خبر
در حاشیه خانهسازی برای زلزلهزدگان آذربایجان شرقی - گِلتافتن؛ تجربهای برای خانهسازی در مناطق زلزلهزده - 2
- خبر
- نمایش از جمعه, 14 مهر 1391 00:33
- بازدید: 4374
برگرفته از روزنامه اطلاعات
آنروز که آقامحمدخان، دهکده کوچکی به نام چنارستان (تهران امروز) را پایگاهی برای استقرار حکومت قاجار قرار داد، شاید هرگز فکر نمیکرد روزی کلانشهری شود که خطر زلزله تهدیدش کند.
برخی کارشناسان میگویند زمین لرزه غیر قابل پیشبینی است. در همین روزنامه اطلاعات نیز نزدیک به 2 سال پیش، کارشناسی مطرح کرد که زمینلرزه تهران نه قابل پیشبینی است، و نه پایه علمی دارد. با اینهمه، گروه دیگری از کارشناسان، احتمال وقوع زلزله بزرگ تهران را نزدیک به 60 درصد میدانند. مسئولین نیز وقوع زمینلرزه در تهران را جدی میدانند از اینرو دولت برای سبکسازی جمعیت این کلانشهر، برنامههایی را مطرح کرده است.
به گفته احمد ابراهیمزاده، بر پایه پیشبینیها و پژوهشهای انجامگرفته، وقوع زلزله در تهران هم برای بافت ساختمانی و عمرانی و هم به سبب موقعیت زلزلهخیزی آن، خسارات بسیاری را به دنبال خواهد داشت.
این کارشناس جامعهشناسی میافزاید: خاطره جمعی تهرانیان، زلزلههای سال 1341 خورشیدی بوئینزهرا با 2/7 ریشتر و زلزله 5 ریشتری 1352 ورامین و ایوانکی و نیز زلزله 7/4 ریشتری سال 1376 ورامین و در سال 1383، زلزله 3/6 ریشتری فیروزآباد را به یاد دارد. نام «ری» که در تاریخ، زلزلههایی را شاهد بوده است، به یونانی به معنی «باژگونیپذیر» است و یا معنی بومهن، «خیززمین» است.
وی در ادامه گفت وشنود با روزنامه اطلاعات میافزاید: اینک جمعیت هلال احمر استان قم با امکانات ناچیز خود در حالی به نام کمکگر تهران برگزیده شده، که خود شهر قم با خطر احتمالی زلزله روبرو است و این پیشبینی را زمینلرزه 4/4 ریشتری خرداد 91 منطقه کهک قم قوت میبخشد.
چالشهای پیشِ رو
تهران با دو چالش اساسی روبرو است، یک آن که که امکان پیشبینی به موقع زمان زلزله، وجود ندارد و دوم این که هم بافت شهری و هم بار جمعیتی این کلانشهر، امدادرسانی را دشوار کرده است.
به باور احمد ابراهیمزاده، دستگاههای هشداردهنده زلزله در تهران از گسلها فاصله زیادی دارند و شاید فقط 4 الی 5 ثانیه قبل از وقوع میتوانند علامت آمدن زلزله را اعلام کنند.
وی معتقد است: بزرگای زلزلههای رخداده در تهران بین 9/6 تا 1/7 ریشتر بوده است و پیشبینی میشود زلزلهای که بیش از 20 سال در وقوع آن تاخیر شده است و هر آن احتمال آمدنش میرود، در حد 7 ریشتر باشد، که فاجعهبار خواهد بود، زیرا در صورت چنین رخدادی، بیش از نیمی از ساختمانهای تهران ویران میشود و بیش از 300 هزار تلفات انسانی خواهد داشت و انشعابات آب، برق و گاز آسیب خواهد دید، چون بسیار آسیب پذیرند و به دنبال خود به افزایش تلفات جانی و مالی میانجامد.
این کارشناس میافزاید: زلزله احتمالی تهران تا به امروز، نزدیک به 30 سال تاخیر دارد، چون تهران در یک بازهزمانی 150 سال، نزدیک به 4 تا 5 زلزله بزرگ را تجربه کرده است.
