یادمان
گپی با قدیمیهای محله «اودلاجان» - آمدند و خراب کردند و رفتند ...
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- یکشنبه, 14 تیر 1394 10:20
- آخرین به روز رسانی در یکشنبه, 14 تیر 1394 10:20
- نمایش از یکشنبه, 14 تیر 1394 10:20
هرچند «حسین قربانی» از کسبه قدیم بازار معتقد است که «اودلاجان» قدمتش به دوران هخامنشی میرسد، اما محله قدیم عودلاجان 300 سال قدمت دارد. نام «اودلاجان» را تغییریافته آو- دراجین که در زبان بومی تهران به معنی «جای تقسیم آب» است، میدانند.
از این رو این بومی «اودلاجان» معتقد است که این منطقه تاریخی، محلهای بلندتر از سایر مناطق تهران بوده چون آب از بالا دست به پایین میرود نه بالعکس و حالا او تحلیل میکند که «اودلاجان کنونی» یکی از مناطق تهران است که در پایینترین نقطه قرار دارد.
به گزارش خبرنگار میراث فرهنگی ایسنا، حدود 10 سال پیش در ادامهی کارهایی که سودجویان برای به دست آوردن پول بیشتر انجام میدادند، حدود 6 هکتار از بافت تاریخی منطقهی 12 تهران، با نام «اودلاجان» را تخریب کردند تا معتادانی که گذرشان به این بافت میافتاد ساماندهی شوند، و حالا ادامهی این ساماندهی پس از ده سال، با نام «خانههای مجردی» در دست اقدام است.
تاکنون تنها اطلاعات به دست آمده از این اتفاق هم این جمله بوده است: «... در ادامه، درخواست تخریب 55 باب منزل مجردی بلاصاحب و 9 باب دارای مالک را در سطح منطقه داشتند.»
هرچند هنوز اطلاعاتی از قدمت، موقعیت دقیق قرارگیری و سابقهی تاریخی خانههایی که قرار است تخریب شوند وجود ندارد، با این وجود نام طرح «انضباط اجتماعی» مطرح است، طرحی که نخست «نگین پایتخت» خوانده شد و به دنبال آن «خانههای خالی از سرنگ» را در 6 هکتار از بافت تاریخی که حالا زمینهایی بایر و مکانی برای پارک موتور و ماشین است، پر کردهاند.
اما بومیهای «اودلاجان» دربارهی تخریبهای 10 سال گذشته اعتقادات دیگری هم دارند، آنها «اودلاجان قدیم» را نه تنها کل منطقهی 12 تهران، بلکه براساس اسناد معاملات ملکی 50 سال پیش به قبل، زمینها و املاک بالای سرچشمه، پامنار، چراغ برق(امیرکبیر)، بوذرجمهری ( 15 خرداد)، سنگلج، پشت پارک شهر و پایین چهارراه سیروس با نام «اودلاجان» میدانند، در حال که امروز فقط یک راسته بازار را به همین نام میشناسند.
قربانی به نام کوچههایی مانند «حاجیها» اشاره میکند و میافزاید: « قدیمها رفتن به مکه کار سختی بود و با اسب و شتر حداقل دو سه سال طول میکشید. خیلیها هم به خاطر سختی راه دیگر بازنمیگشتند. اینقدر این رفتن سخت و تعداد حاجیها کم بود که به علت سکنی گزیدن دو حاجی در یک کوچه اسم این قسمت از راسته بازار را کوچه حاجیها نهادند! کوچه «صد تومنیها» هم همین طور. چون در این کوچه برخی افراد متمول زندگی میکردند، که فرضاً 100 تومان پول در جیبشان پیدا میشد به این نام شهرت یافته است. یعنی ثروتمندان تهران که توانایی خرید خانههای یک هزار ریالی داشتند در آن محله زندگی میکردند و گرانی خانههای این کوچه ضربالمثل شده بود.»
وی درباره تخریب خانههای عودلاجان با اشاره به این که پدرش هم در این محله به دنیا آمده و بزرگ شده میگوید: «یک خانه بود انتهای عودلاجان، بالای سه راه « دانگی» نزدیک تکیه «رضا قلی خان» - ادیب دوره ناصرالدین شاه - در خیابان مصطفی خمینی وجود داشت که درب خانه همیشه بسته بود، اما من هنگام تخریب درون آن خانه را دیدم. خانهای بسیار زیبا که هیچ جای دیگر نمونهی آن را ندیدهام.»
او درباره تخریبهای 10 سال پیش عودلاجان میگوید: «یک روز با موتور آمدم سرکار دیدم نیروهای امنیتی با باتوم و کلاه کج و اسلحه جلوی ورود افرادی مانند من را میگرفتند. پرس و جو کردیم، گفتند که طرح امنیت اجتماعی و جمعآوری معتادان است. یک ماه بعد کارگران شهرداری آمدند و هرچه خانه قدیمی بود که یا انبار شده یا محل زندگی کارگران بود همگی را تخریب کردند. یکی از خانههای تخریبی، خانه «دردشتی » با حدود 2000 متر مربع مساحت و متعلق به یک یهودی بود که چهار کنج آن اندرونی و بیرونی داشت و هر حیاطش حداقل 100 الی 150 متر مربع بود. پیش از ورود به خانه یک سردر بسیار زیبا با طوق چینی بود که سمت راست آن یک حیاط با شش، هفت اتاق با درب چوبی با شیشههای رنگی و طوق چینی بود. پیش از این اتفاقات پدرم میخواست این خانه را بخرد. دو سه هزار کبوتر در این خانه بود. این بخشِ خانه متعلق به آشپز و نوکر و کلفت خانه بود. وارد خانه که میشدی دو سه حیاط تو در تو بود و درب حیاطها کلونی مخصوص زنان و مردان داشت.»
او در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به اینکه جزو هیأت امنای مسجد پیر عطا در پامنار است، ادامه میدهد: «زمانیکه میخواستیم کف آن را درست کنیم، در عمق 50 سانتی به شش تا هفت قبر رسیدیم، روی برخی سنگ قبرها تصویری از شانه و روی برخی تصویر شمشیر بود که کارشناسان میراث فرهنگی میگفتند این نشان از زن یا مرد بودن متوفی دارد. منظورم این است از این نشانههای زنانه یا مردانه تاریخی در معماری زیاد است.»
وی بار دیگر به موضوع خانه «دردشتی » برمیگردد و توضیح میدهد: توجه داشته باشید که تخریبها حدود 10 سال پیش رخ داد. تخریبکنندگان به قصد تخریب خانهی یهودیان بناها را تخریب نکردند، چون آنها 30 سال پیش از وقوع این اتفاق از ایران رفته بودند. دوم این که هدف پاکسازی محله از معتادان بود و سوم آن که تخریب کنندگان برایشان فرقی نمیکرد خانه تاریخی است یا فرسوده، آنها فقط دستور تخریب داشتند. این هم که عودلاجان خانه یهودی زیاد دارد یک دلیل بیشتر ندارد، چون در تهران قدیم آنها در محله عودلاجان زندگی میکردند.»
او میافزاید : «میدانید چه بر سر این خانهها آمد؟ عدهای از اهالی مانند یهودیان به خارج از کشور یا خیابان زرتشت و امیر بهادر رفتند. عدهای هم از این محله کوچ کردند و به سایر نقاط تهران رفتند. در نتیجه این خانهها خالی ماند. آن زمان ملک ارزش آنچنانی نداشت، مالک بنا را رها میکرد و میرفت. در نتیجه برخی خانهها سالیان سال قفل بر دربشان خورده بود و کسی سراغشان را نمیگرفت. گاهی در یک راسته 50 خانهی خالی وجود داشت.»
قربانی ادامه میدهد: «با سرازیر شدن نیروی کار روستاها و شهرستانهای کوچک به تهران این کارگران نیازمند به محل خواب خود قفل این دربها را شکستند و چند نفری در هرکدام از اتاقها سکنی گزیدند. حال آن که گاهی همین خانهها را به هم اجاره هم میدادند به عنوان انباری یا محل خواب. شاید بالای 200 خانه چنین فرجامی داشتند»
او میگوید: «در طرح چند سال پیش فقط به دنبال چنین خانههای بیصاحبی بودند و حتی به کسبه پیشنهاد داده بودند که این خانهها را معرفی کنند و پورسانت بگیرند. شهرداری و نیروی انتظامی بیشتر به دنبال تخریب خانههای بیمالک بودند، برایشان فرقی نمیکرد قبلاً متعلق به چه کسی بوده و این که خانه تاریخی هست یا نه؟ آنها فقط تعدادی خانه شناسایی و تخریب کردند. برای همین شاید فرضاً خانهای به زیبایی خانه دردشتی در تهران وجود نداشته باشد، اما در نهایت کارگران را از آن بیرون کردند و آن را تخریب کردند.»
