پنج شنبه, 06ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی یادمان دومین اثر(=جایگاه 7) کعبه زرتشت

یادمان

دومین اثر(=جایگاه 7) کعبه زرتشت

برگرفته از خبرگزاری میراث فرهنگی (CHN)

 

پس از اینکه کورش دوم سلسله هخامنشی را تاسیس نمود، پایتخت خویش را در پاسارگاد نهاد. اما پس از حکومت کمبوجیه، فرزند و جانشین کورش بزرگ، پادشاهی به سلاله داریوش بزرگ منتقل شد. او بلافاصله طرحهایی عظیم را در مرودشت امروزی به اجرا گذاشت. ساخت تخت­جمشید به عنوان یک پایتخت تشریفاتی-مذهبی و نیز محوطه نقش رستم که صرفا یک مکان مذهبی بود، از جمله این طرحها بود. از نظر داریوش بزرگ و جانشینان بعدی­اش، این مکان که دست کم از دوره ایلامی مورد تقدس بود، بهترین نقطه برای ایجاد آرامگاههای ابدی او و خاندانش بود. به همین دلیل او دستور داد تا در این نقطه از کوه تاسیساتی ایجاد نمایند. از جمله اولین اقدامات داریوش بزرگ، ساخت بارویی در اطراف این محل بود. با وجود اینکه باروی نقش رستم هنوز کاملا کاوش نشده اما از شواهد موجود می­توان دریافت بنیان بارو به دوره هخامنشی باز می­گردد. باروی نقش رستم نمی­توانست در دوره ایلامی و یا ساسانی ایجاد شده باشد؛ زیرا هم نقش ایلامی و هم برخی از نقش­برجسته­های ساسانی و از جمله نقش برجسته اردشیر اول ساسانی-بنیانگذار شاهنشاهی- بیرون محدوده بارو ایجاد شده است. در مقابل، باروی نقش رستم تمامی آثار دوره هخامنشی که شامل چهار آرامگاه و بنای کعبه زرتشت بود، را در برمی­گیرد. این شواهد می­رساند که باروی نقش رستم در دوره هخامنشی و آن هم بدستور داریوش بزرگ ایجاد شده است. در ساخت بارو از خشت استفاده شده است. قطر دیوار بارو حداقل سه متر ضخامت داشته است. بقایای تپه مانند بارو امروز نیز ارتفاع زیادی دارد. به همین دلیل به جرات می­توان گفت که مردم در دوره هخامنشی نمی­توانستند آثار درون بارو را مشاهده کنند. حداکثر ممکن بود تنها قسمت پیشانی آرامگاهها از بیرون قابل دیدن باشد. بلافاصله در پشت دیوارهای باروی نقش رستم خندقی حفر شده بود که امروزه نیز این خندق بصورت گودی قابل مشاهده است.
گذشته از باروی نقش رستم که در بالا اندکی درباره آن شرح داده شد، اولین اثری که درون محدوده باروی نقش رستم ایجاد شد، بنای موسوم به کعبه زرتشت است که هم اکنون به توصیف آن می­پردازیم:
       در محوطه نقش رستم، روبروی کوه، بنای سنگی چهارگوش و پله داریست که اصطلاحا «کعبه زرتشت» نام گرفته است. این وجه تسمیه بسیار جدید و غیرعلمی است، و بیش از صد و پنجاه سال عمر ندارد. پیش از آن نام محلی­اش «کرنای خانه» یا «نقاره خانه» بود، و از آغاز سده نوزدهم اروپاییان آن را دیده و به خاطر اینکه درونش از دود سیاه شده بود، آن را بنای ویژه پرستش آتش شمرده­اند، و چون زرتشتیان را به اشتباه «آتش پرست» می­خواندند، بنا را هم بدانان نسبت داده «آتشگاه زرتشتیان» دانستند. ایرانیان که تازه به شناخت آثار تاریخی خود آغاز کرده بودند، این تعبیر فرنگی را هم از اروپاییان پذیرفتند، و از سوی دیگر چون شکل بنا مکعبی بود (در آن موقع هنوز پای بنا حفاری نشده بود و بلندیش بسیار کمتر بود) و سنگهای سیاهی که در زمینه سفید دیوارهای آن نشانده شده، یادآور «سنگ سیاه» کعبه مسلمانان بود، آن را «کعبه زرتشت» خواندند. اکنون دانسته شده که در دوره ساسانی، نام بنا «بُن خانک» (خانه اصلی • خانه بنیادی) بوده است و این اصطلاح در سنگ نبشته کرتیر (موبدان موبد ایران در حدود 280 میلادی) منقور بر دیوارهای بنا آمده است؛ از اسم آن در دوره­های پیشتر هیچ آگاهی نداریم.
 
