حکمت و فلسفه
بهترین مدایح علوی از نظر محمدرضا شفیعی کدکنی
- حکمت و فلسفه
- نمایش از جمعه, 19 مهر 1398 22:00
برگرفته از باشگاه خبرنگاران پویا
سخن گفتن از ائمه اطهار(ع) و به ویژه علی(ع) تنها مختص به شاعران شیعه نبوده و شاعران اهل سنت نیز در این میان نقشی پررنگ داشته و دارند.
بعد از آنکه کسایی مروزی اولین سنگ بنای مدایح علوی را بنا نهاد و در این فضا تنفس کرد، شاعران بسیاری در ادبیات فارسی بودند و هستند که زبان به نام و کلام امیرالمؤمنین، علی(ع)، متبرک کرده و سخن را به ساحت حضرتش پیشکش کردهاند. از قرن چهارم تاکنون، ادبیات فارسی پر است از سرودههایی که نشان از اظهار ارادت شاعران به مقام انسان کاملی است که هرچه در باب او سخن بگویند، کم است و قطرهای است از دریای عظمت وجودی او.
سخن گفتن از ائمه اطهار(ع) و به ویژه علی(ع) تنها مختص به شاعران شیعه نبوده و شاعران اهل سنت نیز در این میان نقشی پررنگ داشته و دارند. برخی از سرودههای ماندگار درباره ایشان، آثار ماندگاری است از شاعران اهل سنت که تلاش دارند تا بدون تعصب و با اظهار ارادت، بخشی از زیباییهای وجودی و شکوه شخصیت علی(ع) را در قالب کلمات ناتوان توصیف کنند. در این میان، مولانا جلالالدین بلخی یکی از سرآمدان است. او هم در اثر سترگ خود، مثنوی و هم در غزلیات شمس و «فیه ما فیه» به صورت مستقیم و غیر مستقیم به علی(ع) اشاره دارد.
محمدرضا شفیعی کدکنی، استاد و پژوهشگر، در مقدمه دیوان شمس که به کوشش انتشارات سخن به چاپ رسیده، سرودههای مولانا در مثنوی در باب علی(ع) را بهترین مدایح علوی در تاریخ ادبیات جهان اسلام میداند و مینویسد:
«ستایشی که مولانا از حضرت مولی الموالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد٬ علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخ ادبیات جهان اسلام است. ما غالباً نمیاندیشیم که حجم نوَد و نُه درصدِ مدایح آن حضرت مقداری وصف چشم و ابروی معشوق خیالی و موهوم است یا اغراقهای آزاردهنده. مدیح حضرت٬ بدان زیبایی و ژرفی که مولانا از آن سخن میگوید نه در فارسی و نه در عربی٬ در هیچ جا٬ دیده نشده است».
اشاره مولانا به نبرد علی(ع) و عمر ابن عبدود در مثنوی در بخش «خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست» از جمله این مدایح است:
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه ...
مولانا در ادامه میگوید:
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شمّه ای واگو از آنچه دیدهای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آبِ علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانکه بی شمشیر کشتن کارِ اوست
بازگو ای باز عرش خوش شکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار؟
چشم تو ادراک غیب آموخته
چشمهای حاضران بردوخته
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس از سوءالقضا، حسن القضا
یا تو وا گو آنچه عقلت یافته است
یا بگویم آنچه بر من تافته است...