راهبرد توسعه بحران - نقش عربستان در رقابتهای منطقهای
برگرفته از نشریه همشهری دیپلماتیک، شماره 80، بهمنماه 1392، صفحه 10 تا 13
دکتر ابراهیم متقی
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
رویکرد تکفیری بخشی از واقعیت سیاسی محیط در حال تحول خاورمیانه، جنوب غرب آسیا، شمال آفریقا و شرق مدیترانه محسوب میشود؛ چنین رویکردی تحت تأثیر رهیافت گروههایی قرار داشته که بر معادله رویارویی ایدئولوژیک و راهبردی در محیط منطقهای تاکید دارند. رویکرد تکفیری بخشی از هویت سیاسی و ایدئولوژیک گروههای اجتماعی محسوب میشود که برخی از بنیادهای فکری و تحلیلی خود را از سیدقطب الهام گرفتهاند.
اگرچه سیدقطب موضوع مربوط به «راه سیاسی» مسلمانان را براساس مقاومت تنظیم کرده اما گروههای تکفیری محور اصلی رفتار خود را در مقابله با شیعیان و متحدان منطقهای جمهوری اسلامی تنظیم کرده اند.چنین رویکردی زیرساختهای خشونت و رویارویی سیاسی در منطقه را امکانپذیر میسازد اما این سوال مطرح میشود که چه نیروی سیاسی و چه بازیگرانی محور اصلی تشدید تفاوتهای ایدئولوژیک و تبدیل آنها به تضادهای راهبردی هستند؟
در پاسخ به این سوال میتوان بر این موضوع تاکید داشت که رهبران سیاسی و زمامداران حکومتی در عربستان از انگیزه لازم برای نقشآفرینی در محیط پرمخاطره منطقه آسیای جنوب غربی برخوردارند. الگوی رفتاری آنان مقابله با شیعیان و گسترش جنگ مذهبی در محیط منطقهای است.
سازماندهی گروههای سلفی با «رهیافت تکفیری» و «راهبرد تروریستی» را میتوان در زمره الگوهای کنش رقابتی عربستان در دوران جدیدی دانست که جنبشهای اسلامی با رویکرد دموکراتیک، محور اصلی برخی از تغییرات سیاسی در منطقه شدهاند.
رویکرد امنیتی عربستان مقابله با ایران است. رهبران عربستان مقابله با ایران را براساس «نظریه مقابله با هلال شیعه» به انجام میرسانند؛ چنین رویکردی در سال 2006 تبیین شد. نظریهپردازان امنیتی عربستان، الگوی مقابله با شیعیان را در راستای گسترش تضادهای هویتی اسلامی در منطقه پیگیری میکنند. آمریکا و کشورهای اروپایی را باید محور اصلی گسترش تعارض برای کنترل موج بیداری اسلامی در منطقه آسیای جنوب غربی، شرق مدیترانه و شمال آفریقا دانست. علت بهرهگیری از چنین راهبردی را باید گذار از بحران مشروعیت در ساختار سیاسی و امنیتی عربستان دانست. مقامات عربستان بر این اعتقادند که اگر مقابله با نیروهای حامی بیداری اسلامی در خاورمیانه انجام نگیرد، زمینه برای گسترش بحران مشروعیت در داخل عربستان ایجاد میشود.
در راهبرد امنیتی خاندان آلسعود، امنیت شبهجزیره را باید بخشی از امنیت عربستان دانست. راهبرد عربستان براساس مولفههایی همانند ایدئولوژی و ضرورتهایی ازجمله ائتلاف منطقهای و همکاریهای بینالمللی سازماندهی شده است. در چنین فرآیندی، نشانههایی از تعارض با ایران و اهداف امنیتی جمهوری اسلامی نیز منعکس میشود. براساس نظریه دومینو میتوان این موضوع را مورد تاکید قرار داد که هر آنچه در یکی از کشورهای شبهجزیره رخ میدهد، بر دیگر کشورهای آن تاثیر مستقیمی خواهد داشت. براساس چنین رویکردی است که عربستان برای کنترل بحران مشروعیت در سرزمین حجاز و دیگر کشورهای شبهجزیره از الگوی کنش پیشدستانه امنیتی بهره میگیرد.
