سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی داستان ایرانی تک درخت و الاغ

داستان ایرانی

تک درخت و الاغ

برگرفته از روزنامه اطلاعات

یاد کوچه باغ‌های قدیم به خیر. صدای غار غار کلاغ‌ها فضای باغ را پر می‌کرد. روی شاخه‌های درخت گردو، کلاغ‌ها بپر بپر می‌کردند و نوک می‌زدند.

گردویی توی کوچه می‌افتاد. بچه‌ها می‌دیدند و ذوق می‌کردند و برمی‌داشتند. گاهی بر اثر ضربه‌های نوک کلاغی، شاخه‌های کوچک که گردو داشت، از درخت جدا می‌شد. کلاغ با نوکش آن را می‌گرفت، پروازکنان می‌برد بیابان و می‌انداخت زمین، گردو می‌شکست.

مغزش را می‌خورد. بعضی وقت‌ها شاخه و گردویی که از نوکش رها می‌کرد روی زمین نرم و چاله‌ای می‌افتاد و نمی‌شکست. کلاغ می‌پرید و می رفت. به مرور خاک روی گردو را می‌پوشانید، باران و آفتاب می‌خورد، جوانه می‌زد، سبز می‌شد، سال‌های بعد در بیابان بی‌درخت، تک درختی بود سبز و خرم تعجب‌آفرین عابر و رهگذر.

«تقی محتاط»

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید