خبر
به مناسبت هفته ایمنی در برابر زلزله و بلایای طبیعی
- خبر
- نمایش از جمعه, 03 آبان 1392 08:44
- بازدید: 4337
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25718، یکشنبه 28 مهر 1392
ع.درویشی
گمانهزنی های زلزله تهران علمی یا غیرعلمی؟
در گذشته دور، سرخپوستان آمریکای شمالی میپنداشتند زمین بر پشت سنگپشتی غولآسا قرار دارد و هربار که این جانور تنبل، خیزی به جلو بر میدارد، سبب لرزش زمین میشود. مردم کشور آفریقایی موزامبیک نیز فکر میکردند هنگامی که زمین سرما میخورد و دچار تب و لرز میشود، از عطسهاش زمین میلرزد. بر پایه یک افسانه قدیمی از آمریکای مرکزی نیز، خدایگان چهارگانه، 4 گوشه زمین را در دست داشتند و هنگامی که جمعیت دنیا در یک گوشه بسیار زیاد میشد، یکی از خدایان همان گوشه از زمین را میتکاند تا از شمار انسانها کاسته شود! افسانهباوری دیگری نیز در شرق دور رواج داشت مبنی بر این که هرگاه اسبی میمیرد، از خشم در گور خود، لگد میکوبد و زمین را به لرزه وا میدارد، از آنرو مردم آن سامان، اسب مرده هر شوالیه را در گور خودش میگذاشتند تا از لگد کوفتن اسب جلوگیری کند! در گذشته برخی انسانها خود را در برابر زلزله ناتوان احساس میکردند و هنگام رخدادن آن، از دیارشان میگریختند و به خیال این که اهریمن به روستایشان یورش آورده است، دیگر به شهر و روستای قبلی خود بر نمیگشتند و به خانهسازی در مکانی دیگر و در کنار یک رودخانه دیگر میپرداختند.
انسان با سوزاندن بوتهزارهای بیابانی و پوششهای گیاهی و انداختن درختان، سبب بروز سیل میشود و آنگاه با ساخت سد(منسوخ شده در جهان) میکوشد جلویش را بگیرد؛ اما جلوی بروز زلزله را نمیتوان سد کرد. حتی مقاومترین سازهها نیز در 8 ریشتر ـ هرچند با تأخیر و تا زمانی که انسانها جان به در برند ـ فرو میریزد.
بیشتر زلزلهها شباهنگام و یا پیش از سپیده بامداد رخ میدهد. در گذشته، روستایی در خواب، هنگامی که کوبشِ اسبش را میشنید، از جا میجهید و خانوادهاش را بیدار میکرد تا اگرچه نمیتوانند از ریزش خانه و آغل جلوگیری کنند، دستکم جان خود و حیوانات خانگی را نجات دهند. امروز نیز دستگاههایی ساخته شده است که پیش از رخداد زلزله، مردم را آگاه میکند، اما تفاوتی با همان سمکوبیدن اسبها ندارد، زیرا هیچ نیرویی توانا به پیشگیری از زلزله نیست.
به تازگی ماهوارههایی نیز ساخته شده است که مىتواند مکان رخداد زلزله را 4 ساعت پیشتر به زمین مخابره کند، ولی باز هم توانا به پیشگیری از آن نیست و حتی توانا به دادن پیشآگاهی از میزان و گستره ویرانیها به انسان نیست. این ماهوارهها حتی اگر 10 ساعت پیش از رخداد زلزله، آن را پیشبینی کنند، باز زلزله رخ خواهد داد و تنها مردم این شانس را خواهند داشت که در خواب نمیرند و یا زیر آوار خانه و سازه نمانند؛ اما این خطر همچنان باقیست که در خیابان و در بیرون از خانه و حتی در پناهگاه ـ به سبب مسدود شدن، ورودی ـ جانشان را از دست بدهند.
خیلی چیزها وجود دارد، اما دیده یا احساس نمیشود، زلزله یکی از آنهاست که هم باید به چشم جان دید و هم با همه وجود احساس کرد. انسان (از انسان نخستین گرفته تا مدرن) همواره از زلزله ترسیده و از آن لرزیده است، با این تفاوت که انسان نخستین، راه مقابله با زلزله را نمیدانست، اما انسان مدرن میداند، بنابراین بر آن انسان ایرادی نیست، ولی بر انسان کنونی ـ اگر با داشتن اینهمه آگاهی و امکانات، دست روی دست بگذارد ـ چرا.