دلایل ژئوپلتیکی نقشیابی عربستان در مقابله با ایران و شیعیان انقلابی
مولفههای ایدئولوژیک و ژئوپلتیکی را باید از محورهای اصلی سیاست خارجی و امنیتی عربستان در محیط منطقهای آسیای جنوب غربی و خلیجفارس دانست. مولفه قدرت و رقابت سیاسی در کشورهای خاورمیانه عمدتا ماهیت ایدئولوژیک و فرهنگی دارد. نقش عوامل فرهنگی را میتوان در رقابتهای راهبردی مورد ملاحظه قرار داد. بسیاری از تحلیلگران موضوعات راهبردی ازجمله گراهام فولر بر این اعتقادند که «عراق، خط مقدم رقابتهای فرهنگی و ژئوپلتیکی جهان عرب با ایران محسوب میشود». جایگاهیابی ایران در عراق تهدید امنیتی برای عربستان تلقی میشود. رهبران سیاسی عربستان در بسیاری از دیدارهای دیپلماتیک با مقامات ایرانی، این موضوع را مورد پردازش قرار دادهاند که چنین فرآیندی موازنه قدرت را در خاورمیانه دگرگون کرده و آنان از الگوهای جایگزین برای اعاده هویت عربی بهره میگیرند.
روندهای تصمیمگیری در سیاست امنیتی عربستان براساس ترکیبی از مولفههای ایدئولوژیک، روحیه کارگزاران اجرایی و الگوی کنش بازیگران در سیاست بینالملل شکل میگیرد. در این رابطه مولفههایی ازجمله هنجارها، هویت و فرهنگ بهعنوان برچسبهای عاجل برای توصیف عوامل امنیتی که ماهیت جامعهشناختی، بینالمللی و ایدئولوژیک دارند، تفسیر میشوند. توصیف انتظارات دستهجمعی از رفتار مناسب کنشگرانی که هویت معینی دارند، براساس مولفههای هنجاری انجام میشود. به این ترتیب، افراد و زیرساختهای فرهنگی دارای اثرات قوامبخش در سیاست بینالملل هستند. کارگزاران اجرایی عربستان تحت تاثیر اندیشههای سلفی از جایگاه تصمیمگیری ویژهای در عربستان برخوردارند. به طور کلی این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که در کشورهایی همانند عربستان، کارگزاران اجرایی محور اصلی امنیت راهبردی کشورها تلقی میشوند. جیمز روزنا در تبیین فرآیندهای تصمیمگیری این موضوع را مطرح میکند که رهبران سیاسی و کارگزاران اجرایی کشورهای در حال توسعه که دارای ساختار اقتدارگرا هستند، نقشی محوری در تصمیمگیری سیاست خارجی ایفا میکنند.
چنین بازیگرانی از جایگاه ویژهای برای مقابله با راهبرد منطقهای ایران در عربستان برخوردارند. انگیزههای ایدئولوژیک و اندیشههای راهبردی افرادی همانند ترکی فیصل، رئیس اسبق سازمان اطلاعات عربستان و سفیر اسبق عربستان در لندن و بندر بن سلطان، نوه عبدالعزیز که از انگیزه ویژهای برای کنترل قدرت در عربستان برخوردار است، رویکرد مقابله با ایران را برسازی میکند. هر یک از آنان در فرآیند رقابتهای محیط منطقهای دارای رویکرد مقابلهجویانه با ایران هستند. کنترل فرآیندهای سیاسی و امنیتی عربستان در سوریه نیز توسط چنین افرادی انجام میگیرد.
