خبر
یادداشت - بیایید چند دقیقه«زنده» زندگی کنیم
- خبر
- نمایش از جمعه, 15 آذر 1392 15:05
- بازدید: 3450
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25755، پنجشنبه 14 آذر 1392
*فاطمه مصطفوی
بسیار خرسندیم که خبر «رابطه جنسی دختران و پسران به سن... رسیده است» هنوز از ارزش خبری «ندرت» و «شگفتی» برخوردار است و به جای آن این خبر نوشته نمیشود که «آمار دختران بدون رابطه جنسی به بالاتر از 20 درصد رسید» و آنرا شگفت آور و نادر بدانیم.
اما ناخرسندیم از اینکه استفاده از تانگو و ویچت در جیب بغل ماست و میزبان یک مهمانی پس از پذیرایی ویچت خود را به مهمانان عرضه میکند. گوشیها از «ارتباط» ماشینها بهجای انسانها حرف میزنند. این خبر در سال 73 و در کلاس ارتباطات انسانی از ارزش خبری «شگفتی» برخوردار بود. در حالی که امروز و دو دهه بعد از آن نه فقط شگفت آور نیست؛ بلکه آنقدر فراگیر است که اگر کسانی از این پدیده دور باشند استثنا به حساب میآیند.
حالا نه فقط پدیدهای بهنام «صله رحم» به سالی یکبار تقلیل پیدا کرده که حالتی ماشینی یافته و برای مثال دختر خاله و دایی را در صفحات و شبکههای اجتماعی باید دید. و البته ماشینهایی که به عنوان ابزار دست ما فراوانتر از مداد و کاغذ و یا آچار و کارد میوه خوری هستند آنقدرها هم بیهوش نیستند. درست است که همه ما از این ابزار به وفور استفاده میکنیم؛ ولی برنامه «ابزار بهجای انسان» از پیش از سالهای دهه 70 طراحی شده است.
خبری که علاوه بر سن پایین رابطه جنسی توجه و تأمل را برمیانگیزد، خبر استفاده جوانان زیر... سال از مواد مخدر و نیز خبر بالابودن آمار خودکشی بخصوص در مردان است. این اخبار از چه سخن میگویند؟ خانوادهای با جوانی سرگردان یا معتاد، پدری در آستانه خودکشی و مادری نگران یا بیخبر و بیتفاوت.
ماشینهایی جای انسانها را گرفتهاند که در کنار ما و در جیب ماهستند. از همه چیز نزدیکتر و آمادهتر و اتفاقا ارتباط این ماشینها اصلا مکانیکی نیست خیلی هم انسانی است منتها از نوع ارتباط خاص انسانی. در شهرها فاصله 4 کیلومتری و در حاشیهها فاصله تا 10 کیلومتری را برای ما با شکلی بدون نظم و ساختار نشان میدهند. در خانه همه جمع هستند ولی کسی با اعضای داخل خانه کاری ندارد. چیزهایی در دست همه در حال گفتن و شنیدن است که قرار نبوده باشد.
بسیار خرسندیم که هنوز مردانی هستند که از کامنتهای خصوصی مردان برای همسرانشان ناراحت میشوند. هنوز زنانی هستند که اجازه هرگونه ارتباط را هر چند از طریق رایانه به حریم خانواده خود نمیدهند؛ اما ناخرسندیم که ما نمیدانیم و گرفتار «همرنگی با جماعتی» شدهایم که بر خلاف دهههای گذشته از سادگی و بیدانشی سرچشمه نگرفته؛ بلکه از دانش و برنامهای دقیق برای فرو افتادن پرده «خانواده» شروع شده است. ما در بندش گرفتاریم بیآنکه بفهمیم این بند سالهای بعد تا زیر گلوی ما پیچیده میشود. پسران و دختران ما و خود ما، همه از ابزار دوستیابی به گونهای برخوردارند که پیش از استفاده دربارهاش نقشهای ندارند. اگر زمانی بودن دو جوان از جنس مخالف بودن آتش و پنبه تلقی میشد و اگر سن ازدواج مادربزرگهای ما 13 و 14 و 16 بوده است؛ امروز آتش و پنبه مشتعل و غیر قابل کنترل در کنار هم هستند در حالی که سن ازدواج به بالای 30 سال رسیده است. ما هم برای همدمی و دوستی با فرزندان جوانمان سر در همان ابزار فروبردهایم. غافل از آنکه فرزندان جوان ما ابزار را برای ارتباط با پدر و مادرشان تهیه نکردهاند.
بسیار ناخرسندیم از اینکه عکسهای دخترانی روی شبکههای اجتماعی بیحریم دیده میشود که نام انسانهای بزرگی را دارند مثل «سمیه»، «نفیسه»، «اسماء» و...و این نشان دهنده علاقه خانوادههای آنان به این شخصیتهاست. این تصاویر در گوشیهای پسرانی رد و بدل میشود که آتشند، اما امکان ازدواج ندارند.
