هومیوپاتی (همسان درمانى)
دكتر محمدرضا توكلى صابرى
هنگام خواندن کتابهای پزشکی دقت کنید، زیرا ممکن است در اثر یک غلط چاپی بمیرید
مارک تواین
یکی دیگر از درمانهای شبه علمی که ادعای جایگزینی روشهای پزشکی را دارد روش هومیوپاتی (homeopathy) است. هیچ یک از حوزههای شبه علمی به اندازه آن قسمت که به کار بهداشت و درمان پزشکی میپردازد برای سودجویان موفق و سود آور نیست. در حالی که بعضی از حوزههای ضدعلم و شبه علم جنبه خیالی، ایدئولوژیک، تفننی، و یا عقیدتی دارند، جنبه های مربوط به پزشکی به خاطر فایده عملی آن سود آوری بیشتری دارد و مدعیان پزشکی که در این زمینه فعالیت دارند نه تنها موفقترند بلکه حتی میتوانند موفقیت خود را به نمایش بگذارند. رمز موفقیت این افراد دو چیز است. یکی این که بسیاری از بیماریهای انسان، حتی بعضی از بیماریهای خطیر، پس از گذراندن دوره خود و بدون هیچ نوع دارو و درمان پس از مدتی خود به خود بهبود مییابند. بنابراین پزشک نمائی که معجون و داروهای عجیب و غریبی تهیه کرده و ادعا دارد که داروهایش بیماریهائی را درمان میکند، اگر تجویز آنها را به قدری طول دهد تا بیماری بهبود یابد میتواند درمان بیمار را به خود نسبت دهد. فقط باید به نحوی اعتماد و اعتقاد بیمار را نسبت به خود جذب کند. علت دوم این است که بسیاری از بیماریهای انسان پسیکو سوماتیک هستند یعنی به علت ناراحتیهای روانی بیمار احساس بیماری جسمی میکند. حال اگر به این بیمار یک دارونما (placebo) مانند کپسول حاوی گرد نشاسته و یا شکر بدهند و یا او به پزشک و یا درمانش ایمان داشته باشد، روش درمانی هرچه باشد بیمار بهبود خواهد یافت. علاوه برآن هرچه تعداد بیماران پزشک نما بیشتر باشد، ایمان بیمار بیشتر شده و سریعتر بهبود مییابد. وقتی دوستان و آشنایان بیمار قسم بخورند که سردرد چند ماهه آنها با رفتن پیش پزشکی که بسیار آرام و مهربان بود ودرد دل آنان را شنید و به آنها بسیار احترام گذاشت و بعد یک بسته گرد سفید رنگ را که بسیار نایاب و گران قیمت بود به قیمت ارزانی در اختیار آنها گذاشت وگفت که هر هفته بیمار باید این دارو را که تازه توسط خودش درست میشود بیاید و بگیرد (چون اگر بماند اثرش از بین میرود) البته که دست این فرد اگر هم پزشک نباشد شفا میدهد.
هومیوپاتی برای درمان بیماریها در سال ١٧٩۶ توسط ساموئل هانمان پزشک آلمانی (١٨۴٣-١٧٧۵) پایه گذاری شد. او نظریه خود را از نوشته های بقراط پزشک یونانی در ۴٠٠ سال پیش از میلاد مسیح گرفت که میگفت «بیماریها از چیزهای مشابه پیدا میشوند و با استفاده از چیزهای مشابه نیز درمان میپذیرند». هومیوپاتی از دو واژه یونانی homeo به معنی شبیه یا همسان و pathos به معنی بیماری تشکیل شده است و به معنی استفاده از مواد و یا ترکیباتی است که کار برد آنها در شخص سالم همان علایم بیماری را ایجاد میکند. هومیوپاتی در مقابل طب مرسوم و یا آللوپاتی (allopathy) است که شیوه درمان آن بر استفاده از ترکیباتی است که اثر آنها برخلاف علایم بیماری است و بر ضد آن عمل میکند، مانند داروهای ضد درد و یا ضد قارچ. اگر چه بقراط در قرن چهارم پیش از میلاد، و پاراسلوس شیمیدان و پزشک سوئیسیدر قرن شانزدهم میلادی چنین نظریه هائی را ارائه کرده بودند ولی هانمان اولین کسی بود که بطور سیستماتیک آنها را بکار بست. او و شاگردانش گیاهان داروئی، مواد معدنی و ترکیبات مختلف را روی خود و افراد سالم آزمایش میکردند و سپس نتیجه مشاهدات خود را مینوشتند. بعدها این مشاهدات گردآوری شده و در کتابی بنام «مفردات پزشکی» منتشر شد. بیشتر خواصی را که به داروهای هومیوپاتی نسبت میدهند حاصل همین آزمایش های ابتدائی است که در حدود ١۵٠ سال پیش از این با اطلاعات و امکانات علمی و فنی آن زمان انجام شده است.
