فروزش 2
تاجیکهای جمهوری ازبکستان
- فروزش 2
- نمایش از شنبه, 26 شهریور 1390 13:36
- بازدید: 7413
برگرفته از فصلنامهٔ فروزش شماره دوم، بهار 1388، رویه 72 تا 75
ریچارد فولتز**
برگردان از انگلیسی: مانی پارسا
ازبکستان* از جمهوریهای تازهبنیاد آسیای مرکزی است که پس از فروپاشی شوروی به استقلال رسید. این جمهوری در دورهی استالین طوری مرزبندی شد که بخش اعظم آن را مناطق تاجیکنشین و پارسیزبان تشکیل میدادند. این، بخشی از سیاستِ تفرقهانداز میانِ اقوام بومی و مهاجر منطقهی آسیای مرکزی بود که از دورهی تزاری توسط سیاستمداران روس دنبال میشد. به این ترتیب دو شهر مهم خراسان بزرگ، سمرقند و بخارا، به دولتِ ازبکستان رسید. در این سالها نیز حاکمان ازبک، بهپیروی روسها، یکسانسازی و از بین بردن فرهنگ ایرانی و زبان پارسی را در دستور کار قرار دادند. بهاین ترتیب، حوزهی ایران فرهنگی و جهان ایرانی در آسیای مرکزی که تا چندین دهه پیش بخشی از مرزهای سیاسی چندهزارسالهی ایران را تشکیل میداد، هماکنون شاهد تاریخسازی و هویت ساختن مجازی و زدودن فرهنگ ناب ایرانی است. کاری که در چند سال اخیر از پشتوانهی دولتهای منطقهای یا فرامنطقهای دیگر نیز برخوردار شده است. امید است ایرانیان و دولت ایران بتوانند با حضور و برخوردی سازنده از شدّت چنین حرکتهایی بکاهند تا بار دیگر بتوان در سایهی صلحی پایدار، کلّ منطقه را به پیشرفتی در خور رساند.
گزارش زیر (با عنوان The Tajiks of Uzbekistan) بخشی از دیدهها و شنیدههای مسافری است که به مناطق تاجیکنشین ازبکستان سفر کرده و مشاهدات خود را در زمینهی قومگرایی افراطی نشان داده است. این گزارش، از فضای مجازی، و به نقل از گاهنامهی «بررسیهای آسیای میانه» (Central Asian Survey) برداشته شده است (سال ۱۹۹۶ میلادی، شماره (۲)۱۵، رویههای ۲۱۳ تا ۲۱۶). گزارشگر، ریچارد فولتز (Richard Foltz)، از اعضای مرکز مطالعات خاورمیانهای دانشگاه هاروارد است که این پژوهش را در خلال سالهای 95-1994 با پشتیبانی مالی «فرهنگستان برای پیشرفت آموزش» (AED) و «هیأت پژوهشها و تعویضهای میان کشوری» (IREX) انجام داده است.
نقشه خراسان بزرگ
در چارچوب عقیدتی شوروی، گذشتهی اسلامی اُزبکها همچون قلمرویی تاریک از واپسماندگی ارباب ـ رعیتی ترسیم میگشت. اکنون که دانشآموختگان ازبک به تازگی از زنجیر این طرز باور رستهاند، سرگرم بازنویسی تاریخ خود شده و کوشش در تعریف و پافشاری بر هویت و کیستی ازبکی دارند. هویتی که بتوان به آن بالید.
با وجود اینکه هستهی اصلی آموزههای مارکس و لنینگرایانه به ظاهر کنار گذاشته شده ولی بسیاری از آثار آن هنوز پابرجاست. بهویژه آنچه که به درک ملّیت به شیوه شورویها مربوط میشود. اکنون سیاست رسمی ازبکها این شده که میخواهند ادعا کنند همهچیز و همهکس در درون مرزهایشان بدون توجه به زمان، از آنِ آنها بوده و برای نمونه به پیشانی چهرههای تاریخی مانند تیمور لنگ، اُلُغبیگ، ظهیرالدین بابر و حتا پورسینا برچسب «قهرمانان اُزبک» میچسبانند. در چنین وضعی برای جامعهی دانشپژوه دارای اهمیت است تا رویکردی انتقادی و باپروا نسبت به مسایل چیستی و ملیت ازبک بهخود بگیرد.