       برج کعبه زرتشت از سنگ آهک سفید ساخته شده که در دیوارهای آن طاقچه­های تودرتویی از سنگ سیاه کار گذاشته­اند. قطعات سنگها را بزرگ و بیشتر مستطیلی تراشیده­اند و بدون ملاط بر هم نهاده­اند و در برخی از جای­ها • مثلاً در بام- سنگها را با بست­های دم چلچله­ای به هم دوخته­اند. اندازه سنگها از 48/0×10/2 × 90/2 متر تا 56/0 × 08/1× 10/1 متر فرق می­کند، اما در دیوار غربی تخته سنگی کار گذارده­اند که 40/4 متر بزرگی دارد. چهار پارچه سنگ مستطیلی بزرگ با محور شرقی • غربی سقف را می پوشاند؛ هر کدام از این­ها 30/7 متر طول دارند و با بست­های دم چلچله­ای به هم پیوسته­اند. در بر هم نهادن سنگهای بنا شیوه «قاب نما کردن بکار برده­اند یعنی حاشیه­های دو سطحی را که می­خواسته­اند روی هم بگذارند هموار ساخته­اند و میانشان را زبره تراش باقی گذارده­اند تا خوب رویهم جفت شوند اما رویه همه سنگها را بدقت تراشیده و پاک کرده­اند. در رده­بندی سنگها نظم دقیقی مراعات نشده، و در پاره­ای از جایها 20 رده و در برخی از قسمتهای دیگر 22 رده سنگ بر روی هم نهاده اند تا به سقف رسیده­اند. هر جا که در سنگ اصلی رگه­ای و یا حفره­ای بوده آن قسمت را برداشته­اند و با وصله­ای ظریف پر کرده­اند، که برخی از آنها هنوز سر جا مانده­اند. برای اینکه یکنواختی و یک رنگی بنا زیاد مشخص نشود، دو تنوع معماری در آن داده­اند. یکی اینکه طاقچه­های دو لبه­ای، از یک یا دو تخته سنگ سیاه خاکستری مرمرنمای ساخته و در دیوارها نشانده­اند. دوم اینکه در قسمت بالا و میانی دیوارها، گودیهای مستطیلی کوچکی کنده­اند که ظرافت خاصی به چهره بنا می­دهند. سنگ­های سیاه را احتمالا از کوه مجد آباد واقع در 40 کیلومتری جنوب غرب نقش رستم آورده­اند.
یک پلکان با سی پله (هر پله بدرازای 2 تا 12/2 متر؛ پهنای حدود 26 سانتیمتر و ارتفاع 26 سانتیمتر) در سینه دیوار شمالی تعبیه کرده­اند که به آستانه درگاه ورودی می­رسد. بدین ترتیب، بخوبی مشخص است که می­خواسته­اند به بنا صورت یک برج سه طبقه را بدهند که هر طبقه­ای هفت در و دریچه داشته باشد، اما فقط یک در را حقیقی درست کرده­اند و بقیه را بصورت «پنجره­های کور» بی منفذ نگه داشته­اند.
