صنایع دستی
فراموش شدهای بنام «صنایع دستی» - نگاهی به جشنوارههای عشایری
- صنايع دستي
- نمایش از چهارشنبه, 14 فروردين 1392 20:56
- بازدید: 4999
به نام یزدان پاک
گزارش و نگارش: علیرضا صادقی امیری (دارا)*
* دبیر انجمن جوانان سپید پارس
یکی از علل و برهانهای در کما بودن هنر صنایع دستی (افزارهای دستباف و دست ساز)، عدم کیفیت گرایی و نگاه کمیتی به این صنعت ارزشمند هنری و سودآور است، برای رهایی از این بحران که متاسفانه دامن گیر کل صنعت صنایع دستی در سراسر کشور گردیده است، ایجاد بسترها و زمینههای فرهنگی و شناساندن قابلیتها و توانمندیهای اقتصادی، مرغوبیت، ماندگاری و ارزش هنری صنایع دستباف و دست ساز برای مردم و بازار تقاضا و همچنین آموزش و بالا بردن نگاه کیفی به این هنر در میان تولیدکنندگان این عرصه میباشد.
از سویی واردات بی رویه اجناس بی کیفیت اما ویترینی خارجی بويژه در این چند سال گذشته و از سویی کمبود و بعضا نبود کارورزان و کارآموزان مستعد و کوشا در این عرصه و عدم آموزش درست علمی این هنر به دانشجویان، شُـوَند آن شده است که متاسفانه امروزه گواه آن باشیم که صنایع دستی که خود بخش جدا نشدنی از میراث فرهنگی و معنوی کشور است رو به مرگ تدریجی اما با آهنگی شتابزده برود؛ بفرنام نمونه جاجیم و گلیم بافی که خاستگاه نخستین آن، مازندران و حوزه های جنوبی دریای مازندران بوده است، امروزه دیگر هیچ نشانی از تولید آن بعنوان یک صنعت تولیدی نیست، چادر شب بافی و یا صنایع چوب و حصیر نیز که ماهیت و هویت راستین استان های شمالی ایران در عرصه صنایع دستی هستند، نیز امروزه تا آن اندازه محجور و خاموش شده اند که به این هنرهای دستباف و دست ساز بفرنام کالایی بی مصرف و بیهوده نگریسته می شود....
این بحران و معضل بزرگ نه تنها دامن گیر استان های شمالی ایران بلکه همه ی استان های کشور دچار این بیماری گشته اند، بگونه ای که ترس آن وجود دارد که تا چند دهه دیگر صنایع دستی ما بخشی از آثار ناملموس فرهنگی تنها در یادمان ها و فرتورها باقی بماند، حتا استان هایی همانند: اصفهان، همدان، فارس، کرمان و خراسان که تقریبا صنایع دستباف و دستساز در آنجا جریان زندگی دارد نیز دچار این بیماری و کژداری شده اند؛ اگر در پی زنده نمودن این صنعت و هنر ارزشمند و پول آور ایرانی هستیم، نخست باید دانش بکارگیری و سودمندی های صنایع دستباف و دستساز را به مصرف کنندگان آموزش و آگاهی داده، پس از آن نگاه کیفی را در تولیدکنندگان نیرو بخشیده و استادکاران این عرصه را شناسایی و به ایشان ارج نهاده و جوانان را ترغیب و تشویق کرده تا بدین صنعت و هنر که کاری پر سود نیز می باشد روی آورند؛ همچنین برای خروج از این بن بست می بایست رشته های دانشگاهی را بیشتر، تخصصی تر، عملی تر و علمی تر به دانشجویان این رشته ها ارائه داد.