از قربانیان اصلی جنبشهای هویّت ملی معمولاً مردم اقلیت هر کشور هستند و تاجیکان ازبکستان از این روند جدا نیستند.
جوّ کنونی چیره بر ازبکستان، جوّ دههی ۱۹۲۰ را همخوانی و تداعی میکند، زمانی که جمهوری، تازه بهدست بلشویکها بنیاد شده بود و گزارشهای سرشماری مردم تا اندازهای به بیراهه کشیده شده بود که به مرز بیربط بودن میرسید و علّت آن، آمیزهای بود از سرگردانی دربارهی بهکار بردن نامها و گرایش افراد به نامگذاری ملیت خود به هر طریقی که سودمندتر به چشم میآمد.
سیاست رسمی کنونی دولت ازبکستان در قبال جمعیت تاجیک خود را میتوان بهخوبی در نمونههایی مانند بستن بنیاد نوپای آموزش زبان پارسی تاجیکی سمرقند در سال ۱۹۹۲ میلادی و حجم بسیار کم مطبوعات پارسی تاجیکی حتا در سامانهایی که بیشتر مردم تاجیکاند، مشاهده کرد.
نمایههای رسمی سرشماری کشور ازبکستان، شمار تاجیکان این کشور را پیرامون پنج درصد کل جمعیت اعلام کردهاند و این نمایهها به همین شکل و بدون چون و چرا از سوی بیشترِ غربیان دانشگاهی، روزنامهنگار و نویسندگان راهنماهای مسافرتی، تکرار شدهاند. در همین حال تاجیکها در سراسر ازبکستان بر این پافشاری دارند که این نمایه بیشتر به ۲۵ تا ۳۰ درصد نزدیک است و بر اینکه تاجیکها ۷۰ درصد باشندگان (جمعیت) سمرقند، پایتخت پیشین و دومین شهر بزرگ ازبکستان و بیش از ۹۰ درصد مردم بخارا را تشکیل میدهند، تأکید میکنند. همچنین، بیشترِ مردم منطقهی کوهستانی شمال خاوری تاشکند، آنسوی سد چورووک، همچنین مردم بخشهایی از درّهی فَرغانه، استان جیزَّخ، سرخاندریا و کشکهدریا تاجیکند. استادان دانشگاه دولتی سمرقند کل جمعیت تاجیک ازبکستان را ۶ تا ۷ میلیون نفر برآورد میکنند. این شمار، دو برابر یا بیش از دو برابر جمعیت تاجیکان در جمهوری تاجیکستان است.1
با این وجود، اینگونه که پیداست هیچ راه موثّقی برای دستیابی به آمار درست در دست نیست. تنها سفر کردن در اینجا و آنجای این کشور بسنده است تا دستکم به نادرستی گزاف آمار دولتی پی ببریم.
چه در خیابانهای سمرقند و بخارا و چه در ایستگاههای اتوبوس روستایی در کوهها، در بسیاری از بخشهای ازبکستان، زبان اُزبکی بسیار کم یا هیچ به گوش نمیرسد. بسیاری از تاجیکها هنگامی که با یک بیگانه به روسی یا ازبکی گفتوگو میکنند، نخست خود را ازبک معرفی میکنند، سپس اگر همان پرسش را به پارسی تاجیکی تکرار کنید، گفتهشان را عوض میکنند و میگویند که آنها تاجیکاند. ایشان برای پوزش، کارت شناسایی خود را که در آن ازبک نوشته شده به شما نشان میدهند. حتا اگر بپذیریم که هیچ راهی برای دانستن شمار راستین تاجیکان ازبکستان نیست بایستی تصدیق کرد که عنصر تاجیک، سزاوار توجّهی جدی از سوی پژوهشگران دربارهی ازبکستان نو است. توجهی شاید بیش از آنچه تاکنون دریافت کرده است.