ابراهیمزاده که وقوع زلزلهای همانند بم را برای تهرانِ سرریز از جمعیت، فاجعهمیخواند، میگوید: نشریه تایم، گزارشی را با عنوان 5 زلزله بزرگ جهان در چه قلمروها و مناطقی رخ خواهد داد، منتشر کرده و از تهران، توکیو، لسآنجلس، اقیانوس آرام و سوماترا در اندونزی نام برده است. این در حالی است که ساختمانهای تهران برخلاف ساختمانهای مقاوم شهرهایی مانند توکیو در برابر زلزله سست است و خانههای بتونی مسکونی، در برابر زلزله، مقاومت مناسبی از خود نشان نخواهند داد.
مقاومسازی ساختمانها
به گفته نادره خرسند ـ کارشناس مسایل شهری، تهران همواره در حال لرزیدن است و این تازگی ندارد و باید به این لرزهها برای مقاومسازی توجه کرد.
خرسند بر این باور است که موقعیت تهران در دامنه البرز، همان قرارداشتن بر کمربند زلزلهخیز آلپ/هیمالیا است و آزمایشهایی ثابت کرده است که در لایههای آبرفتی دامنه البرز، گسلهایی وجود دارد.
به گفته این کارشناس مسایل شهری، جاهای گسلدار فراوانی در تهران هست که باید تنها بوستان میبود، ولی بیشترین برجسازیها بر روی همین گسلها انجام گرفته است. تنیدگی خانهها و جمعیت و نیز نبود فضای باز برای چادرافکندن و کمکرسانی به هنگام امدادگری، از چالشهای دیگر تهران است.
نادره خرسند میگوید: گسلهای اصلی بیشتر در شمال شهر تهران است، ولی جنوب تهران نیز در برابر این ترساننده، آسیبپذیر است و خطر مقاومتنکردن سدهای تهران را در برابر زلزله نباید فراموش کرد.
یک تجربه بسنده
زمینلرزه رودبار با ویرانساختن 200 هزار کاشانه و بیخانمانکردن بیش از 500 هزار نفر ثابت کرد که خانههای کشور به جای کیسههای هوا ـ مانند برخی خانههای ژاپنی ـ بر حبابهایی قرار گرفته که حتی در برابر پیشلرزهها نیز آسیبپذیر است.
بیشتر زلزلههای ویرانگر نیز زمانی رخ میدهد که مردم خوابند و امدادگران اگر هم مهیا و مجهز باشند - که معمولا نیستند ـ آمادگی چندانی برای امداد ندارند، مانند زلزله رودبار که در ساعت 30 دقیقه بامداد رخ داد و همین واقعیت، گوشزدکننده این است که باید خانه را از پایبست محکم ساخت.
مهندس افروز پیرسرایی درباره مقاومسازی خانهها میگوید: بیگمان هر معماری، باید در کنار شناخت ویژگیهای معماری جهان، فلسفه معماری ایرانی را ـ چه دوره باستان و چه پس از اسلام ـ بپوید تا هم مانند مهندس خلیلی به دریافتهای نو دست یازد و هم نگران حفظ آنچه مانده، باشد. شاید پنداشته شود که دانشگاهها برای همین وجود دارند، در حالی که شاید بتوان گفت که تنها نیمی از حقایق معماری ایران در کتابهای درسی است و آن گروه ناپویای تنبل ـ که فقط به کتابهای درسی دلخوش دارند و بستگیای با کشف و شهود و بازدید از نزدیک ندارند ـ خود را از دریافت نیمی از حقایق، محروم میکنند.
یک پدیده دلسوز
وی میافزاید: روشن نیست نومعماران امروز کشور تا چه اندازه با فرمهای ضد زلزله و ضد سیل نادر خلیلی آشنایند و یا با توجه به زلزلههای طبس، رودبار، بم و اهر چندتن در پیروی از او با جدیت به مطالعه و اجرا و یا تکمیل کارهایش همت گماردهاند.
وی به این پرسش که خلیلی که بود، پاسخ میدهد: پرفسور نادر خلیلی، دانشآموخته دانشگاه تکنیک استانبول و استاد مدرسه معماری کالیفرنیای جنوبی، در دهه 70، متخصص آسمانخراشها در ایران و همزمان لسآنجلس بود. وی در دهه 1970 با حضور متناوب خود در دو دفتر تهران/ لسآنجلس، متخصص آسمانخراش و در شمار سرشناسترین(نه لزوما شکوفاترین تا آنزمان) مهندسان شهرساز ایران بود و با ظاهرشدن پیاپی در رسانهها به طرح دیدگاههای خود و خانههای سرامیکی میپرداخت. وی زاده 1315 تهران بود و در 71 سالگی، دور از میهن درگذشت.
