تاریخ معاصر
سوم شهریور، روز یورش اهریمنان به ایران
- تاريخ معاصر
- نمایش از چهارشنبه, 04 آذر 1394 11:56
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 88، سال چهاردهم، شهریور و مهر 1394، ص 16 تا 17
روز اول سپتامبر 1939(نهم شهریور ماه 1318)، به دنبال اعلان جنگ دولتهای بریتانیا و فرانسه به آلمان، نبرد دوم جهانی آغاز شد. دولت ایران بدون درنگ، با صدور بیانیه رسمی، اعلام داشت که در این کارزار، بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ خواهد داشت.
روز اول تیرماه 1320 (23 ژوئن 1941)، ارتش آلمان قلمرو اتحاد شوروی را مورد حملهی نظامی قرار داد. و بدین سان روسها برای رهایی از چنگال ارتش آلمان نازی، دست به دامان انگلستان شدند. انگلیسها نیز زیر ضربههای شدید ارتش آلمان قرار داشتند ودر پی متحدانی برای جنگ با آنها.
بدین سان، روسها و انگلیسها، با وجود دشمنیها و رقابتهای دیرین و اختلافهای سیاسی و ایدهئولوژیک، در 12 ژوئیه همان سال (21 تیرماه 1320)، موافقتنامهی اتحاد در جنگ را در مسکو امضاء کردند.
روز 26 تیرماه 1320 (17 ژوئیه 1941) دولتهای بریتانیا و شوروی، دربارهی لشگرکشی و اشغال ایران به توافق رسیدند. از این رو، روسها و انگلیسها، دست به پروندهسازی برای توجیه تجاوز نظامی قریبالوقوع به ایران زدند.
روز 28 تیرماه 1320 (19 ژوئیه 1941) دو دولت مزبور با تسلیم یادداشتهای همانند، خواستار اخراج کارشناسان آلمانی از ایران گردیدند.
باید دانست از 4540 تن شهروندان بیگانه ساکن ایران در پیش از شهریور 1320، شمار 2980 نفر از شهروندان بریتانیا و روسیه بودند و تعداد آلمانها، تنها 690 نفر بود . دولت ایران پاسخ داد که وجود کارشناسان مزبور برای صنایع ایران ضروریاند و تعداد آنها قابل ملاحظه نیست و افزون برآن، زیرنظارت و مراقبت جدی قرار دارند.
روز 25 امرداد ماه 1320 (16 اوت 1941)، دولتهای روس و انگلیس، ضمن یادداشتهای جداگانهای، پاسخ دولت ایران را قانع کننده ندانستند و خواستار اخراج، همهی اتباع آلمان از ایران شدند.
روز دوم شهریور ماه 1320 (24 اوت 1941)، بخشی از ناوگان دولت بریتانیا به بهانهی بازدید از خرمشهر وارد اروندرود شد و در آبهای قلمرو حکومت عراق برابر آبادان، لنگر انداخت. دریادار بایندر، فرمانده نیروی دریایی ایران، به ناوهای ببر و پلنگ دستور داد تا از ناوگان بریتانیا استقبال کنند. فرمانده ناوگان بریتانیا، نزدیک شدن شب را بهانه کرد و بازید را به روز بعد موکول نمود. اما در نیمه های شب، ستونهای ارتش انگلیس که از سوی سربازان مستعمراتی هندی همراهی میشدند، از بندر بصره به سوی ایران به حرکت درآمدند. آنان از اروندرود گذشتند و سحرگاه روز سوم شهریور (25 اوت)، خرمشهر و آبادان را مورد آفند قرار دادند. هم زمان، نیروی دریایی انگلیس، ناوگان جنگی ایران را از فاصلهی نزدیک، زیر آتش گرفت. در این نبرد سربازان و ناویان ایران، با وجود غافلگیری، پایداری شایستهای از خود نشان دادند.
