سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست خانه تازه‌ها نگاه روز هویت جغرافیایی جمهوری باکو کجا است؟

هویت جغرافیایی جمهوری باکو کجا است؟

برگرفته از تارنمای آذری‌ها

پس از فروپاشی بلوک شرق، کشورهای نو بنیادی که از اسارت شوروی آزاد شده بودند، روند جدید هویت طلبی و بیش از آن هویت جویی را آغاز کردند. دیوار آهنینی که سال  ها بر دور شوروی کشیده شده بود، توده مردم را سر خورده، بی اطلاع از جهان بیرون و حتی بی اطلاع از گذشته بار آورد.

در این میان جمهوری باکو شاید بیش از همه درگیر این فرآیند بود. نخبگان مسلمان این منطقه در یک مقطع تاریخی همکاری و ائتلاف با اتحاد و ترقی را انتخاب کرده بودند، همچنین تلاشی نافرجام برای تاسیس کشور مستقل را تجربه کرد و در نهایت بعد از چند ماه بدون مقاومتی جدی در داخل امپراتوری سرخ مستحیل شده بودند.

در طول این پروسه ارمنستان و ارمنی ها "دیگری" جدی و عام برای آنان به شمار می رفتند که پس از فروپاشی شوروی و درگیری های مرزی پر رنگ تر شد و همه کنش های سیاسی و بین المللی در رقابت با آن تعریف شد.
در دوران هویت جویی مردم این کشور با یک مشکل بسیار بزرگ روبرو بودند و آن انقطاع تاریخی بود که دست سیاست مداران را در مسیری دهی به توده باز می گذاشت. فاجعه بزرگی که به مردم منطقه تحمیل شده بودند، تغییر چندباره خط و الفبا در کمتر از یک عصر یعنی 100 سال بود. تغییر خط از فارسی به (کریل) روسی و سپس لاتین، باعث شد که سه نسل پیاپی از مردم منطقه با گذشته خود هر یک به ترتیب بیگانه شوند و میراث تاریخی گذشتگان به نسل بعد، و بعد تر منتقل نشود.

سیاست مداران و رهبران کشور پس از فروپاشی با شوروی و حرارتی وصف ناپذیر و برای بالا نگه داشتن روحیه مردم در دوران گذار و تثبیت از گذشته پر شکوهی سخن می گفتند که در اعصار دور دست وجود داشت و مردم قادر بودند یکبار دیگر آن را تکرار کنند. اما رژیم باکو نه تنها تاریخ کشورش را شخم زده، بلکه به هویت جغرافیایی آن نیز رحم نکرده است.

جمهوری باکو در منطقه قفقاز جنوبی واقع شده است که بخشی از آسیا به شمار می رود. اما رهبران این کشور علاقه مندند تا این کشور را نه بخشی از آسیا که بخشی از اروپا بشناسانند. این دلبستگی شدید به اروپا در پیمان های منطقه ای و حتی کنفدراسیون های ورزشی نیز مشهود است.

پرسش این جا است که کشوری که در قلب آسیا -نه در مرز آن- واقع شده است چگونه هم از هویت جویی صحبت می کند و هم از مکان عینی و واقعی یعنی قاره ای که در آن قرار دارد، گریزان شده و هویت نیاخاکی خویش را انکار می کند؟ آیا انکار روز ممکن است؟
باکو چه به لحاظ دینی(که مردم آن مسلمان اند) ، چه به لحاظ نژادی(که آمیخته ای از تاتارها،ارمنی ها، ایرانی ها و ترکان هستند)، چه به لحاظ زبان، چه به لحاظ سنت و فرهنگی بخشی از آسیا هستند. اما رهبران این کشور نخستین مولفه هویت یعنی هویت سرزمینی مردم را نیز تحریف کرده اند.

اگر پرسش این باشد که چرا این جمهوری به این نقطه رسیده است، به نظر می رسد باید پاسخ را در اصالت و ریشه جست.
جمهوری باکو فاقد هر گونه پیشینه و سنت کشورمداری و دولت گرایی است. دولت – ملت به مفهوم واقعی آن هنوز شکل نگرفته است. تاریخ آن بازیچه سیاست مداران (استالین، باقروف، ایلچی بیک، علی اف و...) است و جامعه قادر به فهم، مطالعه و دفاع از تاریخ و جغرافیای خود نیست.
حتی نام رسمی این کشور از ایران به عاریت گرفته شده است و یا به عبارت بهتر به سرقت رفته است.
هیچ چیز وجود ندارد که این کشور را به یک اصالت و ریشه تاریخی مستحکم وصل کند و اگر افسانه سازی های سیاسی و موهوم را کنار بگذاریم،در عرصه حیات واقعی اجتماعی و تاریخی، در سایه اقدامات رهبران این کشور در یک قرن گذشته، با جامعه ای روبرو هستیم که حتی فاقد ادبیات است.
تناقض های  بنیادین فرهنگی در این کشور به جایی رسیده است که ارامنه را دشمن خود می داند اما کریسمس را جشن می گیرد و مبدا گاهشماری رسمی قرار داده است، نوروز را جشن می گیرد اما به جای ماه های ایرانی از ماه های رومی استفاده می کند. با دولتی روبرو هستیم که به مردمش دروغ می گوید و نظامی و... را شاعران و فاضلان ترک معرفی می کند، اما توان این را که همان مردم قادر به خواندن یک بیت از نظامی باشند را سلب کرده است.
در چنین کشور متناقضی موقعیت جغرافیایی نیز تغییر و تحریف یافته است و از آسیا به اروپا منتقل شده است. بی گمان این طرز فکر محصول بی ریشگی است. زیرا اگر نظامی در سنت دولت مداری خود واجد تجربه ها و اندخته تاریخی در یک جغرافیای مشخص باشد، هرگز تعلق به آن هویت را ننگ و عار نمی پندارد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید