خبر
سکوت على براي وحدت - دكتر على شريعتى
- خبر
- نمایش از جمعه, 20 مرداد 1391 12:22
- بازدید: 3550
برگرفته از روزنامه اطلاعات
سه دوره جدا از هم و سه فصل كاملاً مشخص، زندگى على را مىسازند؛ عنوان هريك از اين فصلها نيز مشخص است. دوره اول «از بعثت پيغمبر اسلام» آغاز مىشود. على از آغاز بعثت، همدست و همگام پيغمبر بوده و تا لحظه مرگ پيغمبر همدم و همگام او مانده و پيغمبر در دامن على جان داده است. در خانه پيغمبر زندگى مىكرده كه اولين پيام وحى رسيده و پذيرفته است. اين دوره بيست و سه سال است (سيزده سال در مكه و ده سال در مدينه). در سيزده سال مكه، اسلام براى استقرار هدفش از نظر فكرى و اعلام شعارهاى مذهبىاش و ساختن فرد، مبارزه كرده است.اين بحث هنوز هم مطرح است كه: در يك نهضت آيا بايد اول افراد را ساخت تا جامعه صالح داشته باشيم و يا از همان اول جامعه صالح بسازيم تا افراد سالم داشته باشيم؟ اساساً اين بحث به هر دو صورت غلط است؛ زيرا كه با افراد غيرصالح چگونه مىتوان جامعه صالح بنا كرد؟ و از طرفى اگر بخواهيم همه افراد را صالح كنيم، جامعه فاسد هرگز امكان اين كار را به ما نخواهد داد؛ زيرا قدرتهاى اجتماعى آنجا نايستادهاند تا ما مشغول ساختن فرد فرد انسانها شويم. اما از جهتى ديگر هر دو فكر درست است؛ يعنى در مرحلهاى خاص، يك مكتب، يك رهبر و يك پيامآور براساس مكتبش افراد را مىسازد. اين افراد كه براساس اين مكتب ساخته و پرورده شدهاند، يك گروه متعهد اجتماعى، فكرى و انقلابى را تشكيل مىدهند. در اين مرحله دوره فرد سازى تمام مىشود. در مرحله بعد اين گروه فكرى اجتماعى اعتقادى مىتوانند جامعه را دگرگون سازند و نظام و هدف و حكومت تازهاى را براساس فكرشان در جامعه استقرار دهند و آنگاه است كه جامعه، جامعهسازى خودش را آغاز مىكند.در اسلام دو دوره سيزده ساله مكه و ده ساله مدينه، دو دوره كاملاً حساب شده است. تصادف اين هجرت را پديد نياورده است. سيزده سال اول دورهاى است كه اسلام فرد فرد مسلمانان، يعنى انسان درست انديش و معتقد را مىسازد و اين اقليت كه مهاجرين هستند، در مدينه مرحله دوم را آغاز مىكنند و آن مرحله ساختن يك جامعه درست است. بنابراين در مكتب اسلام، مكه دوره «فردسازى» و مدينه دوره «جامعهسازى» است.
در تمام اين سالها و در هر دوره، از اولين لحظه بعثت تا لحظه مرگ پيامبر، على همدل و همگام او و در شديدترين مهلكهها پيشتاز همگان بوده است.اين دوره خاص زندگى على با مرگ پيغمبر پايان مىپذيرد. اين دوره عنوانى دارد و آن «مكتبسازى» است؛ يعنى استقرار مكتب در ذهن جامعه و پرورش جامعه براساس مكتب، احياى مكتب و ايجاد ايمان در وجدان زمان و تشكيل يك گروه اعتقادى و در يك كلمه مبارزه به خاطر يك هدف، اين فصل اول زندگى على است. 32 سال اول در زندگى على، 32 سال مبارزه به خاطر مكتب است.