هنگامی که ناوگان بریتانیا بدون اعلام قبلی، عملیات جنگی علیه نیروی دریایی ایران را آغاز کرد، به جز افراد اندک، بقیه افراد، در خوابگاهها و خانههای خود بودند. با آغاز تعرض ناجوانمردانه بریتانیا، پرسنل مزبور خود را به یگانهای مربوط رسانیدند و به دفاع پرداختند. دریادار بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران، هنگامی که عازم محل فرماندهی بود، از سوی نیروهای زرهی انگلستان که از پایگاههای خود در خاک عراق وارد ایران شده بودند به محاصره درآمد و به شهادت رسید. بدینسان، نیروی دریایی نوپای ایران با از دست دادن ناوهای ببر و پلنگ و کمابیش هفت صد تن شهید، از هم پاشید.
لحظاتی پس از آن که دولت شوروی از تجاوز ارتش انگلیس به خاک ایران اطمینان حاصل کرد، دست به تهاجم علیه ایران زد . سحرگاه روز سوم شهریور ماه، ارتش سرخ، هم زمان و از چند محور، استانهای آذربایجان، گیلان، مازندران و خراسان را مورد تهاجم قرار داد.
ارتش سرخ، به سختی شهرهای شمالی ایران را بمباران کرد. شدت بمباران در شهرهای تبریز، رشت، رضاییه (ارومیه)، بابلسر، قزوین و...، بیشتر از نقاط دیگر بود.
در این میان، انگلیسها پس از درهم کوبیدن نیروی دریایی ایران و اشغال آبادان و خرمشهر، شهر اهواز را بمباران کرده و به سوی آن شهر پیش روی نمودند. هم زمان با عملیات خوزستان، ستونهای دیگری از ارتش انگلستان از مرز خسروی گذشته و پس از اشغال تاسیسات نفت شاه (نفتشهر)، به سوی کرمانشاه حرکت کرد.
دقایقی پس از آن که ایران مورد حملهی ناگهانی نیروهای شوروی و بریتانیا قرار گرفت، سفیران روس و انگلیس به درِ خانهی «علی منصور» نخستوزیر رفته و ضمن تسلیم دو یادداشت، وی را از یورش نظامی مشترک آگاه کردند.
به دنبال تجاوز ارتشهای بریتانیا و شوروی به خاک کشور، ستاد ارتش با انتشار اعلامیهی شماره یک، مردم ایران را در جریان یورش قرار داد. ساعت سه و نیم بعدازظهر روز سوم شهریور 1320، علی منصور نخستوزیر، در جلسهی فوقالعادهی مجلس شورای ملی را در جریان یورش نظامی انگلیس و روس قرار داد.
در شهریور ماه 1320، تنها چندسال از پایهگذاری ارتش ایران میگذشت. توان ارتش ایران، در حد حفظ آرامش داخلی و درگیریهای احتمالی منطقهای بود، نه جنگ علیه دو قدرت بزرگ روز. ارتش ایران در سالهای نخست 1300 خورشیدی از ادغام نیروهای « قزاق» و « ژاندارم» و برخی عناصر « پلیس جنوب»، تشکیل شده بود. ارتش ایران از سال 1310 خورشیدی به بعد، از تعداد معدودی افسر که در دانشگاههای نظامی کشورهای پیشرفته و به ویژه فرانسه دانش آموخته بودند، بهرهمند گردید. نیروی زمینی ارتش ایران، فاقد یگانهای موتوری و یگانهای مکانیزه و زرهی در مفهوم روز بود.
در سال 1319، نیروی زمینی دارای شانزده لشگر و یک تیپ مستقل مکانیزه بود. تیپ مستقل مکانیزه در تهران مستقر بود و تعدادی از لشگرها، در حقیقت بر روی کاغذ وجود داشتند و دارای توان لازم رزمی در حد یک لشگر نبودند :
نیروی دریایی ایران، از دو ناو 950 تنی به نامهای ببر و پلنگ و چهار ناوچهی 320 تنی و تعدادی ناو تدارکاتی و پشتیبانی تشکیل میشد. ناوها و ناوچههای مزبور در ایتالیا ساخته شده بودند و در سال 1311، وسیلهی افسران و دانشجویانی که در ایتالیا آموزش دیده بودند، به ایران آورده شدند . نیروی هوایی ایران، از تعدادی هواپیمای دو باله تشکیل میشد. این هواپیماها، ساخت انگلستان بودند و برای تعمیرات هواپیمای مزبور و ساخت بخشی از بدنهی آنها، کارخانهای از انگلستان خریداری شد که در سال 1316 در فرودگاه دوشانتپه (تهران)، راهاندازی شد.