مدرنشدن تنها زمانی معنا مییابد که به میزان بزرگتر شدن شهرها و گستردهتر شدن امکانات شهری و بهرهمندی از فناوری، ایمنی در برابر زلزله نیز افزایش یابد، وگرنه چنین شهرهایی تنها کلانشهر(متروپلتین) هستند، ولی پیشرفتهِ زیستی نیستند.
همه جهان میلزرد
توفان ویرانگر «کاترینا» را به زلزلههای درون اقیانوس نسبت میدهند، و خیزابهای سونامی نیز از زلزلههای دریایی نیرو میگیرد که تا 30 متر قد میکشد.
زلزله تنها ژاپن را نلرزاند، بلکه همه جهان با ژاپن لرزید. انگار ژاپن ماکتی بود تا مردم جهان دستاوردهای فناوری خود را در ریخت ماکت در آن قرار دهند و با لرزاندنی دستساز و در پی امواج چندده متری سونامی، گستره ویرانیهای مهیب را با چشم از کاسه درآمده خود مشاهده کنند و گواهِ مرگ دلخراش هزاران چشم بادامی باشند و با نگرانی، پرتوهای مواد رادیو اکتیو(برخاسته از نیروگاههای ویران هستهای) را همراه مردم «فوکوشیما» دریافت کنند.
بازخورد زمین لرزه فوکوشیمای ژاپن در ذهن پژوهشگران این است که زمین، وارد دوره جدیدی از پدیده زمینلرزههای ویرانگر شده است.
به گفته مازیار افتخاری ـ کارشناس ارشد زمین شناسی، ایران نیز مانند ژاپن، سرزمین زلزلهخیزی است. «صفحه تکتونیکی» ایران (عامل زلزله) صفحه کوچکی است که با صفحات اوراسیا، عربستان، هند، استرالیا، ترکیه و یونان هممرز است. دریای تتیس ـ که در گذشته همه ایران زیر آب خود داشت ـ در 65 میلیون سال پیش به خطناوه باقیماندهای تقلیل یافت که تنها بخشی از آن را دریا فرا میگرفت. آنچه امروز به نام دریای سرخ میشناسیم در حال گسترش بود و از برآیندش، بخش بزرگی به نام صفحه عربستان جدا شد و حرکت به سوی شمال/ شرق را آغاز کرد و صفحه ایران را بسیار فشرد و به مرتفعشدن کوههای زاگرس انجامید. پژوهشگران این جابه جایی صفحهای را امروز نیز در جریان میدانند و بیشتر زمینلرزههای ایران در مرز برخورد این دو صفحه در منطقه زاگرس متمرکز است. همچنین صفحه ایران در جنوب شرق کشور با پوسته اقیانوسی برخورد کرد و آن پوسته را به زیر صفحه ایران فرستاد.
آینه تهراننما
نه نیاز به رمالی خاک است و نه احتیاج به نیروی تلهپاتی؛ تنها با توجه به پیشینه زلزلههای 2 هزارساله بیخ گوش تهران در قلمرو البرز مرکزی، میتوان در چشمانداز تهران، زلزله بزرگی از 7 تا 8 ریشتر را پیمایش کرد؛ و به گونهای فرضی میتوان این پدیده را در بستر 60 درصد بافت فرسوده تهران قرار داد و تا ژرفای فاجعه رفت.
تجمعِ همه امکانات در پایتخت سبب شده است تا چون آهنربایی، 20 درصد جمعیت کل کشور را به سوی آغوش ناایمن خود بکشد؛ چون همه مردم شهرهای دیگر کشور میبینند که تهران ـ هرچند به ظاهر ـ هر روز مدرنتر میشود ولی برای نمونه، ترن شهری(مترو) در دیگر شهرها اجرا نمیشود یا پیشرفتاش لاکپشتی است.
مازیار افتخاری، کارشناس ارشد زمینشناسی از دانشگاه وین، معتقد است: اینک تهران مدام با زمینلرزههای نرم، دست وپنجه نرم میکند و اگر هیچ کارشناسی هم هشدار ندهد، تنها لرزشهای گهگاهی تهران، این گمان را در دل شهروندان تهرانی میاندازد که زمینلرزه بزرگتری در راه است!