فرض هانمان بر این بود که شخص بیمار از سه جزء تشکیل یافته است: جسم، ذهن، و روح. بر اساس این فرض، بیماری عبارت از بروز یک اختلال در بیمار است و باید با برقراری نظم و هماهنگی در بدن شخص بیمار درمان شود. باید به جسم بیمار کمک کرد تاخودش خود را محافظت کند، نه این که عوامل و ارگانیسم های عامل بیماری را از بین برد. هانمان معتقد بود که علایم بیماری نتیجه واکنش بدن در برابر بیماری و مقابله با آن است. بنابراین باید واکنش ها و علایم را تقویت کرد، نه این که آنها را از میان برد.
هومیوپاتی بر دو اصل استوار است:
١: اصل درمان شبیه با مشابه: طبق این اصل برای شخصی که دچار یک بیماری است، چیزی تجویز میشود که ایجاد کننده همان ناراحتی است. مثلا برای بیمار مبتلا به استفراغ مقدار بسیار ناچیزی از یک داروی استفراغ آور مانند ایپکا تجویز میشود و به یک بیمار عصبی مقدار کمی قهوه داده میشود. زیرا هردو ترکیب با مقادیر زیاد به ترتیب سبب استفراغ و تحریک اعصاب میشوند. هانمان میگفت «هرآنچه سبب بیماری میشود سبب درمان آن هم میشود.» فقط مقادیر مصرف فرق میکند. یک نمونه از نمایش این اصل اثر گوگرد بر روی پوست بدن است. خوردن مقدار زیاد گوگرد سبب آبسه های پوستی، بیرون زدن دانههای پوستی و جوش میشود. بنابراین بر طبق این اصل مقدار کمی گوگرد برای درمان جوشهای پوستی تجویز میشود. این روش درمانی برخلاف روش درمان طب معاصر یا طب آللوپاتی است که برای درمان هرعارضهای از ترکیب و یا عاملی ضد آن استفاده میکنند. مثلا برای درمان فشار خون، از داروهای ضدفشارخون و برای درمان استفراغ ازداروهای ضد استفراغ استفاده میشود.
٢: اصل استفاده از حداقل مقدار مصرف: هانمان معتقد بود که هرچه داروئی رقیق تر باشد تاثیرش بیشتر است. بهمین جهت هوموپات ها از مواد داروئی با رقت های بسیار کم استفاده میکنند. یعنی یک داروی مایع را با آب، الکل و یک داروی جامد را با لاکتوز به رقت های بسیار پائین میرسانند. گاهی داروی حاصل چند میلیونیم رقت اولیه را دارد و با این حال معتقدند که همان خواص اولیه خود را دارد. روش رقیق کردن نیز بدین ترتیب است که یک قسمت از دارو را با نود و نه قسمت ماده رقیق کننده مخلوط کرده و به شدت تکان میدهند، سپس یک قسمت از این مخلوط را با نود و نه قسمت ماده رقیق کننده مخلوط کرده و تکان میدهند و به همین ترتیب یک صدم، یک صدم پیش میروند تا به رقت دلخواه برسند. اما باید دانست که رقیق کردن فقط با تکان دادن شدید ظرف پایان نمییابد بلکه باید به شدت به یک سطح سخت زده شود. خود هانمان از یک کتاب قطور جلد چرمی برای این کار استفاده میکرد و معتقد بود که این تکنیک انرژری شفابخش ماده موثره را به محلول انتقال میدهد، سپس در اثر رقت های متوالی انرژی درمانی ماده موثر به آب منتقل میشود. به همین جهت هوموپات ها میگویند که روش های درمانی آن ها فاقد عوارض جانبی است زیرا داروهائی را که مصرف می کنند بینهایت رقیق است. ولی توضیحی نمیدهند که چرا و چگونه با این که عوارض داروهایشان با کاهش رقت کمتر میشود اما بر خاصیت و فواید دارو تاثیری نمیگذارد!