از آنجا که زبان پارسی تاجیکی به گستردگی در ازبکستان صحبت میشود و حتا در بیشتر کشور، زبان نخست است و با نگرش به اینکه شمار بسیار زیادی از باشندگان ازبکستان تاریخ و فرهنگ خود را تاریخ و فرهنگ تاجیکی میدانند، این احساس به شخص دست میدهد که امروز ازبکستان روا میدارد تا بخشی بسیار پرمایه از مردهریگ خود، ناشناخته و ناشنیده برجا ماند.
موضوعهای پیونددار با تاجیک بودن از نقشی بسیار کلیدی در مطالعهی ازبکستان برخوردارند زیرا که این مسایل تا اندازهی زیادی پنهان ماندهاند.
برخی ایرانشناسان جهان از این هراس دارند که در پی همانندسازی، زبان و فرهنگ پارسی تاجیکی در آیندهای نه چندان دور از پهنهی آسیای مرکزی ناپدید شود. اما اگر در نظر بگیریم که پارسیزبانان آسیای مرکزی نزدیک به پانصد سال است که زیر سلطهی ازبکها زندگی کردهاند، بایستی از ترس خود بکاهیم.
ولی از سوی دیگر گویشهای پارسی تاجیکی ازبکستان بهطور فزایندهای از پارسی تاجیکی تاجیکستان و پارسی معیار وامیگرایند. برای نمونه، گویش امروزی سمرقند نسبت به گویش دوشنبه، بیشتر از ترکی رخنه پذیرفته است. به گونهای که خیلی مواقع برای دیگر پارسیزبانها فهمپذیر نیست هر چند که هنوز آشکارا تاجیکی است.2
اینگونه نایکسانیها میان گویشوران دانشآموخته که بیشتر با ادبیات سر و کار داشتهاند، کمتر دیده میشود. بسیاری از تاجیکها این واگرایی در زبان گفتاری در دو سوی مرزهای سیاسی را رویهمرفته از پایان دههی ۱۹۲۰ میلادی میدانند، زمانی که ایدئولوژی جمهوریهای ملی جداگانه در شوروی، قانوناً پیاده شد. از آنجا که کشورهای کنونی آسیای مرکزی به دنبالهگیری این ایدیولوژی گرایش دارند، واگرایی زبانی میان تاجیکها در ازبکستان و تاجیکستان همچنان ادامه خواهد یافت.
گویشهای پارسی تاجیکی ازبکستان بهطور فزایندهای از پارسی تاجیکی تاجیکستان و پارسی معیار وامیگرایند تاجیکها این واگرایی در زبان گفتاری در دو سوی مرزهای سیاسی از زمانی میدانن که ایدئولوژی جمهوریهای ملی در شوروی پیاده شد |
گرچه برخی از تاجیکان از دید فرهنگی گرایش شدیدی نسبت به همسایگان پارسیزبانشان در تاجیکستان، افغانستان و ایران نشان میدهند، بسیاری دیگر امروز چندان از سرشت میراث ایرانی خود و بستگی زبانی با افغانستان و ایران باخبر نیستند. هنگام برخورد با یک ایرانی، تاجیکهای کمسوادتر (برای نمونه، بازاریان و مغازهداران) اغلب میپرسند که در ایران به چه زبانی صحبت میشود و از اینکه یک خارجی، زبان «ایشان» را صحبت میکند شگفتزده میشوند.3
اینگونه که پیداست، کوششهای آغازین شوروی در زمینهی تلقین این موضوع به تاجیکها که زبان و فرهنگ ایشان چیزی یکتا و جدا از همهجاست در لایههای ویژهای از جامعه کارساز بوده، البته نه در میان تاجیکهایی که آموزش عالی دیدهاند. دانشآموختگان تاجیک هنوز با غرور، چامههای کهن پارسی را بازگو میکنند و در دانشگاه تاجیکی، دانشجویان با علاقهی فراوان به نوارهای واردشدهی خوانندگان ایرانی مقیم کشورهای غربی از جمله آمریکا و دیگر خوانندگان موسیقی مردمپسند ایرانی گوش فرا میدهند.
