گردشگری
قونیه و خوی: رونق مزار مرید، از یاد رفتگی مزار مراد
- گردشگری
- نمایش از پنج شنبه, 02 دی 1389 23:15
- بازدید: 4606
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
هما ارژنگی
مقامات جهانگردی با بهرهگیری از اقبال مردم غرب، به ویژه آمریکاییها از عارف نامدار ایرانی، مولانا جلالالدین بلخی، قونیه را تبدیل به یکی از مراکز پر جاذبهی جهانگردی کردهاند. در حالی که مزار شمس تبریزی که مولانا اعتراف میکند وجودش از این مراد روشنایی معرفت یافته، در شهر خوی به فراموشی سپرده شده است. مطلب زیر به معرفی مزار از یاد رفتهی شمس تبریزی، این عارف
بیبدیل اختصاص دارد (تحریریه خواندنی)
منار آرامگاه «شمس تبریزی» میان خانههای مسکونی و مردم محله خوی سربرافراشته است.
شهر باستانی خوی، شهری زیبا و تاریخی است که بر اساس منابع آشوری تا سدهی هشتم قبل از میلاد قدمت دارد و به خاطر قرار گرفتن بر سر راه جادهی ابریشم در زمانهای گوناگون محل تلاقی اندیشهها بود و نه تنها دانشمندان فراوانی از آن برخاستهاند، بلکه میزبان بسیاری از بزرگان بوده که پس از مرگشان آنها را چون جان عزیزی در برگرفته است. از این میان میتوان به (شمس تبریزی) اعجوبه زمانه و پیر و استاد و مرشد (مولانا جلالالدین مولوی) اشاره کرد که منار و محلهای را در غرب شهر خوی به نام خود اختصاص داده است.
در بخش غربی خوی در میان خانههای قدیمی محله امامزاده در محله (شمس تبریزی) برجی از شاخ گوزن به بلندای تقریبی چهارده تا پانزده متر سر بر آسمان افراشته و از جور روزگار امن مانده است. درباره ساخت و سازندهی آن و این که چرا نام شمس را برخود دارد. دیدگاههای مختلفی وجود دارد.
جهانگیر میرزای قاجار مینویسد: در خارج شهر خوی آبادی و محلهای است که در آن دو منار قدیمی موجود است. در این منارهها به جای آجر از کله قوچهای شکاری استفاده شده و شاخ قوچها به شکلی زیبا به گرد مناره خود نمایی میکنند. در این دو برج چنین برمیآید که در روزگار او در این مکان دو منار وجود داشته که اکنون تنها یکی از آن دو بر جا مانده است. گفته میشود هنگامی که یکی از منارهها خراب شده مردم مبلغ ده تومان به حاکم وقت داده و از مصالح آن مناره در آن نزدیکی مسجدی بنا کردهاند که «مکان مقدس» نامیده میشود. این مسجد در سال 1296 قمری ساخته شده و تاریخ بنای آن در منبر مسجد حکاکی گردیده است.
منار «شمس تبریزی» در باغچهی منزل خانوادهی فیاضی قرار دارد. از قول ایشان گفتهاند: «معلم قرآنی به نام کربلایی رسول داشتیم که قریب صد و پنجاه سال عمر داشتند و میگفتند یک روز صبح که از خواب برخاستم، دیدم که یکی از منارهها فرو ریخته. بعدا مردم با آجر و مصالح آن، مسجد « شمس تبریز» را بنا کردند.
در بخش شرقی این مسجد سنگی تراشیده به ابعاد 50×75 سانتیمتر دیده میشد که نوشته و ماده تاریخ داشت. این سنگ با گذشت زمان ناخوانا شده بود ولی در بالای بخش جنوبی آن روی یک صفحه کوچک برجسته به ابعاد 15×25 سانتیمتر آیهی «کل من علیها فان» به چشم میخورد. بنا به گفتهی یکی از افراد هیئت امنای مسجد «شمس تبریز»، این سنگ در بن دیوار اتاقی که در شرق حیاط مسجد ساخته شده قرار دارد و میتوان آن را بدون آن که به ساختمان آسیبی برسد بیرون آورد و مورد مطالعه قرار داد. مردم نیز با این گفتهها موافقند و از سنگ نبشتهای که از منار تخریب شده باقی مانده و مخدوش و ناخوانا است و بعلت اهمال کارگران در بازسازی مسجد از میان رفته سخن میگویند.
دربارهی این مسجد نقل قولهای دیگری نیز وجود دارد. از آن میان گفته میشود که یکی از امامان جماعت (شیخ علی ملائکه) معتقد بوده که در میان دو منار قبری متبرک وجود دارد. باز گفته میشود که عصرهای پنجشنبه زنی از سادات بر روی قبر پارچه سبزی میگسترده و شمعی روشن مینهاده و دعا میخوانده است. همچنین به حضور جمع دراویش در کنار منار و اجرای آیینهای ویژه که یادآور آیین مولویه در قونیه است اشاره دارند.