در واقع، تحرک سعودیها در بحرین و مطرح ساختن تهدید ایران و مقابله با معترضان و مخالفان بحرینی، جملگی در چارچوب استراتژی این کشور قابل تبیین است. پرداخت کمکهای مالی سپس سرکوب، متحول ساختن تمرکز بر مطالبات معترضان به تهدید خارجی و مقاومت حداکثری در برابر فشارهای خارجی برای انجام اصلاحات و وادار ساختن کشورهای شورای همکاری به همراهی با استراتژی سعودی، جملگی از اجزای استراتژی نوظهور عربستان است. علاوه بر بحرین، یمن در نگاه استراتژیک عربستان، از جایگاه برجستهای در مجاورت این کشور برخوردار است. موقعیت جغرافیایی یمن و نوع رابطه آن با عربستان در دههها و سالهای گذشته، این کشور را از نظر اثرگذاری بر امنیت ملی عربستان در سطح کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس قرار میدهد. در واقع یمن با توجه به جمعیت و پتانسیلهای موجود، بزرگترین رقیب عربستان در شبهجزیره و نیز بزرگترین تهدید بالقوه در برابر جایگاه عربستان در این زیر منطقه به حساب میآید.
محور سیاست سعودیها در یمن، برقراری ارتباطی قوی با رهبران اپوزیسیون یمن برای کنترل اوضاع آن کشور، پس از کنارهگیری علی عبدالله صالح است. در واقع سعودیها با قدرتمندترین رهبران اپوزیسیون حزب اسلامگرای اصلاح، ارتباط نیرومندی دارند. به نظر میرسد عربستان با توجه به آشکار شدن امکانناپذیری بقای صالح در قدرت، درصدد پیشبرد سناریویی در یمن است که بر مبنای آن، متحدانش در یمن به قدرت رسیده و دگرگونیها را از این طریق تا حدودی کنترل کنند.
دولت عربستان از نخستین بازیگران منطقهای محسوب میشد که تلاش داشت از الگوی مقابله با کشورهای رادیکال در خاورمیانه استفاده کند.
الگوی درگیرسازی امنیتی و دیپلماتیک عربستان و اتحادیه عرب با لیبی را میتوان نخستین گام برای گسترش تضادهای امنیتی در کشورهایی دانست که از آمادگی لازم برای شکل گیری تحول سیاسی برخوردارند. براساس چنین رویکردی بود که عربستان الگوی مقابله فراگیر و همهجانبه با دولت بشار اسد را در دستور کار قرار داد. رهبران عربستان، هرگونه تحرک دیپلمات برای بازسازی فضای سیاسی در سوریه را به مثابه نادیده گرفتن حقوق اسلامی و اجتماعی جامعه عرب تلقی میکردند. یکی از الگوهای کنش سیاسی و راهبردی عربستان در برخورد با سوریه را میتوان هدایت و سازماندهی کشورهای شورای همکاری خلیجفارس برای مقابله با دولت سوریه دانست. انجام چنین اقداماتی را میتوان بخشی از راهبرد ژئوپلتیکی عربستان برای کاهش نفوذ و جایگاه راهبردی ایران دانست. کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس با محوریت عربستان سعودی در میان کشورهای عربی منطقه بیشترین تلاش را برای حمایت دیپلماتیک از تحرک اجتماعی و امنیتی اپوزیسیون علیه دولت سوریه به انجام رساندند. عربستان بر این اعتقاد بود که یکی از سازوکارهای محدود سازی ایران در جهان عرب و خاورمیانه، مقابله با متحدان ایدئولوژیک و ژئوپلتیکی جمهوری اسلامی ایران است.
رویارویی ایدئولوژیک و هویتی عربستان با ایران
تفاوتهای تاریخی، فرهنگی، ساختاری و ژئوپلتیکی کشورهای خاورمیانه عامل اصلی تضادهای طولانی و تکرار پذیر آنان شده است، منطقهای که تازمان جنگ جهانی اول در معرض رقابتهای انگلستان و عثمانی قرار داشت، بعد از انعقاد قرارداد سِور در سال 1919 به بخش های تفکیک شدهای تبدیل شد که عمدتاً تحت نظارت سیاسی و امنیتی انگلستان و فرانسه قرار گرفتند. در سال های 1919 تا 1971قدرتهای ساختاری در نظام بین الملل برای تثبیت موقعیت خود از الگوی هدایت و گسترش منازعات منطقه ای استفاده کردند.
