جشن مهرگان در سرای محلهٔ یوسفآباد برگزار شد
عصر چهارشنبه شانزدهم مهرماه 1393، جشن مهرگان در سرای محلهٔ یوسف آباد با باشندگی دوستداران آیینهای ایرانی و اهالی محل یوسفآباد پاس داشته شد. در این برنامه، که با تلاش کانون ایرانشناسی آن محله و «دیدهبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران» برگزار شد، فرشید ابراهیمی پژوهشگر تاریخ و استوره افزونبر گرامیداشت مهرگان از مهرورزی و نماد آن در فرهنگ و ادبیات گفت و علیرضا افشاری کنشگر میراث فرهنگی و زیستبوم از دانش نیاکانمان بر چیرگی کمبود آب سخن راند.
به گزارش روابط عمومی «دیدهبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران»، این نشست با نمایش فیلمی کوتاه که انجمن افراز (با کارگردانی بهرام روشنضمیر) دربارهی مهرگان ساخته بود آغاز شد، که بسیار مورد توجه باشندگان قرار گرفت.
فرشید ابراهیمی با بررسی سه کلیدواژه نقش مهر را که از جهانبینی و فرهنگ نیاکانمان به گونه جشن مهرگان به ما رسیدهاست واکاوی کرد و با بیان پرسش "چه اندازه امروزه ما ایرانیان مهرآیینی هستیم؟" چنین آغاز کرد: «مهرگان به یادگار مانده از پیروزی فریدون بر ضحاک از تبار بابلی در جنوب خاوری (:شرق) ایران است. فرزان (:فلسفه) مهرگان و مهر که وابستگی تنگاتنگی با مهرگان دارد چه نقشی در زندگی امروز ما دارد؟ چه اندازه ما مهرآیینی هستیم؟ من امیدوارم هازمان (:جامعه) کنونی ما که با تندروی پیش میرود رویکردی به فرهنگ ایرانی داشتهباشد تا در پیوندهای اجتماعی بتوانیم فرهنگ پدرانمان را تکرار کنیم و تنها به بازخوانی متون تاریخی، بزرگداشت بزرگانمان بسنده نشود.»
او افزود: «برای زنده نگهداشتن فرهنگ باشکوه پدرانمان که به آن افتخار میکنیم چه اندازه در رفتارمان مهر دیده میشود؟ چه اندازه در زندگی روزانه از این فرهنگ بهره میبریم؟ من امروز تلاش میکنم با بررسی سه کلیدواژه وابسته به آیین مهر، دانش و آگاهی نیاکانمان را نشان دهم.»
ابراهیمی ادامه داد: «در متون ایران باستان واژههایی وجود دارد که میتواند در بهکارگیری فرهنگ ایرانی و مهرورزی ما را یاری دهد. نخستین واژه "آفرینش" که از آفریدن میآید، کارواژهای (:فعل) است که به یزدان نسبت داده میشود. بنا به یکی از سرودههای حافظ، زمانی که خداوند جهان را آفرید"ما به او محتاج بودیم و او به ما مشتاق بود" محتاجی ما و مشتاقی او در حقیقت اشارهای به مهر در آفرینش یزدان دارد. در متون باستانی آفرینش به چم بوجود آوردن همراه با عشق است.»
ابراهیمی به بررسی بیشتر واژه آفرینش در تمدنهای دیگر پرداخت: « آفرینش با فرِند (Friend) انگلیسی به چم(:معنی) دوست داشتن، برابری دارد و در زبانهای هندو اروپایی اشاره مستقیم به بهوجود آوردن همراه با دوست داشتن، است. در فرهنگ ایرانی یزدان در جایگاه بالایی که بر روی تخت نشسته و فرمان میراند در اندازه یک معشوق پایین میآید یا بهتر بگوییم در اندازه یک معشوق بالا میآید و این نشاندهندهی اشتیاق و مهر او در اندیشه ایرانی از پروردگار است.»
این پژوهشگر از نگاه ریشهشناسی و ریزبینی ایرانیان در واژگان گفت: «در زبانشناسی ایران وارون "آفرینش" واژه "نفرین" است. در انگلیسی هم Ned Friend از ریشه فرند است. نفرین بهچم به زمین زدن، پایین آوردن، لعنت کردن است. نگاه فرهنگ ایرانی حتا به کلیدواژههای وابسته به عشق و مهر ریشه شناسی و ریزبینی دارد.»