حال که بدون پیشبینی زندگی کردهایم و در این بند «ماشینی ـ انسانی» گیرافتادهایم، چه باید بکنیم؟ بستن و از کارانداختن و زدن و سخت گرفتن کارمندان خوبی برای اداره «اخلاق» و «بزرگ منشی» نیستند؛ اما هوشمندی و «بزرگ پروری» میتوانند مهمانان کوچک زندگی را به انسانهایی بزرگ تبدیل کنند که قدرت «تشخیص» داشته باشند.
ما در خیابانهایی راه میرویم که کافههایش به راحتی قلیان تعارف میکنند.دانشجویان ما در فضاهایی هستند که 10-15 نفری زیر آلاچیق مینشینند و مسأله علمی حل نمیکنند.کنار دریا و فضای کوه و جنگل و... همه دودی و قلیانی هستند. بچهها به راحتی دسته دسته ناهار را با هم در یک کافه یا فست فود میخورند. آنها همه اینها را لازمه جوانی و نشاط میدانند. اتفاقات و دور همیهای خانوادگی برنامه جالبی ندارند. زنان مانند همیشه در تدارک پذیرایی یا گفت و شنودهای آشپزی و آرایش و غیرهاند و مردان در حال بحث سیاسی.
اما زنان و مردانی در گوشه دیگری از دنیا در حال طراحی فضاهایی با جاذبه بالا برای ارتباط جوانها با هم هستند. دقیق، فعال و سخت کوش. نتیجه طراحی آنان هم کنار ما نشسته است. ما فقط زمانی با او همراه میشویم که «حرفی برای نگفتن دارد» نه زمانی که او باید میداندار باشد، اظهار عقیده کند و اجازه نقد داشته باشد.
ما با دست خود فرزندان آسمانیمان را نابود میکنیم. در 4ـ5 سالگی. نقشهای جز تکرار تجربههای خود برای آنان نداریم.آنان را انسانهایی نو فرض نمیکنیم. روزهای آنان را روزهایی با روزیهای نو نمیدانیم. درون آنها را با عزت و عشق سیراب نمیکنیم. ما تنها نقش انتظامات داخل خانه را داریم. برای اجرای احکام خودمان. دانش خود را به روز نمیکنیم. و از همه مهمتر کتاب خدا را فقط میخوانیم بیآنکه برای زندگیمان از آیههایش مهارت استخراج کنیم.
بنابراین مردگانی میشویم با گورهای خودساخته و از فرزندان زندهمان انتظار داریم در این گورها زندگی کنند.در حالی که دیگران برای آنها گورهایی زیباتر از گور ما ساختهاند. کجا میرود «حیات»؟ کجا میرود نشاط؟ کجا میرود حق خدا، حق انسان، حق زبان، حق فکر و حقوق انسانی ما؟ ما چون بت پرستان که در برابر تازگی هر پیامی به عقاید اجدادی خود پناه میبردند شدهایم که خود را معیار خوبی به بچههایمان معرفی میکنیم.خوبی فرضی ما پر از کهنگی، سرزنش، بدخلقی و قانونهای قابل نقض است. در حالیکه خدا ما را پر از نیروهای شادی بخش و رحیمانه، امید، انتظار و استعدادهای تازه و «روح خود» به این دنیا تحویل داده است. و خود، حائل میان انسان و قلب اوست. پس این خدا کجای وجدان و تشخیص ماست؟ این نیروی بی پایان کجاست وقتی ما به خواستنیهای نافرجام بسنده میکنیم؟ کجاست وقتی از اتفاقات سطحی و بیهوده حرف میزنیم؟ کجای قلب ماست وقتی در هیچ لحظهای از شب و روز با او آشتی نیستیم؟ کجاست وقتی حرفی با او نداریم؟ در حقیقت او نیست که نمیدانیم کجاست. «این ما هستیم» که نمیدانیم کجاییم. جاذبهها به راحتی مثل بال پشهای ما را به پرواز در میآورند در حالی که کلید جاذبه در خود ماست. تا کجا و کی پیدا کنیم. کجا سیبی از درخت قلب ما بیفتد تا به جاذبه روح سنگینمان پی ببریم. حال که هنوز دیر نشده بیایید در جمعهای خانوادگیمان به جاذبه و زیبایی خدایی درونمان توجه کنیم و آنرا به زبان روز و فراتر از روز درآوریم. بیایید ما نرم افزار فکرهای نو و زیبا شویم.
بیایید زنده شویم به «حی» و «یحییکم» خدا.بیایید عزت و کرامت را در نگاه و سخن و حتی سکوتمان جاری سازیم.بیایید فیس بوک ما دیدار جانهای زنده و صاحب سخن نو باشد.بیایید از بیهودگی چند دقیقهای فاصله بگیریم.