گذشته از مسایل حس تعلق به فرهنگ ایرانی، بر خلاف همهی فشار تبلیغاتی دولت، با اینحال پایبندی سرسختانهای به زبان در میان تاجیکهای ازبکستان به عنوان سرچشمهی کیستی و پیوستگی اجتماعیشان، در سطح گستردهای، دیده میشود.
دانشکدهی زبانشناسی تاجیک در دانشگاه دولتی سمرقند همچنان کانونی کوشا برای پژوهش در ادب کهن پارسی بوده و هست و نوشتارهایی دانشمندانه به پارسی تاجیکی به چاپ و پخش میرساند. این دانشکده گاهبهگاه همایشهایی را نیز برگزار میکند. دبستانهایی که در آنها به زبان پارسی تاجیکی آموزانده میشود، در برخی سامانهای کشور کار خود را دنبال میکنند.
در شهر تاشکند که شمار فراوانی از پارسیزبانان تاجیک بهطور پراکنده زندگی میکنند و زیاد به چشم نمیآیند، دستیابی به روزنامهی تاجیکی «آواز تاجیک» که دو بار در هفته چاپ میشود غیرممکن است. کتابهای پارسی تاجیکی نیز در هیچیک از کتابفروشیها دیده نمیشود. در سمرقند که بیشتر مردم پارسیزبانان تاجیکاند، «آواز سمرقند» (همچنین دو بار در هفته) کمی بیشتر یافت میشود و شماری از کتابفروشیها، یک بخش پارسی تاجیکی نیز دارند. حتا یک کتابفروشی تماماً پارسی ـ تاجیکی نیز در کنار مزگتِ بیبیخانم وجود دارد. اگر چه شبکهی سیمای تاجیکی چند سال پیش تعطیل گشت، روزنامهی «آواز سمرقند» پیوسته نوشتارهایی را دربارهی زبان، فرهنگ و تاریخ پارسی تاجیکی به چاپ میرساند. یک روزنامهنگار سرشناس وابسته به روزنامهی اصلی روسیزبان سمرقند با اطمینان، وجود «اندکی کشمکش پنهان میان تاجیکان و ازبکها» را خاطرنشان میکند. وی «آواز سمرقند» را «بیش از اندازه میهنپرستانه» دانسته و از این رو آن را فاقد ارزش خواندن میداند. (4) از سوی دیگر گردانندهی پیشین انجمن فرهنگی تاجیک در سمرقند از این گلایه دارد که تاجیکها در ازبکستان عملاً فاقد حس هویّت خودی و افتخار به میراث ایرانیشان هستند. او برای نمونه توضیح میدهد که چگونه سازمانش از فعالیّت خود دست کشید و علّت آن این بود که با پیشنهاد این سازمان مبنی بر اینکه همهی تاجیکان ازبکستان کارتهای شناسایی خود را عوض کرده و از این پس خود را بهجای ازبک، تاجیک معرفی کنند، موافقت نشد.
این آشکار میسازد که امروزه نیز درست همانند دورهی آغازین شوروی، بسیاری از پارسیزبانان تاجیک در ازبک نامیدن خود امتیازاتی میبینند و شاید هم از تبعیضات ضدتاجیکی هراس دارند. (5) برآورد کردن درصد باسوادی در زبان پارسی در ازبکستان دشوار است، زیرا که امروزه، خواندن در میان هیچیک از اقوام ازبکستان رواج ندارد. چندی از کتابفروشیهای سمرقند کتابهای تازهچاپی را از تاجیکستان وارد کردهاند و حتا اندکی کتاب از نویسندگان محلی تاجیک را که در سمرقند منتشر شده است نیز در موجودی خود گنجاندهاند.
