تاریخ معاصر
نقش احزاب دوران انقلاب مشروطیت در سازماندهی مهاجرت و ایجاد کمیتهی دفاع ملی
- تاريخ معاصر
- نمایش از دوشنبه, 21 ارديبهشت 1394 11:49
برگرفته از فصلنامۀ فروزش شماره ششم (تابستان و پاییز 1392)، رویه 46 تا 52
حسن اصغری*
میتوان گفت که انقلاب مشروطیت در [... تاریخ معاصر]، بزرگترین حادثهی تاریخی تحولساز ایران بوده است. متأسفانه پژوهشگران ما تاکنون به ریشههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی زمینهساز این انقلاب نپرداختهاند و تحلیلی موشکافانه و روشنگرانه از آن ارایه ندادهاند. با توجه به اسناد و مدارک وقایعنگارانهی موجود، میتوان دربارهی حوادث و رویدادها و مواضع سیاسی و اجتماعی شخصیتها و بازیگران دوران انقلاب، مطلب نوشت و کتاب تدوین کرد اما تکرار و بازنگاری وقایع و اعمال و رفتار شخصیتهای نقشدار در وقایع انقلاب، هیچ تأثیری در گشایش زوایای تاریک و پنهان و هنوز کشفنشدهی تحولات انقلاب ندارد و چراغی هر چند کمسو بر تاریکیها نمیافکند. شاهدیم که نویسندگان و پژوهشگران در چند دههی اخیر به بازنگاری وقایع انقلاب مشروطیت دست زدهاند، اما دیدهایم که آثار اینان حتا قدرت القا و ارایهی حوادث نگاشتهشدهی مرجع شصت ـ هفتاد سال پیش وقایعنگاران را نیز ندارد و نوعی بازنویسی و تکرار کمرنگ و کمقوت کتابهای گذشتهاند. ارایهی اطلاعات تاریخی دست سوم و چهارم، بدون نگاه ژرفکاوانه به زمینههای شالودهای، هیچ روزنهای نو نمیگشاید.
وکیلان نخستین دورهٔ مجلس شورای اسلامی
به نظر من، با اتکا به نظرگاه فلسفهی تاریخ و با شناخت زیرساختهای اقتصادی و موقعیت تاریخی و روساختهای فرهنگی در مقطع ویژهی اواخر دورهی انقلاب مشروطیت میتوان به بازیابی زمینههای وقایع انقلاب مشروطیت دست یافت. نقش جناحها و احزاب و جمعیتهای سیاسی و فرهنگی و آرایش طبقاتی و نقش روحانیان و دخالت کشورهای بیگانه از جمله روسیه و انگلیس و آلمان و عثمانی و تا حدودی فرانسه، هر کدام نیاز به نگارش و تدوین کتابی قطور دارند که هنوز کسانی آستین بالا نزدهاند و جاده خالی است و رهرو میطلبد. البته در نبودِ پژوهشگران جدی و حرفهای در این زمینهها، ناگزیر دست نویسندگان غیرحرفهای بالا میرود تا گام در جاده گذارند و به چیزی نظر اندازند که مشغلهی ذهنیشان نیست.
مهاجرت و تشکیل «کمیتهی دفاع ملی» یکی از وقایع مهم و حرکتساز تاریخ انقلاب مشروطیت است. مهاجرت ملیون از تهران به قم و کرمانشاه که به تشکیل شورایی به نام «کمیتهی دفاع ملی» منجر شد. با تشکیل این کمیته، دولتی در دولت ایران پدید آمد و اعلام کرد که «کمیتهی دفاع ملی» برای مقابله با تجاوز لشگریان دو دولت روسیه و انگلیس ایجاد شده است. دراین تاریخ، یعنی 1915، لشگریان دولت روسیهی تزاری و امپراتوری بریتانیا در برخی نقاط ایران از جمله قزوین و بوشهر و شیراز و رشت و چند ماه بعد در همدان و کرمانشاه و کاشان پایگاه نظامی ایجاد کرده بودند و دولت مرکزی نیز قادر به دفاع و واکنش سیاسی در مقابل دو دولت متجاوز نبود.