با توجه به چنین شاخصهایی است که واقعیتهای ژئوپلتیکی خاورمیانه این موضوع را منعکس میسازد که در این منطقه هیچگونه کانون سیاسی و امنیتی یکپارچه ساز شکل نخواهد گرفت. درحالی که عربستان تلاش دارد فراتر از قابلیتهای ژئوپلیتیکی خود نهتنها به عنوان خط مقدم تضادهای منطقهای دربرابر ایران ایفای نقش کند، بلکه نقش رهبر منطقه ای در جهان عرب و خاورمیانه را ایفا کند. الگوی رفتار سیاسی و امنیتی عربستان دربرخورد با کشورهای منطقه از افغانستان تا سوریه نشان می دهد که این کشور تلاش دارد تا به عنوان محور ژئوپلتیکی منطقه ای نقش یکپارچه ساز سیاست های امنیت، هویت و قدرت را در خاورمیانه عهدهدار شود. ایفای چنین نقشی برای کشوری همانند عربستان که فاقد زیر ساخت های قدرت راهبردی است، کار دشواری خواهد بود. نقش مداخلهگرقدرت های بزرگ، شکاف های داخلی عمیق در این منطقه را تشدید کرده است. گروههای هویتی مختلف از سال 2006 به بعد در فضای جدال مذهبی قرار گرفتهاند. عربستان به عنوان پرده دار کعبه به جای اتخاذ الگوی وحدت، از فرآیندهای گسترش منازعه بهره گرفته است. سازماندهی القاعده توسط ترکی فیصل انجام گرفته است؛ شاهزادهای که از اراده فراگیر برای مقابله با شیعیان برخوردار است.
در شرایط موجود، القاعده به عنوان گروه سیاسی ایدئولوژیک شده محسوب میشود که به عنوان ابزار قدرت امنیتی عربستان ایفای نقش میکند. بهرهگیری از القاعده برای تحقق اهداف مذهبی، سیاسی و امنیتی نشان میدهد که عربستان در شرایط موجود نهتنها تمایلی به ایفای نقش تمرکز گرا درخاورمیانه ندارد، بلکه تلاش میکند تمایز بین گروههای مذهبی، نژادی و قومی در خاورمیانه را شدت بخشد. در چنین شرایطی شاهد تمایز مسلمانان سنی و شیعه، مسیحیان و یهودیان، اعراب، ترک ها و فارسزبانها، آذری ها، کردها، دروزیها، علویها، مارونیها، بنیادگرایان مذهبی و سکولارها هستیم، چنین تفاوت هایی دورنمای جغرافیای انسانی خاورمیانه را تشکیل میدهد.
انقلاب اسلامی ایران رویکرد ژئوپلیتیکی عربستان را تغییر داد. رهبران عربستان به گونه ای مستقیم درگیر منازعه هویتی، ایدئولوژیک، امنیتی و ژئوپلتیکی با ایران شدند. بیشترین حمایت های اقتصادی و دیپلمتایک از صدام حسین توسط رهبران عربستان انجام شد؛ کشوری که بیشترین منابع اقتصادی و همچنین تمام صادرات نفت جهان را دارا بود، از درآمدهای اقتصادی خود برای تامین رویکرد امنیتیاش بهره گرفت. تضادهای فرهنگی و ژئوپلتیکی ایران و عربستان در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ماهیت ایدئولوژیک نیز پیدا کرد. رهبران عربستان در راستای گسترش تضادهای ایدئولوژیک – ژئوپلیتیکی با ایران، عهدهدار گسترش بنیاد گرایی سلفی در خاورمیانه شدند. گروههای عرب - افغان توسط سرویس اطلاعاتی عربستان سازماندهی شدند؛ گروه هایی که دارای رویکرد سلفی بوده و از انگیزه ایدئولوژیک لازم برای گسترش منازعهگرایی در خاورمیانه برخوردار میشدند. در سال های دهه 1980 که مفاهیم و ادبیاتی همانند جهاد و شهادت، توسط گروه های بنیادگرای سلفی مورد استفاده قرار میگرفت، ضرورتهای مقابله با ایران در اندیشه راهبردی مقامات عربستان شکل گرفته بود. نشانه های آن را می توان حمایت از صدام حسین در جنگ علیه ایران، سازماندهی گروه های بنیادگرای سلفی در خاورمیانه و همچنین سازماندهی شورای همکاری خلیج فارس دانست.از این مقطع زمانی به بعد عربستان توانست از قابلیت های اقتصادی، ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک خود برای مقابله با موقعیت ایران در خاورمیانه استفاده کند. حمایت از گروه های سنی سلفی در کشورهای مختلف در زمره کار ویژه اصلی سرویس های اطلاعاتی عربستان محسوب می شد. سازماندهی مجموعههایی در چارچوب «جماعت تبلیغی» به عنوان رویکرد رسوخ مرحله ای در جوامع و گروه های اهل تسنن محسوب می شد. لازم به توضیح است که جماعت تبلیغی از قابلیت هایی برخوردار است که بتواند در زمان محدودی به «گروههای جهادی» تبدیل شود. عربستان دردهه 1990 تلاش کرد نارضایتی خود را از جایگاه خود در ساختار امنیت منطقهای و بینالمللی از طریق سازماندهی جماعت تبلیغی و گروههای جهادی تامین کند.