پیرسرایی در ادامه میگوید: زمانی رسید که نادر خلیلی پی برد به جای اندیشه ساختن کوشکهای باشکوه برای دارامندان، باید در تکاپوی ساختن خانههایی از عناصر دیرآشنای فرهنگ شرقی (آب و باد و خاک و آتش) و با نیم نگاهی به الگوهای بومی و نیز روشهای نوین معماری جهان، برای واماندگان و محرومان و آیندگان باشد. در غرب بود که استفاده خلیلی از مواد سازههای زمان جنگ، توجه آرشیتکتهاى امریکا را به خود جلب کرد. این «سوپرخشتها» (به گفته خلیلی) از دیگر نوآوریهای وی به شمار میرود که با استفاده از این مواد کمارزش مانند خاک، گونی و سیم خاردار، بناهایی استوار و مقاوم ایجاد میکرد.
احمد نژاداکبر نیز در باره خلیلی میگوید: نادر خلیلی با شناخت یکی از گُنجاها و حجمهای معماری ایرانی(گنبد) دستاوردهای خوبی داشت و توانسته بود طرحهایش را در آمیزش با 4 عنصر معماری ایران «آب و باد و خاک و آتش» و با هویت بومی و رنگو بوی ایرانی، در جهان بیمانند کند. او پدیدآور سیستم خاک و آتش
(Earth and Fire Gel,taftan) معروف به خانههای سرامیکی (Ceramic Houses)
(خانههای ساخته شده از خاک رس پخته) و سیستم ساختمانی سوپربلوک (Super block) بود.
این معمار میافزاید: وی در شهر هسپریا، سه دهه، سرگرم پژوهش برای تکامل طرحهایش بود. استفاده او از سیم خاردار، سبب میشد کیسههاى شنى هنگام زمینلرزه سُر نخورند. خلیلی در هسپریا از همین روش، چندین ساختمان بنا کرد که از آزمایشهای سرسختانه زلزلهسنجی و کدهاى دیگر ساختمانى کالیفرنیا سربلند بیرون آمد. وی حتی خانههای مدرن را نیز برای طبقه متوسط از همین روش میساخت.
مهندس نژاداکبر در باره توجه جهانیان به خلیلی میگوید: سازمان ملل به استفاده از روشهاى ساده پرفسور خلیلی برای ساخت پناهگاههایى برای آوارگان اشتیاق داشت و در سال 1987، طرح وی با عنوان خانهای برای بیخانمانها، گواهینامه ویژه (HUD) را گرفت.
گلتافتن در کویر مرکزی ایران
کویر برای بسیاری افراد الهامبخش است. از اینرو مهندس خلیلی نیز گویا به ایران آمده بود تا راهی کویر شود و بتواند تجربیاتش را تکامل بخشد.
امید سحرخیز در این باره میگوید: خلیلی در سال 1975 در حرفه آرشیتکتیاش به کلی تغییر روش داد و برای 5 سال، سوار بر یک موتورسیکلت، سرگردان در کویر مرکزی ایران و دیگر نقاط کشور به دنبال گمشدهاش «گل تافتن» گشت و با دیدار از دهکدههاى خشتی و گلى، سرانجام با پی بردن به مفاهیم نهفته در معماری کویر، آن را یافت.
این مهندس شهرساز میافزاید: پرفسور خلیلی سرانجام پی برد که چطور از ترکیب آب و خاک و پختن آنها با آتش و باد، میتوان خانههای طاقضربی محکم ساخت. معماریای که چندهزار سال در شهرها و روستاهای ایران وجود داشت و در جهان تقریبا کمهمتا است و نمونهاش را ما در 3هزار سال پیش در چغازنبیل خوزستان داشتیم.