احمدشاه
در آغاز، «کمیتهی دفاع ملی» در قم به ریاست سلیمانمیرزا اسکندری، رهبر حزب دموکرات، پدید آمد و چند ماه بعد ترکیب رهبری کمیته تغییر پذیرفت و میرزا محمدصادق طباطبایی، رهبر حزب اعتدالیون، و مدرس، لیدر هیأت علمیه، در کادر رهبری آن وارد شدند.
پس از حملهی انقلابیون «کمیتهی ستار» رشت به تهران و فتح پایتخت و فرار محمدعلی شاه قاجار به روسیه و استقرار نظام مشروطهی پارلمانی در ایران، دو حزب دموکرات و اعتدالیون از دو جناح مشروطهطلب با دو پایگاه مادی و اجتماعی و فرهنگی زاده شدند و گسترش یافتند و نمایندگانشان نیز با گزینش مردم، وارد مجلس شورای ملی شدند. این دو حزب، بنا به مواضع سیاسی و اجتماعی خود، در آغاز در مقابل یکدیگر ایستادند و گاهگاه درگیریشان منجر به اعمال تروریستی بر ضد شخصیتهای برجستهی وابسته به دو حزب شد.
آیتالله مدرس در کنار دو وکیل دیگر
حزب دموکرات عموماً از هستههای انجمن «اجتماعیون و عامیون» و انجمنهای غیبی تبریز و آذربایجان مستقر در تهران و انجمنهای کوچک آزادیخواه رشت و انزلی و «انجمن دروازهقزوین» میرزا سلیمانخان میکده شکل گرفت. انجمنهای مردمی، در آغاز جنبش مشروطیت، در تهران به کوشش شخصیتهای مردمگرا و آزادیخواه هم چون حیدرخان عمواوغلی و میرزا سلیمانخان میکده و سلیمانمیرزا اسکندری و سیدمحمد مساوات و بعدها تقیزاده و ابوالفتحزاده و منشیزاده و دهها نفر دیگر پدید آمده بودند. این انجمنها نقش بنیادی در حرکتهای انقلاب مشروطیت داشتند و در تعمیق خواستهای مشروطهطلبان نیروی محرکه بودند.
سلیمان میرزا اسکندری
مرامنامه و اهداف حزب دموکرات کلیاتی از مرامنامه و اهداف سیاسی و اجتماعی احزاب سوسیالدموکرات کشورهای اروپایی و روسیه بود و اسناد، مدارک و اظهارنظرها تأکید دارند که شخصیتهای آزادیخواه ایرانی، اصطلاح سیاسی «سوسیال دموکرات» را معادل «عامیون و اجتماعیون» ترجمه کرده بودند. به عنوان مثال، علی مسیو که پایهگذار انجمن «عامیون و اجتماعیون» تبریز بود و بعدها انجمن غیبی و انجمن آذربایجان را ایجاد کرد، گرایشهای سوسیالیستی داشت و با سوسیالدموکراتهای روسیه در ارتباط بود و با حزب سوسیالیستی همت باکو به رهبری دکتر نریمان نریماناف مبادلات فرهنگی و مسلکی داشت. البته نخستین انجمن عامیون و اجتماعیون در تهران و مشهد به کوشش حیدرخان عمواوغلی پدید آمد و در رشت و انزلی نیز شعبه دایر کرد.
سیدمحمد صادق طباطبایی طرح از جعفر چهرهنگار؛ رنگ روغن، 1325
هستههای نخستین حزب اعتدالیون نیز در آغاز حرکت مشروطهخواهی مردم تهران به شکل انجمنهای کوچک و پراکنده با کوشش تاجران و روحانیان آزادیخواه و شاهزادگان ناراضی و برخی دیوانیان محافظهکار و میانهرو و فرزندان تحصیلکرده و لیبرالمسلک برخی فئودالها ایجاد شده بود. میتوان گفت که مرکز فرماندهی و مسلکی حزب اعتدالیون در دست سیدمحمد طباطبایی بود که یک روحانی آزاداندیش و آزادیخواه بود و در انقلاب مشروطیت نیز نقش اساسی داشت. پسر این روحانی، سیدمحمد صادق طباطبایی، دبیرکل حزب اعتدالیون شد و با راهنمایی و تشویق پدر و با یاری عدهای از روحانیان، از جمله بهبهانی، و گروهی از تاجران و زمینداران کوچک حزب را میگرداند. حزب اعتدالیون، شاهزاده فرمانفرما و سپهدار تنکابنی و سردار معظم خراسانی (تیمورتاش بعدی) را که هر سه از فئودالهای بزرگ و ناراضی از دربار بودند نیز به سوی اهداف سیاسی و اجتماعی خود جلب کرد و از پشتیبانی آنان در حاکمیت پس از پیروزی مشروطهطلبان بهرهی فراوان گرفت.