وی میگوید: تهران در گذشته، زلزله 7 ریشتری را در 183 سال پیش تجربه کرده است که چندهزار نفر را به کام مرگ فرستاد. بر پایه پژوهشهای زمینشناسی، زلزلههای شدید دیگری نیز در 3 هزار سال پیش(ری) و 200 سال پیش(شمال تهران) و 655سال قبل در ری روی داده است و اینک بیشتر کارشناسان معتقدند که در آینده، زلزله تهران با توان نزدیک به 8 ریشتر به میدان خواهد آمد.
به باور این زمینشناس، تهران دوچهره دارد، یک چهره رویی و یک چهره پنهانی. که چهره رویی تهران زیبا است، اما چهره پنهانی آن چندان زیبا نیست؛ و زشتی آن این است که کسانی به هوای این بهشت موعود به سمتش آمدهاند، هرچه دویدهاند به جایی نرسیدهاند و سرخورده شدهاند و حالا ترس از مردن در زلزله احتمالی تهران، خواب از چشمهایشان ربوده است.
افتخاری میافزاید: البته اگر چنین پیشامدی رخ دهد و ما آمادگی مقابله با آن را داشته باشیم، برای شهر تهران، مسئله بغرنج و جدیای به وجود نخواهد آمد و تلفات اندک خواهد بود. ویرانهها را نیز میتوان در کمترین زمان با ساخت و سازهای ضدزلزله آباد کرد؛ ولی اینک توان بسیاری از سازمانها جوابگوی اوضاع پس از زلزله نیست.
این زمینشناس در ادامه گفتوشنود با روزنامه اطلاعات میافزاید: هریک از شهروندان بر پایه تخصص خود باید بکوشد با پدیده زلزله درافتد، آن را بشناسد و راههای گریز از آن را مطالعه کند. در این راه، با مطالعهای که من در اینجا در این مدت داشتهام، بودجه بیشتری برای زمینشناسی و بررسی راهکارهای زلزله ضروری است. وی با بیان اینکه بیشتر مصالح ساختمانهای مدارس کشور نامطمئن است، اظهار میدارد: اگر اینها از زلزله نرم فرو نریزد، پی و دیوار و سقف آنها سست میشود و در روزهای معمولی نیز چه بسا بر سر دانشآموزان ریزش کند. از اینرو شتاب مقاومسازی، نوسازی و پایداری در برابر زلزله مدارس را نباید کمبود بودجه کُند کند.
به گفته افتخاری، اگر در برابر زلزله آمادگی داشته باشیم، هیچ خطر بزرگی ما را تهدید نمیکند، پس باید گامهای بنیادیای برداشت که آسیبپذیری تهران را به کمترین برساند، زیرا آمادگی مهمترین راه مقابله با این پدیده طبیعی است.
به باور افتخاری تهران، 40 سال عقبماندگی ایمنیسازی دارد و باید در 40 سال پیش، پایتخت به جای دیگری انتقال مییافت و تنها تهران تجاری و صنعتی به حال خود باقی میماند تا مردم غیرتهرانی در آن فقط تجارت میکردند و سپس به شهر و روستای خود بر میگشتند؛ نه آن که جد اندرجد در آن زندگی کنند و اصالت پرافتخار روستایی خود را از دست بدهند و آخرسر تهرانی هم نشوند!
میپرسم: آیا برگزاری نمایشگاه برای آگاهی شهروندان و برگزاری مانور برای واکنش درست به هنگام وقوع زلزله و برنامههایی از این دست در هفته کاهش بلایای طبیعی، کارساز خواهد بود؟
وی پاسخ میدهد: البته بیتاثیر نیست، اگر توجهای به بافتهای فرسوده هم بشود.
جنبندههای پنهان
به باور حسین رونقی ـ کارشناس و امدادگر، در برابر چشمان حقیقتبین، خطوط گسلهای تهران در نقشه نیز میلرزد. وی میگوید: همه گسلهای تهران شناسایی نشده است. از دماوند گسلی با توان 8 ریشتری به سوی فشم در شمال شرق تهران میرود و امتدادش به لشکرک و کندوان میرسد. زیرپای شمال تهران نیز، گسل «مشاء» با نیروی 7 ریشتری و به طول 90 کیلومتر وجود دارد. گسلهای دیگری نیز هست که سر از شهر ری و کهریزک در میآورد.