درگاه ورودی در اصل 75/1 متر بلندی و 87 سانتیمتر پهنا داشته است. در بنا دو لنگه­ای و بسیار سنگین بوده است و جای پاشنه­های پایینی و بالایی هر لنگه در سنگ کنده شده و بخوبی معلوم است. برخی پنداشته­اند که جنس در از چوب بوده است، اما یک قطعه از در سنگی بنای معروف به «زندان سلیمان» در پاسارگاد، که درست مانند کعبه زرتشت می­بوده، پیدا شده، و معلوم می­دارد که در این یکی هم از سنگ بوده است. این در منفرد، به اطاقی باز می­شد که چهارگوش است (ابعاد آن 74/3 × 72/3 متر) و بلندیش به 5/5 متر می­رسد و قطر دیوارهایش بین 54/1 و 62/1 متر است.
تاریخ ساخت بنا: در اینکه کعبه زرتشت از دوره هخامنشی است هیچ تردیدی نمی­توان کرد، و همه قرائن گواهی می­دهد که در آغاز عهد هخامنشی ساخته شده است: بکار بردن سنگهای سیاه در زمینه سفید، از مشخصات معماری پاسارگاد، پایتخت کورش بزرگ است. بستهای دم چلچله­ای بیشتر به دروه داریوش و خشایارشا تعلق دارند. در و درگاه ورودی بنا همانند در و درگاه ورودی آرامگاههای هخامنشی است که بهترینشان را در آرامگاه داریوش خواهیم دید. طرز چیدن سنگها • بدون نظم و بدون ملاط • نیز نخستین قسمتهای سکوی تخت جمشید را که در زمان داریوش ساخته شده، بیاد می آورد. همه اینها به ما اجازه می­دهد که بنای مورد بحث را از آغاز دوره هخامنشی، و متعلق به دوره داریوش بزرگ بدانیم. یک بنای دیگر درست مانند کعبه زرتشت می­شناسیم که در پاسارگاد قرار دارد و به «زندان سلیمان» مشهور است. اکنون از این بنای اخیر فقط دیوار غربی و قسمتی از دیوارهای سه جانب دیگر باقی مانده. «زندان سلیمان» را هم از آغاز دوره هخامنشی می­دانند، و معمولاً معتقدند که کعبه زرتشت در شهر پارسه توسط داریوش ساخته شد تا جانشین «زندان سلیمان» در پاسارگاد که کورش ساخته بود، شود.
 
کاربری بنا: اشمیت باستان­شناس امریکایی و کاوشگر تخت­جمشید و نقش رستم، لُب٦#39; مطلب را در مورد اهمیت کعبه زرتشت اینگونه بیان کرده است:
 
       «برج واقع در نقش رستم، حتی در وضع نابسامان و پریشان کنونیش، یک بنای شکوهمند عظیم است، ظاهر پر جلال و صلابت معماریش، که حتی از کاخهای هخامنشی هم سر است، آن را بعنوان یک بنایی مشخص می­کند که توسط پادشاهی ساخته شده باشد. کوشش فوق العاده­ای که برای برآوردن این شاهکار معماری لازم بوده انجام شود، تنها برای ساختن یک اطاقک تاریک و منفردی بکار رفته است که بر شالوده­ای پر و گران و سنگی بالا آورده­اند. از این گذشته، این واقعیت که مدخل یکتا اطاق این بنا را با دری سنگین و دو لنگه می­بستند یا می­توانستند بست، مبین آن است که محتویات آن را می­بایست از دستبرد و آلودگی نگهدار باشند».
با این مقدمه، فهمیدن اینکه چرا کاربری بنا مورد بحث بوده، آسان است. چند نظر درباره کاربری بنا مطرح شده است:
یک • آتشگاه
       ظاهرا اِنگِلبرت كِمپفِر نخستین کسی است که سی صد سال پیش، این بنا را «آتشگاه» خوانده است، و پس از وی جیمس موریه و رابرت كِرپُرتِر در اوائل سده نوزدهم این عقیده را تقویت کرده­اند. چنان می­نماید که اینها پس از رفتن به درون اطاقک بنا، دیده­اند که قسمتهایی از آن، بویژه گوشه جنوب غربی، از دود سیاه شده است، و پنداشته­اند که در آنجا آتش مقدس روشن بوده. در حالیکه همه می­دانند که این بنا بارها مأمن چوپانان و راهگذاران شده است و در نتیجه آتش آنان سیاه گشته است. بعدها چند محقق دیگر فرضیه «آتشگاه بودنِ کعبه زرتشت را تقویت کرده­اند و استدلالاتی پیش کشیده­اند که اهمشان چنین­اند:
       1- داریوش بزرگ در کتیبه بیستون (ستون یکم، سطر 63 و 64) می­گوید: «آيَِه دَنه­هایی را که گئوماته مغ خراب کرده بود، من باز مانند پیش آباد کردم» و چون آيَه دَنه معنی پرستشگاه می­دهد و در متن بابلی همان کتیبه بجای آن «خانه خدایان» نوشته­اند، پس در زمان کورش و کمبوجیه «معابدی»‌ بوده است که گئوماته مغ ویران کرده و داریوش مثل همان را باز ساخته است، و چون «زندان سلیمان» در پاسارگاد متعلق به دوره اول هخامنشی است و ویران شده، و درست مثل آن را در عهد داریوش در نقش رستم هم ساخته­اند، پس باید نتیجه گرفت که آن هر دو بنا «معبد» و یا آیه دنه مذکور در کتیبه بیستون است، و از آنجا که «معبد» در ایران زمان داریوش، جز برای آتش مقدس، برای چیز دیگری نمی­توانست باشد، پس اینها هم آتشگاه بوده­اند.
       2- کعبه زرتشت پس از برافتادن هخامنشیان بخوبی حفظ می­شده است و گرداگرد آن را پاک نگه می­داشته­اند بطوریکه خاک و سنگ اطراف آنرا پر نکرده بود و در آغاز دوره ساسانی، شاهپور یکم بر روی آن مهمترین سند تاریخ ساسانی را نقر کرد و کرتیر (موبدان موبد ایران) هم برا آن سندی مذهبی از خود بیادگار گذارد. اینها نشان می­دهند که این بنا از نظر دینی برای مزداپرستان ایران اهمیت داشته است. از سوی دیگر روی سکه­های برخی از پادشاهان فارس • که نیاکان ساسانیان بودند و ادعای جانشینی هخامنشیان را داشتند و لقبشان «نگهبانان آتش» بود • بنایی را نقش کرده­اند که یقینا آتشگاه بوده، و آتش شاهی را بر فراز آن یا در درون آن نگهداری می­کرده اند، و چون این بنا سکویی دو پله ای دارد، و دو در آن شبیه و همانند کعبه زرتشت است، بنابراین ممکن است که نقش روی سکه­های پادشاهان پارس همان تصویر کعبه زرتشت باشد.
