نامآوران ایرانی
مردان سینمای ایران ـ 2 - عبدالحسین سپنتا
- بزرگان
- نمایش از جمعه, 23 تیر 1391 08:08
- بازدید: 2867
احمد یاوری
برگرفته از روزنامه اطلاعات
عبدالحسین سپنتا در شکلگیری و تحول سینمای ایران نقش و سهم اساسی و متناقض داشته است. از نه فیلم دوره اول فیلمسازی در ایران ( 1315 ـ 1309) پنج فیلم متعلق به او است: دختر لر (با همکاری اردشیر ایرانی، 1312)، شیرین و فرهاد (1313)، فردوسی(1313)، چشمهای سیاه (1315) و لیلی و مجنون (1315)، این فیلمها در هندوستان و با مساعدت مالی و فنی استودیوهای امپریال فیلم (بمبئی)، کریشنافیلم (بمبئی) و کمپانی ایست ایندیا (کلکته) ساخته شدند، و از لحاظ نحوه داستانپردازی و پیشرفتهای فنی نسبت به فیلمهایی که اوگانیانس و مرادی در ایران ساخته بودند، امتیازهای چشمگیری داشتند، و در بالا بردن سطح توقع تماشاگران تاثیر بهسزایی گذاشتند. نقش سپنتا از این لحاظ در شکلگیری و تحول سینما در ایران مثبت بود؛ اما از آنجا که همین فیلمها موجب شدند امکانات محدود فیلمسازیدر ایران از هم بپاشند و امثال اوگانیانس و مرادی تا سالها بعد عطای فیلمسازی را به لقایش ببخشند، و در واقع نتوانند با امکانات محدود داخلی در مقابل حریف مجهز به امکانات فیلمسازی هندوستان قد برافرازند، نقش او منفی بوده است. به عبارت دیگر، موفقیت دختر لر، به عنوان نخستین فیلم ناطق ایرانی، و نیز کمبود امکانات فیلمسازی در ایران مانع از آن شد که اوگانیانس و مرادی بتوانند «تمام قوای دماغی خود را وقف به این صنعت کنند». (نقل از میاننویسهای فیلم حاجیآقا، آکتر سینما).
هر پنج فیلم سپنتا مایه تند ملی و تاریخی داشتند؛ مایهای که در سایر رشتههای هنری و ادبی بیشتر پرورده شده و حاصل اوضاع بسته، اما ناآرام اجتماعی و فرهنگی جامعه بود. در آن سالها وزارت معارف، که علیاصغر حکمت صدرنشین آن بود، نوعی میهنپرستی رسمی و باستانی را تشویق میکرد و بر «اهمیت نمایشها و روایات تمثیلی و تاثیر آنها در اخلاق و آداب عمومی» تاکید میورزید. در این دوره «سالمترین» و کمدردسرترین کار برای سپنتا رفتن به سراغ سرگذشت فردوسی و چگونگی سرایش شاهنامه، ماجرای شورانگیز شیرین و فرهاد، عشق اندوهبار لیلی و مجنون و لشکرکشی نادرشاه افشار به هند و فتح لاهور بود، به ویژه این که عبدالحسین سپنتا خود به این رشته علاقه داشت و کتابهایی چون اخلاق ایران باستان (1311)، زرتشت که بود و چه کرد(1311)، پرتویی از فلسفه ایران باستان (1311) و گردآوری مجموعه سخنوران دوره پهلوی (1313) را تالیف کرده بود.
فیلمهای تاریخی و عرفانی سپنتا با توجه به غلبه ملت باوری کمتر سیاسی دوره رضا شاه نه میتوانستند جست و جویی در تاریخ گذشته ایران زمین باشند و نه از طریق آنها تصویری از زمانه به دست داده میشد. به عبارت دیگر، آنچه از فیلمهای تاریخی و افسانهای سپنتا و آثار رمانتیک گونه ابراهیم مرادی برداشت میشد خط سیاسی و فرهنگی مشترکی بود که فیلمساز و متولیان حکومت بر سر تبلیغ آن، تقریباً، توافق کامل داشتند.
سپنتا پس از پایان فیلم لیلی و مجنون و نمایش آن در فروردین 1315 در هند همراه جهلان ـ همکار ب.ل. کمکا، مدیر استودیوی ایست ایندیا ـ در شهریور 1315 به ایران آمد تا مقدمات نمایش لیلی و مجنون و تاسیس یک استودیو مجهز را برای احیای فعالیت فیلمسازی در ایران، که با کنارهگیری اوگانیانس و مرادی در سال 1313 دچار فترت شده بود، فراهم کند. آن چشمهای که سینما باید از آن آب مینوشید در حال خشک شدن بود. ماموران دولتی، چنانکه انتظار میرفت، سپنتا و جهلان را تحویل نگرفتند و بر سرراه آن دو مانع تراشیدند.