نکته مهم در مورد هومیوپاتی این است که درمان بر حسب هر فرد فرق میکند. چنان که هوموپات ها معتقدند که باید بیمار را درمان کرد ونه بیماری را، وگرنه چیزی به نام بیماری وجود ندارد. بنابراین هوموپات ها هیچگاه علایم بیماری را نمیپرسند (زیرا حتی علایم مشابه بیماری در افراد مختلف با داروهای مختلفی درمان میشوند) بلکه سؤالات مختلفی را در زمینه روش زندگی، اعتقادات، عادات و امیال بیمار میپرسند. هوموپات ها سعی دارند که تصویری از شخص بیمار به یک عنوان یک فرد ترسیم کنند نه بعنوان حامل بیماری. مثلا از او میپرسند: «دوست داری چه بخوری؟ آیا هنگام خواب دوست داری پنجره را ببندی و یا باز بگذاری؟» آیا دوست داری رختخوابت گرم باشد یا سرد؟ آیا از ارتفاع میترسی؟ آیا از سرو صدا ناراحت میشوی؟ چه چیزی ترا عصبانی میکند؟» با داشتن پاسخ این پرسش هاست که هوموپات ها میتوانند تصویری از بیمار بعنوان یک فرد بسازند و به درمان آن بپردازند.
هموپات سعی دارد بیماری را که فشار خون دارد درمان کند نه خود فشار خون را بنابراین درمان هر بیمار مبتلا به فشار خون با فرد دیگر تفاوت میکند. به گفته یکی از معروفترین هوموپات های آمریکائی دانا اولمان (Dana Ullman) مهم نیست که بدانیم چه میکروارگانیسمی در یک زن عفونت ایجاد کرده است، بلکه مهم این است که بدانیم چه نوع زنی را این میکروارگانیسم مبتلا کرده است.
وظیفه یک هوموپات این است که داروئی پیدا کند که همان علایمی را ایجاد کند که بیمار به آن مبتلا است، سپس مقدار بسیار ناچیزی از آن دارو را برای بیمار تجویز کند. بدین ترتیب بر اساس اصل «درمان شبیه با مشابه» یک هوموپات برای مخملک بلادون تجویز میکند، زیرا این گیاه در شخص سالم همان علائمی را ایجاد میکند که مخملک در شخص بیمار ایجاد میکند. در هومیوپاتی بر خلاف طب مرسوم درمان سرماخوردگی در همه بیماران یکسان نیست و برحسب هر بیمار فرق میکند. همچنین روش درمان برای بیماری که دردهای روماتیسمی دارد و دردش با حرکت تخفیف مییابد با بیماری که در اثر حرکت دردش شدید میشود متفاوت است و به یکسان درمان نمیشود.
ارزشیابی هومیوپاتی
هومیوپاتی یکی از شیوههای درمان است که در قرن نوزدهم توسط هانمان ارائه شد. در آن زمان هنوز بسیاری از اکتشافات پزشکی امروزی انجام نشده بودند، علت بسیاری از بیماریها هنوز ناشناخته بود، و انبوه عظیمی از داروهای موثر امروزین در دسترس نبود. روش هومیوپاتی در مقابل داروهای خطرناک مصرفی آن زمان مانند آرسنیک، گوگرد، و کلرور جیوه و روش های خشن طب سنتی آن زمان مانند رگ زدن، تنقیه کردن، بادکش کردن، زالو انداختن، وادار کردن بیمار به استفراغ، تجویز مسهل های قوی که بسیار ناخوشایند بیماران بود ارائه میشد. البته روش های درمان هومیوپاتی بسیار ملایم تر از طب آللوپاتی در آن زمان بود، و البته به همان میزان هم بی خاصیت تر بود. طب نوین به تدریج و بر اساس مشاهده و آزمایش علمی از دل همه مکاتب مختلف و روش های متعدد درمانی موجود بیرون آمد، زیرا کارآمدتر و موثرتر بود.
از آن جائی که داروهای هومیوپاتی خطرشان بسیار کمتر از داروهای قرن نوزدهم بود، به تدریج پزشکان شروع به استفاده از آنها کردند. هومیوپاتی در طی سالهای ١٨۴٠ به آمریکا رسید و در سال ١٩٠٠ حدود بیست کالج هومیوپاتی در آمریکا وجود داشت. ولی به تدریج فعالیت هوموپات ها کم شده و این کالج ها به تدریج تعطیل شدند. هم اکنون هیچ کالج هومیوپاتی در آمریکا وجود ندارد، اما در گوشه و کنار هستند کسانی که در این زمینه کتاب مینویسند و سخنرانی میکنند. حتی هستند پزشکانی که خود را هموموپات میخوانند اما عموما دکترای پزشکی در طب آللوپاتی دارند و در موارد اورژانس و جراحی روشهای طب نوین را به کار میگیرند. فقط در زمان تجویز دارو است که خود را هوموپات میخوانند. انجمن پزشکان آمریکا تاکنون روش هومیوپاتی را نپذیرفته است. از آن جائی که مواد موثر قابل تشخیص در فرآورده های هومیوپاتی وجود ندارد، سازمان مواد غذائی و دارو (FDA) در آمریکا آنها را دارو به حساب نمیآورد و بنابراین آنها را از قوانین مربوط به غذا و دارو معاف کرده و تولید، توزیع و فروش آنها را کنترل نمیکند و این فرآورده ها در فروشگاههای مختلف بهداشتی و در خوارو بار فروشیها به فروش میروند. در ایران در سالهای اخیر با تقلید از هند و بعضی کشورهای در حال توسعه آموزشگاهها و مراکزی برای آموزش هومیوپاتی تاسیس شده است. این موضوع یک امر سیاسی است و هیچ مبنای علمی و پزشکی ندارد. البته برای کشورهائی چون ایران که بیماران آموزش کافی در مورد استفاده از داروهای مدرن و بسیار قوی را نمییابند، از داروها به طور سرخود استفاده میکنند، دستورهای پزشک را در مورد شیوه استفاده از دارو به کار نمیگیرند، و تمام داروها را نمیخورند، شاید استفاده از داروهای هومیوپاتی که نه ماده موثری دارند و نه خاصیتی دارند و تولید آنها هزینهای را در برندارد بهتر از داروهای غربی باشد که مواد اولیه آن با بودجه ای گزاف از خارج خریده میشود. ولی نکته خطرناک این دیدگاه در مورد بیماران خطیر و خطرناکی است که با استفاده از داروهای هومیوپاتی ممکن است از داروهای مهم امروزی که ممکن است آنها را درمان کند باز مانند.
آزمایشهائی که تاکنون برروی داروهای هومیوپاتی انجام شده اثر بخشی آنها را ثابت نکرده است، و در مواردی هم که داروها اثری داشتهاند حدود و شدت این اثر همانند یک ماده بیخاصیت ویا دارونما بوده است. از آنجائی که روشهائی که در علوم پزشکی برای ارزشیابی یک دارو و یا یک روش جدید بکار میرود در مورد هومیوپاتی بکار گرفته نمیشود، بنابراین هومیوپاتی جزو «علوم پزشکی» به حساب نمیآید و هومیوپاتی هنوز در حوزه شبه علم قرار دارد. هومیوپاتی بیشتر به آداب و شعائر یک آئین مذهبی شبیه است تا یک روش علمی درمان بیماریها، زیرا از زمان هانمان هنوز هیچ تغییری پیدا نکرده است و شاگردان و طرفداران او به کتاب هانمان همانند یک کتاب مقدس که جای هیچ تغییر و تبدیلی در آن نیست نظر میکنند. داروهای آنها نیز بر اساس کاربرد تاریخیشان مصرف میشود، نه بر اساس خواص واقعی درمانیشان. هانمان مکتب پزشکی خود را همانند یک آئین مذهبی عرضه داشته و هرکسی را از عمل به جز آنچه که خودش توصیه کرده برحذر داشته و گفته است: «کسی که دقیقا در همان مسیری که من میروم گام برندارد، و انحراف حاصل کند، چه به راست و چه به چپ، حتی اگر به نازکی یک رشته کاه باشد، منحرف و خائن است».
این اصل هومیوپاتی که «هر بیماری را با داروئی که همان بیماری را ایجاد میکند میتوان درمان کرد» بر هیچ اساس علمی و شواهد بالینی استوار نیست و در نقطه مخالف وبرخلاف فارماکولوژی امروزی است. داروشناسی و طب امروزین هر بیماری را با داروئی که اثر فارماکولوژیک متضاد دارد و برضد آن عمل میکند درمان میکند. مثلا عفونت را با داروهای ضد عفونت و استفراغ را با داروهای ضد استفراغ درمان میکند. هوموپات ها فرد مسموم شده با سرب و یا جیوه را با تجویز سرب و جیوه مداوا میکنند! برای درمان اسهال کودکان نیز یک حشره کش و موش کش قوی بنام تری اکسید آرسنیک تجویز میکنند. با این که مقدار این سموم تجویز شده آن قدر ناچیز است که مسموم تحت درمان داروی بی خاصیتی قرار گرفته است، اما مسئله مهم این است که درمان مفید و مناسب از وی منع شده است و خطرات درمان نشدن بیمار و احیانا مرگ او بطور مستقیم منتسب به هومیوپاتی خواهد بود. در این حالت است که هومیوپاتی از حالت یک درمان «بی اثر» و «بیخاصیت» به یک درمان «خطرناک» «مهلک» در میآید.
رقتهائی را هم که هانمان بر طبق آنها داروها را تجویز میکند آن قدر ناچیز هستند که به جرات میتوان گفت که اثر فارماکولوژیک و درمانی ندارند. همچنین این گفته هوموپات ها که هر چه داروها رقیق تر شوند تاثیرشان بیشتر میشود برخلاف اصول منطقی و فیزیکی جهان مادی و تجربه حسی روزانه است. این اصل نیز در فارماکولوژی امروزی رد شده است، زیرا رابطه مستقیمی بین مقدار دارو و اثر فارماکولوژیک آن وجود دارد. هرچه مقدار دارو کمتر شود تاثیر آن نیز کاهش مییابد. درست همانظور که اگر یک محلول رنگین و یا شیرین رقیق تر شود رنگ و یا شیرینی آن کمتر میشود و نه بیشتر.
بارقیق کردن متوالی محلولها و پا گردهای داروئی پس از مدتی به حد رقت (dilution limit) می رسیم گویند و آن مرحله ای است که دیگر ماده موثر داروئی در ماده رقیق کننده وجود ندارد. هانمان نمیدانست که با این کار بعضی از داروهایش از حد رقت گذشته و دیگر هیچ ماده موثره داروئی ندارند. او از فرضیه آواگادرو Avogadro)) شیمیدان و فیزیکدان ایتالیائی معاصر خود بی خبر بود. بر اساس فرضیه آواگادرو (بعدها فیزیکدانان عدد آواگادرو را حساب کردند) در هر مول از یک ماده تعداد زیادی اتم و یا ملکول وجود دارد که برابر با ١٠٢٣ x ٠٢٢/۶ است. یک مول عبارت است از وزن ملکولی یک جسم بر حسب گرم. بنابراین وزن یک مول آب (وزن ملکولی برابر با ١٨) ١٨ گرم است و تعداد ١٠٢٣ x ٠٢٢/ ۶ ملکول آب در ١٨ گرم آب وجود دارد. البته پیروان هانمان امروزه از عدد آواگادرو باخبر هستند، اما همیشه از حد رقت تجاوز میکنند. کمترین رقتی که به کار میبرند عبارت است از 6X، بیشتر رقت ها 30X ، و حتی بعضی ها 200X هستند. 6X یعنی ماده موثره بایک مایع مانند آب و یا الکل و یا یک گرد مانند لاکتوز و یا نشاسته به نسبت یک دهم رقیق شده و رقت حاصل دوباره به نسبت یک دهم رقیق شده و این عمل به همین ترتیب شش بار تکرار شده است. به حساب ریاضی ماده موثره یک میلیون بار (١٠۶ بار ) رقیق شده است. یعنی در رقت نهائی یک قسمت از ماده داروئی در یک میلیون قسمت از ماده حامل و یا بیاثر وجود دارد. این مقدار ماده موثره تقریبا برابر ناخالصی های موجود در ماده حامل است. 30X یعنی رقت به نسبت یک دهم تا سی بار ادامه یافته است. نتیجه فرآورده حاصل عبارت است از وجود یک قسمت دارو در١٠٣٠ (یا عدد یک که در جلوی آن سی صفر قرار دارد) قسمت از ماده حامل. بیمار باید معادل دو بیلیون قرص و یا یک هزار تن لاکتوز را میل کند تا بتواند احتمالا یک ملکول از ماده موثره را دریافت دارد. فقط هوموپات ها مبتکر این نوع درمان بدون دارو هستند. خاصیت رقت 200X چقدر است؟ در این رقت ماده موثر به نسبت یک صدم به تعداد دویست بار رقیق میشود. یعنی به ازای هر ملکول ماده موثره ١٠٠٢٠٠ ملکول ماده حامل یا رقیق کننده وجود دارد. یعنی عدد یک که در جلوی آن ۴٠٠ صفر قرار دارد ( ١٠۴٠٠). متاسفانه تعداد کل اتمهای جهان بر اساس محاسبه فیزیکدانها یک گوگل (googol ) است که معادل عدد یک همراه با صد صفر در جلوی آن است ( ١٠١٠٠). در این مرحله است که میتوانیم به تئوریهای هموپاتی بخندیم. اما فکر میکنید واکنش هوموپات ها چیست؟ همانند هر گروه شبه علمی و یا فرقه مذهبی اگر شما را متهم به علم زدگی، علم پرستی، و پوزیتیویست بودن نکنند بیدرنگ تئوری جدیدی پیش میکشند. آنها هم ریاضیات را به خوبی میدانند و با این که قبول دارند که در این رقت ها ملکول ماده موثره وجود ندارد، اما میگویند که ماده موثره اثرش را به ماده حامل میدهد و ماده حامل آنرا در حافظه خود ذخیره میکند. بنابراین اگر در آخرین رقت ها ماده موثره درحامل نباشد به علت این که انرژی ملکولهای ماده موثره به حافظه ماده حامل منتقل شده، این انرژی است که آزاد شده و سیستم های بیو انرژتیک بدن را تحریک کرده و اثر خود را اعمال میکند. آیا چنین حافظه ای در بین مواد حامل مثل آب، الکل، و لاکتوز وجود دارد؟ چطور ماده حامل خواص درمانی ماده موثره را پس از این که در مجاور آن نیست بیاد میآورد اما عوارض جانبی آن را فراموش میکند؟ آیا وقتی محلول داروئی را روی قرص لاکتوز میچکانند و آب تبخیر میشود آیا حافظه آن به لاکتوز منتقل میشود؟ آیا آب که بعنوان حامل بکار میآورد تماسی را که با مواد شیمیائی دیگر داشته است به خاطر میآورد؟ همانطور که میدانیم آب ماده بسیار متحرکی است، در رودخانه ها جاری است، تبخیر میشود، بر زمین میبارد، در پشت سد ها جمع میشود در لوله ها جریان دارد ودر محلولهای داروئی ساخته هوموپات ها وجود دارد. در طی این سفر طولانی خود که با تعداد بیشماری مواد مختلف تماس داشته است آیا همه آنها را به یاد میآورد؟
البته در این جا هم هوموپات ها بیکار ننشسته و تئوریهای مختلفی را برای اثبات وجود این حافظه سحر آمیز ارائه داده اند. مثل این که «اطلاعات» مربود به ماده موثره به طریقی ممکن است در ملکول حامل یعنی در ساختمان آب یا و الکل ذخیره شود. مثلا در یک رشته از ملکولهای آب که ترتیب ویژه ای دارند، یا با مرتب شدن ایزوتوپهائی نظیر دوتریم یا اکسیژن-١٨، یا ارتعاش پیوسته ملکولهای آب. البته هیچ گونه سند و مدرک علمی در تائید این تئوریها تا به حال ارائه نشده و دلایل متعدد علمی در زمینه فیزیک و شیمی وجود دارد که هیچ یک از این تئوریها را نپذیریم. اگر هم پذیرفتیم باز سوال دیگری بی پاسخ میماند. سوال این است: چگونه این خاصیت داروئی که در حافظه ماده حامل جای گرفته است به بدن بیمار انتقال مییابد؟ با استعدادی که هوموپات ها در فرضیه سازی دارند، تصور میکنم که این پرسش و پاسخ و تئوری سازی هوموپاتها همچنان ادامه یابد.
روشهای تشخیصی هومیوپاتی شامل گردآوری تمام مشخصات بیمار، گرایش ها، امیال و عادات او و پیدا کردن موادی است که با این مشخصات «جور در آیند». بنابراین هوموپاتها روش های طب آللوپاتی را که شامل ثبت سابقه بیمار، آزمایش خون، ادرار، مدفوع، معاینه قلب و گوش دادن به صدای ریه و بازرسی و معاینه سایر اندامهای اوست بیهوده میدانند. اساس طب آللوپاتی تشخیص بیماری با توجه به علایم آن است. در حالی که هوموپات ها تشخیص بیماری را بیهوده دانسته و سعی میکنند ببینند که چه داروی هومیوپاتی علاماتی مشابه علامات ناشی از بیماری ایجاد میکند. در آن حال آن دارو را تجویز میکنند.