کارشناسان بر این باورند که کُنش هر گسل، چه بسا تحریکگر گسل دیگر باشد.
زمینلرزههای شدید نیز این توانایی را دارند که موجب پدیداری پسلرزههای شدید در پیرامون جغرافیایی خود شوند و یا تاثیر کوتاهبرد بر روی گسلهای دور وبر خود داشته باشند.به گفته رونقی، وقوع زلزله در هر گوشه کشور، تنها تخلیه انرژی در بخشی از زمین است که بستر را برای فعالشدن بخش دیگری از گسل زمین مهیا میکند. یا زمینلرزههای 8 ریشتری، پسلرزههای بزرگی را هشدار میدهد و میتواند فعالیتهای لرزهای زمین را برای یکدهه افزایش دهد و در آینده، پسلرزههای 7 ریشتری به وجود آورد.
بافت ناایمن
جنوب تهران تنها بافت فرسوده و جمعیت سرریزِ ندار ندارد، بلکه کوچههایش نیز تنگ است و راه را بر هرگونه گریز مردم و یا ورود امدادگران میبندد.
به گفته افتخاری، تهران در عمر 200 سالهاش، نه در آغاز و نه در ادامه رشد بادکنکی بیهوده خود، برنامه پیشگیرانه برای مقابله با زلزله نداشته است و در این چندسال با شدتگرفتن زلزلههای شهرهای دیگر، تازه چشم پایتخت به حقیقت زلزله باز شده است.
این زمینشناس میافزاید: سازههای مسکونی، اداری و تجاری، بیمارستانها و مدارس ساخته شدهاند، بی آن که استحکامات مناسب در برابر زلزله در آنها لحاظ شده باشد، در چنین بستری، هزاران مدرسه ضدزلزله ساخته نشدهاند و بیش از یک سوم از دهها هزار مدرسه کشور نیز در برابر زلزله آسیبپذیرند.
دانش در برابر خرافات
زلزله، حقیقتی جدی است، ولی تا رخ ندهد، کسی آن را جدی نمیگیرد.
انگار همه ایران به نوبت در طول سال میلرزد. بر پایه آمار، در این سالها پدیده زلزله در کشور افزایش بالاروندهای داشته است و هر رخداد آن به فاجعه پهلو میزند و خسارتهای جبران ناپذیری به مردم وارد میآورد؛ و مانند زلزلههای اهر، هریس و ورزقان و بوشهر و دشتی و خراسان و خاش و تسوج و فارس و اصفهان، چنان پشت هم میآیند که انگار به هم پیوند خوردهاند و از اینرو شناخت آن از زبان مازیار افتخاری، بد نیست:
«برخی انسانها به جای کاوش در باره مسائلی مانند زلزله، که بر زندگی روزانهشان، گره ناگشودنی میزند، چون خود را ناتوان از گشودنش میبینند و یا به سببهای دیگر، به باورهای نادرست میآویزند».
به باور این زمینشناس، تنها علت زمینلرزه، حرکات طبیعی صفحات پوسته زمین است و هیچ نیرویی که دستساز بشر باشد، نمیتواند تکانهای به بزرگی هفت و هشتدهم ریشتر و با انرژی معادل 32 میلیون میلیارد ژول و در ژرفای 95 کیلومتری پوسته زمین به وجود آورد. در این میان برخی به آب سدها توجه کردهاند، ولی فشار بر پوسته زمین، زمانی تاثیرگذار است که مخزن آب پشت سد از 200 میلیون مترمکعب تجاوز کند و سبب زمینلرزه یا تشدید آن شود.
وی میافزاید: همانگونه که گفته شد زمینلرزه، جنبش لایه زمین است و جابه جایيِ تختهسنگهای زیر پوسته زمین، سبب لرزشهای گهوارهای میشود و گاه با سه نوع موج لرزاننده همراه است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که زلزله، پدیدهای کاملاً طبیعی است که در طول تاریخ، سبب هراس انسان و ویرانی شهرها و روستاهای زیادی شده است.
زلزله وبناهای آسیب پذیر ما !