سردیس علی مسیو در خانهٔ مشرویت - تبریز
دبیرکل حزب دموکرات در آغاز فعالیتاش، حیدرخان عمواوغلی بود و دبیر دوم، تقیزاده. مساوات و سلیمانمیرزا اسکندری و میرزاسلیمان میکده و تربیت و دهها شخصیت مردمی هم در رهبری این حزب نقش فعال داشتند. در کنار این دو حزب فراگیر و متشکل، گروهی زیر عنوان «هیأت علمیه» فعالیت میکرد که در واقع یک جمعیت مسلکی سوم بود و رهبرانش اغلب روحانیان بودند و بعدها مدرس، گردانندهی فکری اصلیاش شد. پس از استقرار نظام پارلمانی در ایران، این دو حزب، بنا به ماهیت مسلکی و طبقاتی و برنامهها و اهداف سیاسی و اجتماعیشان، نتوانستند در کنار هم به رقابت سیاسی صلحآمیز ادامه دهند و با برخوردهای تند در مقابل یکدیگر ایستادند. شاخههای نظامی این دو حزب دست به ترور رهبران یکدیگر زدند. برجستهترین رهبران دو حزب که به وسیلهی شاخههای نظامی آنان ترور شدند، سیدعبدالله بهبهانی وابستهی حزب اعتدالیون و میرزاعلی محمدخان تربیت از رهبران حزب دموکرات بودند. درگیری دو حزب و ترور عدهای از رهبران باعث تبعید دو تن از رهبران حزب دموکرات، حیدرخان عمواوغلی و تقیزاده، از ایران شد. با خروج اجباری حیدرخان و تقیزاده، رهبری حزب دموکرات بهدست سلیمانمیرزا اسکندری افتاد. اما رهبری حزب اعتدالیون همچنان در دست محمدصادق طباطبایی فرزند محمد طباطبایی باقی ماند و در حاکمیت سیاسی نیز قدرتش تحکیم شد.
کشمکش سیاسی و ایدیولوژیک این دو حزب از سال 1908 تا سال 1915 ادامه داشت و تشکیل دولتها و سقوط آنان گاه با گرایش به حزب دموکرات و گاه به حزب اعتدالیون شکل میگرفت. البته جمعیت «هیأت علمیه» عموماً به حزب اعتدالیون گرایش داشت و در مجلس نیز از مواضع اعتدالیون پشتیبانی میکرد. فرمانفرما و تا حدودی وثوقالدوله و سپهدار تنکابنی با یاری حزب اعتدالیون چند دوره کابینه تشکیل دادند که همواره از سوی حزب دموکرات و نمایندگانشان در مجلس با مخالفت روبهرو میشدند. سردار اسعد بختیاری و مستوفیالممالک همواره به حزب دموکرات گرایش داشتند و مستوفی چند بار با کمک و یاری حزب دموکرات دولت تشکیل داد.
محمدعلی تربیت
اغلب رهبران و اعضای حزب دموکرات، فرزندان تاجران کوچک و پیشهوران و کارمندان دولت و فرزندان زمینداران کوچک بهفرنگرفته و تحصیلکردگان دارالفنون بودند. حیدرخان عمواوغلی که در آغاز تشکیل حزب، رهبری آن را به عهد داشت، مهندس برق بود و در روسیه تحصیل کرده بود و کارخانهی برقِ سرمایهدار معروف و مشروطهطلب، امینالضرب، را میگرداند و از او حقوق دریافت میکرد. تقیزاده و مساوات و تربیت و میکده از فرزندان تاجران کوچک بودند. حزب دموکرات در مدت چند سال توانست بسیاری از فرهیختگان فرهنگی و اهل قلم و تحصیلکردگان داخلی و خارجی و پیشهوران و کارگران کارگاههای کوچک و حتا تاجران آزادیخواه را به سوی اهداف اجتماعی و سیاسی خود جلب کند.
