وصیتنامه نیکسون برای خاورمیانه
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 77، شهریور و مهر 1392، صفحه 14 تا 15
برای جوانان درس خوانده و هوشمند، و نیز تحلیلگران نسل کنونی، درک ماهیت و ریشههای رویدادهای خونبار شمال آفریقا و خاورمیانه، بدون نگرش به گذشته اگر ناممکن نباشد، دستکم بسیار دشوار و همراه با برداشتهای سطحی است.
گر چه ما پیشتر هم در این زمینه سندها و منابعی را در همین مجله بازتاب دادهایم، اما در این شماره یک منبع با اهمیت و روشنگر را واکاوی میکنیم.
ریچارد نیکسون، رئیس جمهور معروف آمریکا، پس از برکناریش دو کتاب مرجع با نام های «جنگ واقعی» و «صلح واقعی» نوشت که در این نوشتار ما فقط برشی از کتاب «جنگ واقعی» را بررسی میکنیم
دکتر جعفر ثقة الاسلامی این کتاب را در سال 1360( 1981) به فارسی بر گردانده وعنوان آن را جنگ حقیقی برگزیده است. این برگردان در مهرسال 1362 بوسیله انتشارات محمد علی علمی در ایران منتشر شده است.
لازم به یاد آوری است که با آن که رسوایی واترگیت نیکسون را به انزوا رانده بود، اما وی به عنوان فرزند خلف نسل نخست نئوکانهای آمریکا، وجود خویش را وقف تحقق آرمانهای راست گرایان افراطی آمریکا کرده بود و نوشتن این کتاب نیز در راستای تحقق همان آرمانها است.
آن زمان هنوز شوروی فرو نپاشیده بود، لذا محور بسیاری از مواردی که وی برای تضمین سروری آینده آمریکا توصیه میکرد، با اشاره به خطر شوروی بود. اما امروز اگر نام شوروی را از این کتاب برداریم و بجایش تروریسم بین المللی را بگذاریم، میبینیم آمریکای امروز دارد همان توصیههای نیکسون (بخوان نئوکانها) دراواخر دهه 70 سدهی میلادی گذشته را اجرا میکند.
در مورد توصیههای نیکسون پیرامون منطقه نفت خیز خاورمیانه چند برش از این کتاب نیکسون را برای آگاهی پژوهشگران بازتاب میدهیم.
اولین برش که در واقع رهنمودی است برای دولتمردان شاغل و جانشینان آنها در آمریکا:
«در کلیه ممالک خاورمیانه خطر شورش و آشوب بالفعل احساس میشود و بچشم میخورد. هیچ یک از مرزها و سر حدات کشورهای منطقه استوار و قابل اطمینان نیست و هیچ کدام از دولتها از نقطه نظر امنیت داخلی پایدار و بر خوردار از ثبات و آرامش لازم نمیباشند. اختلافات مذهبی فرقههای شیعه و سنی بین ایرانیها و اعراب بحد اعلی رسیده ( و ) تصادمات و برخوردها میان ملیتهای مختلف، فرقهها و قبایل گوناگون و قشرهای مختلف جامعه را، بویژه قیام فزاینده اسلام سنتی علیه نو خاستهها و متجددین و سر انجام کلیه این عوامل و پدیدهها منتهی به برخورد های شدید و خشونت آمیز می گردد...»
هر فرد هوشمندی از همین چند فراز در مییابد حتی پیش از آن که نیکسون این کتاب را منتشر کند، مطالعه و سرمایه گذاری روی اختلافات مذهبی، قومی و قبیلهای باشندگان شمال آفریقا و خاورمیانه درمحافل غرب آغاز شده بوده است. امروز اگر ما به شاکله رویدادهای خونبار منطقه بنگریم، به روشنی میبینیم زیر بنای آنها همانهایی است که نیکسون فراتر از چهار دهه پیش، روی آنها انگشت نهاده بود.
توصیه به اسرائیل و دیگر دوستان
نیکسون در فصلی از کتاب جنگ حقیقی که به خاورمیانه اختصاص دارد، و پیش از ارایه راه کارهای تسلط بر منابع نفت وگاز منطقه، مینویسد:
«...دولت اسرائیل و کلیه کشورهای میانه روی منطقه خاورمیانه مصلحت و منافعشان چنین اقتضا مینماید که نسبت به یافتن راه حل قابل قبولی منتهای اهتمام و کوشش خود را مبذول دارند. در غیر این صورت و هرگاه در این زمینه پیشرفت سریعی حاصل نشود، انور سادات رییس جمهور مصر که اکنون نماینده و نمونه قویترین رهبر کشورهای میانه روی خاور نزدیک بشمار میرود، قطعا در موقعیت متزلزل و نامساعدی قرار خواهد گرفت. در جریان بحران ترعه سوئز در 1956 ( حمله مشترک نیروهای انگلیس، فرانسه و اسرائیل به مصر پس از ملی کردن ترعه سوئز بوسیله جمال عبد الناصر – توضیح از ما است ) به روشنی و وضوح به ما ثابت شد که که تا چه اندازه وجود یک رهبر تند رو در کشور مصر در عدم ثبات این منطقه موثر می باشد
روشن است که مقصود نیکسون از کشورهای میانه روی منطقه، عربستان سعودی، امارات، اردن، کویت، بحرین، عمان و قطر است
در این جا نیکسون شرح مفصلی از خطر مداخله اتحاد جماهیر شوروی و گرفتن ماهی از آب گل آلود ارایه می کند تا دکترین خود را توجیه کند. در حالی که نه در جنگ سوئز ( 1956 ) و نه در جنگ 1967 اسرائیل علیه اعراب، اتحاد جماهیر شوروی جز در کلام و با صدور بیانیه، هیچ کمکی به مصر ودیگر کشورهای عربی نکرد، بلکه در سال 1967 نظارهگر بیخاصیت جدایی بخشهای بزرگی از اراضی کشورهای عربی و انضمام آن ها به اسرائیل بود. نکته در خور توجه دیگر این که در حمله مشترک انگلیس، فرانسه و اسرائیل به مصر برای تصرف کانال سوئز، این آمریکا بود که به آنها اولتیماتوم داد جنگ را متوقف و از اراضی اشغال شده و نیز کانال سوئز عقب نشینی کنند!... چرا ؟ برای آن که رسما اعلام کند نفوذ انگلیس و فرانسه در منطقه به پایان رسیده و از آن پس منطقه خاورمیانه در قلمروی نفوذ آمریکا است!
نفت... نفت... و بازهم نفت
«وضعیت و چگونگی نیروهای استراتژیکی تمام دنیای غرب منوط و مربوط به دسترسی و در اختیار داشتن نفت خاورمیانه بطور مطمئن و بدون دغدغۀ خیال میباشد... از آن جایی که نفت برای جهان غرب یک وسیله لوکس و تجملی نبوده، بلکه جنبه ضرورت داشته و از هر جهت حیاتی میباشد، لذا کشور ایالات متحده آمریکا و متحدین او در اروپای غربی و همچنین ژاپن بایستی در تهیه وتامین نیازهای اقتصادی و نظامی دولتهای این منطقه از جهان که در معرض تهدید و تهاجم داخلی و خارجی میباشند، لحظهای تامل و درنگ ننمایند.