در روزگاران کهن، خرافاتسرایان، لرزه زمین را به درگیری دیوهای هفتسر نسبت مىدادند و بر این باور بودند که هرگاه دیوی، یکی از سرهای دیو دیگر را از تن جدا میکند، دیو سربریده، از خشم پا برزمین میکوبد و زمین را میلرزاند!
گذشته از خرافات، تشبیه زلزله به دیوی که انسان تاکنون نتوانسته است بر آن چیره شود، چندان تشبیه بیجایی نیست.
روستایی به یاد میآورد هنگامی که میخواست این خانه را بر روی این قطعه زمین بسازد، نخست با اسب چند بار، دور زمین گشته بود و سپس از اسب پایین پریده بود و چندبار پا به زمین کوفته بود و آنگاه رو به بنا گفته بود: «همینجا خیلی خوب است، ساختن خانه را شروع کن.» اما امروز با شگفتی به خانه ویران خود مینگرد و با خود میگوید: «آیا ایراد از این زمین است که روزی زیر پایم استوار مینمود، یا ایراد از پيِ خانهام بود که سست بود و در مقابل زلزلهِ به این خفیفی، تاب نیاورد و فرو ریخت و همه زندگیم را به زیرآوار برد؟»
روستاها آسیبپذیرترند
زلزله، قدرت تشخیص ندارد و شهرهای ثروتمند و روستاهای تنگدستنشین را باهم ویران میکند، به ویژه روستاهایی که ساختمانهای بیثبات و لغزان دارد.
حقیقت این است که در روستاهای ایران، یک زلزله کوچک در چند لحظه، هزاران نفر را میکشد و و هزاران خانه را به خرابه تبدیل مىکند.
اما در روستا زلزله تنها خانه روستایی را فرو نمیریزد، بلکه آغلش را نیز تخریب میکند و گاو و گوسفند و حیوانات دیگرش را نیز میکشد.
در اینباره سخن بهروز اعرابی ـ کارشناس ارشد زمینشناسی را بخوانیم: «نقطهای در ایران نیست که از زمینلرزه در امان باشد، از جمله روستاهای کشور که از هر منظر نگاه کنیم، آسیبپذیرتر از شهرها هستند، به ویژه روستاهایی که بر روی گسل قرار دارند. گسلهای ایران، بدجور روستاهای کشور را آسیبپذیر کرده است.»
وی میافزاید: سهم بیشتر روستاهای ایران از فرصتهای تولید و تجارت، همچنان اندک است و بسیاری از روستاییان در خط فقر و آسیبپذیری مالی و سختی گذران روزانهگی قرار دارند.
ظرفیت محدود فناوری و نبود تسهیلات برای گسترش کشاورزی، در کنار شمار بالای افراد خانواده، پیامدش تنگدستیای است که ساخت خانه ایمن در برابر زلزله و سیل را برای روستایی و فرزندانش را بسی سخت کرده است ؛ از اینرو وضع بیشتر خانههای روستایی بهسبب کهنگی، سستی ساختوساز، نبود دانش فنی روز و مصالح بیدوام و نامرغوب، کوچکترین کیفیت زیستی ندارد.
دلبستگیهای روستائیان ایرانی
دلبستگيِ روستایی ایرانی به خانهاش - خانهای که با دستهای خودش ساخته است(و نقش بنا، تقریباً فرمالیته است) بسیار زیاد است، همانگونه که روستاییان ژاپنی، به خانهشان خیلی دلبستهاند.
از زمان رخداد زمینلرزه ژاپن و منطقه ممنوع اعلامکردن دور بر نیروگاه هستهای(تا شعاع 20کیلومتری) کسی به این قلمرو پا نگذاشته است و دولت آن کشور به سبب نشت پرتوهای زیانبار، ناچار از کوچاندن روستاییان از برخی روستاهای آلوده شد. اما به سبب دلبستگی روستاییان به زادگاهشان، دوربینهای مدار بستهای را در جایگاهای اسکان موقت، کارگذاشت تا روستاییان از مونیتورهای خود، محل زندگی، حیاط و وضع خانههای پیشین خود را تماشا کنند. اینک نیز دولت ژاپن به بیش از 100 روستایی ژاپنی اجازه داده است که به محل زندگی خود در روستای نزدیک نیروگاه هستهای فوکوشیما بروند و لوازم شخصی خود را بردارند و دوباره به جایگاه اسکان موقت بازگردند. در این سفر، روستاییان که فقط 2 ساعت فرصت داشتند سری به یادگارهای خود بزنند، لباسهای ویژه ضد پرتو به تن کردند و ماسک و عینک ایمنی به چهره زدند و چکمه مخصوص پوشیدند و پس از بازگشت، برای انجام آزمایشات به مراکز پزشکی منتقل شدند.