این بومی «اودلاجان» توضیح میدهد: «زمان تخریب خانهی «دردشتی» من گریهام گرفته بود، البته خانه شبیه دوران کودکی من نبود و همین کارگران هم کلی تغییرات در آن بوجود آورده بودند. پیشتر گفتم حتی کارگران بین خود چنین خانههایی را معامله میکردند. آجرهایش را از بین برده بودند، شیشهها را شکسته بودند، حوض را خراب کرده بودند، اما حرف من این است که با همهی این تفاسیر میشد آن را احیا کرد. صد حیف که آن را با لودر تخریب کردند. در همان زمان تخریب یکی از کارشناسان میراث که بعدها فوت کرد، بر سر خود میزد که نباید این خانه را تخریب کنند، دیگر کسی در تهران وجود ندارد که بتواند مقرنسهای اینچنینی را کار کند. ما چنین استادکار ماهری را نداریم.»
این کسبه قدیمی بازار عودلاجان درباره خانه قدیمی نزدیک «تکیه رضا قلی خان» نیز میگوید: وقتی داشتند خانه را تخریب میکردند درون آن به وضوح یک تپه طبیعی دیده میشد. ببینید قدمت این خانه چقدر است! مثل تپههای اقدسیه و نیاوران. حتی اگر به کوچه عصاری در همین محله عودلاجان بروید تمام زمینهای بایر ساخته نشده یا پارکینگ موتورها همگی ناشی از تخریب همین خانههای قدیمی 200 یا 300 هکتاری است که 10 سال پیش نابود کردند.»
گشتی در بافت تاریخی عودلاجان
او میافزاید: «وقتی خانه دردشتی را تخریب میکردند، داخل خانه که شدم چند افغانی مشغول تخریب بودند. آجرها قدمتی نزدیک به 300 سال داشتند، آجرهایی که دیگر قالبشان در هیچ جا یافت نمیشود. دلم کباب شد، قصد داشتم با این آجرها یک دیوار کاذب در خانهام درست کنم. من صبح تا عصر جمعه در پاساژ پروانه دور میزنم و آثار قدیمی را میبینم و میخرم. یا یک شومینه قدیمی را در همان خانه تخریب کردند که با کاشیهای فیروزهای شکار بهرام گور را بر شومینه حک کرده بود. شاید قدمت آن کاشیها هم مربوط به دوره ناصرالدین شاه بود. من دیدم یک افغانی در حال کندن است، دست در جیبم کردم و پولی به او دادم و خواستم تا میتواند کاشیها را سالم دربیاورد تا آنها را نجات دهم! همان لحظه مأمور شهرداری رسید و گفت نه به هیچ عنوان چنین حقی ندارید و من را بیرون انداخت. هرچه گفتم من بچه قدیمی این محل هستم، شما نمیدانید چه چیزی را خراب میکنید، فایدهای نداشت. چند روز بعد که سراغ آن را گرفتم دیدم تمام کاشیهای کنده شده را که سالم در آوردند و در جعبه گذاشتند و با خود بردند! شهرداری برد یا میراث فرهنگی یا نیروی انتظامی نمیدانم. حتی شاید آن مأمور به شخص دیگری آن را فروخت.»
وی با اشاره به بازدید محمد سالاری، رئیس کنونی کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر تهران از «اودلاجان» زمانیکه قصد داشت در شورای شهر شرکت کند، بیان میکند: در آن زمان به او گفتم وقتی شما حمام میروید به کسی که آنجا نشسته میگویید دو کیلو پنیر بده و وقتی بقالی میروید به صاحب مغازه میگوئید لنگ حمام بده؟ گفت: منظورت چیست؟ گفتم: تعریف هرکس از این محدوده یک مکان تاریخی است، بُعد تاریخی را که کنار بگذاریم با تغییر کاربریهایی که روی آن انجام شده، بخشهایی نیز تجاری شدهاند، اکنون هم بخشهایی را تخریب کردهاید، جایی که میتوانست در آینده سود زیادی برای ایران داشته باشد و خانهای چند هکتاری را تخریب کردند و به جای آن در یک منطقهی کاملا تجاری باشگاه ورزشی احداث کردند، اما برای چه کسی و کجا، مشخص نیست؟»
قربانی با اشاره به اینکه 10 سال پیش خانههای زیادی را برای ساماندهی منطقه تخریب کردند، پس از گذشت آن همه مدت، هنوز زمینها بایر هستند و حالا باز هم معتادان در منطقه پراکندهاند، میگوید: «فکر میکنم بیشتر قصد داشتند بار جمعیتی این منطقه را کم کنند، تا ساماندهی معتادان.»
