توزیع سبد کالا: بی تدبیری دولت، بیتابی ملت
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 80، سال دوازدهم، اسفندماه 1392 و فروردین 1393، رویه 28 تا 29
بنفشه رهایی
توزیع سبد کالا میان قشرهای گوناگون، سیاست نا آشنایی برای اقتصاد ایران نبود. از سالهای گذشته به طور عمده، دولت و نیروهای مسلح در دو مقطع زمانی ماه رمضان و سال نو، از طریق سازمانها و ارگانهای مربوطه سبدهای کالای را فراخور شرایط اقتصادی دریافت میکردند. دولت هم در تلاش برای کاهش فشارهای اقشار نیازمند جامعه در صدد برآمد تا در دو ماه پایانی سال سال سبدکالا را بین گروههایی از مردم توزیع نماید که واکنشهای بسیاری برانگیخت.
پیامدهای اجرای این سیاست آنقدر بحث برانگیز شد که آقای روحانی در برنامه زنده تلویزیونی خود مجبور شدند از مردم عذرخواهی کنند و قول دهند با انجام اقدامات اساسی در زمینه اشتغالزایی و افزایش درآمد کاری کند تا دیگر نیازی به توزیع سبد کالا نباشد.
فارغ از نتایج و ضرورتهای طرحهای از این دست از منظر اقتصادی، وقوع چنین رخدادی از دو رویکرد قابل بررسی است:
1 - استقبال شگفت انگیز مردم از دریافت کالاهای مجانی
2- سنجش هدف گذاری دولت
با نگاهی به گزارشهای دریافتی و ملاحظه عکسهای پایگاههای خبری در خصوص هجوم یکباره مردم برای دریافت سبد کالا، این سوال به ذهن متبادر میشود که چرایی چنین رفتاری از سوی مصرف کننده ایرانی چیست؟ چرا علیرغم این باور که محتویات سبد مزبور گره اساسی از مشکلات معیشتی باز نمیکند، افراد به مثابه شرکت کنندکان در یک مسابقه و طی جوی مشابه نیز صحنههایی در دهم بهمن نیز مشاهده شد. روزی که قرار بود با هدف آشتی مردم با سالنهای خالی سینما و فرهنگ سازی در جهت کپی کردن غیر قانونی فیلم، درب سینماها به صورت رایگان به روی مردم گشوده شود استقبال از این طرح نیز به حدی بود که بسیاری رنج در صف ماندنهای طولانی در هوای زمستان را به تن خریدند و به نشستن روی زمین و تماشای فیلم رضایت دادند. عدهای هم زیر دست و پا مانده ومجروح شدند. آیا این همه هزینه بابت عشق به سینما و نیاز به کالا اتفاق افتاد یا برنده شدن در مسابقه دریافت کالای رایگان؟
برای رسیدن به پاسخی در این خصوص ابتدا نگاهی به تجربه سایر کشورها میاندازیم تا ببنیم ایجاد فرصت در مقاطعی برای عرضه کالای مجانی چه واکنشهایی را به دنبال دارد. ابتدا نگاهی به جمعه سیاه در آمریکا میاندازیم. طبق مستندات موجود افراد در این روز برای استفاده از چند دلار تخفیف از ساعتها قبل پشت دربهای فروشگاههای تعیین شده اجتماع میکنند. در این شرایط گزارشهایی از برخوردهای خشونتآمیز مردم با پلیس و کارکنان فروشگاه وجود دارد. ضمن آنکه ازدحام جمعیت سوژه مناسبی برای عکاسان فراهم میسازد. در سال 2008 پس از هجوم مردم به دنبال باز گشایی درب یکی از فروشگاهها، جوانی که از کارکنان « والمارت » ( Walmart) بود زیر دست و پای مردم جان سپرد و جالب اینکه تا ساعتها امکان کمک رسانی به او به دلیل ازدحام جمعیت و فشار خریداران میسر نشد. در جمعه سیاه 2013 نیز هجوم مردم و درگیریهای خیابانی باعث خسارت و شلیک گلوله از هر دو طرف شد. در مثالی دیگر از اروپا در برخی مناطق اشتیاق برای خرید مجانی تا حدی است که افراد حاضرند شرایطی را بپذیرند که مناسبتی با عرف و هنجارهای موجود ندارد( مانند پیشنهاد دریافت لباس مجانی برای سال نو صد نفر که نیمه عریان وارد فروشگاه شوند ).