زلزله در شهرها
با آن که نشانگرهای زلزله و ردیاب چیزی از زلزله آینده نمیگوید، ولی روشن شده است که ایران با همه روستاهای دور و نزدیکش- از شمال گرفته تا بوشهر- زلزلهخیز است.
اعرابی در این باره میگوید: تنها در تهران، 12 میلیون انسان در گاز انبر دو سامانه گسلی جنوب(بویینزهرا / ورامین) - که در گذشته همه شهر ری را نابود کرد - و گسل شمال تهران(از فیروزکوه تا طالقان) قرار گرفتهاند.
این کارشناس زمینشناسی میافزاید: کشور ما در هر دهه، یک زلزله 7 ریشتری را تجربه میکند. رخداد زلزله سال 1107 خورشیدی در تبریز، افزون بر خرابى و خسارتهای کمرشکن، تلفات جانی بسیاری داشت. زلزلههاى شدید سال 1323 گرگان و سال 1327 خراسان و سال 1328 بندرعباس تلفات و خرابىهاى فراوانی وارد آورد.
وی ادامه میدهد: به هر رو ایران در قلمرو زلزله کمربند مدیترانهاى قرار دارد که در نتیجه تغییرات زمینشناسى، پیوسته مرکز پدیده زلزله است و همانجور که گفته شد، مىتوان از زلزلههاى پیاپی در دورههای گوناگون فلات ایران، به این حقیقت رسید.
اعرابی- مدرس بازنشسته دانشگاه سفارش میکند: پژوهشگران باید مدام روی دادههای زمینلرزه، کار کنند تا کشور برای رخداد بعدی آماده شود.
زلزلههایی که در ایران رخ میدهد، زمینه مطالعاتی خوبی برای به دستآوردن داده برای ایمنی در آینده است. زمینشناسان در دامنه آتشفشانهای خاموش ایران، ترکیبات مواد آتشفشانى گداخته هسته مرکزى را وارسی کردهاند. ایران به لحاظ موقعیت زمینشناسى، دنباله فلات مرتفع و گستردهای است که از میانه آسیا آغاز میشود که در سدههای گذشته، مرکز دگردیسیهای شگرف زمینشناسى بوده است.
توالی زلزلههای روستایی
هیچ جای کشور از زلزله در امان نیست و روستاهای ایران نیز؛ و همانگونه که گفته شد با رخ دادن هر زلزله، جایگاه دامها در روستاها نیز ویران میشود و گوسفندان از تپه به پایین پرتاب میشوند و روستاییان پاکباخته، راههای کسب درآمد برای گذران روزانهشان را نیز از دست میدهند.
میانگین زمینلرزههای هر سال در ایران از 4 ریشتر در هر هفته آغاز میشود و سپس به 5 ریشتر در هر ماه یکبار میرسد و زلزله 6 ریشتری هم سالی یکبار رخ میدهد. بنابراین مردم ایران به لحاظ نجیبی و بردباری دستکمی از مردم ژاپن ندارند که زمینِ دایما لرزانِ زیر پایشان، آنان را به لرزه وا نمیدارد و همچنان سرسختانه به زندگی دشوار ادامه میدهند. رو به استاد اعرابی میپرسم: اینگونه نیست؟
اعرابی: درست است. در این چند دهه، مردم روستایی، گواه زلزلههای منجیل، رودبار، اردبیل و قزوین با تلفات جانی 40 هزار نفری بودهاند و پس از آن زلزله بم و بجنورد و زرند کرمان را تجربه کردهاند. در فروردین 1392 نیز زمین لرزهای بیش از 6 ریشتر، جنوب بوشهر را لرزاند و گروهی را کشت و خسارت زیادی به بار آورد. بسیاری از مناطق زلزلهخیز روستایی ایران هنوز ناشناخته مانده است و جا دارد که به این گونه مطالعات در کشور، بهای بهتری بدهند. چندی پیش خبر دو زلزله متوالی شهرستان اهر(ورزقان و هِریس) در استان آذربایجان شرقی، سبب ویرانی 40 تا 100 درصدی 430 روستای این استان شد.