       3- هر دو بنای کعبه زرتشت در نقش رستم و «زندان سلیمان» در پاسارگاد دارای سی پله بوده­اند که معلوم می دارد، هدف از ساختن اطاقکشان آن بوده که مرتب بازدید شود، و این وضع با «آتشگاه» بودن آنها مناسب می­افتد، اما اگر اینها آتشگاه نباشند، آنوقت مشکل می­توان باور کرد بناهایی چنان محکم و تک اطاقه را برای هدفی دیگر غیر از تدفین شاهان در آنها ساخته بوده باشند، و چون پلکان برای آرامگاهها • که مخصوصاً می خواسته­اند دور از دسترس مردم باشد • مناسبتی ندارد، نمی­توان آنها را آرامگاه دانست و ناچار باید به «آتشگاه» تعبیرشان کرد. اما این استدلالات پذیرفتنی نیستند، به دلایل زیر:
       1- هرودتوس (کتاب یکم، بند 131) و دیگران می­گویند که هخامنشیان «معبد» نداشتند و ایزدانشان را در هوای آزاد پرستش می­کردند. از این گذشته، سخن داریوش نیز به هیچ روی وجود معبد و آتشگاه را ثابت نمی­کند. آیه دنه تنها به معنی «جای پرستش» است و این جای پرستش لزومی ندارد که معبد باشد. هر کس اصطلاح اسلامی «بیت الله» را که برای مسجد بکار می­رود، به زبانی دیگر ترجمه کند، مفهوم اصلی آن گم می­شود و مسلمانان به داشتن معبد متهم خواهند شد.
       از سوی دیگر، در پاسارگاد و روی آرامگاهها و مهرها می­بینیم که آتشدانهای حامل آتش شاهی در فضای آزاد نهاده می­شدند، و از منابع تاریخی می­دانیم که آتش شاهی را در آتشدانی قابل حمل پیشاپیش پادشاه می­بردند، و هیچگاه ندیده و نخوانده­ایم که هخامنشیان نخستین، آتش شاهی خود را در اطاقی تاریک و بی روزنه نگه داشته باشند که بی بازگذاردن درش، آتش را روشن نگاه نمی­توان داشت.
       2- بنای روی سکه­های پادشاهان فارس، ارتفاعی بیش از دو متر نداشته (کمی از مرد نیایشگر کنار آن بلندتر است)، و سکویش دوپله­ای بوده، و پلکانی در پایین درگاه آن دیده نمی­شود، و درش نسبت به بنا بسیار بزرگتر از در کعبه زرتشت است، و بالایش بی شیب بوده چنانکه می­توانسته­اند سه شیئ آتشدان مانند بر فرازش بگذارند، و فاصله­ای میان درگاه آن با سقفش نیست و تاج و سردر ندارد.
       این خصائص بکلی با ویژگیهای کعبه زرتشت مغایر است، و آن دو اثر را یکی نمی­توان دانست. بعلاوه، پادشاهان پارس لقب «آتش بانان» نداشته­اند، و این لقب ترجمه کلمه­ایست آرامی که بر سکه­های آنان منقور است و آن را هرتسفلد فَرَتَه دارَ خوانده و از فَرَتَه (آتش) و دارَ (=پاینده) خوانده و «آتش بانان» ترجمه کرد. اما این قرائت و ترجمه­اش نادرست، و اصل کلمه پَ رَ تَ رَ كَ ا است که در کاغذهای حصیری اِلفانتین مصر از عهد اردشیر یکم و داریوش دوم هم به همان صورت پ ر ت ر ک ا آمده و در آنجا معنی «فرماندار، حاکم» می­دهد. بنا بر این توجیهات، اصطلاح پ ر ت ر ک ا ذی ال ه ی ا (= پَرتَرکازی اِلهیا) که روی سکه­های برخی از پادشاهان فارس مذکور است «حاکم مؤید به تأیید ایزدان» معنی می­دهد و رابطه­ای با آتش ندارد و در نتیجه، کاری با کعبه زرتشت نمی تواند داشت.
       3- پلکان برای قبرها و هر بنایی دیگر هم لازم است، و سکوی شش پله­ای آرامگاه کورش در این مورد نمونه خوبی است که اگر چه پله­های بلند دارد، ولی بهرحال، با اندکی دشواری می­شود، از آن بالا رفت. قبور بی پله را از زمان داریوش به بعد ساخته­اند، و یک قبر دیگر هخامنشی، که احتمالاً آرامگاه کورش جوان است، در ناحیه سر مشهد فارش می­شناسیم که دَر آن از رویه زمین کمتر از یک متر فاصله دارد.
 