در سال 1333 هجری قمری مصادف با 1914 م. مجلس سوم به فرمان احمدشاه گشایش یافت. مجلس سوم با ترکیب نمایندگان برگزیدهی مردم و با توجه به مشارکت احزاب و گروههای اجتماعی و سیاسی و حضور فعال آنان در مجلس، نمایی از چهرهی دموکراسی پارلمانی را به نمایش میگذارد. ترکیب نمایندگان مجلس سوم نشاندهندهی گرایشهای سیاسی و اجتماعی و آرایش مواضع طبقاتی جامعهی آن روزی ایران است. 31 نمایندهی حزب دموکرات و 23 نمایندهی حزب اعتدالیون و 14 نمایندهی هیأت علمیه و 11 نمایندهی بیطرف و یک نمایندهی حزب داشناکسیون در مجلس سوم حضور داشتند. نمودار زیر، سندی است از واقعیت جامعهی ایران در سال 1914 یعنی 100 سال پیش که مورخالدولهی سپهر در کتاب ایران در جنگ بزرگ در سال 1336 آورده است.
از سال 1288 خورشیدی که «کمیتهی ستار» مستقر در رشت تصمیم گرفت برای حمله به تهران و تصرف پایتخت اقدام کند، دولتهای استعمارگر روس و انگلیس بهوسیلهی سفیران و نمایندگان خود در ایران پیدرپی به رهبران ملی «کمیتهی ستار» هشدار میدادند که به تهران حمله نکنند و در اندیشهی تصرف پایتخت نباشند. اما رهبران ملیون و «کمیته ستار» رشت به هشدارهای دو دولت استعمارگر توجه نکردند و با قشون شبهنظامی خود به سوی تهران حمله کردند و محمدعلی شاه قاجار به سفارت روسیه پناهنده شد. اما دولتهای استعمارگر، ارتشهای خود را وارد خاک ایران کردند. استقرار ارتشهای روس و انگلیس در خاک ایران در طول خیزشهای انقلابی مردم در یک دهه، همواره مانند شمشیری تهدیدآمیز بالای سر رهبران ملی و انقلابی قرار داشت. سفیران و نمایندگان سیاسی روس و انگلیس در تهران برای پیشبرد مقاصد سیاسی استعماری دولتهایشان پیدرپی لبههای شمشیرشان را نشان میدادند که تسلیم فرمایشها و خواستهای ما باشید.
سید محمد طباطبایی
در سال 1915 یک سپاه بیست هزار نفری دولت روسیه وارد قزوین شد و به قشون دو هزار نفری ژنرال باراتوف پیوست. این ارتش مجهز به مدرنترین سلاح یعنی ماشینهای زرهپوشدار بودند. ژنرال باراتوف با ارتش دو هزار نفری روسیه چندین سال بود که در قزوین مستقر بودند. ارتش انگلیس نیز در جنوب، بندر بوشهر را تصرف کرد و به سوی شیراز پیش آمد. در این هنگام دولت روسیه، برای تصرف یا تهدید آزادیخواهان، یک قشون دو هزار نفری را از قزوین حرکت داد و در کرج مستقر کرد و هشدار داد که به تهران حمله میکند. بهانهی دولتهای روس و انگلیس، روابط حسنه میان دولتهای آلمان و عثمانی با ایران بود. دراین زمان دولت مستوفیالممالک، که به حزب دموکرات گرایش داشت و برخی از رهبران این حزب در کابینهاش پستهای وزارت داشتند، بر سر کار بود و میرزاسلیمان میکده هم که از رهبران حزب دموکرات بود، مقام معاونت نخستوزیر را داشت. دولت مستوفیالممالک در جنگ روسیه و انگلیس با آلمان و عثمانی اعلام بیطرفی کرده بود، اما دو دولت روس و انگلیس به بهانهی نفوذ عوامل آلمان در ایران و طرفداری رهبران ملی از سیاستهای آلمان و عثمانی، بیطرفی دولت ایران را نپذیرفتند.