وی میافزاید: همین که زمینلرزهای در روستایی رخ میدهد، همه به جوش و خروش میافتند و گمانهزنیها در اینباره اوج میگیرد؛ ولی همین که زمین به گونهای موقت آرام گرفت، نگرانی زلزله و اندوه زلزلهزدگان از یادها میرود. پراکندگی ایستگاههای لرزهنگاری نیز که باید برای پیمایش کامل زلزلهها و ردگیری گسلها، 30 تا 50 کیلومتر باشد، در فاصله 300 کیلومتری از هم قرار دارند!
پیهای لغزان
«نبود پی در خانههای خشتی و سنگی روستایی، سبب شده است که این خانهها به اندک تکانی فرو بریزد.»
ابراهیم نیکسیرت ـ مهندس سازه، با بیان بند بالا میافزاید: بر پایه آمار، سبب بیشتر مرگومیرهای زلزلههای بم، رودبار، منجیل، گلباف کرمان و طبس، ضدزلزله نبودن خانههای روستایی است.
اینک بیشتر روستاییان در خانههای قدیمی و بیاستقامت زندگی میکنند. نوخانهها نیز به سبب نبود دانش فنیکافی و استادکاران ناآشنا به دانش روز، از ساختار مناسبی برخوردار نیستند؛ ولی با سامانههای کنترلی میتوان ساختوساز متکی به دانش مهندسی روز را در روستاها، با استفاده درست از مصالح مرغوب ساختمانی، گسترش داد.
وی معتقد است: ارزیابی مشکلات مسکن روستایی نشان میدهد که وجود مصالح کمدوام و نامرغوب، تلفیق مصالح ساختمانی محلی و جدید به صورت غیراصولی و نبود دید مهندسی و ضعف در اجرا، بیشترین نقش را در آسیبپذیری ساختمانهای روستایی بازی میکنند.
این زمینشناس در ادامه گفت وشنود با روزنامه اطلاعات میگوید: بیشتر خانههای روستایی نیاز به بهسازی و نوسازی دارد و با توجه به جمعیت بیش از 40 درصدی روستانشینان از کل نفوس کشور، لازم است ایرادهای خانههای روستایی به دقت شناسایی و با برنامهریزی، مقاومسازی و بهسازی شود.
به گفته مهندس نیک سیرت، در بیشتر ساختمانهایی که در این سالها در روستاها ساخته شده است، «پی» بهسبب لحاظنشدن دانش فنی و مهندسی، دارای ساختاری نامتناسب با دیگر اجزای بنا است و در نتیجه انتقال بار سقف و دیوارها به زمین، انتقالی اصولی ندارد.
گزینش نادرست مصالحی مانند سنگ و ملات گل در «پی»، موجب درهم شکستن ملات و جدایی قطعات سنگ از هم و کاهش مقاومت میشود و لغزش بنا را به همراه میآورد. ابعاد نامتناسب دیوارها، بیشتر سازههای روستایی را غیرمستحکم میکند و ارتفاع نامتناسب دیوارها و طول دقیق محاسبهنشده دیوارها در زمان رخداد زلزله، سست عمل میکند.
این مهندس سازه میگوید: سقف ساختمانهای روستایی وزن زیادی دارد؛ افزون بر این، اتصال و گیر خوبی نیز با دیوارها ندارد و این ایراد قابل تعمیم به دیگر اجزای تشکیلدهنده ساختمان نیز هست. ولی میتوان با آموزش دستاندرکاران سازهساز محلی برای مقاومسازیساختمانها، سطح آگاهی فرهنگ روستاها را در این زمینه گسترش داد.