موازنه تهدید عربستان و جهان غرب درمقابله با جمهوری اسلامی ایران
جایگاهیابی عربستان در سیاست امنیتی آمریکا را باید بخشی از ضرورتهای ژئوپلیتیکی ایالات متحده دانست. انگلستان در سالهای قرن 19 از الگوی توازن بین المللی و سیاست تفرقه در محیط های منطقهای بهره میگرفت. بر اساس چنین رویکردی، زمینه برای به قدرت رسیدن خاندان آل سعود در جزیره العرب به وجود آمد. بهره گیری از ابزار ایدئولوژیک در محیط فرهنگی و اجتماعی خاورمیانه همواره محور اصلی سیاست امنیتی انگلیس، آمریکا و جهان غرب بوده است. از جمله دلایل اصلی حمایت ساختاری ایالات متحده از عربستان در خلیج فارس و خاورمیانه را می توان ضرورت مقابله با راهبرد ژئوپلیتیکی و هویتی ایران در منطقه دانست. در این دوران، عربستان تلاش دارد موج های ژئوپلیتیکی جدیدی ایجاد کند، موجهایی که بر اساس تحرک گروه های بنیاد گرای سلفی به وجود میآیند. لازم به توضیح است که در این دوران، استراتژی آمریکا و عربستان به گونهای تدریجی با یکدیگر منطبق می شد. افزایش قدرت حزبالله در لبنان، زمینه حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی از عربستان برای تحرک گروه های سلفی در ژئوپلتیک خاورمیانه را اجتناب ناپذیر میساخت. نظریه هلال شیعه انعکاس رویکرد منازعه آمیز عربستان برای مقابله با رویکرد امنیتی ایران محسوب می شد. چنین رویکردی را می توان زمینه ساز شکل گیری جنگ نیابتی عربستان علیه ایران دانست.
چنین منازعهای که از سوی عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران در فضای ژئوپلیتیکی خاورمیانه و جهان اسلام شکل گرفته، ماهیت کمشدت، فراگیر و گسترش یابنده پیدا کرده است. در سالهای بعد از قدرتیابی شیعیان در عراق، جدال ایران و عربستان از حوزه خلیج فارس فراتر رفته و منطقه شرق مدیترانه را در بر میگیرد. تعارض گروه های سلفی عربستان با حکومت بشاراسد و حزب الله لبنان را می توان در زمره عواملی دانست که در زمینه های لازم برای کنترل قدرت ژئوپلیتیکی ایران را بوجود میآورد.
عربستان برای خنثی سازی نقش ژئوپلیتیکی ایران در خلیج فارس و تنگه هرمز، مبادرت به احداث خط لولهای کرد که می توانست جایگزین خط لوله نفتی عراق به دریای سرخ شود. خط لوله نفتی عربستان از حوزههای ساحلی آن کشور در خلیج فارس تا ترمینال های نفتی دریای سرخ و مرکز پالایشگاهی ینبوع امتداد پیدا می کند. بخش قابل توجهی از قابلیت عربستان برای انتقال نفت به کشورهای صنعتی تحت تاثیر شرکتهای نفتی آمریکایی قرار دارد.
