نگاه روز
ایرانیان و تحولات افغانستان
- نگاه روز
- نمایش از چهارشنبه, 24 آذر 1400 09:50
نوشتۀ : احسان هوشمند
رویدادهای افغانستان و تسلط روزافزون طالبها بر این کشور به یکی از مهمترین اخبار در میان بسیاری از ایرانیان مبدل شده و گروه زیادی از ایرانیان با نگرانی رویدادهای افغانستان را تعقیب میکنند. در هفتههای گذشته، بخش قابل توجهی از فضای رسانهای کشور و پیامهای تولیدشده و بازنشرشده در شبکههای اجتماعی نیز دربارۀ افغانستان بود. انتشار نماهنگ (کلیپ)هایی از رفتار طالبها با معترضان در کابل، بهویژه زنان معترض، یا انتشار صداها و تصاویری از شهروندان افغانستانی که با مردم ایران سخن میگویند، یا انتشار اخبار و گمانهزنی دربارۀ درۀ پنجشیر و رهبران پنجشیر و ابراز نگرانیها دربارۀ احتمال سقوط پنجشیر و سرنوشت مقاومت و فرماندهان پنجشیر از جمله هزاران خبر و نماهنگی است که دائما در فضای مجازی و رسانهای بازنشر میشود. این حجم از ابراز نگرانی، نشانگر همدردی عمومی در ایران با مردم افغانستان است که در افغانستان نیز بازخوردهایی داشته است. برخلاف نگرانی عمومی و رو به افزایش ایرانیان دربارۀ تحولات افغانستان و برخلاف تحولات سوریه، یمن، عراق، فلسطین و لبنان، مسئولان و رسانههای رسمی دربارۀ تحولات افغانستان مسیر و روش دیگری در پیش گرفتهاند. استمرار این وضعیت میتواند پیامدهای سیاسی و اجتماعی متعددی درپی داشته باشد.
۱. القای بیعملی، انفعال، سردرگمی و تماشاگری دستگاههای مسئول پروندۀ افغانستان یکی از پیامدهای استمرار وضع موجود است. به این معنا که در برابر پرونده بسیار با اهمیت تحولات افغانستان و راهبردهای نسبتا فعال ایران در برابر مسائل افغانستان در دهههای گذشته، حتی در زمان اشغال افغانستان توسط روسیۀ شوروی در دورۀ جنگ عراق علیه کشورمان که ایران نقش فعالی در افغانستان ایفا میکرد، امروز این تلقی در حال رواج است که تحولات افغانستان برای مسئولان مربوطه اهمیت لازم را ندارد و ایران تماشاگربودن را بر هر نوع کنشگری و فعالیت دیگری ترجیح داده است. نتیجه آنکه پروندۀ تحولات امنیتی و سیاسی افغانستان در همسایگی ایران به نقطهای رسیده است که ایران قادر به اتخاذ مواضعی متناسب با منافع ملی خود نیست و حتی دخالت کشورهای دیگر از جمله همسایگانی چون پاکستان و دیگر کشورها در مسائل داخلی افغانستان نیز اهمیت چندانی برای منافع ملی و امنیت ملی در ایران ندارد. تجربۀ این نوع بیعملی در قفقاز نیز بازتاب بسیار نامناسبی در افکار عمومی در ایران داشت.
۲. وجه دیگر این برداشت این است که تا زمانی که آمریکا در افغانستان حضور داشت، تحولات افغانستان برای ایران دارای اهمیت بود و با خروج آمریکا از افغانستان، تحولات این کشور نسبتی با امنیت ملی و منافع کشور نداشته و لذا شایسته توجه نیست؛ یعنی نوع کنشگری ایران در منطقه تابعی از حضور یا عدم حضور آمریکا است و با خروج آمریکایی ها از افغانستان، مسائل این کشور و تحولات این کشور اهمیتی برای ایران ندارد.