دولتهای روس و انگلیس میدانستند که دشمنان آنان نه دربار قاجار و مرتجعان وابسته به دربار، بلکه احزاب ملی و گروههای آزادیخواه به ویژه نمایندگان برگزیدهی مردماند. از این رو، سفیران روس و انگلیس در صاحبقرانیه به حضور احمدشاه میروند و پیشنهاد میکنند که مجلس شورای ملی سوم را منحل اعلام کند. آنان با لحنی تهدیدآمیز به احمدشاه میگویند که سلسلهی قاجار در خطر است. احمدشاه خواستهای سفیران را نمیپذیرد.
حیدرخان عمواوغلی
دولتهای روس و انگلیس برای اینکه به مقاصد سیاسی خود دست یابند، یک قشون دو هزار نفری را که مجهز به ماشینهای زرهدار و توپخانه مدرن بود، وارد بادامک کرج کرده و اعلام میکنند که به زودی تهران را تصرف خواهند کرد. احمدشاه و دربار او به ظاهر اعلام آمادگی میکنند که از تهران خارج شوند و به اصفهان بروند. فرمانفرما و عینالدوله و سپهدار و درباریان بانفوذ دیگر، برای جلوگیری از مهاجرت شاه تلاش کردند و حتا با سفیران روس و انگلیس وارد مذاکره شدند که سرانجام نیز به نتیجه رسیدند و سفیران قول دادند قشونشان را وارد پایتخت نکنند. احمدشاه و درباریان او نیز از فکر مهاجرت به اصفهان منصرف شدند.
البته این مسأله زمانی بود که بسیاری از رهبران ملی و نمایندگان برگزیدهی مردم و احزاب دموکرات و اعتدالیون و هیأت علمیه از تهران مهاجرت کرده و در قم مستقر شده بودند. در واقع، میتوان گفت که اهداف و مقاصد سیاسی دولتهای روس و انگلیس و دربار قاجار برای بیرون راندن نیروهای ملی و احزاب آزادیخواه و نمایندگان مردم از تهران و خالی کردن صحنهی سیاسی از ملیگرایان و آزادیخواهان به نتیجه رسیده بود. در همین زمان، مستوفیالممالک به قصر فرحآباد رفت و استعفای کابینهاش را به احمدشاه داد که شاه نیز استعفا را پذیرفت. احمدشاه بیدرنگ شاهزاده فرمانفرما را مأمور تشکیل دولت کرد. فرمانفرما نیز کابینهاش را به شاه معرفی کرد:
شاهزاده فرمانفرما رییسالوزرا و وزیر داخله
سپهدار وزیر جنگ
شاهزاده شهابالدوله وزیر علوم
سردار منصور وزیر پست و تلگراف
شاهزاده صارمالدوله وزیر فواید عامه
علاءالسلطنه وزیر عدلیه
مشاورالممالک وزیر امور خارجه
مجلس سوم در این زمان عملاً تعطیل شده بود، شاهزادگان وابسته به دربار نیز در رأس دولت قرار گرفته بودند و نیروهای ملی و ضداستعماری نیز از پایتخت مهاجرت کرده بودند.
مهاجران ملی که در قم مستقر شده بودند، بیش از سیصد نفر بودند که روز به روز نیز بر عدهشان افزوده میشد. در قم با تلاش رهبران حزب دموکرات، «کمیتهی دفاع ملی» تشکیل شد و اعضای مرکزی کمیته نیز اعلام گردید: سلیمانمیرزا اسکندری، دبیر کمیته؛ سیدمحمدرضا مساوات؛ میرزا محمد علیخان کلوب؛ و وحیدالملک شیبانی.