او در ادمه به بررسی کلیدواژه دیگر میپردازد: «عشق در متون پهلوی و گفتارهای پارسی میانه در دوره ساسانی مهر نیست بلکه "دوشارم" است. دوشارم بهچم عشق است و امروزه ما برای بانوان واژه "دوشیزه" بهکار میبریم که اشاره به نقش و خویشکاری دختر در خانواده آریایی نزدیک به شش هزار سال پیش دارد. "دختر" نیز از همین واژه است که در زبان انگلیسی Daughter گفته میشود. در اوستا واژه "دوغیزره" بهچم "دوشندهی شیر" است. نسل جدیدی از پژوهشگران باور دارند واژه "دختر" با "دوشار" واژگانی جدا از هم هستند.»
وی افزود: « دوشیزه و دوشار نمونه بارز محوریت زن در عشق است و سپنتایی (:تقدس) زن در فرهنگ ایرانی تکاندهنده است. وارون دیدگاه کشورهایی چون عربستان و یونان که زن به عنوان ابزار است در فرهنگ ایرانی جایگاه زن میانه آفرینش و زمین است به عبارتی نمادی از معشوقیت و محور عشق خداوندی است. بسیاری باور دارند واژههای دوشیزه و دوشار پیوند تنگاتنگی با مهر دارند و بنا به شناخت اسلامی ایرانی، بیزن، آفرینش شکل نمیگرفت زیرا زن نقش زایندگی دارد و بههمین شُوَند (:دلیل) در اساتیر ایرانی با زمین برابری دادهشدهاست و جشن سپندارمزگان جشن بزرگداشت زمین و زن است.»
سپس ابراهیمی به بررسی سومین کلیدواژه پرداخت:«واژه عشق در متون ایرانی به تنهایی مهر نیست. واژه دیگری که در نوشتههای پس از اسلام بهکار رفتهاست به باور سهروردی با واژه "سیمرغ"درپیونداست. چنانچه واژه سیمرغ را در متون عرفانی اسلامی مانند "منطقاطیر عطار" و "شاهنامه فردوسی" میبینیم نقش چند لایه دارد در شاهنامه سیمرغ نقش پزشک دارد و "رستم" را با روش "رستمزایی" به دنیا میآورد. در منطقالطیر نمادی از بازی در واژگان است. سی مرغ برای آنکه به حقیقت برسند باید سیمرغ را بیابند و در نهایت متوجه میشوند سیمرغ همان سی مرغ است.»
این پژوهشگردرادامه مهررابیشترواکاوی میکند: «سهروردی بنیانگذارحکمتالاشراق واژه سروش و سیمرغ پیامآورندگان عشق دانسته به همین شُوَند سپنتا (:مقدس) هستند. مهرومهرگان درجهانبینی ایرانی نماد پیمان نیز است. پیمان بین دو دلداده که با دادن حلقهای به یکدیگر بسته میشود. در سنگنگارههای ساسانی نیز به خوبی دادن و ستادن حلقه بین پادشاه پیشین و سپسین نمایان است.
این سخنران در پایان از ارزش پیمان در فرهنگ ایرانی گفت: «پایبند بودن به پیمان از خویشکاریهای برجسته ایرانیان بود و سپنتا شمردهمیشد چنانچه فردوسی میگوید "ز پیمان نگردند ایرانیان" و مردم ایران از دیرباز باور داشتند مهر با هزار گوش و هزار چشم از مرزهای آریاییان پاسداری میکند و پیمانشکنان را به مجازات میرساند. پیمانشکنی بین مهر فرزند و پدر، سردار جنگی با پادشاه، پزشک با بیمار و همچنین شامل پادشاهان نیز بود زیرا آنان پیمان میبستند برای آبادانی کشور خویش کوشا باشند. امیدوارم این پیمان در زندگی ما ساری و جاری باشد.»
