نقدی بر نقد دکتر سید جواد طباطبایی
برگرفته از تارنمای آذریها
کاظم آذری
حرفها، نوشتهها، شعارهای آقای سید حیدر بیات از نوع شعارهای (گونازی1، تراختوری2، فیس بوکی) بیشتر بیرون از مرزها با بستهبندیهای عوام پسندانه از نوع هویتی، زبان مادری، نزدیک به ده بیست سال است حد حداقل (بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری) در مطبوعات و رسانههای ضد ایرانی جا خوش کرده است. در این مدت بقدر کافی به این شعارها، و عوام فریبیها پاسخ داده شده است (5 یا 6 بار توسط صاحب این قلم در مطبوعات). حالا بخاطر اینکه شائبهی تنها به قاضی رفتن نباشد، برای خوانندگان مهرنامه، جواب ایشان را در هفت بند بطور خلاصه داده میشود و بخاطر اینکه این نوشته طولانی نشود نوشتههای آقای بیات را تکرار نمیکنم فقط به جواب آنها اکتفا میشود.
1- مردم آذربایجان در آن روزها (سالهای 5-1324) به دو دسته (حتماً هم به نظر آقای بیات به دو دسته مساوی) موافق و مخالف تقسیم نمیشدند. در آن دوران مردم آذربایجان به دستجات و گروههای مختلف تقسیم میشدند. اگر به روزنامههای (در آن زمان نزدیک سی تا جریده روزانه- هفتگی و ماهنامه چاپ میشد) آن زمان مراجعه شود با انواع و اقسام عقاید سیاسی، اجتماعی، از ملی گرائی تا مذهبی و کمونیستی در بیشتر از بیست گروه جمعیت و حزبهای مختلف فعالیت میکردند. فرقهی دمکرات تا آذرماه 1324 برای مردم آذربایجان شناخته شده نبود اما مرام کمونیستی را ارتش سرخ شوروی توسط عواملش تبلیغ میکرد. بعد از اینکه باقراوف با استالین ملاقات کرد برای ابلاغ اساس نامه فرقه دمکرات آذربایجان که در مسکو نوشته شده بود برای ابلاغ و شروع فعالیت فرقه به جلفای ارس آمد. پیشهوری هم بعد از رد اعتبارش نامهاش در مجلس به تبریز آمده بود او هم به جلفا آمد و در داخل واگن قطار با باقراوف برنامه و دستور شروع فعالیت فرقه دمکرات را به پیشه وری ابلاغ کرد3. فرقه دمکرات آذربایجان هم خلق الساعه مثل قارچ از زمین روئید. آقای بیات با چنان تحقیری از خانوادههای مذهبی و خوانین یاد میکند که انتظار دارد خانوادههای مذهبی به فرقه دمکرات که توسط بیگانگان ایجاد شده بود به پیوندند! کلمات «فارسی گستری» و «ترک ستیزی» هم در ده بیت سال اخیر توسط کسانی اختراع شد که برای آذربایجان هویت جدای از هویت ایرانی میخواهند مثل کلمات آذربایجان برای خان نشینهای اران، و یا آذربایجان جنوبی برای آذربایجان واقعی، آذربایجان شمالی هم اسم عاریهایست که از آذربایجان واقعی مصادره کردهاند.
2- فرقه دمکرات واکنش روح جامعه آذربایجان در مقابل سیاستهای رضاخان نبود. آذربایجان ظرفیتهای بیشتری برای مخالفت در برابر دولت مرکزی داشت و احتیاجی به فرقهی دمکرات بیگانه ساخته نبوده اگر عدهای از هویتچیها فرقه دمکرات را بازتاب مردم آذربایجان در برابر حکومت پهلوی بدانند در حق آذربایجانیها جفا کردهاند. فرقه دمکرات ساخته پرداخته دشمنان ایران بود. آذربایجان نمیتوانسته با فرقه دمکرات هم سازی داشته باشد. آقای بیات ناخواسته در دام کسانی افتادهاند که برای آذربایجانیها یک هویت دیگری غیر از هویت ایرانی تعریف و جعل میکنند. مسئله آن موقع بغرنج تر میشود که مردم آذربایجان را غیر ایرانی بدانند و به یک تجزیه فرهنگی و هویتی قبل از تجزیه (جغرافیائی) قائل باشند.
3- سیاست فرهنگی پهلویها همان سیاست فرهنگی بود که در زمان قاجارها، افشاریها، صفویان و سلجوقیان آق قویون لو اعمال میشد. رضاخان حتی یک صدم سیاست فارسی گردانی سلجوقیان را ندانست و حتی یک صدم سیاست ملی گرائی ایرانی قره قویون لوها را هم نداشت. اگر در دوره سلجوقیان و سایر حکومتهای ترک نژاد در آذربایجان، یک نسخه خطی، یک عقدنامه، یک قباله، یا یک کتیبهی مسجد، و یا یک سنگ قبر و حتی یک شیئی باندازه قوطی کبریت بزبان ترکی پیدا کردید، آن موقع من تمام «حق» ها را جلوجلو به دامان آقای بیات و هویتچیهای عزیز خواهیم ریخت.
میدانیم که الگوی رضاشاه در امور فرهنگی و مذهبی آتاتورک بود. و این را هم میدانیم اتاتورک تمام اقوام و ملتهایی که در آسیای صغیر و یا در حکومت عثمانیها بود کلاً از نظر فرهنگی و زبانی و مذهبی قلع و قمع کرد میخواست یک ملت یکدستی بنام ملت ترک بوجود بیاورد. هویت چیها آتاترک را قهرمان بیبدیل ترکان مینامند. و از این طرف رضاشاه که حتی یک صدم کارهای ضد فرهنگی ضد مذهبی و تغییر خط را هم در ایران انجام نداد منفورش مینامند این را میگویند یک بام و دو هوا.
و اما درباره شعوبی گری، آقای بیات حتماً در تاریخ خواندهاند اگر هم نخواندهاند بدانند شعوبی گری اصیل ترین واکنش ایرانیها در برابر جاهلیت قومی عربی امویان و عباسیان بود، آنها تعصب کور قوم گرائی عربی را بجای اصل اسلامی إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم قرار داده بودند. امویان و عباسیان ایرانیها را عجم (کر، لال- زبان نفهم، کور) و ترکان را مملوک لقب داده بودند و خلفای عباسی با مملوکان ترک یکی شدند بر علیه ایرانیها، صفحات تاریخ که پاک شدنی نیست؟ هست؟ حالا هم با ششصد هفتصد سال فاصله هیچ فرقی نکرده. تخم ترکه همان عربهای اموی و عباسی از شمال آفریقا گرفته تا خلیج فارس از اخوانیها تا سلفیها از وهابیها تا القاعده از طالبان تا بعثیهای عربی و ... ما ایرانیان را رافضی و مرتد مینامند و مفتیهایشان فتوا به قتل ایرانیها میدهند. آیا شعوبیها فرمان قتل میدادند؟ شعوبیها گناهشان این بود که میخواستند هویت اسلامی و ایرانی خود را در برابر اعراب جاهلیت عربی حفظ کنند، آیا کار بدی میکردند؟ در اینجا لازم است یادآور شوم که نظریه ایرانشهری نظریه استاد طباطبائی نیست قبل از ایشان این کلمه در کتاب و آثار دانشمندان و فیلسوفان ایرانی نظیر فارابی، بوعلی سینا، سهروردی، ملاصدرا و ... موج میزند و آرمان شهر ایرانی هم در برابر (توران شهری؟) نیست. آرمان شهر ایرانی در مقابل اتوپیای یونانی افلاطون بود که در کتاب جمهوریت به آن پرداخته است. کدام فیلسوف یا دانشمند ترک یا تورانی نظریه تورانشهری را مطرح کرده است که ما از آن بی خبریم؟
آقای بیات از اینکه آذربایجان در حوزهی «تورانشهری؟» قرار نگرفته عصبانی است. قرار نگرفتن آذربایجان در حوزه تورانشهری علتش این است که آذربایجان چه از دوره اسطوره و چه از زمان تدوین تاریخ ایران، دین، فرهنگ، عرفان، ادبیات بطور کلی هویت ایرانی در آذربایجان تکوین پیدا کرده است.
4- قبل از اینکه به این قسمت پرداخته شود یادآور میشوم، کسانی که خودشان را منتسب به فرضیههای نژادی و پانهائی تاقی هم چون پان تورکیستها، پان عربیستها، و پان اسلامیستها میدانند همان قدر فاشیسم و نژادپرست و راسیسیم هستند که به نژادهائی و تئوریهائی از نوع، آریا، پان ایرانیسم و نژاد فارس از هر نوعاش افتخار میکنند. فرضیههای نژادی را استعمارگران برای متلاشی کردن اقوام کشورها در قرون نوزدهم و بیستم ابداع کردند. فرضیههای نژادی نوعی ابزار سلطه بود برای چپاول ملتها.
بگفته آقای بیات زبان ترکی دارای انواع مضاف الیههاست و درست هم است و باید هم باشد، چون انواع و اقسام زبان ترکی در دنیا موجود است. مضافه الیههای زبان ترکی مربوط به کشور یا منطقهایست که ترکان در آنجا زندگی میکنند. تنوع زبان ترکی باعث شد که بیشتر ترکان پراکنده در آسیا و اروپا زبان همدیگر را متوجه نشوند. ترک قزاق زبان ترکی استانبولی را متوجه نمیشود. ترک ازبک زبان ترکمنها را نمیفهمند. ترک قیرقیزی زبان تاتارها را نمیفهمند. ترکهای اینگوش زبان ترکی بلغارها را متوجه نمیشود. هفت هشت سال قبل نمایندگان کشورهای ترک زبان در استانبول جمع شدند تا یک رویهی واحدی را برای نوشتن و صحبت کردن زبان ترکی پیدا کنند. تا آنجا که نمایندگان این کشورها نمیتوانستند با زبان ترکی با هم دیگر ارتباط پیدا کنند و آخرش زبان انگلیسی به کمک آنها آمد و با هم دیگر ارتباط برقرار کردند. در آن نشست نمایندگان هر کشور از زبان خودش طرف داری میکرد و نتیجهای هم از نشست حاصل نگردید. اما گسترهی زبان فارسی مثل زبان ترکی نسبت یک نفر تاجیک براحتی میتواند شعر نظامی را بخواند، یک نفر کرمانی میتواند شعر مولوی بخواند یک نفر آذربایجانی بدون هیچ مشکلی میتواند شعر فردوسی بخواند و حفظ کند، یک نفر اهل بخارا بی دغدغه شعر سعدی و حافظ میخواند. در سالهای گذشته از منتهای شرق آسیا تا منتها غرب آسیا، کسانی که در حوزه فرهنگی ایران زندگی میکردند بدون مترجم با هم دیگر مکاتبه میکردند (شوئیسم فارسی را از هزاران سال پیش نظاره بفرمائید؟!)
ایرانیها از هر قوم قبیله که باشند مثل: گیلکها، طبریها، بلوچها، عربها، کردها، آذریها ممکن است زبان بومی هم دیگر را نفهمند اما همهیشان از بدو تولد زبان فارسی را یاد میگیرند تا با هم وطنان دیگر ارتباط برقرار کنند. آقای بیات و هویت چیها این را توطئهای شونیسم فارسی نپندارند. علت این کار از تاریخ بپرسید حداقل از پدران گذشتهتان مثل غزهای کرمان، اتابکان فارس و یا سلجوقیان عراق یا از سایر سلسلههای ترکی که مدت هزار سال در ایران حکومت کردند، حتی بعضی از ترکان مثل طغرل اصلاً ترکی بلد نبود4 و این قدر هم کلمهی «ترک ستیزی» هویت چیهای بیهویت را در سر هر کوی و برزن جار نزنید. آیا در تاریخ جنگی بنام «ترک ستیزی» در ایران شاهد بودید؟ اگر هم در تاریخ جنگی بنام ترکی ستیزی بود (که نبود) من قول میدهم که ترکان در این جنگها دست بالا را داشتند و ترک ستیزی را کی وسیلهی برای ایران ستیزی قرار دادند.