او صحبتهای مطرح شدهی جدید درباره تخریب 64 خانه در منطقه 12 با نام «خانههای مجردی» را بهانهای دوباره برای تخریب بناهای تاریخی در «اودلاجان» میداند و بیان میکند: تنها افراد مجردی که در این منطقه زندگی میکنند، کارگرانی هستند که در تولیدیهای مختلف این منطقه از تهران کار میکنند، آنها برای اینکه به کار و استراحت خود به موقع برسند، باید در همین منطقه باشند، در هر اتاق حدود 5 تا 10 کارگر با یکدیگر زندگی میکنند، این افراد چگونه میتوانند جایی مانند افسریه زنگی کنند و هر روز صبح به موقع خود را به منطقه 12 تهران و سرکار برسانند؟
وی ادامه میدهد: اگر میخواهند انضباط اجتماعی رعایت کنند، نخست باید بروند سراغ موتورها و دوچرخهها،چند سالی است که شهرداری خیابان 15 خرداد را بسته است، اما تمام پیادهروها را پارکینگ موتورسیکلت کردهاند، در بخش ارگ نیز با وجود اینکه گفته میشود راه را بستهاند و پیادهراه شده، اما هنوز به راحتی اجازه میدهند برخی موتورها و ماشینها از آن محدوده حرکت کنند، این چه انضباط شهری است که این گونه انجام میشود، نخست باید بارزدن گاریها و حرکت موتورها میان مردم را ساماندهی کنند.»
این بومی «اودلاجان» که حدود 45 سال است در این منطقه زندگی میکند، میافزاید: «کارگران در این منطقه به روش کارگران چینی زندگی میکنند، در یک بخش ده هزار متری، با چند هزار چرخ کارگاه، دیوار به دیوار هر کارگاهها آپارتمانی است، تا به کار خللی وارد نشود. تعریف «مجرد» و خانههای مجردی در منطقه 12 تهران این است.»
او با یادآوری خاطرات گذشتهاش در کودکی بیان میکند: «قبلا تمام کوچه پس کوچههای این مناطق گردشگران خارجی کولهای بودند، که شب در این منطقه استراحت میکردند و در روز به گشت و گذار میپرداختند، کل محوطهی ناصرخسرو و پانزده خرداد در گذشته چند گاراژ بود و به گونهای روند زندگی مردم عادی بود، اما حالا با این روش دارند با این بافت برخورد میکنند.»
وی ادامه میدهد: «باقی ماندن این منطقه برای توریست منافع خیلی خوبی میتواند به دنبال داشته باشد،حتی برای شهرداری که حالا فقط دنبال درآمد است، فقط قدری به تبلیغات و کار نیاز دارد، در حالی که اکنون سعی دارند صورت مساله را پاک کنند، خانههای مردم را در گذشته مفت خریداری کردند، یا اصلا چون سندی نداشتند، بدون اجاره برخی را تخریب کردند، در طول چند سال گذشته نیز افرادی میآمدند و اعتراض میکردند که چرا بدون اعلام خانهام را تخریب کردهاند؟ و هیچکس هم جوابگوی آنها نبود.»
به گزارش ایسنا، آنچه پس از 10 سال از ساماندهی منطقهی 12 تهران توسط نیروی انتظامی و شهرداری و باقی مانده، فقط زمینهایی بایر با معتادانی است که کنار آن زمینها چمباته میزنند و باز هم کسی جرات حرکت از کنار آنها را ندارد و این بار بهانهی «خانههای مجردی» مشخص نیست چه بلایی سر دیگر بخشهای منطقهی 12 تهران میآورد؟