چنانچه از این دریچه به هجوم برای دریافت کالای رایگان ( سبد کالا، بلیط سینما ) نگاه کنیم خواهیم دید که رفتار مردم ایران در تشکیل صفهای طولانی و ازدحام یکباره منحصر به فرد نیست شاید خصلت طبیعی هر انسانی باشد. به این ترتیب کسانی که به استناد این مستندات به ویژه در شبکههای اجتماعی سعی در تحقیر ویژگیهای ملت ایران دارند راه به جایی نخواهند برد.
اما آسیب شناسی این میل طبیعی در انسان ما را بر آن میدارد که نبود ساز و کارهایی برای جهت دادن و یا به نظم درآوردن این ویژگی را مورد بررسی قرار دهیم. امروزه عرصه رسانه در اختیار سودجویانی است که از طریق تبلیغات میل به مصرف را در افراد تقویت میکنند. در شرایطی که فرصتهای مصرفی از هر طرف فرد را احاطه کرده است عدم برخورداری از قدرت خرید برای تحقق این خواست، تقاضای کاذبی در وی ایجاد کرده و او را دچار نوعی سرخوردگی میکند. به این ترتیب فرد هرگاه در معرض فرصتی برای ارضاء این خواست دروغین قرار گیرد ( عرضه کالای رایگان ، اختلاس، دریافت رشوه) بی هیچ منطقی و تنها به صورت واکنشی دست به اقدام میزند. این در حالی است که در فضای عقلانی هیچ یک از تعاریف جدید از کلمه فقر و کمیابی ارایه نمیکند. شاید به همین دلیل بود که درخواست دولت قبلی برای انصراف کسانی که نیازی به دریافت یارانه نداشتند، مورد استقبال قرار نگرفت. در واقع بسیاری خود را نه با تعریفهای رایج بلکه با مقیاس خواست و تقاضاهای کاذب تحقق نیافته، خود را فقیر میپندارند.
به نظر میآید هجوم مردم برای دریافت این کالاها رنگ و بوی دریافت صدقه را نداشته چرا که اگر این گونه بود بسیاری از دریافت این بسته خیرخواهانه اخلاقی سرباز میزدند. آنچه همگان را در این مسابقه به عرصه میکشاند حقی است که از زمامداران طلب میکنند . برای بسیاری دریافت این کالاهای رایگان به مانند مویی از خرس کندن است . این نگرش است که جای بسی تامل دارد . چرا باید ملتی احساس کند که حقی از او ضایع میگردد و چنانچه شرایط برای احقاق بخشی از آن فراهم آید اینگونه خشونت بار و متوقعانه آن را طلب نماید . به هرحال هجوم روزهای اخیر زنگ خطری برای دولتمردان است. چنانچه سیاستهای توزیعی برای رفع نابرابر اقتصادی و اجتماعی در سر لوحه کار قرار نگیرد، زمینهساز رفتارهای مصرفی پیشبینی ناپذیراز سوی ملت خواهد شد که الزاما در راستای خواستهای حاکمان نبوده بلکه برآیند حقوق بالقوه و بالفعلی است که آنان در ذهن خود میپرورانند.
***
بخش دوم : بررسی تحقق هدف دولت از اجرای این سیاست است .
طبق سخنان بهمن حاجعلی (مدیر اجرای طرح) بر اساس مصوبه هیات وزیران برای سبد کالای توزیع شده در فاز اول بودجهای معادل 750 میلیارد تومان در نظر گرفته شده است. با احتساب مبلغ هشتاد هزار تومان بر هر سبد کالا جمعیتی حدود نه میلیون و چهار صد هزار نفر مشمول این طرح میشوند. در توضیح اینکه این افراد چگونه انتخاب میشوند بیان شد که گروههای ذیصلاح این گروهها را اعلام کردهاند. به هر حال فارغ از این درجه صلاحیت اعتراضات صورت گرفته از سوی گروههای مختلف نشان داد که عدهای بایستی مسئول این طرح قرار میگرفتند که خط خوردند و در کمال تعجب برخی دیگر در زمره دریافتکنندگان سبد کالایی بودند. به این ترتیب اولین سوال مطرح این است که دولت به استناد کدام آمار و توسط چه کسانی به این امر مبادرت کرد؟ آیا بهتر نبود تا زمان جمعآوری اطلاعات و شناسایی دقیق یارانهگیران و دهکهای آسیبپذیر تامل مینمود؟ مگر نه اینکه واژه تدبیر صفت دولتی بود که داعیه بیبرنامگی و اقدامات عجولانه و مردمفریبانه دولت قبلی را در راس گزارش صد روز خود قرار داد؟
نکته دیگر اینکه انتظار میرفت، تیم اقتصادی پرسابقه و سن و سالدار دولت به این باور رسیده باشد که نیت خیر و حسمسئولیت در قبال رنج مردم به واسطه شرایط دشوار اقتصادی و معیشتی قادر نیست تا هر اقدامی را توجیه کند. هر کسی که با الفبای اقتصادی اندک آشنایی دارد میداند که یارانه غیرنقدی روشی منطقی برای حمایت از اقشار آسیبپذیر نیست مگر آنکه شرایط استثنایی مانند جنگ و یا بلای طبیعی در کشوری اتفاق بیفتد. مگر توزیع نقدی یارانه چه ایرادی داشت که مقرر شد هزینههای اضافی چون اتلافوقت، خشونت و کیفیت و کمیت تحمیلی سبد کالا را محتمل شویم. از همه اینها پرهزینهتر فرصت ویژهای بود که برای شرکتهای تامین و توزیع سبد کالا فراهم آمد که خود مصداق بارز ویژهخواری است.
سومین نکته زیر سوال رفتن ادعای خالی بودن خزانه است. اختصاص 1500 میلیارد تومان ردیف بودجه برای مجموع دو سبد کالا از محل بودجه سال 92 خود داستانی به مراتب شنیدنیتر بود. در شرایطی که رییس جمهور و معاونانش دایما بر طبل خالی بودن خزانه تاکید داشتند وجود چنین مبلغی شگفتی همگان را برانگیخت که شاید اوضاع خزانه به آن بدخیمیکه ادعا میشد نبوده است. به این ترتیب باید به ملت حق داد که خوشبینیهای صورت گرفته از نتایج مذاکرات و دیپلماسی خارجی را مورد تردید قرار دهند.
ترکیب سبد کالایی و توجیهاتش نیز جای تامل دارد. در شرایطی که دولت حمایت از تولید ملی را راس همه امور خود میداند تناقض برنج هندی و مرغ وارداتی حکایت از وجود منافع گروهی دارد که قادرند در چشم برهم زدنی سیاستهای دولت را تحتتاثیر قرار دهند.
مشکلی نیست که دیکته نانوشته غلط ندارد. با آرزوی آنکه هدف از توزیع سبد کالا خیرخواهی و کمک به اقشار آسیبپذیر است از دولت انتظار میرود تا بار دیگر صادقانه به ارزیابی سیاستهای خود بپردازد. به راستی حذف کد شبنم و ایران کد، آزادسازی واردات کالاهای لوکس و توزیع سبد کالایی کدام گروه را منتفع میسازد؟