دو • آرامگاه
کسانی که دلایل هواداران «آتشگاه» بودن این دو بنا را نمی پذیرند بیشتر برآنند که اینها «آرامگاه» بوده­اند چون از نظر ریخت، صلابت معماری و داشتن یک اطاق کوچک با دری بسیار سنگین، به آرامگاه کورش و برخی از آرامگاههای لیسیه و کاریه شبیه است، و آریستوبولوس (از همراهان اسکندر) به هنگام توصیف پاسارگاد (به نقل آریان و استرابو) از آرامگاه برج مانند کورش در آن جا سخن می­راند، که اگر آرامگاه کورش را معلوم شده بدانیم، ناچار باید برج دیگر یعنی «زندان سلیمان» را هم آرامگاه شاه دیگری مثلاً کمبوجیه انگاریم، و چون این یکی همانند کعبه زرتشت برج مانند است، ناچاریم بنای اخیر را هم منتسب به یکی از همعصران کورش و داریوش بدانیم. از اینها گذشته کعبه زرتشت در پنجاه قدمی آرامگاههایی است که همان قدمت آن را دارند.
سه • گنج خانه
 
       شاید این بنای محکم، عده­ای را بر آن دارد که آنرا به نوعی «گنج خانه» تعبیر کنند. این موضوع در 1871 توسط جرج راولینسن مطرح شده است؛ وی پس از رد آرامگاه بودن کعبه زرتشت و «زندان سلیمان» و با توجه به گفته آریانوس (آناباسیس، کتاب ششم، بند29، پاره 4 و پس از آن) در باب گنج کورش در پاسارگاد، می­گوید که شاید این دو بنا «گنج خانه» بوده­اند و می­افزاید: خصوصیات معماری دقیق و محکم و صلب آنها و اندازه شان و سنگین و مستحکم بودن در منفردشان و اینکه رسیدن به اطاقکشان دشوار بوده، همه با قبول فرضیه «گنج خانه» بودن آن به آسانی تعبیر می­شود. اما این فرضیه هواداری نیافت.
 
چهار- جایگاه نگهداری اوستا
  بجاست یادآور شویم که «کوه نقش رستم» در قرون اولیه اسلامی «کوهِ نِبشت» یعنی کوه نبشته­ها[ی مقدس] نام داشت زیرا در آنجا اوستا را نگاه می­داشتند (فارس نامه ابن بلخی، ص 49 و بعد) و ممکنست اصطلاح پهلوی «دژ نبشت» (دژ نبشته­ها [ی مقدس]) در مورد همین «کعبه زرتشت» بکار می­رفته است. اصلاح دژ نبشت در متن کتیبه شاهپور ساسانی و بر دیواره نقش رستم منقور شده است. درباره این کتیبه در جایش سخن خواهیم گفت.
در اینکه کعبه زرتشت در زمان ساسانیان اهمیت دولتی و ملی و دینی بسیار داشته است، جای انکار نیست. چون وجود سنگ نبشته­های منقور بر آن را جز با قبول این اصل تعبیر نمی­توان کرد. حتی بسیار محتمل می­نماید که مقصود از «دژنبشت» [در فارس نامه دزنِفِشُتُ] واقعاً همین بنا بوده است. از این گذشته، اشمیت کاوشگر تخت­جمشید و نقش رستم متوجه شده که در تمام دوره سلوکی و اشکانی و ساسانی، کنار کعبه زرتشت را تمیز و بی­آلایش نگه می­داشته­اند و ناچار چیز بسیار گرانبهایی در آن بوده است که آن را بدانسان «دست نخوردنی» می­شمرده­اند، و چه چیزی ارجمندتر از اوستا؟ به نظر میرسد که در بین تمامی نظرات ارائه شده برای کاربری بنا، نظر آخر که آن را مکان نگهداری اوستا می­داند از همه مقبولتر و پذیرفتنی­تر باشد.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه