بهبهانهی لغو برنامهی بزرگداشت استاد ثاقبفر - صمیمانه پوزش میخواهیم
علیرضا افشاری
دبیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز
1. استاد مرتضی ثاقبفر صبح دوشنبه یازدهم دیماه درگذشت. او ــ هر چند جامعهشناس بود و در این حوزه، هم نوشتههای چندی داشت و هم آثاری را ترجمه کرده بود ــ مترجم سرشناسِ آثار تاریخی، بهویژه در زمینهی ایران باستان، به شمار میرفت. پرکاریِ ثاقبفر در ترجمهی آثار سرشناسانِ حوزهی تاریخ ایران، در کنار باریکبینی استاد در امر ترجمه ــ که در کتابهای مرجعی مانند تاریخ هرودوت او را به مقابلهی دو ترجمهی فرانسوی و انگلیسی و گاه حتی، با سختی، به مقابله با ترجمهی آلمانی میکشاند ــ و همچنین حسّ مسؤولیتی که در برابرِ ترجمههایش داشت و هر جا که نظر نویسنده را بر خطا میدید در پانوشت بر آن توضیحی میافزود ــ که حتی پافشاری وی در این امر، یکبار او و یکی از ناشرانِ آثارش را به دادگاه کشاند ــ از او چهرهای شاخص در این حوزه ساخته بود. پس، کاملاً طبیعی بود که پس از مرگش از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا شورای شهر تهران خواسته شود که برای این مترجم بزرگ و نویسندهی توانا که بیش از 60 جلد کتاب از او به چاپ رسیده و حتی ترجمهای از او در سال 1385 برندهی کتاب سال شده بود، قطعهای در بخش نامآوران اختصاص داده شود. در کمال ناباوری، با چنین خواستِ بهحقی مخالفت شد. به هر دلیلی که باشد این مخالفت نه به سود کسی تمام شد و نه به صلاح جریانی.
2. پیکر استاد ثاقبفر ظهر آدینه پانزدهم دی به خاک سپرده شد. شماری از دوستدارانش در سکوت آیینِ همراهی پیکر او را، که در قطعه 10 بهشتزهرا بهخاک سپرده شد، بهجای آوردند. همسرش سخنی گفت و جمع پیش از ترکِ مزارش به خواندن سرود «ای ایران» پرداخت. هنوز نخستین بند از سرود به پایان نرسیده بود که نیروهای امنیتی حاضر در محل به جمع اخطار داد. به این ترتیب، خاکسپاریای آرام و بیتنش تبدیل به موضوعی داشت میشد که برای رسانههای بعضا مخالفِ جمهوری اسلامی جذاب است. چنین برخوردی نه به سود کسی تمام شد و نه به صلاح جریانی داخلی بود.
3. مراسم بزرگداشت استاد ثاقبفر که قرار بود عصر یکشنبه هفدهم دیماه در خانهی اندیشمندانِ علوم انسانی برگزار شود لغو شد. انجمنِ دوستدارانِ میراث فرهنگی افراز که از انجمنهای کوشا در زمینهی دفاع از میراث فرهنگی است و حتی در سیام شهریورماه همین سال مراسم بزرگداشتی را بهمناسبت سالگرد شروع جنگ و به جهت تجلیل از خلبانان مؤثر در دفاعِ مقدس، در تالار «ایوان شمس»، برگزار کرده برای برپایی این بزرگداشت اقدام کرده بود؛ و چه جایی مناسبتر از خانهای که مدعی است برای اندیشمندانِ علوم انسانی گشوده شده است.
بهشخصه هر چند سابقهای نیکو از آن جایگاه، در دورهای که خانهی شهریاران جوان در آنجا سکنا گزیده بود و آن محل را ــ که سابقهاش نمودارِ تاریخ فعالیتهای انجمنی در تهران است ــ مکانی برای درآمدزایی و حمایت از گروههایی خاص قرار داده بود، نداشتم، به یاری استادی، امضای مدیریتِ جدید آن نهاد را برای برگزاری مراسم گرفتیم. مشکلی برای برگزاری مراسم نبود ــ حتی در دیداری که صبح همانروز با عضو روابط عمومی آن خانه داشتم، که متأسفانه به خاطر تعطیلیاش در روزهای پنجشنبه و شنبه به تأخیر افتاده بود. کمی از ظهر گذشته مدیریت آن خانه تماسی با من گرفت و، به بهانهی ناقص بودن مدارک و بسته نشدنِ قرارداد، لغو شدنِ مراسم را اعلام کرد. چون، پیش از تماس او استاد عزیزی که پیگیر کار ما بود تلفنی از من دربارهی اتفاقاتِ (!) مراسم خاکسپاری پرسیده بود انتظار چنین برخوردی را داشتم، هر چند به آن مدیر گرامی قول تکمیل شدن پرونده، به سبک مورد نظر وی، را تا ساعتی بعد دادم و یادآور شدم که چنین لغو برنامهای ــ حتی اگر از نظر مقررات آن خانه درست باشد ــ پیامد خوبی برای همهی ما ندارد، و با وجود آنکه گمان نمیکنم اگر وی راغب به همکاری میبود مشکلی برای او و خانهی مزبور پیش میآمد، کارها چنان نشد و برنامه لغو گردید. به این ترتیب، سیرِ اعمالی که نه به سود کسی بود و نه به صلاح جریانی، کامل شد.
از همهی عزیزانی که اعلام لغو برنامه از سوی ما به آگاهیشان نرسید، و در این شهر شلوغ و با این هوای آلوده ــ که هر دو نشان از مدیریت والای شهریِ آن دارد ــ برای حضور در مراسم استادی که ایرانپرستیاش باید الگوی همهی ما باشد آمدند و با در بسته روبهرو شدند صمیمانه پوزش میخواهم. امیدوارم که بتوانیم در مراسمی دیگر در خدمتِ شما دوستدارانِ استاد و ایران باشیم.
گفتنی است این نوشتار در روزنامه بهار چاپ امروز (سهشنبه 19 دیماه 1391) نیز منتشر شد.