راهزنی ادبی و فرهنگی: این بار از سوی فرمانروایان باکو!
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
جمهوری شوروی ساختۀ آذربایجان برای رکوردشکنی در زمینۀ مصادرۀ شخصیتها و یادمانهای فرهنگی و ادبی ایرانیان دست به اقدام بیسابقهای زد و در حالی که ترکیهایها نامداران ادب و فرهنگ ایران را با فاصلههای زمانی ترک معرفی میکنند، یک باره چند اندیشمند و شاعر ایرانی، از جمله نظامی گنجوی، صائب تبریزی، محمود شبستری و خاقانی شیروانی را ترک تبار اعلام کرد!
بهانۀ این دهن کجی به تاریخ و فرهنگ ایرانی، زمانی به دست آمد که یک نسخه خطی از اثر جاودانه نظامی گنجوی، یعنی خمسه، در کتابخانه ملی اتریش پیدا شد. ایرانیها در این مورد اقدامی نکردند، اما حیدرعلی اف، رییس جمهور در گذشتۀ جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروی برای مرمت این نسخه سبیل اتریشیها را چرب کرد و در برابر از آنها خواست که پس از مرمت این نسخه، یک لوح فشرده از آن تهیه و به وی اهدا کنند.
عمرحیدرعلی اف کفاف نداد تا با دریافت این لوح ترک بودن نظامی گنجوی و دیگران را اعلام کند. اما اوایل اردیبهشت، اتریشیها لوح فشردۀ تهیه شده از آن نسخه خمسه را به پسر و جانشین وی، یعنی الهام حیدرعلی اف تحویل دادند و او نیز راه پدر را (که همان راه تزارها و شورویها است) ادامه داد و ترک تبار بودن نظامی گنجوی و چند تن دیگر را به وسیلۀ وزارت فرهنگ و گردشگری خود اعلام کرد.
البته فرهیختگان ایرانی در برابر این اقدام واکنش نشان دادند. از جمله استاد جلالالدین کزازی گفت:
داستان راهزنیهای ادبی و فرهنگی ادامه دارد و این همه برمیگردد به این که ما نتوانستهایم بزرگان ادب و فرهنگ خود را به دنیا به گونهای معرفی کنیم که راه را بر این راهزنیها به شایستگی ببندیم.
این استاد زبان و ادبیات فارسی در پی ادعای جمهوری آذربایجان مبنی بر تعلق چهرههایی از جمله شیخ محمود شبستری، صائب تبریزی، خاقانی شروانی و نظامی گنجوی به این کشور، اظهار کرد: این داستان پیدرپی تکرار میشود. همۀ این سخنوران بیهیچ گمان، ایرانی هستند. آنها در زمانی که به جهان آمدهاند، زمینهای زادگاهشان بخشی از جغرافیای ایران زمین بوده است؛ از همین روی این سخنوران به زبان پارسی شعر گفتهاند که زبان آن سرزمین شمرده میشده است.
چگونه میتوان آنان را جز ایرانی دانست؟ این ربودن بزرگان و نامآوران ایران زمین، پدیدهای از سویی بسیار شگفتآور و از دیگر سوی، اندوهبار و دریغانگیز است که در روزگار ما روایی یافته است.
اگر نظامی و خاقانی شروانی برای نمونه آذربایجانی هستند، اما در سراسر سرودههایشان حتا یک مصرع به زبان آذربایجانی دیده نمیشود. من نمیدانم که این پدیده چرا این همه گسترش و روایی یافته است؛ اما به هر روی در ایرانی بودن این سخنوران هیچ گمانی نیست.
اگر شیخ شبستری را در نظر بگیریم، «گلشنراز» را به زبان پارسی نوشته است، پس چگونه میتوان این کسان را جز ایران متعلق به جای دیگری دانست؟
او دربارۀ صائب تبریزی نیز گفت: همۀ دیوان غزلهای صائب تبریزی از آغاز تا انجام به زبان پارسی است. حتا بر سر این که صائب، تبریزی است یا سپاهانی (اصفهانی) در میان تاریخنگاران ادب، چند و چون است؛ چه رسد به این موضوع، حالا با این وصف، صائب چه پیوندی با جمهوری آذربایجان میتواند داشته باشد؟!