بلافاصله بعد از مرگ پيغمبر، وضع و جبههگيرى تغيير پيدا مىكند، رهبرى عوض مىشود؛ قدرتها و نيروها و صفهايى كه در داخل حزب، خاموش و پنهان نشسته بودند و در اين عموميت مبارزه، خودشان را نشان نمىدادند، روى كار آمدند، جناحها مشخص شد و قدرتهاى پنهانى داخلى اين حزب نمودار شدند و بعد سكوت على آغاز شد؛ سكوت به اين معنى كه نمىتواند فرياد بزند؛ زيرا ناگهان مىبيند كسانى كه بيست و سه سال در كنارش بودند، نه عكرمه و ابوجهل و ابوسفيانها، بلكه صميمىترين و نزديكترين ياران خود او و ياران پيغمبر كه در بيستوسه سال مبارزه به خاطر مكتب همگام او و پيغمبر بودند، اكنون در برابرش ايستادهاند. مبارزه با اينها به منزله نابود كردن شخصيتهاى بزرگى است كه به هرحال، در شرايط خاص آن روز، حفظ قدرت و وحدت اسلامى در دستهاى آنها و در شخصيت آنها تبلور پيدا كرده بود.جناحبندىها و اختلافات خانوادگى و قدرتهاى داخلى در اسلام و در ميان مسلمين چنان بافت پيچيدهاى درست كرده بود كه اين شخصيتها كه در برابر على ايستادهاند، گره اين بافت محسوب مىشدند و اگر على به روى آنان شمشير بكشد، در برابر كسانى شمشير كشيده كه گرچه براى پايمال كردن حق او برخاستهاند، اما نابودكردن آنها يا نابودكردن خودش. هر دو به اين وحدت نيروى جوان اسلام و مركزيت قدرت اسلام در مدينه آسيب مىزند و نيرويى كه بهنام اسلام در مدينه به وجود آمده و بر سر همه قبايل منافق و قدرتهاى امپراتورى ستمكار و نظامى ايران و روم سايه خودش را گسترده، از داخل متلاشى خواهد شد. قدرتهاى بزرگ خارجى متوجه مىشوند كه نيروها و رهبران و شخصيتهاى اصلى اين نهضت به جان هم افتادهاند و اين بزرگترين عامل براى هجوم به اين قدرت و مركزيت خواهد بود.وحدت اسلام در دست كسانى است كه از اين موقعيت براى حفظ مقام خودشان سوءاستفاده كردهاند و بنابراين سكوت على آغاز مىشود. بيست و پنج سال ساكت بودن، اين بيست و پنج سال سكوت متأسفانه سكوتى است كه هم شيعيان دربارهاش سكوت كردهاند و هم محققان اهل سنت و اين سكوتها باعث شد كه ارزش على و بزرگترين تجلى على و شهامت على و فداكارى على و حقپرستى او در اين سكوتش بر اذهان و افكار مردم روشن نباشد.
اين است كه امروزه مىبينيم حتى پيروانش در اين باره كه على به جاى پيغمبر در مكه خوابيده، اين همه تكرار و تجليل مىكنند؛ در صورتى كه درست است كه اين فداكارى بزرگى است، اما نه براى على. و حتى درباره اينكه در بزرگ خيبر را از جا كنده و سپر قرار داده، به عنوان سمبل شهامت على اين همه مبالغه مىكنند و ارزش و نقش آن را به رخ افكار عمومى مىكشند، اما از بزرگترين دوره و سختترين رسالت على كه سكوت اوست، سخنى به ميان نمىآورند و كاش به ميان نياورند كه هرگاه دربارهاش صحبت مىكنند، بدترين اتهامات را براى توجيه اين سكوت به شخصيت و عظمت على روا مىدارند و آن اين است كه: «اين سكوت از ترس است!» چرا بيعت كرد؟ «اگر نمىكرد ،مىكشتندش!» چرا شمشير نكشيد؟ «مىترسيد! به زور آورندش و چون به زور آورندش، به خلافت باطل رأى داد!»
از آخر سال دهم و اول يازدهم كه دوره مكتب تمام مىشود و نفاق و اختلاف در داخل جامعه اسلامى بروز مىكند، سكوت على آغاز مىشودو اين سكوت تا سال 53، يعنى سال انقلاب مردم و كشته شدن عثمان ادامه دارد. بيست و پنج سال سكوت براى وحدت. در سال 53 انقلابيون به گرد على جمع مىشوند و به خاطر عدالت؛ يعنى همان چيزى كه در خليفه نيافتند و عليه او قيام كردند، على را به حكومت انتخاب مىكنند.
دوران حكومت على پنج سال است. عنوان اين دوره از زندگى على مكتب نيست؛ زيرا همه آن جناحهاى منافق و مؤمن، به شعارهاى اسلامى و اصول اعتقادى و پايههاى اساسى اين مكتب معتقدند؛ همه به توحيد و نبوت و معاد معتقدند. پس اين دوره، «دوره استقرار مبارزه براى مكتب» نيست.از طرفى، عنوان اين دوره «دوره سكوت براى وحدت» هم نيست؛ زيرا كه اكنون على روى كار است و زمامدار شده است. اقليت است كه بايد در برابر همرزم منافق و مصلحتپرست خودش سكوت كند و تحمل كند تا به نفع دشمن مشترك تمام نشود؛ اما اكنون على به حكومت رسيده است و ديگر بزرگترين رسالتش وحدت نيست، «عدالت» است. بنابراين تمام شرح حال على كه خوشبختانه جزء جزء حوادثش را مىدانيد و بارها شنيدهايد، به سه دوره تقسيم مىشود:
دوره اول بيست و سه سال با پيغمبر براى استقرار مكتب؛
دوره دوم بيست و پنج سال سكوت در برابر جبهههاى داخلى مخالف، براى وحدت؛
و دوره سوم پنج سال حكومت براى استقرار عدالت.