«کمیتهی دفاع ملی» گروههایی را به ولایات ایران فرستاد تا مردم را بسیج کنند و برای جنگ با ارتشهای روس و انگلیس آماده نگاه دارند. شونمان، کنسول آلمان که در کرمانشاه بود، به قم آمد و باب کمک دولت آلمان به مهاجران را گشود. فرستادگان آلمان پول و اسلحه و افسران آموزشدیدهی آلمانی را نیز در اختیار شبهنظامیان کمیتهی دفاع ملی یعنی امیرحشمت قرار دادند که از رهبران حزب دموکرات و از کوشندگان آغاز خیزش مشروطهخواهی بود. رهبران کمیتهی دفاع ملی، امیرحشمت را به فرماندهی دو هزار شبهنظامی گماردند. امیرحشمت مأمور شد که برای تصرف پایتخت حرکت کند. قشون امیرحشمت با فرماندهان با سابقهای همچون سردار محیی (معزالسلطان)، سرهنگ ابوالحسنخان زند که با گروهی از ژاندارمهای دولتی به کمیتهی دفاع ملی پیوسته بود، سرتیپ قزاق ابوالفتحزاده و سرهنگ قزاق منشیزاده و احساناللهخان دوستدار و عدهای دیگر که سابقهی جنگ با قوای محمدعلی شاه و مستبدان را داشتند، تشکیل شده بود. حاجیخان، پسر علی مسیو نیز جزو فرماندهان قشون امیرحشمت بود که در جنگ رباطکریم بهدست قشون روس کشته شد. دو برادر او نیز قبلاً در تبریز بهدست روسها به دار آویخته شده بودند.
ارتش پنج هزار نفری روس با زرهپوشها و توپخانهی مدرن در رباطکریم به قشون شبهنظامی دو هزار نفری «کمیتهی دفاع ملی» حمله آورد. جنگ رباطکریم از سپیدهی صبح آغاز شد و تا پاسی از شامگاه به طول انجامید. روسها با توپ سنگرهای ملیون را میکوبیدند. در این جنگ صدها تن از شبهنظامیان «کمیتهی دفاع ملی» کشته و بیش از صد نفر اسیر شدند.
امیرحشمت پس از شکست رباطکریم به همراه یک هزار شبهنظامی که از رباطکریم گریخته بودند به اتفاق منتصرالدوله گیلانی به اصفهان رفتند. پس از شکستهای پیاپی قشون حزب دموکرات و ملیون از قوای روس و انگلیس، نظامالسلطنه به همراه کوچندگان حزب اعتدالیون و عشایر ایل سنجابی و ژاندارمها، دولتی در کرمانشاه به نام «تودهی ایران» تشکیل داد که وزیرانش عبارت بودند:
نظامالسلطنه مافی نخستوزیر
ادیبالسلطنه سمیعی وزیر داخله
(شاعر و ادیب گیلانی و دموکرات)
صوراسرافیل وزیر پست و تلگراف
میرزا محمدعلی خان کلوب وزیر مالیه
مدرس وزیر عدلیه و اوقاف
سردار لشکر وزیر جنگ
حاجی عزالملک خزانهدار
چند ماه بعد با ورود دموکراتها به کرمانشاه، ترکیب و اعضای کابینه نظامالسلطنه به این شکل تغییر کرد:
نظامالسلطنه رییس قوه مجریه و نظام (اعتدالیون)
سالارمعظم خراسانی (تیمورتاش) وزیر خارجه (اعتدالیون)
میرزا محمدعلیخان کلوب وزیر مالیه (دموکرات)
سلیمان میرزا اسکندری وزیر داخلی (دموکرات)
حاج اسماعیل رشتی وزیر معارف
وحیدالملک وزیر پست و تلگراف (دموکرات)
سیدعبدالمهدی وزیر عدلیه (دموکرات)
روسها پس از پیروزی در رباطکریم اعلامیهی زیر را انتشار دادند:
«1915- بهطوری که فرماندهی قشون امپراتوری اطلاع میدهد روز یکشنبه 11 صفر، قشون امپراتوری ساوه را تصرف نمود، اشرار و مفسدینی که بر ضد پادشاه قانونی و دولت شاهنشاهی قیام نموده بودند، فرار اختیار کرده، مقتولین و مجروحین خود را در میدان بهجا گذاشتند. تعاقب اشرار دوام داشت. دیروز تمام توابع و اطراف قم توسط قشون امپراتوری اشغال شد».
اطلاعیهی فوق واقعیتی تاریخی را نشان میدهد که چگونه قشون روسیه در ایران برای حفظ نظام شاهنشاهی و دربار قاجار در مقابل مردم ایران ایستاد و کشتار کرد تا منافع استعماری خودش را در ایران حفظ کند.