مجموع پرسنل نیروهای مسلح ایران، کمابیش 90 هزار نفر برآورده میشد. بدین سان، با توجه به آن روز را نداشت .. این واقعیتها، ارتش ایران توان رویارویی هم زمان با دو قدرت بزرگ .
هنوز چند روز از تعرض نظامی بریتانیا و شوروی علیه ایران نگذشته بود که سرلشگرنخجوان وزیر جنگ، بدون این که به رضاشاه اطلاع دهد، شورای عالی جنگ را تشکیل داد. این شورا که سرلشگر ضرغامی (رییس ستاد)، سرلشگر ریاضی و سرلشگر یزدانپناه در آن حضور داشتند، دستور ترک مخاصمه را صادر کرده و لشگرهای 1 و 2 مستقر در تهران را مرخص نمود.
رضاشاه، به محض آگاهی از این مساله، آنها را به کاخ سعدآباد احضار و ضمن خلع درجه، دستور زندانی کردن آنان را به جرم خیانت به کشور، صادر نمود. در ضمن، وی سپهبد امیراحمدی را مامور جمعآوری سربازان و مقاومت و حفظ شهر تهران برابر بیگانگان کرد. سپهد امیراحمدی حکومت نظامی اعلام و با تلاش فراوان، توانست عدهای از افسران و سربازان را جمع آوری و نظم و آرامش را در تهران برقرار نماید.
اما، فاجعه بسیار ژرف بود. دستهای خیانتکاری که در گرماگرم جنگ، دستور ترک مخاصمه و مرخص کردن سربازها را صادر کرد، از ماهها پیش در لجستیک نیروها اخلال کرده و در نتیجه، مهمات مربوط به توپخانه و ادوات جنگی با ناهمآهنگی ارسال میشدند. به طوری که در همان روز نخست، بسیاری از یگانهای توپخانه، امکان آتش نداشتند پیش از اعلام ترک مخاصمه، یگانهای ارتش به خوبی برابر متجاوزان میجنگیدند، به طوری که در چند نقطه، آنان را متوقف کرده و خسارت و تلفات قابل توجهی نیز به نیروهای مهاجم وارد کرده بودند. در این میان باید از پایداری و دلیری فرماندهان و یگانهای زیر نام برد: سرلشگر شاه بختی (فرمانده لشگر خوزستان)، سرلشگر حسن مقدم مراغهای (فرمانده لشگر کردستان و کرمانشاه)، سرلشگر قدر (فرمانده لشگر رشت)، سرهنگ معتضدی (کفیل فرماندهی لشگر گرگان) و...
پس از ترک مقاومت، ارتش انگلیس تاسیسات نفت کرمانشاه را تصرف کرد و به سوی تهران به حرکت درآمد. از سوی دیگر، ارتش سرخ نیز با بهرهگیری از ترک مقاومت از سوی ا رتش ایران، خود را به حومهی قزوین رسانید و در آن جا به نیروهای بریتانیا که از کرمانشاه میآمدند، پیوست.
به دنبال اشغال ایران از سوی اهریمنان روس و انگلیس، آمریکاییها نیز به صف اشغالگران پیوستند. آنها در درازای پنجسال اشغال ایران، فقر وتنگدستی، قحطی و تیرهروزی و بیماری را بر مردم ایران تحمیل کردند. منابع کشور را غارت کردند، تاسیسات زیر بنایی و تاسیسات صنعتی کشور را مورد بهره کشی قرار دادند.
روسها در پی تجزیه آذربایجان و مهاباد و انگلیس ها در پی تجزیه فارس و خوزستان برآمدند که در این راه ناکام ماندند .
ملت ایران، نباید جنایت دو قدرت اهریمنی انگلیس و روس را که در دو جنگ جهانی اول و دوم خاک ایران را مورد تجاوز و اشغال قرار داد، فراموش کنند.
همچنین ملت ایران نباید نقش آمریکا را در یاری به روسیان و انگلیسیها برای اشغال ایران وسپس اشغالگری آنها را فراموش کند.