دوشنبه, 19ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی

زبان پژوهی

کژتابی‌های ذهن و زبان - 17

همچنین درمجلس ختم یکی از بزرگان بودیم. دوست شوخ شطّاحم هرمز عبداللهی هم حضور داشت. بعد از پایان یافتن مجلس ختم، درحالی که حضّار عده به عده ایستاده بودند و با هم حرف می‌زدند و ضمناً آهنگ بیرون رفتن از مجلس کرده بودند، هرمز پرسید: این مرحوم چرا فوت کرد؟ در پاسخش گفتند: «ایشان سکته کرده‌اند.» هرمز گفت: «سکته چیه، ما نکنیم؟»

چگونه عفونت‌های ذهنی‌مان را از بین ببریم؟

وقتی که در کلاس‌های‌‍  اصول و مبانی داستان نویسی حاضر می‌شوم در همان  جلسه  اول چند نکته را به شاگردان  و دانشجویانم  توصیه می‌کنم . ابتدا اینکه نام همین واحد درسی و این دوره را از اصول و مبانی به پیش داستانی  تغییر می‌دهم و از دانشجویانم  می‌خواهم از این نام استفاده کنند زیرا استفاده از این نام – اصول و مبانی --  به نظرم  بسیار جزم گرایانه است چرا که هیچ اصول  ثابتی وجود ندارد.

مردمی که زبان کژ و مژ دارند مَنِشی همسوی آن خواهند داشت

زبان فارسی به راستی گنجینه است. می‌گویند زبان فرانسه، زبانی خنیایی است. شاید این‌گونه باشد اما این زبان در مقابل فارسی هیچ ندارد. اون ق فرانسوی، درشتناک است اما واژه در فارسی بسیار نرم و آسوده بیان می‌‌شود.

یکی از چشم‌گیرترین نمودهای خودباختگی

زبان فارسی دست کم از میان زبان‌هایی که من اندک و بسیار می‌شناسم، ناب‌ترین، پویا‌ترین و پیشرفته‌ترین زبان از دید زبان‌شناسی است. این زبان کارکردها و هنجارهای به‌روز زبانی که نیازهای زبان را تاب نمی‌آورد، یک‌سره به کناری نهاده؛ چون نیازی به آن‌ها نبوده است.

فرهنگ واژه‌های اوستا

در «دینکرت» یکی از نامه‌ها که به دبیره پهلوی برجای مانده است و گزیده‎ای از اوستای باستان است، پرسش‎های فراوان است که پرسنده از دانا می‎پرسد و یکی از آن نوشته‎ها چنین است که: چرا دین(اوستا، نمازهای دینی) را به آوازی ناآشنا و نهفته اوستا نام گوییم!  و این سخن نشان می‎دهد که در همان هنگام نیز زبان اوستایی برای گویندگان پهلوی، زبانی نهفته و دور بوده است، چنان که ایرانیان آن را به درستی درنمی‎یافته‎اند، و انبوه نامه‎ها که به زبان پهلوی بر اوستا نگاشته می‎شد.

کژتابی‌های ذهن و زبان - 16

یکی از دوستانم، دو پسر دارد. یک روز به مناسبت نقار دوستانه‌ای که بین آنها پیش آمده بود، به قصد آشتی دادن و ریش سفیدی کردن و اصلاح ذات‌‌البین، سخنانی الفت انگیز و مهر آمیز زدم، بعد با برادر بزرگتر دست دادم و گفتم: «خوب است به جای شما برادرتان را ببوسم» و همه حیران شدند که مراد من از این جملۀ کژتاب چیست؟

در همین زمینه