در کنار این آموزشها خوب است شیوههایی برای بهرهگیری بنیادی از مصالح بومی مانند چوب مناطق کوهستانی، خشت از خاک رس کویری و سنگ موجود کوهستان، راههای تقویت آنها را نیز آموزاند. برای نمونه، چوبهای درختی قیراندود نشده در برابر قارچ، باکتری و سوسکهای چوبخور و موریانه آسیبپذیرند و نباید چوبهای مکانهای تخریبشده، دوباره مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
نیک سیرت میافزاید: البته در نوسازی و بازسازی روستاهای ایران از سوی دولت، به لحاظ روانشناسی و جامعهشناسی باید تأمل شود، زیرا با وجود خانههای نوساز مستحکم دولتی، برخی روستاییان همچنان در خانههای قدیمی ساکن میشوند و از خانههای نوساز به جای انبار استفاده میکنند و پیش آمده که در همان خانههای قدیمی، جانشان را در زلزلهای از دست دادهاند.
جهان در گریز از زلزله
در مورد درگیری با زلزله، جهان نیز کم از ایران ندارد. کمتر کسی دوست دارد در رشتهکوههاى آند، سواحل آمریکاى شمالى و آمریکاى مرکزى، جزایر آلوسین، جزایر ژاپن، جزایر فیلیپین، جزایر هند شرقى و زلاندنو زندگی کند؛ زیرا در این جاها بیش از هرجای دیگر جهان، زلزله به ناگهان، چهره مینماید.
در کمربند مدیترانهاى(رشته کوههاى مرتفع آسیاى جنوبى و قلمروی دریاى مدیترانه) نیز به همچنین؛ یعنی کمتر کسی تمایل به درنگ در آنجاها دارد. زندگی در کمربندهایى که در خطوط آتشفشانهاى زنده و یا در امتداد رشتهکوههاى جوان قرار دارند، همه میگویند: «اصلاً حرفش را نزنید!»
در کشور ترکیه نیز، بیش از همه کشورهای منطقه، ایستگاه لرزهنگاری وجود دارد. ژاپن نیز از آنجایی که کشوری زلزلهخیز است، یک راه از هزار راهاش برای مقابله با زلزله، کارگذاری بیش از 100 هزار ایستگاه لرزهنگاری است؛ ولی در ایران با وجود وسعت چندبرابری ژاپن، شاید نزدیک به 200 ایستگاه لرزهنگار وجود داشته باشد.
چیستی و چرایی زلزله
به گفته بهروز اعرابی، درباره پیدایش و چیستی زلزله باید گفت که پوسته کره زمین دارای مواد مختلف و ترکیبات گوناگون پیوسته در تجزیه و ترکیب است. افزون بر این، رشتهکوههاى بزرگ و بلند سطح بیرونى کره زمین، در برابر نیروی سهمگین درونى پوسته آن بسیار ناتوان و سست است و پیوسته در حال دگردیسی است.
به ویژه کوههایى که در دوره سوم زمینشناسى ایجاد شدهاند؛ مانند جبال آلپ و رشتهکوههایى که از آمریکا به ژاپن و مالزى میرسد، استواری زیادى ندارند.
اعرابی معتقد است: خشکسالی نیز بر شدت و یا کاهش زلزله، بیتاثیر است. زمینلرزه فقط منشاء تکتونیکی (حرکت صفحات سنگ کرهزمین) دارد.
زلزله یکى از نخستین و خطرناکترین پدیدههای طبیعی است که توجه انسان را سخت به خود جلب کرده است. امتداد زلزله ممکن است طولى یا عرضى یا دورانى/ موجى باشد که در این نوع، ویرانى شدیدتر است و اگر در بستر دریاها رخ دهد، سبب سونامى میشود و امواج خطرناک و بلند با سرعت 800 کیلومتر در ساعت به سواحل و کرانههای دریا میکوبد.
این زمینشناس میافزاید: زلزلهها معمولا به سبب لغزش تودههاى سنگ، فعالیتهاى آتشفشانى و یا ریزش سقف غارهاى بزرگ زیرزمینى به وجود مىآیند و نقطه سطح زمین را که مستقیما بالاى کانون زلزله قرار دارد، مرکز زلزله مىنامند.
زمینشناسان از پژوهش بر روى زلزلههایی که تا امروز پدید آمده است، به این نتیجه رسیدهاند که مرکز زلزلهها در ژرفای 7 تا700 کیلومترى کره زمین، به طور متفاوت قرار دارند. نوسانات و ویژگی امواج طولى و عرضى، به روشنی نشان از توان و نیرومندى شگفت هسته مرکزى زمین دارد که اگرچه به ظاهر گداخته و سیال و در جریان است؛ ولى سنگین، سخت و سنگی است.