شکلگیری تمدن در خشکترین جای ایران
سخنران سپسین(:بعدی) علیرضا افشاری، دبیر «دیدهبانیادگارهایفرهنگیوطبیعیایران»، درباره جایگاه ویژه سرزمین ایران و تجربههای نیاکانمان برای مبارزه با کمآبی در درازای هزاران سال سخن گفت و چنین آغاز کرد: «سخن از داشتههایمان است و اینکه چگونه از آنها بهره ببریم. طبیعت ایران جایگاهی بسیار ویژه در جهان دارد زمانی که میتوان در کوههای شمالی اسکی کرد میتوان سوار هواپیما شد و در جنوب ایران تن به آب سپرد و شنا کرد. استان کرمان کویری و بسیار گرم است اما در کوههای بهرآسمان در نزدیکی جیرفت که گسترهای بِکر است در تابستان باید پوشاک گرمی داشت. اختلاف دما در ایران نزدیک به 50 درجه است که در کمتر کشوری دیگر دیده میشود.»
این پژوهشگر ادامه داد: «یکی از شُوَندهای ایجاد دگرگونی آب و هوایی وجود یک زنجیره کوهزایی است که از اروپا آغاز و وارد قفقاز و البرز شده در نهایت به بلندترینش به اِوِرست میرسد در حالیکه در آفریقا و امریکا چنین زنجیره کوهزایی وجود ندارد. از سوی دیگر خط کویرزایی از شمال آفریقا آغاز و وارد ایران شده و به سوی شرق روسیه، بیابان بزرگ گوبی، میرود و ایران تنها مکانی است که این دو با یکدیگر برخورد میکنند. در جنگل ابر، یکسو بارندگی شمال و سرسبزی بسیار و دیگرسو کامل کویر است که شوربختانه جادهکشیای که در آن انجام میشود بسیار به این گستره آسیب وارد میکند.»
این کُنشگر زیستبوم اشاره به شکلگیری تمدن در خشکترین جای ایران کرد:«ایران در یک میدان خشک و نیمهخشک جای گرفتهاست. مرکز ایران نیز به تمامی در گستره خشک قرار دارد اما تنها مکانی در جهان است که با وجود داشتنِ این ویژگی تمدن ــ به معنای دقیق کلمه و نه صرفاً آبادی ــ در آن شکل گرفتهاست. این نشانگر آن است که نیاکان ما در گذشته توانستهاند از بحران آب گذر کنند. با ایجاد قنات و کاریز آب را از کوه به دل کویر کشاندهاند. گفته میشود درازای قناتهای ایران حدود 350 هزار کیلومترــ یعنی تقریبا برابر با فاصله بین کره ماه و زمین ــ میرسد و برخی از آنها به اندازهای مرتفع و بلند است که میتوان به راحتی در آن قدم زد. با توجه به ابزارآلات آن زمانة چنین حجمی از کار، بیانگر کار گروهی بسیار بزرگی است.»
افشاری در ادامه از کابردهای دیگر قناتها سخن گفت: «در ایران بهشوند خشک بودنِ هوا اندازه بخار شدن آب سهبرابر میانگین تبخیر جهانی است و از سوی دیگر اندازه بارشمان هم یک سوم میانگین اندازه جهانی است. قناتها افزونبر جابهجایی آب از بخار شدن آن نیز جلوگیری میکردند. در حالیکه در این چند دهه با سدسازیِ بیش از اندازه، بخار شدن آب در این سرزمین خشک را بسیار بالا بردند. ما دانشی کهن داشتیم که چندین هزار سال پاسخگوی مشکل ما بود.»
افشاری از برنامههای اشتباه دیگر کشورها و گسترش آن در سراسر جهان گفت: «در اوایل سدهی گذشته اروپا و امریکا آغازگر سدسازی بودند و نمادی برای پیشرفت در کشورهای دیگر شد. بانک جهانی هم از این طرح پشتیبانی کرد ولی امروزه روند دیگری پیش گرفته شدهاست. حتا در امریکا سدهای بزرگ را ویران کردهاند. زیرا افزونبر برهم زدن طبیعت برخی گیاهان و جانوران نیز از میان میروند. درایران با سدسازی بیشتر رودها و تالابها که بزرگترینشان دریاچه ارومیه بود،خشک شدند. و این نشان میدهد ما به داشتهها و توانمندیهایمان که در درازای هزاران سال خودمان بهدست آورده بودیم، بیتوجهی کردیم.»