یک بازرگان گمنام ونیزی، در وصف کاخ شاه اسماعیل صفوی در شهرستان خوی مینویسد. در جلوی دروازهی رو به باختر (مغرب) سه برج کوچک دیده میشود که محیط هر یک هشت یارد و بلندای آن پانزده تا شانزده یارد است. این برجها که از شاخ گوزن ساخته شدهاند و در جهان بیمانندند و همگی شاخها و کلهها تقریبا به یک شکل و اندازه و یک سن و سال هستند. گفته میشود که یکی از منارهها در حدود 120 سال قبل خراب شده و اگر در سمت شمالی منار فعلی به فاصله دو متر و عرض و عمق دو متر خاکبرداری شود، میتوان به آرامگاهی که از آن «شمس تبریز» است دست یافت.
شاید علت تخریب منارها و کاخ شاه اسماعیل وقوع زلزله و سیل و سایر عوامل طبیعی باشد. چنان که « اگوست بن تان»1 از زلزلهای یاد میکند که در ماه ژوئیه سال ورودش به ایران (1222 هجری قمری) سلماس و خوی و آبادیهای
بسیاری را در آن نزدیکی ویران ساخته است.
تاریخنگاران دورهی قاجار نیز به این زلزله و سیل اشاره دارند. گفته میشود که در حدود 120 سال قبل، سیلی بنیانکن، خرابی بزرگ در کنار منار ایجاد کرد و در مقابل مسجد گودالی پدیدار شد و سیل به آن گودال فرو ریخت. چند روز پس از آن گروهی از افراد ماجراجو با طناب و چراغ پیهسوز وارد گودال شدند و در آنجا بازار و چهار سوقی دیدند با مغازههایی که اجناس آنها بر اثر مرور زمان پوسیده و فرسوده شده بودند و شایع است که آنجا بازار زرگران بوده است.
جیمز موریه، در سفرنامه خود به محله امامزاده و شمس تبریزی اشاره میکند و مینویسد: در انتهای شمالی این محله دو ستون دیده میشود که به مقبره یا یادگاه «شمس تبریزی» موسوم است. در سفر دوم «موریه» به ایران، این مکان از چشم تیزبین او دور نمانده و مینویسد: در اوایل ژوئن سال 1813 میلادی مطابق با سال 1228 هجری قمری، به دیدن کله مناری که به فرمان شاه اسماعیل صفوی و به یادگار شکاری که تنها در مدت یک روز انجام شده بود ساخته شده رفتم. این دو منار حالت راست خود را از دست دادهاند و نخستین زمین لرزه سبب ویرانی آنها خواهد شد.
یاد آور میشویم که بنای شمس تبریزی به هنگام مسافرت بازرگان ونیزی دارای سه منار و در زمان بازدید جیمزموریه یعنی در سال 1228 هجری قمری دو منار و در نوشتهی جهانگیر میرزا متوفی به سال 1269 هجری قمری دو منار وجود داشته است.
«درو ویل»2 نیز در سفرنامهی خود به دو منار از شاخ بزکوهی در خوی اشاره دارد. «اوژن اوبن» نیز در سفرنامهی خود در این باره مطالبی خواندنی دارد.
دکتر محمد امین ریاحی استاد دانشگاه و رییس سابق بنیاد شاهنامه و مولف کتاب «تاریخ خوی» نخستین کسی هستند که با دلایل علمی و منطقی، هر گونه تردید در مورد آرامگاه «شمس تبریزی» در خوی را برطرف کردهاند. و از جمله افرادی که در این باره مطالبی گرد آوردهاند میتوان به عبدالرفیع حقیقت اشاره داشت.
در پایان از آقای بهروز نصیری که درباره اثبات مزار شمس در خوی تلاش کرده و کتابی با عنوان «شمس تبریزی» و «دارالصفای خوی» را در اختیار من قرار دادند سپاسگزارم.
مولانا در عشق شمس چنین میخروشد:
بیهمگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
دیدهی عقل مست تو چرخهی چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمیشود
جان ز تو جوش میکند دل زتو نوش میکند
عقل خروش میکند بی تو به سر نمیشود.
منابع و ماخذ:
ماهنامه کلک - شماره 75 ـ 73 ، فروردین – خرداد 1375 ـ صص 38 ـ 28
تاریخ خوی ـ انتشارات طرح نو ـ چاپ دوم 1378 ـ صص 536 ـ 523
1ـ سفر به ترکیه و ایران ـ ترجمهی منصوره اتحادیه ـ صفحه 111
2ـ سفرنامه ترجمه جواد محبی ص 61