دنیای آزاد بایستی برای حفظ و حمایت منافع خود تا حد حضور نظامی بسیار نیرومند و عنداللزوم دخالت مسلحانه آمادگی کامل داشته باشند. *
همچنین کشورهای آزاد موظفند که قول و عمل خود را تلفیق دهند. دولتهای آزاد باید یک نظریه اصیل و متعالی را به جهانیان اعلام نمایند که بر اساس آن ایالات متحده آمریکا در پیشاپیش سایر کشورهای آزاد در برابر هر تهدیدی در هر یک از مناطق گیتی مقاومت نموده و نشان میدهد که ایستادگی و مواجهه نظامی مانند یک توپ بدون گلوله و باروت نمیباشد، به نحوی که تعهدات و الزامات او را بیاعتبار و بیارزش جلوهگر ساخته و بوضوح و روشنی آمادگی خود را در برابری و ایستادگی تا هر مرحلهای به اثبات خواهد رساند و بویژه آن چه را که به نمایش میگذارد و ادعا مینماید، قدرت و توانایی لازم را هم در اجرای اراده خود ولو با اعمال زور خواهد داشت»
نیکسون در بخش پایانی فصل مربوط به خاورمیانه و تسلط بر منابع انرژی فسیلی آن نوشته است :
یکی از ضروریات مسلم برای ایالات متحده آمریکا در اختیار داشتن پایگاههائی است که امکان نشان دادن و به مرحله عمل گذاردن قدرت خود را در منطقه بنحو کامل و قاطعی از مبداء این پایگاه ها داشته و قادر باشد که به سرعت درمقابل هر نوع تهدید و خطر ناگهانی عکس العمل لازم را نشان دهد. از طرف دیگر، ایالات متحده آمریکا بایستی از جهت در اختیار داشتن پایگاه هائی در اروپای غربی اطمینان کامل داشته باشد، به نحوی که با ایجاد و استقرار پل هوائی، عملیات لازم برای هر نوع حمل ونقل دریائی از مبداء ایالات متحده به مقصد خلیج فارس را دارا باشد و بالاخره هر گاه کشورهای آزاد مصمم به نمایش قدرت هستند، مسلما بایستی در این امر قاطعیت و نیروی اراده را نیز داشته باشند.
از این که به همه جهانیان اعلام شود که ناو هواپیما بر آمریکا بخاطر ضرورت و نمایش قدرت به خلیج فارس اعزام گردیده و سپس بمنظور اجتناب از هر نوع تحریک و مواجهه با خطری دستور بازگشت آن صادر گردد، ویا این که اعلام شود که هواپیماهای 15 – اف برای تقویت پایگاه ها به عربستان سعودی اعزام و در همان حال بخاطر رعایت بعضی ملاحظات احتیاطی آن ها را بدون اسلحه و تجهیزات لازم به آن منطقه مامور نمایند. نظائر اتخاذ این چنین تصمیمات در واقع توسل به نوعی روش های مضر و بی نتیجه بوده و بیش از پیش موجب سلب اعتماد و همچنین باعث تشویق و تحریض مهاجم خواهد گردید.
از همه مهم تر این که رهبران کشورهای عربستان سعودی، عمان، کویت و سایر کشورهای مهم و موثر این منطقه بایستی بدون کوچک ترین شک و تردید اطمینان حاصل نمایند که هر گاه از جانب عوامل و نیروهای انقلابی، چه از داخل و چه از خارج مورد تهدید و یا مخاطره ای قرار گیرند، ایالات متحده آمریکا از آن ها پشتیبانی نموده و سرنوشتی بمانند شاه ایران در کمین آنها نخواهد بود»
بدون نتیجه گیری!
در این جا برشهایی را که از کتاب جنگ حقیقی را به پایان میرسانیم و خود هیچ نتیجه گیری نمیکنیم. خواننده با در نظر گرفتن شرایط منطقه و استقرار ناوگان پنجم آمریکا در بحرین و ایجاد دهها پایگاه بزرگ در ترکیه، عراق، عربستان، کویت، امارات، افغانستان و... خود میتواند در یابد تا چه اندازه به وصایای نیکسون عمل شده است. در این صورت، وی می تواند با نگرش جدیدی به اشغال عراق و افغانستان، پدیده موسوم به بهار عربی، سر بر آوردن فرقه های افراطی در منطقه، جنگ های رو به گسترش و...بنگرد و این رویدادها را واکاوی کند و در مورد نیات واقعی آتش افروزان در منطقه به داروی بنشیند.
*حضور نیروهای زمینی، هوائی و دریائی ایالات متحده آمریکا و ناتو در ترکیه، عراق، عربستان سعودی، کویت، بحرین، امارات عربی متحده، پاکستان، افغانستان و بخش هائی از آفریقای شمالی نشان می دهد که به این وصیت نیکسون به خوبی عمل شده است!!