, 1947 البته نام‌گذاری‌های علمی آن دوران بیشتر بر پایه تغییرات در ساختار فیزیکی در جمعیت‌های مختلف بوده و از دید ژنتیک بسیاری از زیرگونه‌های قدیمی در واقع نمونه‌هایی از یک گونه در زیستگاه‌های متفاوت هستند. به احتمال بسیار زیاد نمونه‌های گورخر ایرانی که در باغ‌وحش‌های جهان همچون آلمان و آمریکا وجود دارند، حاصل ارسال و تکثیر نمونه‌های زنده‌گیری شده ابرکوه هستند. موسسه اسمیتسونیان آمریکا برای نخستین بار در شرایط نیمه طبیعی به پرورش و زادآوری گور ایرانی پرداخته است. به دلیل محدودیت افراد تشکیل‌دهنده جمعیت‌های باغ وحش‌های سرتاسر جهان و مشکلات پیش آمده بابت درون‌گشتی افراد همخون، برخی باغ‌وحش‌ها متقاضی خرید گور از ایران هستند. در باغ وحش‌های مطرح گونه‌های کمیاب چون اسب وحشی پرزوالسکی دارای شجره‌نامه بوده و نیای افراد و درجه خلوص و پاک‌نژادی آنها مشخص است. برای پیشگیری از دشواری‌های ژنتیکی برخی باغ وحش‌ها با تعویض یا قرض دادن گونه‌های نایاب چون ببر سیبری یا پاندا یا مبادله اسپرم و تخمک یخ‌زده، سعی در بالابردن غنای ژنتیکی نمونه‌های نایاب دارند. برنامه مبادله گور ایرانی بین باغ وحش‌های خارج چون باغ وحش برلین و ارسال نمونه‌هایی از ایران در صورت اطمینان داشتن از عدم دورگه شدن گورهای ایرانی در آن باغ وحش، امکان معرفی مجدد گوران ساکن در ابرکوه به استان یزد را در پی خواهد داشت که پس از آماده‌سازی زیستگاه و معرفی مجدد به طبیعت (و نه در فنس که تنها مدد معاش دوستان پیمانکار است) این احتمال را ایجاد می‌کند که با آمیزش با گوران شهر بابک (جمعیت مهاجر بهرام‌گور) غنای ژنتیکی گوران فارس افزایش یابد و سرریز جمعیت گور معرفی شده به ابرکوه در صورت وجود شرایط مناسب زیستگاه، قلمرو از دست رفته خویش را در دشت‌های آباده و گاوخونی به دست آورند. هرچند با در نظر داشتن شرایط موجود بر محیط زیست ایران، این‌گونه برنامه‌ها به سرابی بیش نمی‌مانند ولی تنها کار ممکن زنده‌گیری و ارسال تعدادی گور از بهرام‌گور به باغ وحش‌های متقاضی است که حداقل در خارج از کشور، بیماری‌های ژنتیکی جمعیت گور ایرانی را مورد تهدید قرار ندهد. در پایان شاید بیان دو مطلب از گزارش آقای خسرو سریری از گور، خالی از لطف نباشد:


سابقه شکار گورخر در ایران

شکار گور یکی از ورزش‌های باستانی ما محسوب می‌شود (رستم دستان و بهرام‌گور). برای صید آن باید از روش یوزپلنگ که آهو را به شکل جرگه یعنی دور زدن محاصره می‌کند تقلید کرد. سابقا و حتی فعلا در بین عشایر، صید آن به این طریق صورت می‌گیرد که چندین سوار ورزیده با در دست داشتن دستک (چوب دست) دو یا سه متری به محل تجمع گورها نزدیک شده و هرکدام به فاصله 100 تا 200 قدمی یکدیگر به خط زنجیر قرار می‌گیرند. در این حال یکی از سواران از پشت گورها را دور زده و آنها را به طرف سایر همراهان در محل‌های مخصوص خود به‌طوری‌که از دید حیوان محفوظ بوده و پیاده در کنار اسب‌های خود قرار گرفته‌اند می‌رماند و به محض اینکه گور به اولین سوار نزدیک شد، رکاب‌کش چوب‌به‌دست به تعقیب حیوان می‌پردازد و باید کوشش کند که با چوبدستی خود به پشت گردن گور ضربه‌ای وارد آورد و چه بسا با این ضربات حیوان از پا درمی‌آید و به سواران دیگر فرصت خودنمایی و نوبت ضرب شست نشان‌دادن نمی‌رسد. بدیهی است برای تعقیب‌کننده نیز این عمل خالی از مخاطره نبوده و کسانی که جان خود را در این راه گذاشته یا ناقص‌العضو شده‌اند، بسیارند. ولی امروزه در بین ایلات شکار به طریق بالا مرسوم نیست و بیشتر با اسب و تفنگ به شکار آن می‌پردازند.

زمانی صید این حیوان به طریق دیگری نیز مرسوم بود ولی حالا به‌ندرت دیده می‌شود و آن تعبیه دام در محل‌هایی است که حیوان جهت آب خوردن به آن مناطق می‌رود ولی در صید به این‌ترتیب غالبا حیوان یکی از دست‌هایش به علت گیرکردن در تله، می‌شکند.

... بهترین موقع صید گور (زنده‌گیری) ماه‌های خرداد، تیر، آذر و دی است. توضیح آنکه گور در اول بهار و پاییز به علت تغییراتی که در پوستش ایجاد می‌شود، بدنش بسیار حساس و با کمترین تماس خارجی تولید زخم و جراحت شدید می‌کند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه