تاریخ معاصر
پیوست شماره یک - راهبرد پتر (منشور یا وصیتنامهٔ پتر)
- تاريخ معاصر
- نمایش از یکشنبه, 07 خرداد 1391 07:36
- بازدید: 5814
برگرفته از کتاب چکیده تاریخ تجزیه ایران (نوشتهٔ دکتر هوشنگ طالع)، صفحه 13-17
و پس از ستایش فراوان به آفریدگار جهان همه فرزندان و جانشینان خود را از وصیتی که از این پسخواهد آمد آگاه میکنیم. زیرا میبینیم در روزگاران خجسته آینده همه فرزندان من رفته رفته یکی پس ازدیگری بر همه کشورهای اروپا دست خواهند یافت چه همه ریاستها و سلطنتهای اروپا فرسوده و پیرشدهاند و پادشاه روسیه که مانند سر در برابر پیکر آنها به سوی پیشرفت میرود، تربیت و سامان و سازمان آنبر همه ریاستها و پادشاهیها برتری دارد. ما نخست این پادشاهی را چون چشمهای یافتیم و من با اندیشهخویشتن این کشتی را به کرانه رساندم یعنی این چشمه را بزرگتر کردم و دریایی از آن ساختم و میدانم کهجانشینان من با رأی بلند خود آن را گشادهتر خواهند کرد و اقیانوسی خواهد شد. بدین سبب این سخنان رابرای راهنمایی و سفارش به ایشان مینویسم که دستور خود سازند.
نخست آنکه دولت روسیه باید همیشه وسایل جنگ را آماده داشته باشد و این وسیلهی پیشرفت کارهایکشور خواهد بود.
دوم آنکه تا میتوانند هنگام جنگ باید افسران ورزیده از کشورهای دیگر اروپا به کار گمارند و از آنهابهرهمند شوند و هنگام صلح نیز باید از وجود دانشمندان و هنرمندان بهره برگیرند.
سوم آنکه هنگام جنگ در میان کشورهای اروپا و کشورهای دیگر چنان چه موقع مناسب باشد باید بایکی از آن دو طرف همدست شد مخصوصاً در جنگهایی که با آلمان در میگیرد زیرا این کشور پیوسته بهکشور ماست.
چهارم آنکه باید در لهستان وسایل جنگی آماده کرد و اشراف و بزرگان آن سرزمین را رشوه داد و درعقایدشان رخنه کرد و به هرگونه که ممکن باشد باید لشگریان به لهستان فرستاد و اگر دولتهای دیگر در کارلهستان فساد میکنند باید از خاک لهستان سهمی به آنها داد و کمکم باید با آن شریک وارد دشمنی شد و آنقسمت از لهستان را که به او دادهاند پس گرفت و همهی آن سرزمین را به دست آورد.
پنجم آنکه تا جایی که ممکن است باید کشور سوئد را هم گرفت اما باید کاری کرد که پادشاه آن کشور بر مابتازد تا آنکه برای گرفتن آن جا بهانهای به دست آید. برای این مقصود باید دانمارک را از سوئد جدا کرد یا آنکهدر میان حکمرانان این دو کشور دشمنی فراهم ساخت.
ششم آن که بر امپراتور روس و اعقاب او لازم و واجب است که زوجه از بنات خاندان ملوک آلماناختیار کند، ارتباط زوجیت و اتحاد، موجب شراکت و دخالت در نفع و ضرر زن و شوهر شده و محض منافعخود و به مناسبت خویش ممکن است که ارتباط خود را در داخلهی آلمان زیاد و در آن جا نفوذ حاصل کرده واز منافع و مصالح آنها سود برند.
هفتم آنکه باید با پادشاهان انگلستان اتحاد و اتفاق داشت و با ایشان در بازرگانی قرارهایی گذاشت زیراکه ایشان برای ساختن کشتیهای خود از ما چوب خواهند خرید و سود بسیار از این راه خواهیم برد و چون باانگلستان رابطه داشته باشیم در ساختن کشتیهای جنگی به ما یاری خواهد کرد.
هشتم آنکه از سوی شمال تا دریای بالتیک را باید تصرف کرد و از سوی جنوب باید کشور را تا دریایسیاه وسعت داد.
نهم آنکه دولت روسیه را وقتی میتوان دولت واقعی گفت که پایتخت خود را به شهر اسلامبول که کلیدگنجهای آسیا و اروپاست، برد. پس تا میتوان باید کوشید که به شهر اسلامبول و اطراف آن دست بیندازیم وکسی که اسلامبول و اطراف آن را در دست داشته باشد خداوند همه جهان خواهد بود. پس برای رسیدن به اینمقصود باید در میان ایران و دولت عثمانی نفاق افکند تا همیشه در میانشان جنگ باشد اگر چه اختلافمذهب و عقیده که مردم شیعه با سنی دارند از هر لشگر و سلاحی بیشتر کارگر است و برای تأمین مقصود ما وتسلط روسیه بر آنها بهترین وسیله است با این همه بر شما واجب است که همواره به هر وسیله که میتوانیددوگانگی را در میانشان سختتر کنید و نگذارید با هم همآهنگ شوند. چیزی که بیش از همه مرا دلخوشمیکند دو چیز است. یکی اختلاف عقیده در میان شیعه و سنی و استیلای روحانیون بر ملل مسلمان و اینکهایشان مانعاند تا مسلمانان با اروپا در آمیزند تا چشمشان باز شود و در کار خود چارهجویی کنند. همین بسخواهد بود که به زودی نام آنها از آسیا برافتد و تمدن و فرهنگ عیسوی به دست پادشاهان دولت جوانروسیه، سیلوار آن کشورها را فرا گیرد. چنان چه برتری و استیلای روحانیون ما بود که در این مدت روسیه رادر پستترین مرحله نگاه داشت و مانع از پیشرفت و برتری آن شد تا من به هزاران رنج و دشواری این خار را ازپیش پای ملت خود برداشتم و دست آنها را از کارهای دولت کوتاه کردم تا به نماز و روزه اکتفا کنند. گذشته ازآن باید چارهجوییهای فراوان کرد که کشور ایران روز به روز تهیدستتر شود و بازرگانی آن تنزل کند. رویهم رفته باید در پی آن بود که ایران روبه ویرانی رود تا بدین وسیله به هندوستان نزدیک شوید و چنان بایدآن را در حال احتضار نگاه داشت که دولت روسیه هرگاه بخواهد بتواند بی دردسر آن را از پای درآورد و به اندکفشاری کار خود را به پایان برساند. اما مصلحت نیست که پیش از مرگ حتمی دولت عثمانی، ایران را یکبارهبیجان کرد. گرجستان و سرزمین قفقاز رگ حساس ایران است همین که نوک نیشتر استیلای روس به آنرگ برسد فوراً خون ضعف از دل ایران برون خواهد رفت و چنان ناتوان خواهد شد که هیچ پزشک حاذقینتواند آن را بهبود بخشد. هرقدر ممکن شود خود را به خلیجفارس برسانید و هرگاه به آن جا دست یافتیدهرقدر پول که به وسیله انگلستان به دست میآید میتوان مستقیم از هندوستان فراهم کرد. کلیدهندوستان هم سرزمین ترکستان است تا میتوانید به سوی بیابانهای قرقیزستان و خیوه و بخارا پیشبروید تا به مقصود نزدیکتر شوید اما تانی را نباید از دست داد و باید ازشتابکاری خودداری کرد. آنگاه دولتعثمانی چون شتری مهار کرده در دست پادشاه روسیه خواهد بود تا هنگام لزوم بارکشی کند و پس از آن کهدیگر کاری از آن ساخته نشد باید سرش را تن جدا کرد زیرا کشوری بسیار بزرگ و بهترین بازار تجارت است.
دهم آنکه باید با دولت اتریش همدست شد و دولت عثمانی را از اروپا بیرون کرد اما نه چنان که اتریشبهرهمند شود و این دو راه دارد نخست آنکه باید اتریش را جای دیگر سرگرم کرد و دیگر آنکه باید از خاکعثمانی آن نواحی را به اتریشدادکهپسازچندیبتوانیدآنراهمبگیرید.
یازدهم آنکه باید با کشور یونان در صلح بود تا هنگام جنگ بتواند از ما یاری بخواهد.
دوازدهم آنکه پس از گرفتن کشور سوئد و عثمانی و ایران و لهستان باید با اتریش و فرانسه اتحاد کرد و اگرهر یک از این دو دولت دوستی و اتحاد ما را پذیرفت میتوان کشورهای دیگر را از پا درآورد و پس از آن باید براتریش هم مسلط شد.
سیزدهم آنکه اگر این دو دولت با هم اختلاف پیدا نکنند باید چارهای جست که در میانشان دوگانگیبیفتد و بدین گونه رفتهرفته یکی از پا در خواهد آمد و آن گاه میتوان بر آن دست یافت و بیمانع بر همه اروپاحکمرانی کرد و بدین وسیلهمیتوانیدهمهایننواحیرادستنشاندهخودبکنید.