به عبارت دیگر، پروژه توسعه منابع نفتی در عربستان توسط شرکت های آمریکایی انجام گرفته و به این ترتیب، عربستان از قابلیت اقتصادی لازم برای خرید تسلیحات، سازماندهی گروه های شبه نظامی در افغانستان، پاکستان، یمن و حمایت از کشورهای ناتوان در خاورمیانه برخوردارشده است. کشورهایی که می توانند نقش حمایتی از رویکردهای ژئوپلیتیکی عربستان در خلیج فارس و خاورمیانه ایفا کنند.
فرجام سخن
هم اکنون جدال در سوریه توسط عربستان هدایت میشود. شاید بتوان سوریه را خط مقدم منازعه ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک ایران و عربستان دانست. فعالیت القاعده در سوریه منجر به تراژدی گسترده انسانی شده است.گروه های سلفی در سوریه بحران و منازعه را تشدید می کنند. انجام عملیات انتحاری و بمبگذاریهای گسترده علیه اهداف انسانی و اجتماعی در سوریه، عراق و افغانستان به منزله جنایت علیه بشریت محسوب میشود؛ اقداماتی که توسط عربستان سازماندهی شده، از سوی کارگزاران امنیتی آنان یعنی نیروهای القاعده به مرحله اجرا میرسد.
استراتژی توسعه بحران از طریق عملیات انتحاری و بمبگذاری، الگوی رفتار امنیتی عربستان در خاورمیانه محسوب میشود؛ الگویی که علیه هدفهایی سازماندهی شده که مورد حمایت ایران قرار دارند.
جدالهای امنیتی عربستان علیه ایران از این جهت اهمیت دارد که نقش نظامی و عملیاتی آمریکا و جهان غرب علیه جمهوری اسلامی را کاهش می دهد. در چنین شرایطی بهره گیری آمریکا از ابزار امنیتی عربستان را می توان بخشی از ضرورت های ژئوپلیتیکی جهان غرب در برابر گسترش موج اسلامگرایی در خاورمیانه دانست.
عربستان الگوی متفاوتی از اسلامگرایی را در برابر ایران شکل داده است. اسلامگرایی با رویکرد سلفی، زیر بنای اندیشه راهبردی عربستان برای مقابله با نقش ایدئولوژیک ایران محسوب می شود. طبیعی است که دراین چنین شرایطی،آمریکا و عربستان در مقابله با دشمن مشترکی ایفای نقش می کنند. جمهوری اسلامی نماد حمایت از گروههای انقلابی و اسلام سیاسی در خاورمیانه تلقی میشود. عربستان و آمریکا از این جهت به اتلاف راهبردی علیه ایران مبادرت کرده اند که نگرش ایدئولوژیک یکسانی دربرخورد با گستره ژئوپلیتیکی و هویتی ایران در خاورمیانه دارد.
مقابله ژئوپلتیکی و ایدئولوژیک عربستان با ایران را می توان در حمایت از گروه هایی همانند «داعش» و «النصره» مشاهده کرد. علاوه بر گروههای یاد شده طیف گسترده ای از نیروهای تبلیغی و تکفیری وجود دارند که اقدامات خود را در مقابله با ژئوپلتیک راهبردی ایران در خاورمیانه سازماندهی کردهاند. سازوکارهای مورد استفاده آنان را می توان در قالب نشانه هایی از جدال گرایی راهبردی در بحرین، مقابله پرشدت با حکومت بشار اسد، بی ثبات سازی ساختار سیاسی لبنان از طریق ترور، بمبگذاری و انجام اقدامات انتحاری دانست.
محور اصلی جدال جدید عربستان در برخورد با ایران را باید در عراق مشاهده کرد. گروه هایی که بخشی از القاعده محسوب می شوند، تلاش دارند روند «جنگ کمشدت» علیه ایران را سازماندهی کنند. جنگ کم شدت را باید نمادی از راهبرد امنیتی عربستان علیه ایران دانست که مبتنی بر پیوند مولفههای ایدئولوژیک، هویتی و راهبردی است. چنین فرآیندی نشانههایی از تصاعد بحران، گسترش خشونت و همچنین پراکندهسازی تروریسم در حوزههای مختلف جغرافیایی را بهوجد آورده است.