یادمانها را نخست خودمان باید پاس بداریم
این کُنشگر درباره تلاشها و دیدگاههای دیدهبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران گفت: زمانی که دیدهبان آغاز به کار کرد دیدگاهمان تنها به یادمانهای فرهنگی و تاریخی بود بههمین شُوَند (:دلیل) زمان ساختهشدن سد سیوند خردهگیری (:اعتراض) برای بالا رفتن نم (:رطوبت) در آن گستره بود که آسیب بسیاری به آثار میرساند. اما سپس آگاه شدیم با اینکه شُوَند ساختن سد مهار کردن آب سیلابها بود اما آن آب حقآبه دریاچه بختگان بوده و این سد شُوَند خشک شدن آن میشد. افزون برآن زمینهای بارخیزی که پشت سد بود زیر آب میرفت و یادمانهای تاریخی در برابر آسیب بسیار بالایی قرار میگرفتند.»
او افزود: «آثار و بناهایی که در کشورمان وجود دارد تا اندازهای با کشورهای دیگر متفاوت است زیرا افزون بر ارزشمندی بنا، جنبههای دیگری بر آن سوار هستند. ما افزون بر تاریخ، تیره و تبارهای گوناگون، همچنین تباهاریی از کشورهای دیگر که در درازای تاریخ به ایران یورش آورده و در این سرزمین ماندهاند و نیز برخی که مهاجرت کردهاند داریم و این آثار نمادهایی هستند که شُوَند ایجاد همبستگی ملی است. نُماد کورش اشاره به بنیانگزاری کشور ایران با تمامی تبارها و سرزمینهای گوناگونی کشور یکپارچهای به نام ایران دارد و اگر منشور کورش از بین برود نقطه همبستگی در ایران نشانه میرود.»
افشاری در بخش دیگری از یورش دژخیمان به نُمادهای همبستگی ایران گفت: «در درازای سد سال گذشته اندیشههایی وجود داشت که ایران را از درون تهی کنند بنابراین چند نمادی که شُوَند پیوستگی مردم ایران بود را مورد هجوم قرار دادند یکی تاریخ گذشته ایران از جمله کورش، داریوش و انوشیروان است. شاهنامه نیز یکی دیگر از نمادهاست که فردوسی به زبان پارسی آن را سرودهاست و گفته میشود زبان پارسی زبان تباریاست در حالیکه تمامی بزرگان تبارهای ایران با آگاهی یک زبان مشترک را گزینش کردهاند و اکنون این زبان زبان تباری ویژه نیست. وارون آن، زبان فرانسه زبان بخشی از فرانسه بود که با زور به همهی فرانسویان تحمیل شد حتی بخشی از فرانسه را که ایتالیاییزبان بودند کشتار کردند. بهتازگی نیز گفته میشود زبان فارسی از دوره رضاشاه شکل گرفتهاست اما در مکتبخانهها نه تنها در ایران سیاسی کنونی بلکه در قفقاز و آسیای میانه در کنار قرآن، گلستان سعدی هم آموزش داده میشد.»
به تازگی دیده میشود خانههای تاریخی که در بافت تاریخی، که فرسوده مینامندش، قرار دارند تخریب میشوند. چنانچه در شیراز، کرمان، تبریز و گرگان بسیاری ویران شد. برخی خانهها پشتوانه حکومتی شهر هستند و نشان میدهند مردم آن شهر در گذر زمان با چه تجربههایی توانستهاند به زندگی ادامه بدهند و اگر ما از این تجربیات بهره نبریم در آینده خانههایی خواهیم ساخت که با زلزله و سیل از بین خواهند رفت.
افشاری در پایان اشاره به پشتیبانی مردم از هنرهای دستی در برابر نابودی و فراموشی کرد و همچنین از میراث مینوی که شامل آیینها و باورها و جشنهایی بومی و ملی است سخنراند: « گاهشماری ایران که با نوروز آغاز میشود یکی از ریزبینترین (:دقیق) گاهشماری جهان است. در گذشته مردم از هم دور بودند و پیوند بسیاری با یکدیگر نداشتند و این شگفتانگیز است که چگونه میتوانستند نخستین روز سال را نشان دهند.»
او از پررنگ بودن جشنها در کشورهای دیگر و کمرنگی آن در ایران گفت: « امروزه در کشورهای دیگر جشنهایی برگزار میشود و رسانههای جهانی آن را بازتاب میدهند که برای ما هم بسیار گیراست. ما نیز جشنهایی داریم که اگر به جهانیان نشان دهیم برای آنان بسیار گیرا خواهد بود.»