هرچند همانگونه که در مورد کتابهای ازبکی نیز ـ تا اندازهای کمتر ـ صدق میکند عملاً هیچ تنوّعی در عناوین کتابها از یک کتابفروشی به کتابفروشی دیگر وجود ندارد. عنوانهای در دسترس، چندان کماند که کسی که به خواندن علاقه دارد (اگر چنین کسی وجود داشته باشد)، بایستی به خواندن چند رساله دربارهی اسلام، آثار ادبی کهن پارسی که به خط روسی چاپ شدهاند، چامههای کهن و نو و رمانهای جنایی بسنده کند و حتا در این حالت هم بهزودی دیگر کتابی برای خواندن باقی نمیماند. (6)
یکی از ایستگاههای سیمای محلی سمرقند برخی شبها در هفته ۲۰ تا ۳۰ دقیقه برنامهی تاجیکی پخش میکند، هر چند این برنامهها معمولاً تنها قطعات موسیقی هستند. به هنگام یک شام رسمی به میزبانی کریماُف، رییسجمهور ازبکستان، در اکتبر ۱۹۹۴ میلادی در میانسرای مدرسه شیردار، یکی از برگزارکنندگان برجستهی برنامه خوانندهای از سمرقند بود که آوازهایی به پارسی تاجیکی میخواند. در خلال همان شام رییسجمهور که تبار خانوادگیاش از سمرقند است اعلام کرد که او در نظر دارد تا پایتخت را از تاشکند به سمرقند منتقل کند. اینکه جابهجایی پایتخت تازهی ازبکها به یک شهر کاملاً تاجیکی چه پیآمدهایی میتواند داشته باشد، دیدنی خواهد بود.
دولت ازبکستان بهطور سنتی، به ملیگرایی تاجیکی چونان خطری درهمبافته با بنیادگرایی اسلامی مینگرد. هر دو جنبهی این خطر مورد نظر دولت، احتمالاً اغراق شده است، گرچه برآورد سطح کنونی مبارزهی عملی ملیگرایان تاجیکی در ازبکستان دشوار است. سازمانی به نام «کانون ملی فرهنگی تاجیکان و مردم تاجیکزبان»، مستقر در سمرقند نامههایی سرگشاده به سازمان ملل متحد و سفارتهای دولتهای غربی در تاشکند و به حکومت ازبکستان فرستاده است و در آن از تبعیض رسمی اعمالشده بر ضد تاجیکان ازبکستان و اینکه این دنبالهگیری سیاستی است که در «دوران چیرگی کمونیسم و باورهای پانترکیستی» (یعنی دههی ۱۹۲۰ میلادی) (7) شکل گرفته بود، ابراز شکایت کرده است. رهبران اصلی این سازمان (بیشتر استادان دانشگاهی) از کار خود برکنار شده و از سال ۱۹۹۲ میلادی از سفر به همایش سالانهی جهانی تاجیکان در دوشنبهی تاجیکستان محروم شدند.
چنانچه سیاست رسمی ازبکستان نسبت به اقلیت تاجیک آن کشور، به هر اندازه، تنشی اجتماعی در آنجا پدید آورده باشد، باز میتوان از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کرد. پیاده کردن ایدیولوژی شورویها نسبت به مقولهی ملّیت در آسیای مرکزی، اندوهنامهای بزرگ را در پیداشت و آن در پی نپذیرفتن این واقعیّت بود که آمیزهی مردمشناختی این سامان، آمیزهای درهمشده و ناگشودنی است و میراث پرمایه و کهن فرهنگهای گوناگون را نمیبایستی نادیده گرفت. امروزه با نگرش به اینکه بسیاری از تاجیکان ازبکستان همانند روسهای آن کشور حاضر به از کف دادن هویت خود نیستند، بهترین راه برای دستیابی به آیندهای آشتیآمیز و روشن، پذیرش رسمی چندگونهگی تباری جمهوری و پدید آمدن یک حس افتخار مشترک در فرهنگها و دستآوردهای گروههای تشکیلدهندهی آن کشور است.