سحرخیز با این اشاره که خلیلی در سال 1979 برای ارایه الگو، دوازده خانه قدیمی روستایی را گداخته کرد، میگوید: وی همچنین طراحی ملکشهر اصفهان را(1979) آغاز کرد که تنها بخشی از آن ساخته شد و نیز با طرح ضد باد، باران و زلزله، یک مدرسه در «جوادآباد» ورامین ساخت.
امید سحرخیز میافزاید: اما وی با همه کامیابیهایش در جهان، در ایران ناکام بود و چندان پیشوازی از طرحهای ضد زلزلهاش نشد. ایده ابرخشت وی در دوره ریاست جمهوری خاتمی در مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن به عنوان روشی ابداعی پذیرفته نشد. در 1382 نیز پس از لرزیدن بم، خلیلی برای بازسازی این شهر به ایران شتافت، اما طرحهایش به اجرا درنیامد و وی با همه سرشناسی در مراکز مهم جهان، همچنان برای بسیاری از ما ناشناس مانده است و مردم آنگونه که پرفسور حسابی و پرفسور رضا را میشناسند، پرفسور نادر خلیلی را نمیشناسند و تنها گوشهای از نگرهاش به معماری ایرانی / اسلامی و برخی از طرحهایش در بهرهگیری از مصالح بومی، مورد توجه معماران جوان کشور قرار دارد.
وی در ستایش از اندیشه گذشتگان میگفت امروز با حفظ سنتهای کهن میتوان در جاده پیشرفت قدم نهاد و این پیشرفت مدیون همان تاریخ است. نکته قابل توجه ارائه سنتی است که میتواند جایگاهی مهم در تمامی سرزمینها بهدست آورد؛ بهطوریکه هر سنتی جهانی نمیشود. وی در این راه به دستاوردهای گذشتگان و معماری ایرانی / اسلامی توجه ویژه داشت و دایم از معماری پایدار میگفت و از سادهترین ایدهها که در خود امکان این را میتوانند داشته باشند که مبتکرانهترین نیز باشند. وی افزون بر ضدآتش و ضد سیل و توفان و زلزله و کمهزینه خواندن طرحهایش، باور داشت که مقدار زیادی انرژى از بابت استفاده از مواد طبیعى عایق در برابر سرما و گرما نیز صرفهجویى خواهد شد.
سحر خیز همچنین میگوید: خلیلی در باره معماری بومی گذشتگان و بناهاشان و درسهایی که از آنان آموخت، معتقد بود که آنان در حین سادگی در استفادهشان از عناصر طبیعى، بسیار عمیق بودند، از این رو میخواست ساختمانهایی از خاک و آتش بسازد. به زودى پىبرد اگر ساختمانهایى از خاک بسازد مانند خانههای خشتی و گلی که در دهکدهها وجود دارد و سپس آنها را آتش بزند، مىتواند آنها را به خانههاى زیبا و مقاوم سفالی تبدیل کند که طول عمر بیشترى داشته باشند.
وی میگفت در روستایی به خانهای برخورده است که بر اثر وقوع زلزلهای عظیم فرو نریخته بود و تنها خانهای بود که در سراسر روستا برجا مانده بود و آن کورهای بود که در آن کاشی و کول میپختند. خانه مثل سنگ شده بود و توپ هم نمیتوانست به آن اثر کند. نادر خلیلی بر این باور بود که طاق ضربی یک راهحل اساسی، ارزان، ضد زلزله و مقاوم برای مشکل عظیم اسکان بیخانمانهاست و و بر آن بود تا طرحهایش را از ذهن به فعل درآورد.
وی پس از دهها سال مطالعه و کاوش بر آن شد تا با آتش و باد و خاک و آب (چهار ارکان ساده این جهان) خانههایی با خشت و خاک بسازد و سپس شعلهورش کند تا تمامی خانه همانند یک آجر یکپارچه پخته شود و عناصر سازهای آن مانند سقف و دیوارها به هم آیند و جوش بخورند تا نقاط ضعف خانههای خشتی را نداشته باشند و در برابر زلزله مقاومتر شوند. میگفت آنچنان که آتش، خشتها را در هم ذوب کند و فضایی یکپارچه به وجود آورد؛ خانهای که همانند کوره شده باشد و یا کورهای که بسان خانه باشد و سپس این خانه را با آتش و لعابهای رنگی میتوان چون ظروف سفالین، به زیبایی زینت داد.
ع.درویشی