۳. استمرار این رویکرد البته پیامدهای دیگری نیز درپی دارد؛ از جمله آنکه از نظر برخی تحلیلگران در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی، جناحها و گروههایی در کشور چندان از توسعۀ تسلط طالبان بر افغانستان ناخشنود نیستند و چهبسا این شرایط را وفق مراد خود تلقی میکنند. اشاعۀ این تلقی نیز پیامدهای بعدی را درپی دارد. به این معنا که در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی فرصتی ایجاد میشود تا گروههایی مدعی شوند، میان طالبان و این بخش از نیروهای سیاسی در ایران وحدت در برخی اهداف، راهبرد و رویکردها وجود دارد و اقدمات طالبها آرزوی آنها نیز هست و این همدلی اگرچه با صراحت تمام صورت نمیگیرد، اما نشانههای آن کموبیش ظاهر شده است.
۴. استمرار این بیعملی و تماشاگری صرف بدون هر نوع اقدام جدی یا ابتکار عملی از سوی دستگاههای مسئول موجب میشود تا گروههای فرهنگی و شمار درخور توجه علاقهمندان به حوزۀ ایران فرهنگی نسبت به سرنوشت همتباران خود در افغانستان با نگرانی واکنش نشان دهند؛ به تولید محتوای رسانهای بپردازند و مواضع خود را در قالب حرکات اعتراضی در برابر سفارت پاکستان به صورت نمایش خیابانی یا در قالب فعالیتهای هنری و سیاسی در شبکۀ مجازی بازنشر کنند.
۵. طالبان پیش از این در دشمنی با ایران چیزی کم نگذاشته است؛ از کشتن دیپلماتها تا خبرنگاران ایرانی ! یعنی سابقۀ پیشین طالبها حتی نزد بخش وسیعی از نیروهای اصولگرا چندان قابل دفاع نیست. اشاعۀ همدلی بخشی از نیروهای سیاسی کشور با طالبان و تلاش برای پنهان نگهداشتن این اقدامات ضدایرانی طالبان و حتی گاه تطهیر طالبان، واکنش این اقشار اصولگرا را نیز درپی دارد.
خبر منتشرشده در روزنامۀ رسمی دولت ایران
دربارۀ شهادت دیپلمات های ایرانی به دست وحشیان
درحالیکه دستگاه سیاست خارجی کشور در برابر تحولات دیگر کشورها حاضر به پرداخت هزینههای بسیار است، مانند ارسال سوخت به ونزوئلا در آنسوی جهان یا لبنان با ریسک بالا، بیعملی در برابر تحولات افغانستان راه را برای تفاسیر دیگری نیز میگشاید و به شکاف عمیقتر میان دولت – ملت منجر میشود. اگر این اتفاقات را با سایر پدیدههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ایران امروز به بوتۀ تحلیل و ارزیابی بگذاریم، میتوان نتیجه گرفت در عرصههای مختلفی از جمله سیاستهای داخلی و سیاست خارجی شکاف میان ایرانیان با دولت به معنای عام آن در حال گسترش است و این پدیدۀ کماهمیتی نیست که بتوان با سادگی از کنار آن گذر کرد. بیتوجهی مسئولان برای تشریح سیاستهای کشور در برابر تحولات افغانستان، برگزاری جلسات نقد و تحلیل سیاست خارجی کشور در افغانستان در رسانههای پربیننده، پرهیز از برخی موضعگیریها در برابر واکنشهای مردمی از جمله اقداماتی است که میتواند زمینۀ یک مفاهمۀ عمومی دربارۀ تحولات افغانستان را باز کند. اعلام خطوط قرمز ایران در افغانستان، تلاش روشن و آشکار و اثربخش برای ایجاد موازنۀ نیروهای سیاسی در افغانستان و حمایت از دوستان ایران در افغانستان در کنار توجه جدی به میراث فرهنگی و تمدنی مشترک ایرانیان با مردم افغانستان، از جمله اقداماتی است که میتواند به افکار عمومی آرامش دهد. آغاز این اقدام میتواند ابتکار عملی دستگاههای مسئول برای مذاکرۀ جدی دربارۀ خطوط قرمز ایران با طالبها باشد.
برگرفته از تارنمای ایرانچهر به نقل از روزنامۀ شرق، شمارۀ ۴۰۹۴ ، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۰