پینوشتها:
۱. شمار کل مردم ازبکستان هم اکنون نزدیک به ۲۲ میلیون است.
۲. سامانهی واجی و آهنگ کوبشی گویش تاجیکی ازبکستان به آن آوایی همانند ازبکی میبخشد. در میان دیگر نشانههای رایج نفوذ زبان ترکی در این زبان، آشکارترین آنها بهکار بردن وند پرسشی «می» است.
۳. در خلالِ ماندنِ ما در ازبکستان چنین پرسشهایی بهطور پیاپی از همسر من که ایرانی است، میشد. آنها همچنین بهطور کاملاً جدی از او میپرسیدند که آیا ایران، سیب، گاو و غیره هم دارد؟
۴. گفتوگوی شخصی.
۵. این که پارسی تاجیکی، زبان کولیهای آسیای میانه نیز هست، شاید در این پیشداوریها مؤثر باشد.
۶. کانون انتشاراتی به زبان پارسی تاجیکی بهنام «سُغدیان»، مستقر در سمرقند، هماکنون فهرستی با هشت عنوان دارد: «چهار حکایت» به قلم بالته آرتیقزاده، «بازگشت» نوشتهی آ. شکورف، «سمر و قند» نوشتهی نصر احمد و فروغ کابلی، «روایتها عاید سمرقند» از ناصر یعقوباف، «فصل گل» و «خاطرات عینی» از م. محمد قُلاف، «نامنامه» از آ. مختارف و م. سمیعبائِف، و «گوشت آدم» نوشتهی ن. آستانزاده.
پروفسور تورج اتابکی از دانشگاه اوترخت (هلند) به من آگاهی دادند که کانون انتشاراتی دیگری نیز به زبان پارسی تاجیکی در تاشکند وجود دارد، اما من چاپخشهای آن را در هیچجا ندیدهام. در دسترس بودن کتابهایی به پارسی تاجیکی درباره جُستارهای شیعی (مانند داستانهای علی) نشاندهندهی حضور سرمایهگذاری پنهانی ایران است. «کانون فرهنگی ایران» در سمرقند درون مسجدی قرار دارد که با پول ایران بازسازی شده است.
۷. طی سخنرانی جمال میرسعیداُف در همایش برای امنیت و همکاری در اروپا (CSCE)، گردهمآیی امنیت منطقهای: تاشکند، ۲۸ سپتامبر ۱۹۹۴. سخنران، برای دستیابی به فهرستی از موارد ویژه، شنوندگان را به گزارش سال ۱۹۹۳ دیدهبانی هلسینکی (Helsinki Watch) ارجاع میدهد. ر. مَسوف بر این باور است که «یک روند نسلکشی در مورد مردم تاجیک» در پی تراشیدن «جمهوریهای ملی» بهدست شورویها آغاز شد، که در آن دو سومِ منطقهی محل سکونت تاجیکها به جمهوری تازهساز اُزبکستان اعطا شد (ر. مَسوف، تاریخ یک مرزکِشی خشن، شهر دوشنبه، سال ۱۹۹۱، صص. ۱۱-۱۲)،
[R.Masov, Istoriia Topornogo Razdeleniia]
برگرفته از گاهنامهی بررسیهای آسیای میانه، سال ۱۹۹۶ میلادی، شماره (۲)۱۵، رویههای ۲۱۳ تا ۲۱۶.
* The Tajiks of Uzbekistan, Central Asian Survey (1996), 15(2), 213-16.
** Richard Foltz، از اعضای مرکز مطالعات خاورمیانهای، دانشگاه هاروارد