ارتشهای روسی و انگلیسی با همآهنگی یکدیگر، به شبهنظامیان ملیون در کرمانشاه و همدان حمله کردند و پس از ماهها جنگ و گریز سرانجام ملیون شکست خوردند و بسیاری از آنان به ترکیه (عثمانی) و آلمان پناهنده شدند. سلیمانمیرزا اسکندری در کرمانشاه بهدست قشون انگلیس اسیر شد که او را به هندوستان تبعید کردند. باقرخان، سالار ملی که پس از واقعهی پارک اتابک و تیر خوردن ستارخان، در تهران به گوشهنشینی مجبور شده بود، در حرکت و خیزش مهاجران همراه شد. باقرخان با علیخان یاوراُف و حسنآقا قفقازی به همراه چهار تن دیگر از یارانش که عازم قصرشیرین بودند تا به مهاجران بپیوندند، در سر راه در دهی، شب خفته بودند که راهزنان به آنان هجوم آوردند و همهشان را در خواب سر بریدند.
حرکت ملیون در آن شرایط تاریخی اگرچه شکست خورد، اما نقش برجستهی ایستادگی و مقاومت و سرافرازی را در تاریخ انقلاب مشروطیت باقی گذاشت تا برای آیندگان به عنوان میراث ملی باقی بماند؛ میراثی که همزمان با آن با خیزش نهضت جنگل در گیلان و قیام شیخ محمد خیابانی و حزب دموکرات او در تبریز [در مبارزه با روسها] ادامه یافت...
وکیلان دورهی سوم مجلس شورای ملی:
نام خاستگاه وابستگی
آصفالممالک (میرزا حسینخان) کرمان اعتدالی
ابراهیم (آقا شیخ زنجانی) خمسه دموکرات
احتشامالسلطنه (میرزا محمودخان) تهران چون سفیر اسلامبول بود قبول نکرد
ادیبالسلطنه (میرزا حسینخان) رشت دموکرات
اسدالله (حاجی سید) قزوین هیأت علمیه
اسدالله (حاجی شیخ) محلات و کمره هیأت علمیه
اسدالله (آقا سید چهارسوقی) اصفهان اعتدالی
اسدالله (حاجی میرزاخان) کردستان بیطرف
اسماعیل (حاجی شیخ) رانکوه هیأت علمیه
اعزازالسطنه کردستان بیطرف
امام جمعه (حاجیمیرزا یحیا خویی) وکیل علمای نجف هیأتعلمیه
امانالله (آقا سید) بهبهان هیأتعلمیه
امیر مؤید (اسماعیلخان مازندرانی) ساری بیطرف
امیرنظام (عبداللهخان حاجی) همدان بیطرف
تقیزاده (سیدحسن) تهران دموکرات
حبیبالله (شیخ) ترشیز دموکرات
حسن (سید مدرس قمشه) تهران هیأت علمیه
حسین (حاجی میرزا) کرمانشاه هیأت علمیه
حسین (شیخ استرآبادی) استرآباد دموکرات
حسین (حاجی میرزاخان نایینی) اصفهان بیطرف
حسین (شیخ خوانساری) خوانسار بیطرف
حسین (سید کزازی) کرمانشاه دموکرات
حسین (شیخ یزدی) تهران بیطرف
حسین (قلی اکبرخان) سمنان اعتدالی
حسین قلیخان (نواب) تهران دموکرات
حشمتالممالک لار دموکرات
خانبابا خان فارس دموکرات
ذکاءالملک (میرزا محمدعلیخان فروغی) تهران بیطرف
رضا (سید فیروزآبادی) شاهعبدالعظیم و غار و فشافویه هیأت علمیه
رفعتالدوله سیرجان دموکرات
سالار معظم (میرزا محمد علیخان) بروجرد و خرمآباد به مجلس وارد نشد
سپهدار اعظم (محمد ولیخان) خمسه اعتدالی
سردار سعید (یار محمدخان افشار بجنورد بیطرف
سردار معتمد (میرزا صادقخان) رشت اعتدالی
سردار معظم فرجالله خانکردستان بیطرف
