شاهنامه
حادثه زاده شدن رستم در شاهنامهفردوسی و نگاهی به آینده
- شاهنامه
- نمایش از یکشنبه, 14 تیر 1394 07:22
برگرفته از تارنمای تابناک با تو
اشکان تقیپور
کارشناس ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی ایران، مؤلف و مدرس دانشگاه
صدها کتاب و مقاله معتبر درباره فردوسی بزرگ و جایگاه والا و بیهمتای او در ادب فارسی و فرهنگ و تمدن ایرانی نگاشته شده است.
فردوسی، شاعر بزرگ قرن چهارم هجری، تفاوت مهمی با شعرای بنام دیگر این مرزوبوم دارد؛ دقیقی، اسدی طوسی، سعدی، مولوی، حافظ، نظامی و بسیاری دیگر از شاعران ایران در جایگاه خود بینظیرند، اما افزون بر هزار سال است که فردوسی بزرگ نه تنها بر قله رفیع حماسهسرایی ایران و جهان نشسته، که سکاندار بیهمتای تاریخ و نگاهبان راستین زبان فارسی است و مهمترین عامل زنده نگه داشتن زبان یک ملت در زمان خود به شمار میآید. گواه این ادعا ملتهاییاند در همسایگی ما، با تاریخ کهن و تمدنهای باستانی که پس از ورود اعراب به سرزمینشان به کشورها و ملتهایی عربی تبدیل شدند و زبان خود را که مهمترین سلاح برای حفظ وحدت و یکپارچگی ملی و دفاع از هویت فرهنگی خود بود، از دست دادند.
اکثر ایرانیان پس از ورود اعراب به فلات ایران مسلمان شدند، اما زبان فارسی، مهمترین عنصر فرهنگی و عامل اتحاد ملی خود، را با وجود تلاش فراوان خلفای بنیامیه و بنیعباس برای زدودن آن، پاس داشتند.
بیشک فردوسی بزرگ مسلمان بود و پیرو علی (ع) و خاندان پاک او. او به نیکی به تمامی ایرانیان دوران خود تا همیشه آموخت که میتوان به دل و با اطمینان مسلمان بود و در عین حال، ایرانی به معنای اصیل آن. دو اصلی که در دنیای امروز نیز برای ما ایرانیان رعایت عادلانه و خردورزانهاش همت والا میطلبد.
این خصلت فردوسی به خوبی در این ابیات نمایان است:
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی
که من شارستانم علیّم دَرَست درست این سخن گفت پیغمبر است
گواهی دهم کاین سخن را ز اوست تو گویی دو گوشم بر آواز اوست
(شاهنامه فردوسی، جلال خالقی مطلق، دفتر یکم، ص10، ابیات 95-97)
اگر چشم داری به دیگر سرای بنزد نبی و وصی گیر جای
گرت زین بد آید گناه منست چنین است و این دین و راه منست
بر این زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم
(شاهنامه فردوسی، جلال خالقی مطلق، دفتر یکم، ص11، ابیات102-104)
و از سویی دیگر:
چنین دارم از موبد پاک یاد چو ایران نباشد تن من مباد
یا:
زن و کودک و بوم ایرانیان به اندیشه بد مَنِه در میان
باید گفت بیتردید فردوسی و شاهنامهاش بهترین و کاملترین نتیجه را برای تلاش همهجانبه میهندوستانه هممیهنانش پس از گذشت حدود سه قرن از نفوذ همهجانبه اعراب، برای ایران به ارمغان آورد. در هر حال، حفظ تاریخ کهن و باستان ایران زمین نیز در قالب شاهنامه، موضوعی بس ارزنده است که بحث درباره آن، زمان خود را میطلبد.
بزرگمردان و زنان بسیاری از سرزمینمان، همانند دکتر جلال خالقی مطلق، مرحوم استاد مجتبی مینوی، مرحوم دکتر محمد امین ریاحی، دکتر میرجلالالدین کزازی، مرحوم دکتر علیرضا شاپور شهبازی، دکتر محمدرضا راشد محصل، خانم دکتر ژاله آموزگار و بسیاری دیگر، عمر بر سر شناساندن شاهنامه در قالب تصحیح و توضیح و نگارش کتب و مقالات بسیار درباره شاهنامه نهادند و چه شاهنامهپژوهان جوانی که همچنان در این راه فعالانه میپویند. ذکر این چند خط فقط برای یادآوری کوتاه درباره جایگاه فردوسی بزرگ در فرهنگ و تمدن کهن ایران زمین بود.
و اما فردوسی و نگاه به آینده؛ شاید این مطلبی باشد که کمتر به آن پرداختهایم یا دستکم بنده در مطالعات یا در هنگام نگارش پایاننامه دوره کارشناسی ارشد خویش به آن برخورد نکردم. البته دور از ذهن نیست که این اتفاق به سبب ناتوانی بنده در یافتن باشد تا موجود نبودن مقاله ای یا پژوهشی مکتوب در این زمینه.
در شاهنامه، به حادثه زادهشدن رستم و چگونگی آن پرداخته شده است که محققان نیز به آن پرداختهاند. در ابیات 1432-1484 شاهنامه، تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق و در دفتر یکم به هنگام «گفتار اندر زادن رستم از مادر به فیروزی» سخن مفصل به میان میآید که خلاصه آن این است که رودابه توان زادن کودک بزرگاندامی چون رستم را به حالت طبیعی ندارد. با حضور زال و سوزاندن پر سیمرغ و در پس آن، حضور آن «مرغ فرمانروا» و پزشک چارهیاب آسمانی، چاره بر آن میشود که به خنجری تیز پهلوی رودابه گشوده شود، رستم خارج و جای زخم دوخته شود تا رودابه به حال طبیعی خود بازگردد. این روند جراحی پزشکی، از ابتدا تا انتها، با جزییاتی خواندنی در این ابیات نقل میشود.
این حادثه اشارهای جالب به جراحی سزارین [رستمینه یا رستم زاد] در دوردست تاریخ است که بعدها غربیها همین ماجرا را با سبک و سیاق خود به چگونگی زایش یولیوس سزار، پادشاه روم باستان، نسبت دادند. از آن پس این عمل جراحی، سزارین نام گرفت. هرچند مسلماً در منابع فردوسی برای سرایش شاهنامه، شاید خداینامک و شاید گفتارهای موبدان و راویان تاریخ کهن قطع به یقین چگونگی زاده شدن پهلوان به این سیاق از دوران باستان و کهن ایران زمین یاد شده و فردوسی بزرگ در شناسنامه ملی ایرانیان آن را به میان آورده است. پیش از این، بسیاری از بزرگان و پژوهندگان شاهنامه به مطلب بالا به شیوههای گوناگون اشاره کرده بودند.
حال نگاه به آینده را در شاهنامه از زاویهای دیگر بررسی میکنیم؛ این موضوع زمانی به ذهنم خطور کرد که در شاهنامه فردوسی و مقالات استادان بزرگوارم، ظرافتهای داستان هفت خان رستم را میکاویدم. در منزل هفتم که خان واپسین است، رستم به جنگ دیو سپید میرود که از جادوی حضور او کیکاوس، شاه ایران، و سپاهیانش در مازندران نابینا شدهاند. رستم از گفته پزشک میداند که درمان نابینایی سپاه کیکاوس چکاندن «سه قطره خون» دیو سپید در چشمهایشان است:
سپه را ز غم چشمها تیره شد مرا دیده از تیرگی خیره شد
بزشکان به درمانش کردند امید به خون دل و مغز دیو سپید
چنین گفت فرزانه مرد بزشک که چون خون او را بسان سرشک
چکانی سه قطره به چشم اندرون شود تیرگی پاک با خون برون
(شاهنامه فردوسی، جلال خالقی مطلق، دفتر دوم، ص 40، ابیات 540-543)
رستم دیو سپید را در نبرد شکست میدهد و جگر او را از تن به درمیآورد و سرانجام خون جگر دیو سپید را در چشمان کیکاوس، پادشاه آزادشده ایران به دست رستم، میچکاند:
به چشمش چو اندر کشیدند خون شد آن تیرگی از دو دیدهش برون
اینچنین بود که کیکاوس بینایی خود را بازیافت. به راستی چه حکمتی در این بخش از حماسه است؟! آیا داستانی بیش نیست یا زوایای فلسفی و خردورزانهای را در خود دارد؟
با شناخت نسبی شاهنامه به نیکی درمییابیم که شاهنامه حماسهای برآمده از مام اسطوره است و با افسانه متفاوت. حماسه دربرگیرنده معنایی باطنی و رمزی است که حقیقت زمان را همچون گوهری در میان پوسته خود دارد. فردوسی در ابتدای شاهنامه چنین میگوید:
تو این را دروغ و فسانه مدان به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز معنی برد
(شاهنامه فردوسی، جلال خالقی مطلق، دفتر یکم، ص 12، ابیات 113-115)
در چنین احوالی و از دیدگاه انسانی حماسهدوست در قرن بیستویکم، در دنیایی مدرن و با نگاهی به تاریخ نه چندان دور طب نوین و علوم پزشکی تخصصی متداول، درمییابیم که واکسن و سرمهای درمانی تخصصی که برای پیشگیری یا درمان بیماریهایی چون کزاز، دیفتیری، انفلوآنزا و... به کار میروند، در حقیقت و به زبان ساده، موادیاند که از خود عامل بیماری استخراج شدهاند یا عامل بیماری میکروسکوپی ضعیفشده یا مردهاند یا بخشی از محتویات آنها. این مواد شفادهنده با تغییرات و فناوریهایی که پزشکان و دانشمندان علم نوین پزشکی در استخراج و تفکیک و انجام فرآیندهای تخصصی بر عوامل بیماریزا که عمدتاً از خون استخراج میشوند انجام میدهند به دست میآیند.
نکته مهم و اساسی آن است که ماده مؤثر برای پیشگیری از بیماری یا درمان بیماری برآمده از خود عامل بیماری است.
در داستان رستم و دیو سپید هم جادوی دیو سپید، سپاهیان ایران و کیکاوس را نابینا کرد. پزشک یگانه داروی درمان را «سه قطره خون» عامل اصلی بیماری، یعنی دیو سپید، میداند. نابینایی سپاهیان و کاووسشاه و پیروزی رستم بر دیو سپید و پس از آن بازگشت نور به دیدگان کیکاووس و سپاهیان شاید در روند حماسهسرایی و داستاننویسی قابل پیشبینی باشد، اما موضوع چکاندن خون دیو سپید در چشمان نابینا ذهن انسان را به تکاپویی شیرین، خیالپردازانه و در عین حال خردورزانه وامیدارد.
جستجوی درمان درد در جگر درد، جستجوی درمان درد در دل درد، جستجوی درمان درد در خون خود درد، اندیشیدنی دگرگونه و در برگیرنده مفاهیم عمیقی است که در دنیای واقعگرایانه پزشکی روزگار ما به واقعیتی بدیهی و زمینی تبدیل شده است.
در آخر، به سخن آغازین فردوسی بزرگ بازمیگردم:
تو این را دروغ و فسانه مدان به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز معنی برد