کدام جامعه شناس زبان را نشان هویت میداند؟ بدون اینکه تعریف جامعی از هویت داشته باشیم. پیوند زدن هویت را به زبان بویژه به زبان مادری راه خطا پیمودهایم. اگر زبان مادری نشانه هویت است نصف بیشتر مردمان جهان را باید عاری از هویت بدانیم. بیشتر مردمان جهان کوچکترین آشنائی با زبان مادریشان ندارند. اگر زبان نشانه هویت است آیا کشورهای امریکای لاتین اسپانیولی هستید؟ آیا هویت اسپانیانی برای امثالی گابریل گارسیا مارکز و ماریوبارگاس یوسا متصور است؟ آیا کشورهای افریقائی و بیشتر کشورهای جنوب شرقی آسیا و هند و بومیهای کانادا هویت انگلوساکسونی دارند؟ آیا بیشتر کشورهای مسلمان نظیر تونس، لیبی، مراکش و مصر، سوریه و ... که عربی صحبت میکنند این کشورها هویتشان عربی است یا به تبعیت از اسلام به زبان عربی صحبت میکنند؟
5- در ایران تا حال هیچ زبانی حذف نشده، زبانهای که در هزاران سال در ایران بود حالا هم هست. زبان ترکی و زبان فارسی آن چنان بهم دیگر وابسته هستند، حذف یکی به حذف آن دیگری منجر خواهد شد. هزاران لغت ترکی در زبان فارسی جا خوش کرده است و برعکس هزاران لغت فارسی در زبان ترکی داریم که با هیچ صافی نمیشود آنها را از هم دیگر جدا کرد.
اما حذف زبان و فرهنگ در ترکیه اتفاق افتاده است. در ترکیه امروزی از زبان و فرهنگهای امثال یونانیها، بیزانسها، عربها، کردها، ارمنیها و ... خبری نیست و بطور کلی تمام اقوام آسیمله شدهاند و بقول اورهال پاموک نزدیک به هفت هزار و پانصد لغت فارسی در ترکی غثمانی جا خوش کرده است و به کلمات ترکی تبدیل شده است. استاد طباطبائی حق دارد هویت طلبان را یولداش و طاواریش بنامند چونکه همان یولداشها و طاواریشها بودند که حداقل از سال 1828 آذربایجان و شمال ایران را در گروکان خود داشتند، هویت چیهای عزیز هم همان کلماتی را تکرار میکنند باقراف و استالینها تکرار میکردند.
ترکان در گذشته به تمام اقوام و به زبانها حرمت مینهادند، چه خوب است هویت چیهای عزیز به سایر اقوام ایرانی توهین نکنند. آقای بیات شما حق دارید انتخاب کنید وارث چه کسی باشید. امیرعلیشیر نوائی یک وزیر با کفایت و یک ادیب توانا بود و قابل احترام ارث میراث ایشان بمن آذربایجانی نمیرسد چونکه دیار ایشان کیلومترها با آذربایجان فاصله دارد. ما آذربایجانیها با هزاران علی شیر نوائیها؛ امثال نظامیها، قطرانها، خاقانیها، بیلقانیها، شمس تبریزیها، شبستریها، سهروردیها و شهریارها و ... داریم امیدوارم آقای بیات این عزیزان را بعوامل شونیست فارس منتسب نفرمایند.
6- تا حالا اگر شک و شبههای در هویت هویتچیها بود حالا دیگر مشخص شده که هویتچیها جزو آن گروههای به اصطلاح (آذریها؟) و یا (ترکان؟) ی هستند که آقای الهام علیف ادعای رهبری پنجاه میلیونی آنها را دارد. خصومت و دشمنی هزار ساله ترکان و ایرانیها هم دروغی بیش نیست. اگر توهینهای هویتچیها را درباره ایران و ایرانی و فارسها و شعارهای آنها را که دربارهی متلاشی شدن ایران حداقل در سی سال گذشته جمعآوری کنیم بیشتر از یک کتاب خواهد شد. من از آقای بیات خواهش دارم آن دانشمند یا فیلسوف ترکی که نظریه تورانشهری را ابداع کرده خودش و کتابش را معرفی کند که بیشتر با آن نظریه آشنا شویم. گذشته گرائی قومی و هویتی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری در کشورهای ترک زبان بوجود آمد ترک گرائی و توران گرائی از این مقوله جدا نبود. ساختن هویت جعلی و نسبت دادن اصل نسبت ترکان امروزی را به تورانیها هیچ گونه سندیت تاریخی ندارد و بقول اسناد طباطبائی نهایت بیسوادی است. مطابق اوستا کتاب دینی ایرانیان و سایر کتابهای تاریخی، اقوام تورانی را شعبهای از ایرانیها و افراسیاب را از جمله نام آورانی دانستهاند که مکرراً از اوستا به نیکی ستایش شده است. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه تورانیها را جزئی از اقوام ایرانی میشمارد. "فَروَشیهای مردان و زنان تورانی را میستائیم6". بارها از زبان افراسیاب در شاهنامه آمده که: «من فرزند زادشم فرزند تور از تخمهی فریدون هستم» گذشته از اینها وابستگیهای خانوادگی افراسیاب، با خاندان کیانی، سیاوش داماد افراسیاب کیخسرو و نوه افراسیاب و با توجه به اسامی ایرانی مثل، تور، توران، افراسیاب، ارنواز فرنگیس و منیژه (دختران افراسیاب) ترک بودن تورانیها را بکلی رد میکند. هویتچیها نمیتوانند از دعوای خانوادگی اسطورهای و تاریخی خوراکی جهت دعواهای ترک و فارس، حیدری و نعمتی، شیخی و متشرعی پیدا کنند و شعله جنگ ترک فارس قومی و قبیلهای را در ایران بیافروزند. اینقدر کینههای مُحمل تاریخی برای اقوام ایرانی نتراشید. اگر اصل نسب ترکان امروزی تورانی هستد پس تکلیف فرزندان یافث بن نوح و یا گرگ خاکستری و یا داستان ارگنه کون چه خواهد شد؟ اما از آن جائیکه آقای بیات از خزاین و گنجینههای نسخ خطی صحبت به میان آوردند حرفی نیست کسی هم منکر آنها نیست و از ایشان خواهش دارم کتیبههای اورخون را که در واحههای اورال آلتائیک سیبری پیدا شده برخ ما نکشند که با هزاران من سریشم به آذریاجان نمیچسبد آنها هم مثل افسانههای دَدَه قورقود در زمان گوگ ترکها در آسیابی میانه بوجود آمده بود و به دروغ به آذربایجان نسبت ندهید.
7- آقای بیات بیشتر با تحقیر از فردوسی و شاهنامه یاد میکند. خوب است آقای بیات این را هم بداند شاهنامه و فردوسی بیشتر در بین ترکان طرفدار دارد تا ایرانیها؛ به نزدیک به چهل نظیره برای شاهنامه فردوسی نوشته شده که بیشتر نویسندگان آنها ترک بودند و بیشترشان هم در آذربایجان و آسیای صغیر نوشته شده است. حتماً هم این موضوع را آقای بیات در روزنامهها خواندند که شاهنامههائی که به سفارش ترکانی مثل بایسنقر میرزا و شاه طهماسب نوشته شده و تدهیب شده و به مینیاتور ایرانی آراسته شده هر ورق اش بالای یک میلیون دلار در بازارهای جهانی خرید فروش میشود. قبل از اینکه ایرانیها میراث دار فردوسی باشند ترکان گوی سبقت را در تقسیم میراث فردوسی ربودند و بقول شما (قاپان قوپوش) کردند. در آخر باید بگویم در طول تاریخ در آذربایجان مجالس و محافل شاهنامه خوانی، مثنوی خوانی، گلستان خوانی داشتهایم و هنوز هم این محافل فعالند، اما تا حالا، نه دیدم و نه شنیدیم که در محافلی دَده قورد بخوانند و تا حالا هم یاد نداریم «عاشقی» در عروسیها و یا در بزمها دَدَه قورقودخوانی کند.
والسلام
زیرنویسها:
1- گوناز تی وی کانال تلویزیون که توسط یک عدهای بیوطن فراری و بیهویت با کمک مالی دشمنان ایران تاسیس شده و شب روز شعار مرگ بر فارس و متلاشی شدن ایران را سر میدهد.
2- تراختور کلمه تحریف شده و عوامانه تراکتور (تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز)
3- اطلاعات طبقهبندی شده حوادث آذربایجان حمید ملازاده انتشارات ارک صفحه 86
4- برای اطلاع بیشتر به تاریخ راحت الصدور ابن راوندی مراجعه شود.
5- بند هش فصل 31 فقرهی 14/ مینوی خرد فصل 27 فقره ی 36-35 / آبان یشت بندهای 83-81/ فروردین یشت بند 120/ روایت پهلوی فصل پنجاه و چهار.