سردار معظم (میرزا عبدالحسینخان تیمورتاش) قوچان اعتدالی
سلطانالعلماء (حاجیآقا علیاصغر) بروجرد هیأت علمیه
سلیمانخان نایین اعتدالی
سلیمان میرزا اصفهان دموکرات
سهمالملک (حاجی) عراق اعتدالی
شریعتمدار بروجرد بیطرف
شریفالعلماء ساری بیطرف
شمسالدین (حاجیمیرزا) عراق هیأت علمیه
شیخالملک (شیخ حسنخان) سیرجان اعتدالی
صدرالملک (میرزا حسامالدینخان) فسا اعتدالی
صدرالممالک وکیل ایل بختیاری بیطرف
طاهر (میرزا تنکابنی) مشهد اعتدالی
عباسمیرزا تهران دموکرات
عدلالملک (حاجی میرزا امانالله خان) کرمانشاه دموکرات
عزالممالک (حاجی میرزا امانالله خان) کرمانشاه دموکرات
علی (شیخ صدرالاسلام) خمسه دموکرات
علیرضا (حاجی میرزا) قم اعتدالی
عمادالسلطنه مشهد دموکرات
غلامحسین (حاجی میرزا)
فاضل (سید کاشی) شاهرود هیأت علمیه
قاسم (میرزاخان تبریزی) ساوجبلاغ و شهریار اعتدالی
قوامالدوله (شکرالله خان) نجفآباد اعتدالی
کیخسرو (ارباب شاهرخ) وکیل زردشتیان بیطرف
لقمان (دکتر) وکیل کلیمیان دموکرات
مبصرالملک (میرزا محمودخان) طبس و گناباد اعتدالی
محمد (حاجی معینالتاجران بوشهری) بوشهر بیطرف
محمد (سید رضوی) شیراز هیأت علمیه
محمد (شیخ شیخی) ملایر و نهاوند و تویسرکان هیأت علمیه
محمد (میرزا نجات) بیرجند دموکرات
محمدجواد (شیخ بلورفروش) مشهد دموکرات
محمدحسن (شیخ گروسی) گروس و بیجار بیطرف
محمدرضا (سید مساوات) تهران دموکرات
محمدصادق (میرزا طباطبایی) تهران اعتدالی
محمدعلی (شیخ) گلپایگان و خوانسار بیطرف
محمدعلی (میرزاخان کلوب فرزین) همدان دموکرات
محمدهاشم میرزا نیشابور دموکرات
مدحتالسلطنه بندرعباس اعتدالی
مراتالسلطان (محمدمهدی میرزا) کرمانشاه دموکرات
مستوفیالممالک (میرزا حسنخان) تهران مایل به دموکرات
مشارالدوله شیراز دموکرات
مشارالسلطنه (میرزا اسدللهخان) تهران اعتدالی
معتصمالسلطنه (میرزا سیدمهدیخان) تربت حیدریه دموکرات
معدلالدوله (میرزا منصورخان) سیستان اعتدالی
ملکالشعرا (بهار) درجز و کلات دموکرات
منتصرالسلطان (میرزا صادقخان) بارفروش دموکرات
مهذبالدوله (حاجی) شیراز بیطرف
موتمنالملک (میرزا حسینخان) تهران بیطرف
مؤیدالاسلام کرمان دموکرات
میرزا یانس (یوسف) وکیل ارامنه داشناکسیون
ناصرالاسلام (سید یحیا) لاهیجان اعتدالی
نجفقلی میرزا ملایر و نهاوند و تویسرکان اعتدالی
نصرالله (حاجی سید اخوی) تهران بیطرف
نظامالسلطان (غلامعلیخان) بارفروش بیطرف
هاشم (میرزا آشتیانی) تهران هیأت علمیه
وحیدالملک (میرزا عبدالحسینخان) تهران دموکرات
وقارالسلطنه (میرزا اورنگ) ایلات خمسه فارس بیطرف
وکیلالتولیه (نواب) یزد اعتدالی
یحیا (آقا شیخ) کرمان دموکرات
یمینالملک خرمآباد به مجلس وارد نشد
یوسف (حاجیشیخ) شیراز هیأت علمیه
* متن سخنرانی در سلسلهنشستهای «نگاهی به تاریخ معاصر»، انجمن افراز، زمستان 1383، فرهنگسرای نظامی گنجوی