ورزش
حماسه ملبورن شانزده ساله شد - روزی که ایران به جامجهانی رفت و ما به آسمان
- ورزش
- نمایش از جمعه, 08 آذر 1392 12:56
- بازدید: 2975
تا یکی دو سال بعد از حماسه ملبورن یکی از برنامههای ثابت خیلی از مهمانیهای ایرانیها این بود که صاحبخانه یک کاست وی اچ اس از بازی ضبط شده ایران و استرالیا را گنجینه اسرارش بیرون میکشید و با مهمانها نود دقیقه بازی ایران و استرالیا را می دیدند و مدام چنان هیجانزده میشدند که انگار شاهد پخش زنده آن بازی هستند.
آفتاب روز هشتم آذرماه سال ۱۳۷۶ کمکم به میانههای مسیر خود در آسمان میرسید که بچه مدرسهایهای زیادی داشتند خودشان را از دیوار بالا میکشیدند تا از مدرسه فرار کنند و بتوانند آخرین بازی تیم ملی کشورمان در راه رسیدن به جامجهانی را تماشا کنند. دیداری که حکم مرگ و زندگی را برایشان داشت. اتفاقی که میتوانست فردایش حیاط مدرسهها را پر از شور و هیجان کند و یا برعکس سرخوردگی آنها را برای مدتها موجب شود چرا که از جادوی عجیب زندگی در آن روزهای یکی همین بود که فوتبال مسئلهای در حدمرگ و زندگی بود اگر فراتر از آن نبود.
به گزارش تابناک، کسی نفهمید که چه اتفاقی افتاد تا در سبد علائق ایرانیها فوتبال رفتهرفته رنگباخت تا اینکه از از پدیدهای که رگ گردنها برای آن باد میکرد به موضوعی ساده و پیش پا افتاده و معمولی بدل شد. چه شد تا هوادارانی که روزی از دست دادن محرمی و قلعهنویی، یکسال بعد از دعوای معروف شهرآورد، رویشان نمیشد درمدرسه سرشان را بلند کنند و حیثیتشان را برباد رفته میدیدند امروز با خیال راحت از حضور بیشمار ستارههای حریف در تیم خود استقبال میکنند. اما هرچه بود و هرچه شد هنوز هم که هنوز است وقتی هشت آذر میشود و تلویزیون و رسانهها به آن روز به یادماندنی اشاره میکنند و صحنه گل کریم باقری را پخش میکنند چشمانشان برق میزند و هیجانشان را نمیتوانند کنترل کنند.
منتقدان سینما دربیان علت محبوبیت فیلمهایی چون «هامون» و «آژانس شیشهای» در تاریخ سینمای ایران و در ذهن سینما دوستان ایرانی از این عبارت استفاده میکنند که «کارگردان این فیلم فرزند زمان خویش بوده» و چون مقتضیات زمانی که در آن بوده را به خوبی درک کرده فیلمش ماندگار شده است. هرکاری بکنید جوانهای دهه شصتی و جامعه دهه هفتاد ایران نمیتواند با حمیدِ هامون و حاج کاظمِ آژانس همزاد پنداری نکند. حکایت تیم ملی فوتبال آن سالهای ایران هم همین است.
تیم ملی فوتبال دهه هفتاد ایران هم با همه مقتضیات خاص خودش یکی از آن «فرزندان زمان خویش» بود که در هشت آذر ۱۳۷۶ در ذهن ایرانیها ماندگار شد.ایرانیهایی که دو دهه سخت را پشت سر گذاشته بودند حالا فرصت یافته بودند تا تجربههای جدیدی کسب کنند. هشت سال جنگیده بودند و خیلی بیشتر از آن هشت سال را مشغول التیام زخمهای خود بودند. درد از دست دادن عزیزان و ویرانی خانهها که کمی کاسته شد ایرانیها تازه این مجال را یافتند تا بار دیگر خودشان را به جهانیان معرفی کنند. و این بار این خود نمایی در ضربههای سر علی دایی و دربیلهای ریز خداداد و شوتهای کریم و هنرنماییهای احمدرضا عابدزاده نمایان شده بود. تیم بیادعایی سیبیلوهای ایرانی که چند سالی خوب نتیجه میگرفت سرانجام بعد از یک ماراتن طولانی در ملبورن و با فرار خداداد عزیزی به نقطه اوج هیجانش رسید. لحظهای که خداداد ایران را به جامجهانی برد و ما را به آسمان!
چیزی که اینروزها حتی با صعود تیم ملی به جام جهانی مثل آن سالها تا حد مرگ ما را خوشحال نمیکند. علت همان فرزند زمانه بودن است. شک نکنید که تیم ملی آن سالهای ایران نمادی از زندگی دو دهه گذشته ما ایرانیها بود. ایرانیهایی که با سخت کوشی هشت سال جنگ را با بسیج مردمی پشت سرگذاشته بودند و بلافاصله بعد از آن سالهای سخت اقتصادی پس از جنگ را هم جنگیده بودند بیشک ستارههای آن زمان تیم ملی را که برای پیروزی تیمشان سر میدادند را به عنوان قهرمانهای خود برمیگزیدند. مگر میشد در آن سالها، البته فقط آن سالها، علی دایی را که با سر بانداژ شده چنان گل دلاورانهای به کویت زده بود را در حد اسطورههای کهن بالا نبری و به چسباندن پوسترش به دیوار اتاقت افتخار نکنی؟
هشت آذر ۱۳۷۶ یکی از آن روزهایی بود که صفحه جدیدی در زندگی ما ایرانیها باز شد. همین که خاطره آن روز هنوز برایمان بعد گذشت شانزده سال نزدیک و گرم و صمیمی است نشان میدهد که ما تجربهای متفاوت و خوب را در آن روز پشت سر گذاشتیم فقط شاید اگر یکی از قاضیان گینس آن روز آماری از فرار بچهها از مدارس مختلف سراسر ایران ثبت میکرد شاید یکی رکورد به یادماندنی در کتاب رکوردهای دنیا ثبت میشد.
خاطره خندهدار عزیزی از بازی ایران و استرالیا
مهاجم سابق تیم ملی فوتبال خاطره جالبی از دیدار ایران و استرالیا نقل کرد.
به گزارش نامه نیوز، به مناسبت رسیدن سالگرد مسابقه تاریخی ایران و استرالیا که به صعود ایران به جام جهانی 98 فرانسه انجامید، خداداد عزیزی به برنامه 90 دعوت شد تا در مورد آن بازی صحبت کند.
وی که با به ثمر رساندن گل دوم ایران نقش تاثیرگذاری در صعود تیم ملی به جام جهانی داشت گفت: حقیقت این است که باور نمی کردیم به جام جهانی رسیدیم. شاید یکی از دلایلی که تحریک شدیم تا صعود کنیم مصاحبه های استرالیایی ها بود که حتی مدعی شده بودند در سفر به ایران آب آشامیدنی را نیز همراه خواهند آورد تا با مشکل مواجه نشوند.
عزیزی افزود: در آن دیدار احمدرضا عابدزاده ما را نجات داد. توپ های زیادی گرفت و با حرکاتش به همه اعتماد به نفس داد. باید گفت فوتبال روز خوبش را به ما نشان داد و روز بدش را به استرالیا.
مهاجم سابق تیم ملی در مورد ادعاهای ابراهیم تهامی که اگر خداداد به وی پاس می داد، او به جای عزیزی حماسه ساز ملبورن می شد گفت: حقیقت این است که همه آن بازیکنان حماسه ساز ملبورن بودند. حق با تهامی است، اگر به او پاس می دادم موقعیت بهتری برای گلزنی داشت.
وی در بخش پایانی صحبت هایش خاطره جالب و البته خنده داری نیز نقل کرد و گفت: خیابانی در آن مسابقه به من لقب غزال تیزپای ایران داد. مدتی بعد به سرعین رفتیم و یک پیرمرد به سختی خود را به ما رساند و تاکید کرد باید مرا ببیند. وقتی به ما رسید با صدای بلند گفت "درود بر شغال تیزپای ایران!"