اگر طب نوین دستاوردهای زیادی دارد فقط به این علت است که با روش های علمی تمام دستاوردهای آن قابل اثبات و یا نفی است و این خود سنگ محک ارزشمندی است. تا به حال یک آزمایش بی خبری یک سویه و بی خبری دوسویه در مورد کارآئی هومیوپاتی انجام نگرفته است، زیرا هوموپات ها معتقدند با این روش نمیتوان هومیوپاتی را ارزیابی کرد. اگر چنین است، پس باید روشهای دیگری برای ارزیابی هومیوپاتی وجود داشته باشد. این روشها چیستند؟ اگر روشی وجود ندارد، پس باید آن را ابداع کرد. بسیاری از روشهای توصیه شده در هومیوپاتی براین اساس است که «بیمار معتقد است که داروی هومیوپاتی اثر دارد». که البته این نمیتواند هیچ گاه دلیل کافی و وافی برای اثبات تاثیر یک دارو باشد اگر جز این بود آزمایشگاههای تحقیقاتی عظیمی که در سراسر جهان در زمینه کشف و ارزیابی داروهای جدید کار میکنند از خرج هزینه های هنگفت سر باز میزدند و با دادن داروها به بیماران و گزارش شهادت بیماران در مورد اثر بخشی آنها کارآئی داروهای خود را اعلام میکردند.
روش هومیوپاتی همانند بسیاری از معارف بشری قرن نوزدهم مخلوطی از دانستنیهائی است که هنوز جنبه علمی پیدا نکرده است، اصطلاحات و واژههای دقیق علمی ندارد، و روش های درمانی آن بر حدس و گمان استوار است. تعیین مقدار مصرف دارو بر مبنای آزمایش و شناخت دارو و تجویز مقدار متناسب با شدت بیماری نیست. کلمات و اصطلاحات در هومیوپاتی در همان سطح قرن نوزدهم است که هنوز علت بسیاری از بیماریها ناشناخته بود و داروهای محدودی هم که در دست بود کاملا شناخته نشده بودند. مثلا آکونیت برای تمام بیماریهای کلیوی تجویز میشود. در طب نوین بیماریهای کلیوی بخش مفصلی از درمان شناسی را تشکیل میدهد (از سنگ کلیه تا سرطان کلیه) که در حد خود یک تخصص پزشکی است و علایم و علل گوناگونی دارد. همین طور «تجویز یک داروی هومیوپاتی برای درمان بیماریهای گوارشی» جمله ای نامفهوم و غیر دقیق است. در طب آللوپتی بیماریهای گوارشی میتواند بیماریهای گوناگونی را در برگیرد مانند اسهال ساده و دل درد و یا سرطان روده . در طب نوین یا طب آللوپاتیتمام واژه ها دقیقا مفهوم و معنی مشخصی دارند. تمام بیماریها دقیقا تعریف شده و علائم آنها بطور مشخص تعریف شده است. برای درمان هر بیماری نیز داروی معین با ساختمان مشخص و مقدار مصرف معین تجویز میشود. مثلا گفته میشود «برای درمان آمیبیاز مزمن یا شدید گوارشی و یا کبدی ٢ تا ٢۴ گرم مترونیدازول در روز یک جا به مدت ٢-٣ روز پشت سر هم تجویز میشود». نکته دیگر این که هوموپات ها در مهمترین و حیاتیترین امور پزشکی از طب آللوپاتی استفاده میکنند و آن را در کنار طب نوین قابل استفاده میدانند و هر کجا که از درمان باز میمانند بیمار را به طب نوین ارجاع میدهند. یعنی معیار و مشکل گشا طب نوین میشود. زیرا طب نوین کارآئی خود را با کشف بسیاری از بیماریهای ناشناخته، ابداع روشها و وسایل درمانی جدید، کشف و تهیه داروهای بیشمار مانند هورمون ها، بیهوشداروها، ضد دردها، ویتامین ها، ضد باکتریها، مسکن ها، آرامبخش ها درد و رنج آدمی را کاسته و غلبه وی را بر بیماریهای متعدد ممکن ساخته است.