یکی از اتفاقات به ظاهر خوشایند و نیک، برگزاری جشنواره های فصلی بنام "جشنواره های عشایری" هستند؛ برخلاف نیت زیبا و رویه درست آن که ترویج و شناساندن صنایع دستی و زندگی عشایر ایران می باشد، متاسفانه این برنامه ها و بقولی جشنواره ها تبدیل شده اند به مکانی فقط برای فروش و بازار کسب و کار، که اگر کمی با دقت بیشتری بدان بنگریم، حتا اجناس چینی و تایلندی نیز در سیاه چادرها ( که برخی ها با داربست های فلزی نیز برپا میشوند) یافت می شود، البته درآمد زایی و گردش پولی، کار بجا و درستی در این دسته از جشنواره ها می باشد، به شرطی که نگاه ها، تنها کمیتی نبوده و اجناس ارائه شده با کیفیت و قیمت مناسب، در کنار آموزش و آگاهی رسانی درباره ی زندگی و فرهنگ ایلیاتی و عشایری باشد؛ یکی از علل این مشکلات انتخاب و گزینش افرادی ناکارآمد،کم دانش و بعضا سودجو و کیفی نگر می باشند که تنها به نام و بهانه ی عشایر بودن و یا در برخی از موارد با زد و بندهایی میان برگزارکنندگان، در این جشنواره ها باشندگی می یابند، و هرچه را که برایشان سودآور و به ظاهر اصیل میباشند را عرضه می نمایند؛ که متاسفانه در بیشتر موارد از پایین ترین کیفیت ها برخوردارند، "بنده" خودم بعنوان یکی از تولیدکنندگان در زمینه دستباف ها، که چند دوره نیز در اینگونه جشنواره ها باشندگی داشته ام، گواه آن بوده ام که دستباف های افغانی بافت را که از کیفیت بسیار پایینی نسبت به بافت های ایرانی برخوردار است را بانام دستباف ایران و با بهایی بالا به مشتریان داخلی و خارجی عرضه می نمودند، در رویی که نفس و نیت برپایی جشنواره های فصلی حذف واسطه ها و ارائه محصولات مرغوب با بهای پایین تر نسبت به بازار فروش عادی می باشد؛ همچنین در کنار این جشنواره ها که بانام جشنواره صنایع دستی و عشایری برگزار می گردد، از نام صنایع دستی سوء استفاده شده و به برهان بد و نامناسب برپا شدن سیاه چادرها و چیدمان آن ها و همچنین استفاده از اسب و شترها برای سواری و عکاسی در آن مکان ها، که بیشتر در جوار آثار تاریخی و فرهنگی می باشد، نه تنها حرائم منظری و ارزش بناهای تاریخی و فرهنگی را از بین میبرد، بلکه در دراز مدت دیدگاه بازدیدکنندگان را نسبت به آن مکان های تاریخی و فرهنگی و بالطبع صنایع دستباف و دستسازی که در این چنین غرفه ها ارائه می شود را خدشه دار میکند؛ شاید این پرسش پیش آید که اسب و شتر نیز بخشی از زندگی عشایری می باشد، در پاسخ باید گفت که در این جشنواره ها، بفرنام نمونه: یک عشایر از شمال استان فارس باشندگی می یابد، این ایل هیچگاه در زندگی واقعی خود از شتر استفاده نمی کرده است، اما تنها به جهت درآمد زایی، شتر را نیز به برنامه های خود اضافه میگرداند که این خود جدای از مشکلاتی که برای وجهه ی تاریخی محل برپایی جشنواره دارد شـُوَند گمراهی بازدید کنندگان نیز می شود، گاو، گوسفند، مرغ و خروس نیز بخشی از زندگی عشایری می باشند، چرا از آنها برای نمایش و نشان دادن سبک زندگی عشایری استفاده نمی شود؟، نمی توان همه ی گوشه های فعالیت زندگی عشایر را در یک مکان محدود نشان داد، باید بخشی را که توانایی اجرای درست آن با رعایت همه ی جوانب و ضوابط دارا می باشد را بگونه زنده نشان و باقی آداب و فعالیت ها را بگونه پخش فیلم و کلیپ بهآگاهی بازدید کنندگان رساند؛
درست است که این کوشش ها و تلاش های انجام شده برای پاسداشت و زنده نگاه داشتن این فرهنگ و هنر است؛ اما اگر بی حساب و کتاب و بدون دانش و آگاهی این برنامه ها برگزار گردد، می شود مثال: "درست کردن ابرو و کور کردن چشم"؛ امیدواریم که با برنامه ریزی های درست و بجا و با کاری جهادی و علمی بتوان این صنعت براستی عظیم اقتصادی، هنری و فرهنگی را که شناسنامۀ تاریخی ملت و کشور بزرگ ایران می باشد را جان زندگی بدان دمیده و دگر بار گواه رویش و رستن آن باشیم؛ باشد با گسترش فرهنگ و هنر ایرانی " هنرهای دستی " ایران را مانا گردانیم.