غالبا هوموپاتها میگویند که واکسیناسیون و ایمن سازی بدن در برابر بیماریهای عفونی بر اساس قانون درمان شبیه با مشابه هومیوپاتی است. این موضوع کاملا نادرست است و هیچ واقعیتی ندارد. واکسن مقدار کم یک ماده داروئی نیست که اگر به مقدار زیاد داده شود سبب بیماری میشود. هم چنین اگر غلظت واکسن ها را کاهش داده و رقیق تر کنند همانند داروهای هومیوپاتی موثرتر واقع نمیشوند. برعکس، اگر مقدار مصرف شده از حد معینی کمتر شود واکسن اصلا تاثیری ندارد. هم چنین واکسن ها را نباید به ترتیب معینی مانند داروهای هومیوپاتی بتدریج رقیق کرد تا موثر واقع شوند. واکسن ها حاوی میکرو ارگانیسم های ضعیف شده و یا کشته شده هستند که تولید پادتن را تحریک کرده و بنابراین بدن را قادر میسازند که اگر مورد هجوم میکرو ارگانیسم های زنده و فعال واقع شد بتواند از خود دفاع کند. در واقع اثر واکسن ها شبیه مقادیر زیاد میکروبهای زنده است، نه برعکس آن. هم چنین این که هوموپات میگویند که داروهای هومیوپاتی سیستم ایمنی بدن را تحریک کرده و سلامتی بیمار را تامین میکند بر هیچ اصل علمی آزمایش شده مبتنی نیست. هوموپاتها در حالی که از واژههای مدرن پزشکی مانند ایمنی برای توضیح شیوههای درمانی هومیوپاتی استفاده میکنند، هیچ روش علمی آزمایش شده برای نشان دادن بالارفتن درجه ایمنی بدن ارائه نمیدهند.
کتاب داروشناسی هوموپات ها بیشتر از طب آللوپاتی است و شامل حدود ٣٠٠٠ قلم دارو میشود. مثلا یکی از داروهای آنها اشک دختر جوان است! بعضی دیگر مانند عنکبوت سیاه، له شده حشرات زنده، پودر زغال سنگ و صدف تهیه شان مشکل تر است. مواد شیمیائی خطرناک که در زمان هانمان اثر فارماکولوژیک آنها هنوز کشف نشده بود مانند آرسنیک، جیوه، شوکران و پیچک سمی (گیاهی که حتی تماس با آن در بعضی افراد سبب بروز حساسیت های شدید و حتی مرگ میشود) هنوز هم در فهرست داروهای هوموپات ها وجود دارد. با این حال هوموپات ها از داروهای طب آللوپاتی هم استفاده میکنند. حتی بعضی از هوموپات ها از دستگاههای پزشکی و حتی رایانه برای انتخاب نوع دارو استفاده میکنند!
اگر هومیوپاتی در زمینه درمان بیماریها ادعاهائی دارد، درست در همان زمینه هائی است که طب آللوپاتی موفق نبوده است (سرطان، طاسی). این عدم توفیق طب آللوپاتی مسئله مربوط به زمان وپیشرفت دائمی دانش بشر است، یعنی با گذشت زمان و صرف وقت و انرژی در زمینه پژوهش و تحقیق در آینده بسیاری از مشکلات و معماهای پزشکی همانند معماهای گذشته حل خواهند شد. اما پیشرفت طب هومیوپاتی از زمان هانمان تا به حال چه بوده است؟ جز این که هنوز مهمترین مرجع این روش خود او است و هنوز هم به کتابهای او رجوع میکنند. در حالی که از زمان هانمان تا کنون طب آللوپاتی دستاوردهای زیادی داشته است، زیرا از روش های علمی برای یافتن داروها و روش های درمانی موثر و مفید استفاده کرده است.
سرانجام باید افزود داروهای بی اثر و بی خطر هومیوپاتی اگر برای درمان بیماریهای خطیر و کشنده بکار روند و درمانهای پزشکی صحیح از بیمار دریغ شود، آن وقت است که این داروها هم خطرناک میشوند.
منابع:
١-امداد داروئی، دکتر محمدرضا توکلی صابری، انتشارات نویسا، چاپ دوم ١٣٧٠
2-Homeopathy: Is It Medicine? Stephan Barrett, M.D., The Skeptical Inquirer vol. 12, fall 1987, 56-62.
2-Consumer's Guide To Alternative Medicine, Kurt Butler, Prometheus book.
3-Fads and Fallacies InThe Name Of Science, Martin Gardner, Dover publications.
4--Alternative Medicine and the Laws of Physics, Robert L. Park., Skeptical Inquirer, September/October 1997.